eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
124.7هزار عکس
134.3هزار ویدیو
215 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
یا زهـــــرا ✅ما اهل کوفه نیستیم √علی تنها بماند • با علـــے از یاعلـــــے یڪ نقطه ڪم دارد ولی • یا علـــے گفتن کجا و با علــــے بودن کجا ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💥 👈نه نیاز به دارد... 👈و نه امـروز و فردایـت می کند❌ ↫ ☀️ باشد یا شب ↫حالتــ باشد یا ناخوش ↫لبخند بزنی یا گریه کنی با همیشگی اش😍 ے حرف هایت است💥 🕊💞 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سال ۱۳۶۴ شیمیایی شدم. به بهداری نرفتم. بیست سال بعد برای همین بهداری نرفتن بی اهمیت ، علی رغم تایید آسیب ریوی ومحرض بودن شیمیایی شدنم از سوی پزشکان ، فقط به دلیل نداشتن پرونده بهداری ، مصدومیت ریوی من تایید نشد. تنها شاهد شیمیایی من حاج قاسم بود. کمسیون پزشکی شرط قبول مصدومیتم را تایید کتبی فرمانده لشکری گذاشت که در آن راوی بودم ؛ یعنی : حاج قاسم اولش نمی خواستم بروم ، اما به زور خانواده و رفقا از دفتر حاج قاسم وقت گرفتم... روز ملاقات فرا رسید. توی دفتر نشسته بودم که حاج قاسم از در وارد شد. آغوشش را که باز کرد فهمیدم او همان مرد با صفای ۲۰ سال پیش است. خیلی خودمانی و گرم یکدیگر را آغوش گرفتیم. شاخه های زیتون و ستاره های طلایی روی شانه هایش عوضش نکرده بود.همان حاج قاسم زمان جنگ بود ، فقط تار مو و ریش هایش کمی سفید شده وکنار چشم هایش خط افتاده بود. 📚 : حاج قاسم سلام 🎤 راوی: حمید رضا فراهانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠هدیه پدر ●فاطمه به دوسالگی که رسید،قصدداشتم جشن تولدی را برایش بگیرم.اما زخم زبان هایی ازاطراف به گوشم رسید.تصمیم گرفتم تولد دوسالگی راهمانند سال پیش با جمع چهارنفری درکنار مزارجلیل برای فاطمه بگیرم. ●خیلی دلم گرفته بود.به گلزار شهدا رفتم خودم را روی سنگ مزارش انداختم وگفتم: جلیل تحمل زخم زبان های مردم را ندارم ... برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست.خیلی گریه کردم و به او گفتم :روزتولدفاطمه کیک تولد میخرم وبه خانه می روم وتوبایدبه خانه بیایی. ●روز بعددر بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد.جواب دادم.گفتند:یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان درهر زمانیکه خواستید... ●ازخوشحالی گریه کردم.درراه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی‌دیدم.یک روزه تمام وسایل ها راجمع کردم وروزبعدحرکت کردیم.ازهیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. ●زمانیکه به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است.بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه راتزیین کردند وبا حضورتمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .شروع سه سالگی فاطمه خانم درکنار سه ساله امام حسین علیه السلام یک آرزوی بزرگی برای من بود. ✍راوی:همسرشهید 🌷 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
📝 "با وَرَع بودن" 🔹 دوری از گناه، تقوا داشتن و دوری از مکروهات و شُبَهات، وَرَع نام دارد. برای حفظ خودمان، باید به مستحبات و مکروهات توجه کنیم. مستحبات، بازوی واجبات؛ و تَرکِ مکروهات، به دوری از حرام و گناه کمک میکند. ❤️ امام صادق می‌فرمایند : هرکس می‌خواهد از یاوران حضرت مهدی باشد، باید منتظر باشد و با داشتنِ حالت انتظار، بر طبق ورع و نیکویی اخلاق عمل کند.*۱ 🔸 هر کس می‌خواهد از یاران مهدی باشد، علاوه بر ترک گناه، باید از شُبَهات هم دوری کند؛ یعنی مواظب باشد که هر چیزی که در آن شُبهه عقلی و عُرفی است مرتکب نشود.*۲ ترکِ شُبَهات میان انسان و امام سِنخیَت و تشابه بوجود می آورد. 📚 ۱- کتاب غیبت نعمانی ۲۰۰، باب۱۱، ح۱۶ ؛ بحارالانوار ج۵۲ ص۱۴۰ ح۵۰ ۲- ماهنامه موعود شماره ۱۱۷ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* یکبار نیمه های شب مادر حسین از خواب بیدارم کرد و گفت:بلند شو برویم سر خاک حسین. گفتم:الان که نصفه شب است! گفت:می دانم اما من خوابش را دیده ام.می خواهم همین الان سر مزارش بروم. ساعت حدود دو و نیم نصف شب بود،بلند شدم.خودم را آماده کردم و با ایشان به گلزار شهدا رفتیم. مادر سر خاک نشست.شروع به صحبت کرد.درد دل می کرد.گویا آمده بود تا بازدید پسرش را پس بدهد. آنشب تا صبح سر قبر حسین نشستیم.این فراق برای مادر خیلی سنگین بود.می خواست هر چه زودتر به فرزندش ملحق شود.و عاقبت نیز چنین شد. خداوند هر دو را قرین رحمت خویش گرداند. 📕 : نخل سوخته 🎤 راوی: پدر شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* در مدرسه عشق در کلاس شهادت پای درس شهید کلاسی در پادگان امام حسین(ع)،در مورد کاربرد سلاح داشتیم.روزی مربی در کلاس گفت : که اگر یک روز ضامن نارنجکی کشیده شد و روی زمین افتاد،باید روی زمین بخوابید. البته باید یکی ایثار کند و با شکم روی نارنجک بخوابد تا دیگران را نجات دهد. اتفاقا روزی نارنجک از دست مربی افتاد و فریاد زد : همه بخوابید ! بچه ها بلافاصله دراز کشیدند و منتظر صدای انفجار شدند ، اما خبری از انفجار نشد. بعد از چند لحظه مربی به طرف علیرضا که با شکم روی نارنجک خوابیده بود رفت و گفت : آفرین فقط این جوان بود که ایثار کرد. نارنجک مشقی بود من برای امتحان شما این صحنه را ترتیب دادم. 📚 : همپای ذالفقار 🎤راوی : همرزم شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* وقتی با اعضای خانواده جایی می رفتیم که بچه ی شهید آنجا بود ، خطاب به بچه هایش می گفت : در مقابل بچه های شهید به من بابا نگویید ؛ اگر گفتید و من جوابتان را ندادم ، خودتان متوجه علتش باشید و از دستم ناراحت نشوید ؛ نمی خواهم شاهد دل شکستکی واشک بچه یتیم باشم. 📚 : ره یافتگان کوی یار ، ج 2 🎤 راوی : همسر شهید ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* راه شهید ، عمل شهید از کار یکی از بچه ها عصبانی شد.فورا از جایش برخاست ، و قرآن را برداشت و از چادر بیرون رفت. دو سه ساعت از او خبر نداشتیم ؛ رفته بود تو بیابان های اطراف تا خودش را با قرآن آرام کند. وقتی برگشت ، از کسی که او را عصبانی کرده بود، عذر خواهی می کرد ؛ در حالی که مقصر خود او بود ، نه مهدی. همیشه قبل از خواب و نماز صبح قرآن می خواند و به دوستانش توصیه می کرد قرآن بخوانند. یک قرآن جیبی داشت که تا لحظه شهادت ، هیچ گاه از خودش جدایش نکرد. 📚 : اقتدا به عاشورائیان ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin