*﷽*
#شهیدانه
وقتی می دید طاهره غذایی را خراب کرده است ، نحوه ی خوب درست کردن غذا را به اویاد می داد. هیچ وقت هم ناراحت نمیشد.
اما اگر همسرش نمازش را اول وقت نمی خواند علی آنقدر ناراحت میشد ، که طاهره مجبور بود خودش را از چشم او دور نگه بدارد.
📚 : در انتظار آن لحظه
#شهید_علی_محمدی_پور
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📒از طرف بنیاد شهید دفترچه بیمه درمانی داده بودند. تاریخ دفترچه ام تمام شده بود که بردم عوضش کنم. دفترچه دست نخورده بود.
🧔🏻مسئول تعویض با تعجب نگاه کرد و گفت : در اینجا که هیچ چیز ننوشته ای؟
گفتم : سواد ندارم
گفت : تو سواد نداری، دکتر چطور؟
گفتم : دکتر من در قبرستان است خط هم نمی نویسد.
‼️بنده خدا فکر کرد از مردن حرف می زنم. فکر کرد دوست دارم بمیرم.
گفت : خدا نکند پدرجان اِن شاءالله صد سال عمر کنی، این چه حرفهایی است که می زنی؟
😊گفتم : من که از مردن حرف نمی زنم، گفتم دکترم در قبرستان است، وقتی مریض می شوم می روم آنجا و پسرم علی شفایم می دهد...
✨علی واقعاً چنین قدرتی داشت...
#شهید_علی_محمدی_پور🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin