*﷽*
#شهیدانه
در عملیات بدر بودیم و آتش دشمن بسیار شدید بود. هیچ کس جرات نمی کرد از سنگر بیرون بیاید.مستاصل و مضطرب داخل سنگر نشسته بودیم. که شهید دامغانی قرآن را باز کرد ، آیه ای به این مضمون آمد که : شما که طالب جهاد در راه خدا بودید چه شد که سست شده اید؟!
وقتی حسین این آیه را برای بچه ها خواند ، واقعا روحیه ی بچه ها عوض شد. خدا این گونه بچه های رزمنده را راهنمایی می کرد.
📚 : حماسه ۴۱
#شهید_حسین_دامغانی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽*
#شهیدانه
دفعه آخر که حسین شیمایی شده بود برای درمان اعزامش کردند لندن.
روز یازدهم اسفند بود که گوسفندی نذر و توزیع کردم. آش نذری بار گذاشتم ، همه فامیل جمع شده بودند. من از فشار روحی بیهوش شدم.
در همان حال بیهوشی دیدم جوان خوش سیمایی از دیوار خانه بالا آمد. من بلند شدم دیدم حسین است!
گفتم :حسین اومدی مادر؟!
گفت : بله مامان اومدم.
گفتم : خوب شدی؟!
گفت : بله!
گفت : اومدم بگیرمت تو بغلم
همین که مرا بغل کرد تکانی خوردم بعد حسینم محو شد و ندیدمش.
فکر کردم با این صحنه ای که در عالم خواب دیده ام خوب می شود. و برمی گردد.
بعدا متوجه شدم همان روز شهید شده و روحش برای آرامش جگر سوخته من آمده بود.
پانزده روز بعد۲۶ اسفند پیکر سوخته اش به خانه ابدی بازگشت.
📚 : حماسه ۴۱
#شهید_حسین_دامغانی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin