#روایت_خاطره🌴
#گلبرگ_سرخ
🥀 روزی بنده به اتفاق او به قصد رفتن به بهشهر در جاده، سوار یک وانت شدیم که حدود ۱۰ نفر از مسافران آن ماشین از جوانان حدود ۲۰_۱۸ ساله بودند که هم دست می زدند و هم سرو صدایی همراه با رقص داشتند.
محمدولی خیلی ناراحت است. با درگوشی به او گفتم: چرا ناراحت هستی، او در جواب به من گفت: امشب شب جمعه است. ما اشتباه کردیم سوار این ماشین شدیم، ببین اینها چکار می کنند. بنده به او گفتم سرود گلبرگ را بخوان ایشان با صدای بلند شروع کرد. (گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد....) با صدای دلنشین محمدولی تمام جوانان داخل ماشین سکوت کردند. و حتی کاملاً گوش دادند و اصرار داشتند که ادامه دهد.
🌴وقتی که پیاده شدیم، دیدم تمام جوانان با روحیه بسیار خوبی با ما برخورد کردند، محمدولی با خوشحالی از ماشین پیاده شد.
#راوی : همرزم شهید
#محمدولی_دارابی
🌷 #تولد :۱۳۴۵/۱/۱ حسین آباد_ بهشهر
🕊 #شهادت : ۱۳۶۱/۴/۲۳ شلمچه
هدیه به ارواح مطهر شهدا #صلوات🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin