در محضر شهدا
✍ #ڪلام_شـهــید
🔹همســرم بـدان ڪه من نســرین
کسے ڪه تو را دوســت دارد،
#شهادت را هم بسیار دوســت
مےدارم، چون خــداے خــود را
در آن زمــان پــیدا مےکنم. از تــو
مےخواهــم اگر میخواهے فردے
خداگــونه باشـــی و درس دهنـــده،
از امـــروز و از این ســـاعت سعی
کنی تمــــاس خود را با خــدای
خویــش بیـــشتر کنــے و همیـــن
طــور معلــّمے باشی جدّے.
#شهیده_نســرین_افضــل🌷
شادی روح مطهرش صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#درمحضرشهدا
اهل نماز شب و تهجد بود. بعضی شب ها، به دلیل داشتن ماموریت، باید در پایگاه می ماندند. نیمه شب ها که می شد،هادی نمی گذاشت وقت آن ها به بطالت بگذرد. احادیث و احکام مربوط به نماز شب را می خواند و پس از آن خودش مشغول نماز شب می شد.
با این کار، دیگران هم ترغیب می شدند نماز شب بخوانند.
📚: هادی
#شهید_هادی_محبی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا
محسن از در پادگان پیاده می رفت سمت زرهی؛
ولی من با ماشین داخل پادگان تردد میکردم
یکروز صبح زیر باران جلوش ترمز زدم که سوار شودگفت :میخوام ورزش کنم
فردایش باز بوق زدم که بپر بالا گفت:میخوام ورزش کنم
دفعه ی بعد سرش را آورد داخل پنجره و گفت :ممد ناصحی!این ماشین بیت الماله
تو داری باهاش میری موظفی،اگر می خواستن برای منم ماشین میذاشتن
گفتم این ماشین مال رده هاست،ما که نمیخوایم بریم بیرون
محسن گفت آدم تو همین چیزای خُرد مدیون میشه خوب شدن از
همین جاهاست که اگه رعایت نکنی هر چی هم زور بزنی آدم نمیشی!
سرش را از پنجره دزدید
آدم با این کارا صُمُ بُکمُ عمیُ میشه
یعنی چی!؟
یعنی خدا به دهن و گوشت مهر میزنه و دیگه به راه راست هدایت نمیشی
تلاش هم میکنی اما نمیشه
#مدافع_حرم_شهیدمحسن_حججی
📚کتاب سربلند صفحه 146
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#درمحضرشهدا
همیشه کتابهای شهيدان بهشتی، باهنر و مطهری جزو کتابهایی بود که بسيار مطالعه می کرد و در ورزش هم قهرمان جودوی ايران بود.
مرتب کار میکرد و میگفت قصد دارم که پولهایم را جمع آوری کنم، تا ماشینم را عوض کنم.
اما بعدها فهميديم که آن پس اندازها را برای جهيزيه يک دختر جمع آوری کرده بود.
وقتی می خواست به منطقه برود به او گفتم:تو ديگر نرو ما را تنها نگذار،
گفت: همه، خواهر وبرادران ما هستند؛ ما بايد برويم و دفاع کنيم.
راوی: خواهر شهید
#شهید_امیرقلی_ایروانی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_حاج_قاسم
#به_یاد_سردار_دلها♥️
#کلیپ_بسیار_زیبا👌
از حضور حاج قاسم در حرم امام
علی بن موسی الرضا علیه السلام
فکر میکردیم فقط داغ اباعبدالله و یارانش سرد نمی شود....
نمی دانستیم داغ شهادت یاران آخرالزمانش هم سرد نمی شود...
🌹به یاد همه شهدا فاتحه بعدصلوات 🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#درمحضرشهدا
محمد فرزند بزرگ ما بود. با این که سن و سالی نداشت. بچه های دیگر را سرپرستی می کرد. گاهی وقت ها گرسنه می خوابید تا بچه های کوچکتر سیر بخوابند.
صبوری محمد، که برادر بزرگشان بود بچه ها متقاعد می کرد، آنها وقتی می دیدن محمد با کفش پلاستیکی و لباس وصله دار به مدرسه می رود، دیگر بهانه نمی گرفتند.
آن سالها وضع همه مردم مثل هم بود. واقعا روزگار سختی بود.
اما محمد هیچ وقت شکایت نمی کرد.
راوی:مادر شهید
📚: بالاتر از آسمان
#سردارشهید_محمد_رودباری(مشایخی)
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#درمحضرشهدا
به بچه ها می گفت: اول نماز را بخوانید، و بعد هر کجا می خواهید بروید، بروید. گاه که در زیر گلوله بودیم و با اینکه معلوم نبود که تا چند لحظه دیگر کدام یک از بچه ها به شهادت میرسند یا اینکه مجروح میشوند، نمازمان را اول وقت می خواندیم.
ایشان همچنین عطش زیارت امام حسین (ع) و زیارت حضرت رقیه(س) را در دل بچه ها برافروخته بود.
می گفت: بروید به زیارت حضرت رقیه (س) و به ایشان بگویید: رقیه جان آمده ایم زخمهای شلاق های یزدیان را التیام ببخشیم.
📚: سه مزار برای یک شهید
#شهیدمحمدحسن_شریف_قنوتی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
در محضر یاران سردار
مدافعان حرم
شهید اکبر شهریاری🌷
یک بار بعد از شهادتش خواب دیدم در هیات هستیم و صحبت می کنیم. از اکبر پرسیدم: «چی آن طرف به درد می خوره؟ » گفت: «قرآن خیلی این طرف به درد می خوره. » اکبر خودش قاری قرآن بود و هر چه به شهادتش نزدیک تر می شد انسش با قرآن بیشتر می شد. شب های آخر هر وقت بیکار بودیم، اکبر به سراغ قرآن جیبی اش می رفت. پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چی شد؟ » گفت: آن لحظه آخر شیطان می خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند.
🎤 راوی : همرزم شهید
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
در محضر شهدا
با شهید بهشتی کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح.
صبح هر چه سعی کردم با بیست دقیقه تأخیر رسیدم.
با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد.
برای نوبت دیگر اقدام کردم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح.
این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم. در آغوشم گرفت و صحبت کردیم.
بعد از نماز گفت: آقا جواد!
من نظم و انظباط را از نماز آموخته ام.
📚: سید محمد بهشتی
#شهیددکتربهشتی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
گردان ما در مرحله دوم والفجر چهار نتوانست خوب عمل کند. عراقی ها با دوشکا و نارنجک بچه ها را از پا می انداختند.
همین جا بود که سید آمد، خودش پرید رفت روی صخره و به طرف عراقی ها شلیک کرد.
آمد و گفت: بچه ها عراقی ها ما را محاصره کرده اند، نباید بگذاریم حلقه تنگ تر شود!
من بی سیم چی بودم، سید گوشی رو گرفت و به حاج قاسم گفت: حاجی نمی شود خط را با این شکل شکست، ما می کشیم عقب، شما آتش بریزید، اینجا رو زیر و رو کنید ما دوباره می آییم و قله را می گیریم.
حاج قاسم گفت: همه کاره تویی، هر تصمیمی گرفتی من هم قبولش دارم.
رفتیم عقب توی یک سنگر بزرگ.
صدای انفجار آمد، دیدم سید را موج گرفته، صبح سید را بردند پایین، ظهر دوبار برگشت. چشمهایش درست نمی دید. می گفت: تکلیف قله باید روشن شود.
موج آن قدر عذابش داده بود که قدرت نداشت یک قند بر دارد، می گفت: می بینی این قند چقدر سنگین است؟!
راوی: علی محمدی نسب
📚: جای پای هفتم
#سردارشهیدسیدحمیدمیرافضلی
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
﷽
در محضر مدافعان حرم
او در جنگ چریکی متخصص بود، اما آن چه دشمن را در مقابلش شکست میداد، تعلق خاطری به چیزی بالاتر بود که اگر خبر شهادت به او بدهند، لبخند میزد. رمز استقامت در میدان بر همین فلسفه ی تعلق برمیگردد و موضوعی که عماد مغنیه را از بقیه برجستهتر میکرد و مانند خورشیدی میدرخشید، تفاوت او در آرزوها و تعلق خاطرهایش بود. چرا که او آرزویی ماورای خاک داشت و هیچ موضوع زمینی او را مشغول به خود نمیکرد. آرزو و تعلق او، ماورای مادیات بود. هیچ لحظه و صحنه دنیوی عماد مغنیه را متعلق به خود نکرد. او علم و عقل و شجاعتش را در کنترل ایمان قرار داده بود.
🎤روای: سردار سلیمانی
#شهید_عماد_مغنیه
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin