eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
127.2هزار عکس
142.1هزار ویدیو
217 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
شــــــــب 🌙 انتهای زیباییست برای امتداد فردایی دیگر تا زمانی که سلطان دلت "خداست" ڪسی نمی تواند دلخوشیهایت را ویران ڪند! شبتون دلنواز و خوش و در پناه خــالق مـــهربان 🌙 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
⭕️ دو مدل سیاست‌مدار داریم 🔺 یکی اسمش محمدجواد ظریفه، دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو درس خونده و ته ته دیپلماسیش اینه که یه قرارداد با آمریکا ببنده که حق بیرون اومدن ازش رو هم نداشته باشه 🔺 یکی هم اسمش قاسم سلیمانیه، پای مکتب امام حسین بزرگ شده و سر کلاس خمینی نشسته، نه تنها با باز نکردن نامه «مایک پمپئو»، آمریکا رو تحقیر میکنه، بلکه با مدیریت قویش، ۷ هزار میلیارد دلاری که آمریکا برای جنگ افروزی توی منطقه خرج کرده بود رو هم خنثی میکنه. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 دعای آهوها برای روزی یکی از همرزمان نزدیک شهید بزرگوار سرلشکر  می‌گفت در یکی از سفر‌های سردار سلیمانی در بحران داعش در عراق که در فصل زمستان صورت گرفته بود حاج قاسم در شرایطی از عراق تماس گرفت که صدای تیراندازی‌ها به وضوح به گوش می‌رسید و وی در شرایط جنگی قرار داشت. ایشان در این تماس اظهار داشت که شنیده‌ام تهران سنگینی آمده است. گفتم: بله همین طور است. گفت: با این برف که در کوه نزدیک پادگان مقرّ سپاه وجود دارد حتماً برای پیدا کردن غذا پایین می‌آیند. همین امروز به اندازه کافی علوفه تهیه کن و در چند جا قرار بده که آن‌ها از گرسنگی تلف نشوند. من ، چون آن زمان فرمانده بودم سریع اقدام کردم و تا ظهر نظر ایشان را عملی نمودم. با کمال تعجب بعدازظهر مجدداً زنگ زد و گفت: چه کردی؟! گفتم: دستور فرمانده عملی شد و آهو‌ها دعاگو هستند. من از ایشان سوال کردم در این شرایط سخت که با داعش درگیر هستید چگونه به فکر آهو‌های نزدیک مقر هستید؟ ایشون پاسخ داد من به شدت به دعای خیر آن‌ها اعتقاد دارم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ # ما_ملت_امام_حسینیم 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
‌ زینـب (س) "عاشق" بود " عـاشقِ " حسیـن (ع)♥️ میدانی عاقبت عاشقی را ؟ عاشق را که برعکس کنی می شود‌ قِشاع!🍃 دهخدا را می شناسی ؟ در لغت نامه اش دیده ام که معنی قشاع می شود : دردی کـه آدم را از درمـان مــایـوس میـکنـد ... زینب (س) ذره ذره از درد ، ذوب شد ! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* هیئت تموم شده بود؛ نزدیک اربعین بود، اومدم پیشش طبق معمول روبوسے ڪردیم حال و احوال و شوخے و خنده و... بهم گفت : موتورت ڪو؟ گفتم : گذاشتم بفروشمش گفت : میخواے ماشین بخری؟ گفتم : نه میخوام برم ڪربلا گفت : خب موتور واسه چے میخواے بفروشی؟ گفتم : واقعیت پول ندارم مجبورم بفروشم گفت : چقدر میشه پول سفرت؟ گفتم : یه تومن گفت غلط ڪردے موتور و بفروشے من پول بهت میدم گفتم : ایول خیریه زدی؟ گفت : اره اولین یتیمشم تویی! گفتم : دمت گرم جور میشه گفت : جور شد دیگه... 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* پنج به علاوه یک بودیم ، پنج نفر ما و یک نفر سردار. جلسه آن روز تا ظهر طول کشید. وقت نهار شد ، همگی مهمان سردار بودیم. همسرش غذای کرمانی پخته و فرستاده بود محل کارش. خودش دست به کار شد و سهم هر کداممان را توی بشقاب گذاشت. سربازی که غذا آورده بود را صدا زد و قابلمه را داد دستش. _این رو ببر برای بقیه ، به سرباز جلوی در هم بده. سرباز با خوشحالی قابلمه را گرفت داشت از در اتاق بیرون می رفت که صدایش زد :"صبر کن! صبر کن! خودم تقسیم می کنم." _چندنفرهستید؟ سرباز گفت : دوازده نفر دو دست پیاله پر شد از غذای خوشمزه محلی. سهم خود سردار هم به اندازه ای شد که طعم غذا را بچشد. راوی : حسین امیر عبداللهیان 📚 :سلیمانی عزیز 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پروانه نیستم اما سال‌هاست دورخودم مي چرخم ومی‌سوزم "رفتنت" درمن شمعی روشن کرده است انگار! "رضا كاظمی" 📎پدر در حال تلقین و تدفین شهید نوجوانش, شهید محمدعلی آسایش جاوید🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠خاطره خلبان هواپیمای ایرباس از شهید حاج قاسم سلیمانی: 🍃🌸خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکی‌شان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم می‌شناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پرواز‌های قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. 🍃🌸 تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور می‌گرفتیم. اگر اجازه می‌داد اوج می گرفتیم و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود می‌آمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند می‌شدیم. اگر هم بارِمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیر به تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من می‌خواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghase
چه کشته شوید 💀 چه بکشید پیروزید...😍 😇 🙃 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin