#خاطرات_شهید
یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود.
در یکی از عملیاتها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت.
پس از چند روز زنگ زد و از جراحتهایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحتها نباید ما را خانه نشین کند.
همیشه گله مند بود و میگفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم.
هر وقت از او میپرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، میگفت من در آشپزخانه خدمت میکنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردانرزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله
#سردارجاویدالاثر_علیرضا_اختراعی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۱ کرمان
●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶ فاو
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
محسن یکی از فعالین فرهنگی مسجد رجایی شهر بود و جوانان زیادی را جذب میکرد، در آن محل همه محسن را میشناختند و محسن جایگاه ویژه ای داشت.
محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار میکرد و از این طریق جوانان زیادی را باخود همراه میکرد، با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد.
بعد از اعزام، محسن دیگر آن محسن نبود، مدام از آنجا میگفت و از مظلومیت مردم سوریه حرف میزد، حتی زمانی هم که پیش ما بود روحش آنجا بود.
محسن مجرد بود چندین بار برایش خانوم های متعهد زیر نظر گرفته بودم و تا میخواستم با محسن راجع به ازدواج صحبت کنم میدیدم که تمام فکرش شهادت است، تمام فکر محسن کمک به مردم مظلوم سوریه بود. می گفت: مادر من معلوم نیست وضعیتم چطور میشود فعلا صبر کن.
محسن بیشتر حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست میکرد، محله های فقیر نشین کرج محسن را خوب میشناختن و هنوز هم حقوق محسن صرف خانواده های نیازمند میشود.
یک روز با محسن به بهشت زهرا رفته بودیم، مادر شهیدی را دیدیم که همسرش نیز به رحمت خدا رفته بود و فرزندی نداشت، محسن آنقدر پای صحبتش و دردودلش نشست که متوجه شد سقف منزل آن مادر در اثر باران خراب شده و کسی را ندارد که تعمیرش کند ، محسن برای تعمیر منزل پیش قدم شد و آن مادر همیشه دعا گوی محسنم بود.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_محسن_کمالی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۳/۱۱/۹ کرج ، البرز
●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۲۷ حلب ، سوریه
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت.
● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد
#شهید_براتعلی_داوودی
#سالروز_شهادت🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
●سید همیشه یک قرآن تو جیبی كوچیك داشت و هر وقت كه فرصت می كرد سریع قرآنش رو باز می كرد و می خوند،
●دوستاش می گفتن:هر وقت آماده نماز جماعت می شدیم سید همیشه صف اول نماز بود و وقتی روحانی نداشتیم آقا سید بزرگوار جلو می ایستادن وامام جماعت ما می شدن.
●اگه از مادر سید در مورد رفتارش با والدین سوال کنید، میگه آقا سید مصداق بارز آیه ی شریفه ی : {وبالوالدین احسانا} بود.
#شهید_سیدمحسن_قریشی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۳ خمین ، مرکزی
شهادت : ۱۳۸۹/۱/۳۰ منطقهٔ سنگهایآذرین ، شمالغربکشور ،به دست ضدانقلاب
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
نماز شب مي خواند و واقعاً به آن اهميت مي داد و مقيد بود. با اينكه كار مي كرد و خسته بود، سعي مي كرد نماز شبش را بخواند و يا در موقع غذا خوردن ديده مي شد ، كه غذاي محدودي مي خورد و مي گفت: بيشتر خوردن مسئوليت مي آورد. چرا كه مي ترسم بخورم و نتوانم كار كنم و آن موقع پيش خدا مسئول هستم ...
روحيه عجيبي داشت. يك روز باراني بود ، صدا زد : برادرها همه جمع بشويد. وقتي كه ما همه جمع شديم، ايشان گفت : بنشينيد ، برايتان چيزي بگويم: انقلاب ما به دو چيز نيازمند است تا پايدار بماند : ۱_ مقاومت ۲_ جان دادن و به شهادت رسيدن ... تا خون ما، نهال انقلاب را آبياري كند.
📎معاون فرماندهٔ گردان زرهی لشگر۵نصر
#سردارشهید_حمید_ربانی_نوغانی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۴/۲/۲۰ مشهد
●شهادت : ۱۳۶۷/۲/۱ فاو
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#ڪلام_شهید
«انتظار يعنے؛ حرڪت ،
انتظار يعنے؛ ايثار، يعني خون؛
انتظار يعنے؛ ادامہ دادن راه شهيدان،
انتظار براے اين است ڪہ انسان در
سكون آب گنديده نباشد،
انتظار خيمہے خروشان است و درياے مواج»
#سردارشهید_حاجحسین_بصیر
#سالروز_شهادت🌷
●ولادت: ۱۳۳۲/۱۰/۱۶
●شهادت: ۱۳۶۶/۲/۲
●محل شهادت:ارتفاعات ماووت عملیات کربلای ۱۰
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🌷هر ۲۰ سال شهادت یک سپهبد در جمهوری اسلامی
●شهید سپهبد قرنی که در سوم اردیبهشت سال ۵۸ به دست گروهک #فرقان به شهادت رسید و اولین شهید ترور در انقلاب اسلامی محسوب می گردد. شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت
●بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرحهایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح میشد که در پشت این قضیه دست آمریکا بود به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و او را به شهادت رساندند و بعد از ایشان در سال ۷۸ شهید سپهبد صیاد شیرازی و بیست سال بعد در سال ۹۸ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیدهاند.
📎روحشان شاد یادشان گرامیباد🌷
#شهید_سپهبد_محمدولی_قرنی
#سالروز_شهادت 🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهید
از وقتی ازدواج کرده بود، قناری و سُهرههایش را هی کم و کمتر میکرد. محدثه میگفت: «دلم میگیرد طفلیها را توی قفس میبینم.»
از آنهمه پرندهِ قفسی که روزی جانش به جانشان بسته بود، یک سُهره مانده بود برایش که آنرا هم همان روز بعدازظهر، قبل رفتنش برد با محدثهسادات رهایش کرد.
شب، وقتی میخواست برود، با همه که آمده بودند برای بدرقهاش، تک به تک خداحافظی و دیدهبوسی کرد و آخر از همه، خم شد و کف دستهایم را گذاشت روی صورتش و بوسیدشان.
دستهایم را حلقه کردم دور گردنش و یک دل سیر بویش کردم. درِ گوشم گفت: «ننه! دعا کن شهید برگردم...» و زل زد توی چشمهایم و گفت: «اگر شهید شدم، رخت سیاه نپوش و نگذار کسی رخت سیاه بپوشد. توی مجلسم جای خرما و حلوا، شیرینی و شکلات خیرات کنید...»
و تنگ در آغوشم کشید و لحظهای بعد، از حلقه دستهایم بیرون خزید و رفت که رفت...
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_صادق_عدالت_اکبری🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۷/۲/۲ تبریز ، آذربایجانشرقی
●شهادت : ۱۳۹۴/۲/۴ دلامه ، سوریه
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
دل را . . .
بہ فدای قدمت می ریـزم
یڪ بارِ دگر ، اگر تـو تڪرار شوی
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید #صادق_عدالت_اکبری
#ملقب_به_کمیل
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۷/۰۲/۰۲
◻️محل ولادت: تبریز
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
◻️محل شهادت: جنوب غرب حلب_سوریه
#فعالیت_های_شهید
◻️تک تیر اندازی
◻️فعالیت درگردانهای عاشورا
◻️فعالیت درگردانهای امام حسین ع و امام علی ع یگان عمار
◻️مربیگری نظامی(سلاحهای سبک و سنگین, تاکتیک, جنگ شهری , تخریب و…)
◻️مربیگری ورزشی(شنا, غواصی, دفاع شخصی, صخره نوردی, پاراگلایدر, فوتبال)
◻️فعالیت دررشته های ورزشی(فوتسال, راگبی, تیراندازی, پینت بال, چتربازی, صخره نوردی و راپل)
◻️ تحصیل در رشته تربیت بدنی در سطح کارشناسی و ثبت نام در مقطع کارشناسی ارشد(مدیریت تربیت بدنی)
◻️حضور فعال در مقابله با فتنه ۸۸ برای مقابله با اغتشاش گران و جانبازی از ناحیه دست
#سالـروز_شهادت🕊
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
#خاطرات_شهدا
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."
● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟
📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💠یک هیچ عقب بودیم که داور به نفع ما پنالتی گرفت، بازیکنان تیم مقابل برا داور خط و نشان کشیدند که بعد بازی حسابت را می رسیم...
محمد که پنالتی زن خوبی هم بود پشت توپ رفت و با قدرت توپ را زد بیرون و ما باختیم!
چند روز بعد گفت،بچه هابابت باخت معذرت،بعضی وقتاباید به فکرسلامتی داورهم بود.
💠محمدعلی پنجم اردیبهشت ماه 1365-شب هنگام –در حال وضو مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در هلهلة شوقِ فرشتگانی که میلاد دوازدهمین اختر تابناک آسمان ولایت را جشن گرفته بودند سر بر خاک مجروح فاو نهاد و آسمانی شد.
#شهید محمدعلی فرهادیان فرد
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
18.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
●گوشه ای از زندگی روحانی شهیدی که مظلومانه با زبان روزه و با وضو در حال خروح از حوزه علمیه به دست اشرار سابقه دار آسمانی شد...
📎پ ن : این کلیپ زیبارا چندین بار ببینید و برای کسانی که دوست دارید بفرستید.
#طلبه_شهید ♥️
#شهید_مصطفی_قاسمی #سالروز_شهادت🌷
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin