💡 تفویض در کلام علامه مجلسی :
➖تفويض داراى چند معنى است كه بعضى از آن معانى را نبايد به ائمه نسبت داد و بعضى در باره آنها صادق است.
اما آن تفويض که باید نفی کرد:
آفرينش و رزق و تربيت و ميراندن و زنده كردن.
گروهى معتقدند كه خداوند ائمه را خلق نموده و امر آفرينش را در اختيار آنها قرار داده آنها مى آفرينند و روزى ميدهند و ميميرانند و زنده ميكنند اين چنين گفتارى دو وجه دارد.
اينكه معتقد شويم چنين كارها را با قدرت و اراده خود انجام ميدهند و در واقع انجام دهنده ائمه عليهم السّلام هستند اين كفر صريح است كه دلائل عقلى و نقلى چنين چيزى را محال ميداند و شكى براى عاقلى نيست در كافر بودن معتقد باين اعتقاد.
➖ اينست كه اين كارها را خداوند انجام ميدهد ولى وقتى كه آنها تقاضا دارند مانند شق قمر و مرده زنده كردن و عصا اژدها نمودن و ساير معجزات تمام اينها بقدرت خدا انجام مى شود اما موقعى كه آنها اراده ميكنند تا معلوم شود در ادعاى خود راست ميگويند اين مطلب را عقل منكر نميشود كه خداوند آنها را آفريده و كامل نموده و بآنها الهام كرده نظام واقعى عالم را سپس هر چيز را آفريده مقارن باراده و خواست آنها.
گر چه عقل امتناعى از پذيرش چنين معنى براى تفويض نسبت بائمه ندارد ولى اخبار گذشته مانع از چنين اعتقادى است مگر در مورد معجزات ظاهرا بلكه بطور صريح با اينكه معتقد شدن بچنين مطلبى اعتقاد بچيزى است كه دليلى ندارد زيرا خبر معتبرى در اين باره بآن مقدار كه ما مطلع هستيم نرسيده.
➖اخبارى كه شاهد بر اين مطلب است از قبيل خطبه بيان و نظائر آن فقط در كتب غاليان و مشابه آنها يافت مى شود با احتمال اينكه ممكن است منظور اين باشد كه ائمه عليهم السّلام علت غائى آفرينش باشند و خداوند آنها را در تمام آسمان و زمين مطاع قرار داده باذن خدا تمام موجودات مطيع آنهايند حتى جمادات و اينكه اگر آنها چيزى را اراده كنند خداوند خواسته آنها را رد نخواهد كرد ولى ايشان جز آنچه خدا بخواهد نخواهند خواست.
➖ اما خبرهائى كه وارد شده در نزول ملائكه و روح براى هر كارى پيش آنها و اينكه هر فرشته اى از آسمان نازل شود اول خدمت آنها ميرسد اين مطالب نه از آن جهت است كه ايشان در خلق و آفرينش دخالتى دارند و يا براى مشورت پيش ايشان مى آيند بلكه آفرينش و اداره جهان در اختيار خداست اين فقط براى بزرگداشت و احترام و اظهار مقام و عظمت آنها است.
📚امامت، ج ۳، ص: ۲۵۸
#تفویض #مفوضه #غلو #غلات
@BotShenasi
🔍 آزردن امام صادق علیه السلام توسط غلات
⬅️ کا، [الکافی] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: خَرَجَ إِلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ إِنِّی خَرَجْتُ آنِفاً فِی حَاجَةٍ فَتَعَرَّضَ لِی بَعْضُ سُودَانِ الْمَدِینَةِ فَهَتَفَ بِی لَبَّیْکَ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّیْکَ فَرَجَعْتُ عَوْدِی عَلَی بَدْئِی إِلَی مَنْزِلِی خَائِفاً ذَعِراً مِمَّا قَالَ حَتَّی سَجَدْتُ فِی مَسْجِدِی لِرَبِّی وَ عَفَّرْتُ لَهُ وَجْهِی وَ ذَلَّلْتُ لَهُ نَفْسِی وَ بَرِئْتُ إِلَیْهِ مِمَّا هَتَفَ بِی وَ لَوْ أَنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ عَدَا مَا قَالَ اللَّهُ فِیهِ إِذاً لَصَمَّ صَمّاً لَا یَسْمَعُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ عَمِیَ عَمًی لَا یُبْصِرُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَرِسَ خَرْساً لَا یَتَکَلَّمُ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِیدِ .
🌿 مالک بن عطیه گوید یکی از اصحاب حضرت صادق نقل کرد: که روزی امام علیه السّلام آمد و با خشم فرمود من ساعتی قبل کاری داشتم از منزل خارج شدم یکی از سودانیهای مدینه فریاد زد (لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک). این سودانی امام را خدا گرفته بود بجای اینکه بگوید لبیک اللهم لبیک میگفت لبیک یا ابا عبد اللَّه.
أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را دو خدا بگیرید؟، با ترس و وحشت از این سخنی که او گفت فورا بمنزل برگشتم، برای خدا به سجده رفته و صورت بخاک مالیدم و اظهار کوچکی و خواری نمودم، عرض کردم خدایا من بیزار و متنفرم از آن حرفی که سودانی گفت. اگر عیسی بن مریم از حرفی که خداوند به او گفت بدش میآمد. چنان از گوش کر و از چشم کور و از زبان لال میشد که دیگر نه میشنوید و نه میدید و نه سخن میگفت، خدا ابو الخطاب را لعنت کند و او را با ضربه آهن بکشد.
▪️علامه مجلسی رحمه الله در ذیل روایت میگوید:
قال الجوهری رجع عودا علی بدء و عوده علی بدئه أی لم ینقطع ذهابه حتی وصله برجوعه.
✍ أقول: لعله کان من أصحاب أبی الخطاب و یعتقد الربوبیة فیه علیه السلام فناداه بما ینادی الله تعالی به فی الحج فاضطرب علیه السلام لعظیم ما نسب إلیه و سجد مبرئا نفسه عند الله من ذلک و لعن أبا الخطاب لأنه کان مخترع هذا المذهب الفاسد.
جوهری گفت: رجع عودا علی بدء و عوده علی بدئه یعنی هنوز کاملا نرفته بود که بازگشت.
می گویم: شاید آن سودانی از یاران ابو الخطاب بوده که اعتقاد به خدایی حضرت صادق علیه السلام داشت و در حج به جای لبیک به خداوند به امام صادق علیه السلام لبیک گفت، به همین دلیل امام از نسبت عظیمی که به ایشان زده شد مضطرب شده و نزد خداوند سجده کرده و از این گناه برائت جست و ابو الخطاب را که مؤسس این مذهب فاسد بود لعنت کرد.
📚 بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۴۳
#غلات #ابوالخطاب
@BotShenasi
💡 تصوف حلولی
عامه مسلمانان و همچنین فقها و متلکمان در باب اینگونه اقوال، مسامحه و اغماض نشان نمی دادند و کلام بایزید را که
" سُبحانی ما اعظَمَ شَانی " می گفت و قول حلاج که بانگ " اناالحق" می زد، دعاوی و رعونت آمیز خوانده و به همین سبب، در تکفیر آن ها تردید نمی کردند. آن چه گاهی خشم و نفرت فقها و اهل ظاهر را نسبت به بایزید بر می انگیخت، مربوط به همین حال سکر و غلبه این حالت بر وی بود. عمده مشکل صوفیه را می توان از ناحیه صوفیان سکر دانست. هر چند سخنان شطح آمیز، پیش از بایزید، از ابراهیم و رابعه عدویه نیز نقل شده است. اما شطحیات صوفیه در کلام بایزید، رنگی بسیار تند یافت چنان که حتی سخنان حلاج و شبلی هم تندتر و بی پرواتر از کلمات وی نبود. با وجود آنکه حلاج، جانش را تقریبا بر سر همین شطحیات خویش نهاد، اما به هر حال شطحیات صوفیانه با نام بایزید، پیوند و ارتباطی خاص یافته است. سخنان بایزید به گونه ای بود که حتی شیخی صوفی به نام ابن سالم بصری، آن را متضمن کفر و در ردیف دعاوی فرعون یا بدتر از آن تلقی نمود. شطحیاتِ گستاخانه بایزید بعد ها برای کسانی از صوفیه که تندروی و بی پروایی او را فاقد بودند، اسباب دردسر شد، و ناچار در تاویل آنها سعی وافری نمودند، و حتی جنید به تاویل بعضی از آنها پرداخت تا صوفیه را از تهمت های گران برهاند.
📚جستجو در تصوف ایران، ص ۴۱ الی ۴۲
📚درقلمرو وجدان، ص ۳۳۶
📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۱
#تصوف #صوفیه
@BotShenasi
May 11
💡 پیام امام صادق علیه السلام برای غلات
مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ مُرَازِمٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قال قُلْ لِلْغَالِيَةِ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ فَإِنَّكُمْ فُسَّاقٌ كُفَّارٌ مُشْرِكُونَ.
امام صادق علیه السلام به مرازم فرمود: به این جماعت غالی بگو: به سوی خدا توبه کنید زیرا شما فاسق و کافر و مشرکید.
📚رجال الكشي ؛ انتشارات دانشگاه مشهد ؛ ص297
#غلو #غلات
@botshenasi
💡 لفظی صوفیانه که در مداحی ها استعمال میشود
قلندر: [ ق َ ل َ دَ ] (ص ، اِ) قلندر بر وزن سمندر عبارت از ذاتی است که از نقوش و اشکال عادتی و آمال بی سعادتی مجرد و باصفا گشته باشد و به مرتبه روح ترقی کرده و از قیود تکلفات رسمی و تعریفات اسمی دامن وجود خود را از همه درچیده و از همه دست کشیده به دل و جان از همه بریده و طالب جمال و جلال حق شده و بدان حضرت رسیده و اگر ذره ای به کونین و اهل آن میلی داشته باشد از اهل غرور است نه قلندر.
و فرق میان قلندر و ملامتی و صوفی آن است که قلندر تجرید و تفرید به کمال دارد و در تخریب عادات و عبادات کوشد و ملامتی آن را گویند که کتم عبادت از غیر کند و اظهار هیچ خیر و خوبی نکند و هیچ شر و بدی را نپوشد و صوفی آن است که اصلاً دل او به خلق مشغول نشود و التفات برد و قبول ایشان نکند.
و مرتبه صوفی از هر دو بلندتر است زیرا که ایشان با وجود تجرید و تفرید مطیع و پیرو پیغمبرانند و قدم بر قدم ایشان می نهند. (برهان ).
در دائرة المعارف لاروس آمده است : اول کس که نام قلندر بر خویش نهاد یوسف نامی از بکتاشیان بود و او را به علت خشونتی که در طبع داشت بکتاشیان از خویش براندند یوسف در مائه ٔ 14 م . خود بانی طریقه و سلسله ای گشت با سنن و آدابی به غایت صعب و از جمله آنکه قلندران یعنی پیروان طریقت او بایستی دائم با پای برهنه در سفر باشند و نان خویش از خواهندگی و سؤال به دست کنند.
پس از او رفته رفته سنت های نهاده او متروک ماند تا آنجا که قلندران میگفتند کبائر معاصی را با روح کاری نباشد و اثر سیئات از جسم تجاوز نتواند کرد و حتی از پاکیزگی و نظافت و استعمال آب تن زدند و از این رو مردم از آنان نفرت و کراهت می نمودند.
و کار آنان برای تحصیل رزق به شعبده بازی و بلعجبی کشید (از لاروس به اختصار).
لغت نویسان مغرب چون بیشتر معلومات اسلامی خویش را به توسط ترکان گرفته اند و آنان نیز هیچوقت افق اطلاعات و دائره معلومات شان از آسیای صغیر تجاوز نکرد این است که اول قلندر و نام قلندر را از یوسف نامی (بوده و یا بر ساخته ) گمان برده اند.
لغت نامه دهخدا
#غلو #تصوف
#قلندر
@botshenasi
💡حربه مشایخ صوفیه در مقابل منطق علماء
صوفی ها هم براى خود شاهکارهایى دارند و مانند همه اقلیت ها بیشتر از راه همین فوت و فن ها موجودیت خود را در مقابل مخالفین خود حفظ مى کنند.
رؤساى صوفیه با تمام قوا مى کوشند که خود و هواخواهان خود را یک طبقه عالى و ممتاز اجتماعی معرفى کنند و خود را اهل یقین، اهل دل، اهل معنى، أهل اللّه، و دیگران را اهل ظاهر، اهل صورت و قشر بى مسلک قلمداد کنند.
ولى با همه این دعاوى، چون افراد باسواد و دانشمند در میان آنها کمیاب است.
(البته دانشمندانى در میان آنها بوده اند که در بنیه علمى مسلک آنها کوشش فراوان کرده اند اما غلبه با کم سوادها یا بی سوادها است).
لذا با تشبّث به همان دعاوى سعى مى کنند افراد و پیروان خود را از علماء و روحانیان بزرگ دور نگاه دارند، زیرا ممکن است آنها با منطق نیرومند علمى زحمات فراوان آنان را در جلب اتباع خود به باد دهند، لذا از نخستین موعظه هاى پیر مِى فروش یکى همین است که از این «معاشران ناجنس» احتراز کنند.
حربه هاى مهمى که صوفی ها همیشه براى بدبین ساختن توده مردم نسبت به علماء دین که یگانه سدّ راه پیشرفت آنها محسوب مى شوند به کار مى برند، این است که آنها را اهل دنیا و آلوده به ریا و خودنمائى و دوروئى معرفى کنند و به این گونه اشعار متمثل شوند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر مى کنند
چون به خلوت مى روند آن کار دیگر مى کنند
مشکلى دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر مى کنند
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
این تقوى ام بس است که چون واعظان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمى کنم!
ضمناً براى تحقیر سرمایه علمى علما که خطرناک ترین اسلحه براى کوبیدن منطق هاى غیر علمى صوفی ها به شمار میرود، از آن به عنوان «علم رسمى» و «علم ظاهر» و «علوم قیل و قالى» و «الفاظ و اصطلاحات»! و مانند اینها یاد مى کنند.
و علماء بزرگ دینى را قشرى و ظاهرى، و گاهى پا را بالاتر گذارده «راهزن راه حق!» مى خوانند، و نیز مى گویند: اگر ما را «اهل بدعت» و یا در بعضى از موارد «ملحد» معرفى کرده اند به واسطه همین بوده که به عمق مطالب باریک ما نرسیده اند یا به اصطلاح اهل دل آشنا نبوده اند.
تا نگردى آشنا زین پرده بویى نشنوى
گوش نامحرم نباشد جاى پیغام و سروش
البته این گونه تبلیغات سوء کار خود را در افراد بى اطلاع نموده و یک حس بدبینى و تنفّر شدید در آنها ایجاد مى کند، به طورى که بعضاً حاضر نیستند کوچک ترین توضیحى درباره وضع مسلک خود بشنوند، و یا یک صفحه از کتاب هاى مربوط به این قسمت را بخوانند و این مطالب را سدّ راه وصول حق می دانند. همین شاهکار عجیب است که افراد این جمعیت را که معمولا از سرمایه هاى علمى بى بهره اند در مقابل سیل تبلیغات علمى مخالفین بیمه مى کند!
و انصافاً باید تصدیق کرد که از نظر سیاست داخلى، براى حفظ یک جمعیت غیر علمى در مقابل حملات اهل علم، راهى بهتر از این نیست که نغمه «العلم هو الحجاب الاکبر» را ساز کرده و علم را بزرگترین مانع راه حق قلمداد کنند و افراد را نسبت به علماء و دانشمندان بدبین سازند بطورى که آنها را دشمن خود بدانند.
شاید حدیث معروف: «سیأتى زمان على النّاس یفرّون من العلماء کما یفر الغنم من الذئب»؛
(زمانى بیاید که مردم از دانشمندان فرار کنند همانطور که گوسفند از گرگ فرار مى کند!) اشاره به همین گونه موارد باشد.
قرآن جمعیت هاى متعددى را به ما نشان مى دهد که در مقابل بیان نافذ و منطق علمى نیرومند پیغمبران بزرگ نیز همین روش را معمول مى داشتند و مى گفتند: «لاَتَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ»؛
(گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن جنجال کنید، شاید پیروز شوید!) ولى مؤثر نشد.
و قرآن به آنها این پیغام نورانى را رسانید:
«فَبَشِّرْ عِبَادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الالْبَابِ»؛
(پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مى شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى کنند، آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند).
@botshenasi
🔺صفى علیشاه، روحانیون معاصر زمان خود را ریاکار و دروغگو شمرده و درباره آنان سروده است.
زین صدا گوش بر کن کابتر است
بانگ غول است وعظ اهل منبر است
نیست صدقى غیر تزویر و ریا
زیر این عمامه هاى لابلا
اعلمیت را بهانه دان یقین
نیست اعلم در ردا و پوستین
پس مخور اى جان فریب جامه را
و اجتماع و شهرت و عمامه را
کرده هر جا باز شیطان لعین
گرم دکانى به اسم شرع و دین.
📚(حقیقه العرفان در بیان هدایت قرآن و راهنمای گمشدگان، برقعی، ابوالفضل، کتابفروشی اسلام، تهران، ۱۳۳۱ شمسی، ج ۳، ص ۱۶۱).
🔺نزد صوفیه آنچه علم فقها و حکما است (علم رسمى) تنها نشانی از حق می دهد و عرفان صوفیه است که مشاهده و دریافت او را ممکن مى سازد.
از این رو است که صوفى از اهل مدرسه کنارى مى کشد و تربیت خود را به علماء و متشرعه مخصوص نمى دارد، و به همین سبب تعلیم صوفیه در بین طبقات دهقانان و پیشه وران هم نفوذى دارد و حتى بعضى مشایخ بزرگ صوفیه از میان همین طبقات برخاسته اند.
🔺صوفیه از خیلى قدیم، فقهاء و محدّثان را به دیده تحقیر مى نگریسته اند و آنها را اهل ظاهر مى شمرده اند و خود را صاحب اسرار مى دانسته اند و مدعى معرفت باطنى و علم قلب بوده اند.
این اختلاف بین صوفیه و فقهاء از قدیم سبب شده است که صوفیه مکرر از جانب فقهاء تعقیب شوند.
📚(ارزش میراث صوفیه، همان، ص ۱۵۱).
🔺صوفیان موضوعات دینى و اسلامى را به دو صورت تقسیم کرده اند؛
یکى علم شریعت یا علم ظاهر که مخصوص فقیهان و مفتیان شرعى است و دیگر علم طریقت یا علم حقایق و علم باطن که مخصوص صوفیان است و شامل اعمال روحى و قلبى و انسان شناسى و اخلاقى و راه هاى رسیدن به خداوند مى شود و علم شریعت را علم ظاهر و علم تصوف را علم باطن نام نهاده اند.
📚(تلبیس إبلیس، جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد، تحقیق: سید جمیلی، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ۱۹۸۵ م، چاپ اول، ص ۳۹۰).
🔺«رُوَیم بن احمد» در این مورد گفته است: خلقان همه رسم نگاه دارند و این طایفه «حقیقت»!
📚(ترجمه رساله قشیریه، قشیرى، عبد الکریم بن هوازن، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، تهران، ۱۳۷۴ شمسی، چاپ چهارم، ص ۷۶)؛
🔺صوفیان با چنین تقسیمى راه خود را از فقیهان و متشرعان جدا کردند.
صوفیان علماى مذهبى را قشرى و اهل ظاهر و بى خبر از حالات معنوى و مغرض و جاه طلب مى خواندند، و آنان را به داشتن چنین صفاتى نکوهش مى کردند.
📚(کیمیاى سعادت، غزالى، محمد بن محمد، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، تهران، ۱۳۸۳ شمسی، چاپ یازدهم، ج ۱، ص ۲۹)؛
🔺در مناظره اى که بین شیخ احمد جامى ژنده پیل و عالمى به نام «سید زیا دین» روى مى دهد، جامى به خود گمان برترى برده و با نوعى حالت پرخاش بدو مى گوید: خاموش اى بى ادب، علم تو از میان پاى مستحاضه! فراتر نشود تو با احمد علم توحید مى گویى؟!
📚(مقامات ژنده پیل، موید، حشمت، غزنوی، سدیدالدین محمد، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸ شمسی، چاپ چهارم، ص ۵۴).
#تصوف
@botshenasi
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«اَ تَدَعُوا صِلَةَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ أَمْوَالِکُمْ مَنْ کَانَ غَنِیّاً فَعَلَى قَدْرِ غِنَاهُ وَ مَنْ کَانَ فَقِیراً فَعَلَى قَدْرِ فَقْرِهِ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ یَقْضِیَ اَللَّهُ لَهُ أَهَمَّ اَلْحَوَائِجِ إِلَى اَللَّهِ فَلْیَصِلْ آلَ مُحَمَّدٍ وَ شِیعَتَهُمْ بِأَحْوَجِ مَا یَکُونُ مِنْ مَالِهِ.»
صله آل محمد صلی الله علیه و آله را از اموال خود وا مگذارید هر که غنی است به مقدار مکنتش و هر کس فقیر است به میزان فقرش؛ پس هر آن که می خواهد خداوند مهمترین خواسته اش را از او بر آورد، باید که آل محمد صلی الله علیه و آله و شیعیانشان را به آن چه بیشتر از همه به آن نیاز دارند، صله نماید.»
📚بشارة المصطف، ج۱، ص۶ - مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۵۴
#صله
کمک به شیعیان در عصر غیبت همانند صله به امام معصوم می باشد.
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید احمد نجفی معروف به #آقاجان :
هرکس تو عالم مثل مولوی، بایزید و سعید ابوالخیر (شر) و حافظ توحید را فهمید، تکفیرش کردند! قیاس این اشخاص با انبیاء در ادامه سخنانش!
#تصوف #صوفیه #سیداحمد_نجفی #آقاجان
@BotShenasi
بُت شناسی
سید احمد نجفی معروف به #آقاجان : هرکس تو عالم مثل مولوی، بایزید و سعید ابوالخیر (شر) و حافظ توحید
💡 سید احمد نجفی #آقاجان و تمجید از وحدت وجودی ها
▪️چرا اقای نجفی به جای دعوت مردم به امامین صادقین و دیگر ذوات مقدسه معصومین، مردم را به #بایزید_بسطامی و #سعید_ابوالخیر و #مولوی دعوت می کند؟ چرا به اشخاصی که اهل تصوف و وحدت وجود هستند؟ و تکفیرکنندگان آنها را ملامت میکند؟ مولوی مورد شناخت همگان می باشد، بایزید را هم قبلاً گفته ایم. اما سعید ابوالخیر کیست؟ موسس رقص سماع!
▪️ یکبار ابوطاهر فرزند#ابوسعید_ابوالخیر در حال سَماع، احرام بست و قصد حج کرد. ابوسعید نیز با وی همراه شد. اما وقتی به خرقان و بسطام رسید، گفت حج من این است که به زیارت قبر #ابوالحسن_خرقانی و #بایزید بسطامی بروم و از همانجا برگشت و تا آخر عمر حج نرفت.
📚 اسرارالتوحید، تصحیح شفیعی، جلد ۱ ، ص ۱۰۰
▪️ همچنین وی میگفت: «خدا میداند که هرکس را خدا راه مکه پیش روی او نهاد، از راه حق فاصله گرفت. فرسنگها طیِ طریق کردن برای دیدار خانهای سنگی چه سود؟ هنر آن است که بنشینی و بیت المعمور بر گِرد تو طواف کند.»
#ابوسعید_ابوالخیر چنان به رقص سماع اعتقاد داشت که به مریدان گفته بود اگر صدای مؤذن را نیز شنیدید از رقص خود باز نایستید.
📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸
▪️ #ابوسعید_ابوالخیر مریدان را از سفر حج منع میکرد و شریعت را برای کسانی که به مقصد رسیده باشند منتفی میدانست.
📚ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸
▪️ ابوسعید و خانقاه او، بیشتر پذیرای مردم کوچه و بازار و طبقات محروم و زحمتکشان شهری و روستائی بوده. توجه و عنایتی را که وی به این افراد و حتی بدنامترین و راندهترین چهرههای جامعه داشت، از قبیل جوانِ مَست خراباتی و زن مطربهای که روی گشوده در بازار نیشابور آواز میخواند، باید از مهمترین جنبههای مردمی اخلاق و اصول انسان دوستی او بدانیم؛ ابوسعیدابوالخیر به صلحکل مشهور بود. او همه را به دیدِ برادری و برابری میدید و همه مذاهب را محترم میشمرد!
📚 اسرارالتوحید، تصحیح شفیعی کدکنی، جلد ۱، ص ٦٢ و ٥٦
▪️ #ابوسعید_ابوالخیر در پاسخ به سؤالات مردم از تفسیر قرآن، شعر میخوانده است. بجای دعا و ذکر و مناجاتهای وارده، شعر میخوانده و حتی برای بیماران شعر تجویز میکرده و دستور داده جلوی جنازهاش بجای قرآن شعر بخوانند و بر لوح قبرش بجای قرآن و ادعیه، شعر بنویسند.
📚 اسرارالتوحید، شفیعی کدکنی، ۱/۱۰۸
اقای نجفی شما را دعوت به این اشخاص کرده است و آنها را توحید فهم میداند!
#آقاجون_نجفی #سیداحمد_نجفی #تصوف #صوفیه
@BotShenasi