🌳از #خصایص شهید سعیدی نحوه اخلاق و رفتار او در محیط کاریش بود ، وجودش برای همکاران مایه دلگرمی و خلا او بشدت #نمایان و مایه دلتنگی💔 ،هر جا بود ، آنجا صفا ، #صمیمیت ، یکرنگی ، عشق💓 و مهر و وفا موج می زد ، در کلامش 🗣بوی صداقت بمشام می رسید
🌲و در نگاهش👀 آرامش و سکون #فریاد می کشید ، ☝🏻در حفاظت از بیت المال زبانزد بود و از انقلاب سهمی برای خود قائل نشد✖ ، #لباسش 👕معمولا پیراهنی سفید و شلواری ساده و پارچه ای که همواره زینت اندامش بود 🍂 روزی هم که خداحافظی👋 کرد و رفت سبکبار بود و آسوده دل و روزی هم که پر کشید🕊 تیز پرواز بود و مطمئن .🌱
راوی : سرهنگ پاسدار عباس لیراوی
#شهید_محمد_جعفر_سعیدی🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطره 👇👇
روزی که دستش #قطع شد، هیچ کس ندید که موحددانش از درد #فریاد بکشد.
یا #اعتراضی به کادر بیمارستانی بکند. حتی به #اسیرعراقی که به انداختن نارنجک🧨 به طرف او اعتراف کرد، #اخم هم نکرد.
+مادر این شهید، وقتی خبر قطع شدن دست پسرش را از رادیو📻 شنید، با #بیمارستان پادگان ابوذر (نزدیکترین مقر نظامی به بازی دراز) تماس گرفت. این مادر در مورد #مکالمه با پسرش در بیمارستان می گوید:
🎤 «با او صحبت کردم و #تبریک گفتم. ابتدا گفت انگشتش قطع شده. من هم گفتم دیگران برای اسلام #سر می دهند!! انگشت که چیزی نیست! متوجه برخورد من که شد، حقیقت را گفت. دستش، از #ساق قطع شده بود. پرسیدم چطور شد که دستت قطع شد؟
به شوخی گفت: به بازی دراز، دست درازی کردم، عراقی ها دستم را قطع کردند!!
📚 نقل از کتاب: "پادگان ابوذر" ، قطعه ای از آسمان!
💔🥀🍃
🗓در سالروز پرکشیدن علیرضا موحد دانش، یاد این فرمانده صمیمی، خونگرم و شوخ طبع دوران جنگ را گرامی می داریم🌴
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin