eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
123.9هزار عکس
131.7هزار ویدیو
213 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* همیشه کتاب‌های شهيدان بهشتی، باهنر و مطهری جزو کتاب‌هایی بود که بسيار مطالعه می کرد و در ورزش هم قهرمان جودوی ايران بود.  مرتب کار می‌کرد و می‌گفت قصد دارم که پول‌هایم را جمع آوری کنم، تا ماشینم را عوض کنم. اما بعدها فهميديم که آن پس اندازها را برای جهيزيه يک دختر جمع آوری کرده بود. وقتی می خواست به منطقه برود به او گفتم:تو ديگر نرو ما را تنها نگذار، گفت: همه، خواهر وبرادران ما هستند؛ ما بايد برويم و دفاع کنيم. راوی: خواهر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ 👌 از حضور حاج قاسم در حرم امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فکر میکردیم فقط داغ اباعبدالله و یارانش سرد نمی شود.... نمی دانستیم داغ شهادت یاران آخرالزمانش هم سرد نمی شود... 🌹به یاد همه شهدا فاتحه بعدصلوات 🌹 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* محمد فرزند بزرگ ما بود. با این که سن و سالی نداشت. بچه های دیگر را سرپرستی می کرد. گاهی وقت ها گرسنه می خوابید تا بچه های کوچکتر سیر بخوابند. صبوری محمد، که برادر بزرگشان بود بچه ها متقاعد می کرد، آنها وقتی می دیدن محمد با کفش پلاستیکی و لباس وصله دار به مدرسه می رود، دیگر بهانه نمی گرفتند. آن سالها وضع همه مردم مثل هم بود. واقعا روزگار سختی بود. اما محمد هیچ وقت شکایت نمی کرد. راوی:مادر شهید 📚: بالاتر از آسمان (مشایخی) 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* به بچه ها می گفت: اول نماز را بخوانید، و بعد هر کجا می خواهید بروید، بروید. گاه که در زیر گلوله بودیم و با اینکه معلوم نبود که تا چند لحظه دیگر کدام یک از بچه ها به شهادت می‌رسند یا اینکه مجروح می‌شوند، نمازمان را اول وقت می خواندیم. ایشان همچنین عطش زیارت امام حسین (ع) و زیارت حضرت رقیه(س) را در دل بچه ها برافروخته بود. می گفت: بروید به زیارت حضرت رقیه (س) و به ایشان بگویید: رقیه جان آمده ایم زخم‌های شلاق های یزدیان را التیام ببخشیم. 📚: سه مزار برای یک شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در محضر یاران سردار مدافعان حرم شهید اکبر شهریاری🌷 یک بار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: «چی آن طرف به درد می خوره؟ » گفت: «قرآن خیلی این طرف به درد می خوره. » اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیک تر می شد انسش با قرآن بیشتر می شد. شب های آخر هر وقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی اش می رفت. پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چی شد؟ » گفت: آن لحظه آخر شیطان می خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند. 🎤 راوی : همرزم شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در محضر شهدا با شهید بهشتی کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح. صبح هر چه سعی کردم با بیست دقیقه تأخیر رسیدم. با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد. برای نوبت دیگر اقدام کردم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح. این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم. در آغوشم گرفت و صحبت کردیم. بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انظباط را از نماز آموخته ام. 📚: سید محمد بهشتی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* گردان ما در مرحله دوم والفجر چهار نتوانست خوب عمل کند. عراقی ها با دوشکا و نارنجک بچه ها را از پا می انداختند. همین جا بود که سید آمد، خودش پرید رفت روی صخره و به طرف عراقی ها شلیک کرد. آمد و گفت: بچه ها عراقی ها ما را محاصره کرده اند، نباید بگذاریم حلقه تنگ تر شود! من بی سیم چی بودم، سید گوشی رو گرفت و به حاج قاسم گفت: حاجی نمی شود خط را با این شکل شکست، ما می کشیم عقب، شما آتش بریزید، اینجا رو زیر و رو کنید ما دوباره می آییم و قله را می گیریم. حاج قاسم گفت: همه کاره تویی، هر تصمیمی گرفتی من هم قبولش دارم. رفتیم عقب توی یک سنگر بزرگ. صدای انفجار آمد، دیدم سید را موج گرفته، صبح سید را بردند پایین، ظهر دوبار برگشت. چشمهایش درست نمی دید. می گفت: تکلیف قله باید روشن شود. موج آن قدر عذابش داده بود که قدرت نداشت یک قند بر دارد، می گفت: می بینی این قند چقدر سنگین است؟! راوی: علی محمدی نسب 📚: جای پای هفتم 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
﷽ در محضر مدافعان حرم او در جنگ چریکی متخصص بود، اما آن چه دشمن را در مقابلش شکست می‌داد، تعلق خاطری به چیزی بالاتر بود که اگر خبر شهادت به او بدهند، لبخند می‌زد. رمز استقامت در میدان بر همین فلسفه ی تعلق برمی‌گردد و موضوعی که عماد مغنیه را از بقیه برجسته‌تر می‌کرد و مانند خورشیدی می‌درخشید، تفاوت او در آرزوها و تعلق خاطرهایش بود. چرا که او آرزویی ماورای خاک داشت و هیچ موضوع زمینی او را مشغول به خود نمی‌کرد. آرزو و تعلق او، ماورای مادیات بود. هیچ لحظه و صحنه دنیوی عماد مغنیه را متعلق به خود نکرد. او علم و عقل و شجاعتش را در کنترل ایمان قرار داده بود. 🎤روای: سردار سلیمانی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
﷽ درمحضرشهدا سردار شهید حجت الاسلام والمسلمین مصطفی ردانی پور🌷 هر شب جمعه این دعا رو می خوند می گفت می‌دونید این دعا چقدر ثواب داره؟ از ائمه‌ی ما روایت شده: هر کس شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند در نامه‌ی عمل او هزارهزار حسنه نوشته شود. هزارهزار گناه او پاک می‌شود. درجه‌ی او در بهشت هزارهزار درجه بالا می‌رود. خداوند می‌فرماید: من خدای نیستم اگر او را نیامرزم و ... این دعا را هدیه‌ای از طرف آقا مصطفی بدانید . 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سردار سلیمانی🎤 ساده بگویم محمد دو چیز را هرگز جدی نگرفت: یکی دنیا را و دیگری خستگی در دنیا را. شوق دیدار، بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود در ستاد که بودیم محمد آرام نداشت. همیشه جلوی در می خوابید تا اگر کسی کار ضروری‌ داشت و نیمه شب در را زد، اولین کسی باشد که بیدار می شود و نگذارد دیگران بیدار شوند. خیلی وقت ها از خوابش می زد و در حالی که ما خواب بودیم، کارهای زیادی را تا صبح انجام می داد. اما هرگز اشاره ای به بیداری شب قبل نمی کرد. بعدها متوجه می شدیم خیلی از کارها انجام شده. 📚: لبخند ماندگار 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* من و نصراللهی و حاج قاسم قرار شد برای یک ماموریتی بیاییم کرمان. در بین راه کلیه های نصراللهی درد گرفته بود و وضعیتش زیاد رو براه نبود. ما هم پکر شده بودیم. وقتی او ما را دید. شروع کردن به شوخی و شیطنت. یک جا نزدیک یک نهر آب نگه داشتیم. نهر آب، بوی نامطبویی داشت. او ما را خیس کرد. ما هرچه تعقیبش کردیم که خیسش کنیم، نشد. آمدیم کنار نهر، حاج قاسم گفت: بیا کفش هایمان را پراز لجن کنیم و پای برهنه تا ماشین برویم. همین کار را کردیم. وقتی چهار -- پنج کیلومتر از آب دور شدیم. کفش ها را روی سرش خالی کردیم. طوری که تمام سر و صورتش لجنی شده بود. او مجبور شد برگردد و توی آب خودش را بشوید. آن روز اصلا یادمان رفت که محمد کلیه درد دارد. 🎤: دکتر صادق مهدوی 📚: لبخند ماندگار 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📸 عکس های ماندگار و به یاد ماندنی عکاسی که عکس شهادت می‌گرفت!! اعزام سپاه محمد ﷺ بود و طبق معمول داشتم عکس می‌گرفتم گفت: «اخوی! یک عکس هم از ما بگیر» گفتم: اگه عکست را بگیرم شهید میشوی‌ها! خندید و آماده شد ، عکسش را گرفتم اسمش «محمدحسن برجعلی» بود و در همان اعزام هم شهید شد این همان عکس است ... عکاس : حسن شکیب‌زاده 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* دو سال، قبل از شهادت حسین تصمیم گرفتیم با هم برویم مشهد تا سال تحویل در حرم امام رضا(ع) باشیم. قرار شد یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح حرکت کنیم. و نماز صبح را در راور بخوانیم. به من گفت: من تا راور نمی‌توانم رانندگی کنم از دامادت بخواه تا آنجا پشت فرمان ماشین بنشیند. با خودم فکر می‌کردم که می ترسد بین راه خواب برود. برای همین پشت فرمان ننشست. هنگام اذان صبح به راور رسیدیم، به دامادم گفتم: حاج حسین در بین راه چه می‌کرد حتما خواب بود؟ گفت: او در بین راه یک کلمه هم با من صحبت نکرد، دائم ذکر می‌گفت، قنوت می گرفت و گاهی سرش را بالا و پایین می‌برد، در بین راه نماز شبش را می خواند. 📚: ره یافتگان کوی یار، ج2 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
شهیدان را کجا ما می شناسیم شهیدان را شهیدان می شناسند فرمانده گردان ۴۱۶ لشکر ثارالله کرمان یاران سردار سلیمانی شهید حاج مهدي زندي نيا (فرمانده تيپ ادوات لشكر ثارالله) رفته بود پيش مسئول تداركات و گفت: « کسي که ديروز بهش خنديدي و گفتي بچه است و وسايلي که مي خواست بهش ندادي، حسين نادري بود. همونی که حاج قاسم سلیمانی به عنوان جوان ترین فرمانده لشکر ثارالله انتخابش کرد بخاطر درایت و شجاعتش همون کسي که توي مقر زودتر از همه بيدار مي شد و مي رفت توالت ها را مي شست و آفتابه ها را از آب منبع پر مي کرد و مي گذاشت کنار توالت‌ها تا بچه ها راحت باشند. 👇👇👇👇👇 همون کسی که جوان ترین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در دفاع مقدس لقب گرفت یعنی سردار شهید حسین نادری🌷 کجایند مردان بی ادعا کجایند شهیدان راه خدا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر همسران شهدا اومدخونمون.ازشرایطش برام‌گفت. دلش می خواست زندگیمون از زندگی حضرت علی وفاطمه(ع)الگوبگیره. گرم صحبت بودیم اماهمین که صدای اذان راشنید،ازجابلندشد《ببخشید،من بایدنمازم رو اول وقت بخونم والا تاآخرشب حالم گرفتس.》 همان لحظه قبولش کردم. 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر فداییان راه اسلام و انقلاب ✨مسئولین و كارگزاران نظام به خود بياييد و دست از ثروت اندوزي و رفاه طلبي برداريد كه داريد به دره فنا و نيستي سقوط ميكنيد. ✨چه مرگتان شده آيا كريد، كوريد، نميفهميد كه قشر ضعيف جامعه دارد خرد تر مي شود در حالي كه فرزندانتان را براي تحصيل به كشور هايي مي فرستيد كه طبق تعليم آنها پرورش بيابند و فردا براي سهم خواهي به ايران بازگردند. ✨اعمال شما مرا ياد اين بيت شعر مي اندازد: زمين را گر شوي مالك طمع بر آسمان داري به وقت مردنت بيني نه اين داري نه ان داري دست از دنيا طلبي برداريد و به فكر مردم باشيد. و نريدون ان نمن الذين ... 🔖فرازهایی از وصیت نامه شهید 🌹 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا 🕊شهيد محمدعلي فياض‌بخش🌷 (وزير بهداري دولت شهید رجایی) شهيد فياض‌بخش خود از جنوب شهري‌ها بود. او مي‌دانست يك جنوب شهري محروم با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي‌كند تا به دانشگاه راه پيدا كند و به همين دليل به محض فارغ‌التحصيل شدن از دانشگاه مطب خود را در جنوب شهر انتخاب كرد. معروف است كه دكتر روزانه بيش از 18 ساعت به طور مداوم كار مي‌كرد و بعد از گرفتن تخصص در رشته جراحي به مدت چهار سال به طور رايگان در يكي از بيمارستانها به جراحي و طبابت بيماران مشغول بود. گويند در هفده شهريور خونين او حماسه آفريد و از صبح تا شام در منزل به مداواي مجروحين فاجعه ميدان شهدا مشغول بود و حتي با قيچي خياطي و كمترين وسائل به جراحي و معالجه تيرخوردگان مي‌پرداخت. همسرش روايت كرده است: «ياد ندارم كه دكتر يك شب به خود اين اجازه را داده باشد كه از مريض‌ها رويگرداند. رفتارش در منزل با پدراني كه من در اطراف خود مي‌بينم خيلي فرق دارد. گذشته از پدر بودن براي فرزندانش يك دوست بود.» فرزند شهيد نيز روايت كرده است: «پدرم خيلي چيزها به ما ياد داد. يكي از آنها نماز جعفر طيار بود.» دكتر معتقد بود كه مرد وقتي مي‌تواند در جامعه مفيد و كارساز واقع شود كه زن و فززندانش را خوب بسازد. شخصيت مرد را بايد در خانواده جستجو كرد. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سردار سلیمانی🎤 احمد فاتح قلاویزان و قهرمان مهران و مرد جبهه های حماسه ساز فتح المبین تا کربلای یک بود. احمد آقا خانواده شهدا را دوست داشت.البته به دیگر خانواده های بی سرپرست و یتیم هم سرکشی می کرد. بچه های آن ها را در آغوش می گرفت و برایشان هدیه می برد. همیشه آماده بود تا خانواده شهیدی درخواستی داشته باشد و او انجام بدهد. 📚: گردان عشق 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر شهدا جانشین واحد تخریب لشکر ثارالله کرمان سردار شهید حمید رضا جعفر زاده🌷 👈🏻 تنبیه و مبارزه با نفس فرمانده واحد تخریب لشکر 41 ثارالله در زمان جنگ در بیان خاطره از شهید جعفرزاده گفت: یک روز می خواستیم به هور برویم، تصمیم گرفتیم در آن هوای داغ کمی استراحت کنیم و بعد برویم.  من برای استراحت به سنگر رفتم و پس از 5 تا 6 دقیقه انتظار دیدم شهید جعفرزاده نیامد، در آن هوای بسیار بسیار داغ، بیرون از سنگر رفتم و دیدم شهید روی زمین در زیر آفتاب خوابیده است و با خود صحبت می کند، دقیق که گوش دادم دیدم به خود می گوید: بهش می گم بیا بریم هور، میگه بیا بریم بخوابیم بعد بریم، گفتم اشکال نداره می خوابم، ‌حالا خوابوندمش توی آفتاب می گه صورتم داره می سوزه، سوختم، می گم چطور تو فکر من نیستی چرا من باید فکر تو باشم؟ بعد هم شهید به خودش گفت این دفعه می بخشمت، ولی وای به حالت اگه دوباره تکرار بشه. 🎤 راوی : آزاده سر افراز و قهرمان حاج مرتضی باقری فرمانده واحد تخریب لشکر ثارالله کجایند مردان خوب خدا کجایند مردان بی ادعا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
PTT-20201213-WA0156.opus
420.3K
روایتگری شهدایی رزمندگان لشکر ثارالله یاران سردار سلیمانی سردار شهید حمید رضا جعفر زاده🌷 یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا معاون گردان ۴۱۰ غواص لشکر ثارالله سردار شهید احمد عبداللهی🌷 زیر باران گلوله به نماز ایستاد. رکعت اول را با سرعت خواند، اما رکعت دوم را خیلی آهسته و با طمأنینه. نماز که تمام شد، پرسیدم: چرا رکعت دوم نمازت رو این قدر آروم خوندی؟ جواب نداد. اصرار که کردم، گفت: چنان گلوله می‌اومد که رکعت اول رو با عجله خوندم، برای یک لحظه یادم اومد در حال صحبت کردن با خدا هستم، ولی از ترس تیر و ترکش فقط به جون خودم فکر می‌کنم. به همین دلیل استغفار کردم و رکعت دوم رو عادی خوندم. 📚 احمد آقا یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
PTT-20201214-WA0112.opus
286.8K
روایتگری شهدایی یاران سردار سلیمانی سردار شهید احمد عبداللهی🌷 معاون گردان غواص لشکر ثارالله کرمان 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
سردار بی سر خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷 فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) شهادت، زیباترین، بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشیع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب شهادت در محضر شهدا سر لشکر خلبان ، مرد خدایی 🌷 خسته از مدرسه برگشتم. در خانه را كه باز كردم، صدايي كه از داخل به گوش مي رسيد مرا شگفت زده كرد. سراسيمه به داخل رفتم. ديدم دو پسرم، حسين و محمّد با يكديگر دعوايشان شده و در حال داد و فرياد هستند. در اين حال تلويزيون هم با صداي بلند روشن بود. دخترم سلما كه بزرگتر از آنهاست، سعي مي كرد تا برادرانش را ساكت كند؛ ولي موفق نمي شد. من كه وارد شدم آنها را ساكت و تلويزيون را هم خاموش كردم. تقريباً آرامشي در خانه پديدار شد. در اين لحظه متوجه شدم كه عباس در خانه است و در گوشه اي از اتاق مشغول نماز خواندن. من از اينكه عباس در خانه بود و بچه ها اينطور شلوغ مي كردند، ناراحت شدم. پس از پايان نماز از او گله كردم و گفتم: ـ شما در خانه حضور داريد و بچه ها اين طور خانه را به هم مي ريزند؟! *او با مظلوميّت تمام از من عذرخواهي كرد و گفت که متوجه هیچ چیز نشده است* من هم با شناختي كه از عباس داشتم دريافتم كه شكايتم بي‌مورد بوده است؛ چون عباس در آن موقع آنچنان غرق در نماز بوده، كه از همه اتفاقاتي كه در اطرافش مي گذشته بي اطلاع بوده است. 🎤 راوی : همسر شهید 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بهشتی به تنهایی یک ملت بود امام خمینی (ره) 🌹🌹🌹🌷🕊🕊🕊 در مکتب شهادت در محضر شهدا مسئولین دهه شصت مسئول شناسی ریاست قوه قضائیه شهید مظلوم دکتر بهشتی برای مراسم شهید بهشتی رفته بودم بافق. اصرار کردند که برم اونجا سخنرانی. گفتم چقدر اصرار میکنین! گفتن: ما یک خاطره جالب از شهید بهشتی داریم. یه روزی آومده بودن توی این مسجد. مسجد پر از مردم حزب‌اللهی بود. منافقین هم که فهمیده بودن، ایشون میاد با مینی‌بوس خودشون رو رسونده بودند به مسجد، اما نتونسته بودن بیان تو. سخنرانی که تموم شد..... از ایشون خواستیم تا از در پشت برن بیرون که شعارهای منافقان، ایشون رو اذیت نکنه! ولی ایشون کاملاً جدی گفتن: نه اینها این همه راه برای همین آمده‌اند که علیه من شعار بدهند، بگذارید چند ((مرگ بر بهشتی)) هم در حضور من بگویند. 📚هم حسینی بود هم بهشتی ص77، 76 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا وصیت نامه📝 مادر گرامی! ای نور دیده من! تو برای من زحمتها کشیده ایٍ من جوانی را بدست آوردم و تو جوانی خود را فدای من کردی، مادرم! شرمنده ام نتوانستم زحمتهای تو را جبران کنم امیدوارم که مرا حلال کنی و مرا عفو کنی و همینطور از بقیه خواهرانم طلب عفو می کنم و امیدوارم اگر قصوراتی دیدید از من بگذرید. یاد عزیزش با صلوات🌸 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا *شهید والامقام احمد قاسم زاده* 🌷 لیستی از خانواده‌های کم‌بضاعت و فقیر تهیه کرده بود، هر وقت که حقوق می‌گرفت آن‌ را به صورت‌های مختلف، خرج این خانواده‌ها می‌کرد و همیشه انفاق را ترک نمی‌کرد. یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* شهید همدانی ولایت فقیه را یک لفظ نمی‌دانست، بلکه التزام عملی به آن داشت؛ اعتقاد داشت نه عقب تر از آقا باید حرکت کرد که آتش خودی‌ها ما را بگیرد و نه جلوتر از ایشان که آتش دشمن ما را بگیرد، بلکه باید کاملا همگام با ولایت فقیه حرکت کرد. صحبت‌های آقا را همیشه یادداشت می‌کردند و با حافظه قوی که داشتند، همیشه از این صحبت‌ها در سخنرانی‌هایشان استفاده می‌کردند. راوی: بهرام دوست پرست 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در مکتب سردار سلیمانی در محضر شهدا مدافعان حرم 🌷 شب آخر از تهران به سمنان نیامد. سردار سلیمانی به عباس می‌گوید به سمنان برو که او می‌گوید می‌ترسم بروم و پدر و مادر و همسرم را ببینم و زمین‌گیر شوم. ایشان دو ماه نامزد کرده بود ولی مدیریت می‌کرد که خیلی احساسات خودش را بروز ندهد تا درگیر نشود. بعد از دو ماه که از نامزدی‌اش می‌گذشت پیش سردار سلیمانی می‌رود و می‌گوید می‌خواهم بروم سوریه و برای رفتن قسمش می‌دهد. سردار می‌گوید این بار اصرارش با بقیه دفعات فرق داشت. سردار می‌پرسد عباس چه شده که اینطور اصرار می‌کنی و او هم می‌گوید حاجی دارم زمین‌گیر می‌شوم و باید زودتر اعزام شوم. 🎤راوی: پدر شهید یاد عزیزش با صلوات با ذکر صلوات تصویر باز شود شهید عباس دانشگر در کنار همسر 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin