eitaa logo
بُت شناسی
2.4هزار دنبال‌کننده
466 عکس
504 ویدیو
24 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 تضادهای درونی صوفیه(۲) اين‌ها خود اسناد زنده اى است بر وارداتى بودن اين تعليمات و بيگانگى آن از تعليمات اسلامى كه شرح بيشتر آن در بحث هاى آينده خواهد آمد. ح جامى در «نَفَحاتُ الاُْنْس» در شرح عين الزمان مى نويسد: او از خلفاى شيخ «فضل الدين» و بسيار فاضل و دانشمند بود ؛ اوائل كه عزيمت صحبت شيخ كرد به كتابخانه آمد، و از لطائف علوم عقلى و نقلى مجموعه اى انتخاب نمود كه در سفر مونس او باشد. مى گويد: چون نزديك خوارزم رسيدم شبى در خواب ديدم كه شيخ مى گفت: اى گيلك! پشته را بينداز و بيا! چون بيدار شدم انديشه كردم كه پشته چيست؟ من از دنيا چيزى به همراه نياورده‌ام و حتى انديشه آن را نكردم، شب دوّم باز همين خواب را ديدم، شب سوم از شيخ پرسيدم كه شيخنا پشته چيست؟ گفت: آن مجموعه اى است كه جمع كرده اى (از علم و دانش ها)! چون بيدار شدم آن را در جيحون غرق كردم، چون به حضرت شيخ رسيدم گفت اگر آن مجموعه را نمى انداختى تو را هيچ فايده اى نمى بود! اين طرز تفكر و اين گونه تعليمات را با تعليماتى كه در اسلام درباره حفظ كتب و سپردن تعليمات اسلامى به آيندگان آمده است مقايسه كنيم تا تفاوت ميان اين دو روشن شود. از جمله در حديث معروفى كه مرحوم شيخ حرّ عاملى در جلد ۱۸ وسائل الشيعه و مرحوم شيخ انصارى در كتاب رسائل از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند مى خوانيم كه امام به يارانش فرمود: «اِحْفَظوا بِكُتِبِكُمْ فَاِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتاجونَ اِلَيْها» طبق اين حديث امام عليه السلام دستور مؤكد در زمينه حفظ كتابها مى دهد. ۱. كتاب هاى خود را خوب نگهدارى كنيد زيرا به زودى به آنها احتياج پيدا مى كنيد. باز در همين منبع در روايت ديگرى از همان امام عليه السلام مى خوانيم كه به مفضل بن عمر دستور داد و فرمود: «اُكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فى اِخْوانَكَ فَاِنْ مِتَّ فَاوُرِثَ كُتُبُكَ بَنيكَ فَاِنَّهُ يَأْتِىَ عَلى النّاسِ زَمانَ حَرَجٍ لا يَأنِسونَ اِلاّ بِكُتُبِهِم». اين حديث معجزآسا و نظايرآن اهميت حفظ مواريث اسلام و آثارائمه هدى عليه السلام را به خوبى روشن مى سازد، و دستور مى دهد به هر قيمتى بايد آنها را حفظ كرده و به نسلهاى آينده مسلمانان برسانند زيرا زمانى فرامى رسد كه تنها پناهگاه امت اسلامى كتابهاى آنها است. ۱. علوم را بنويس و آن را بين برادران (و خواهران) خود منتشر ساز زيرا پس از مرگ، (آثار) نوشته هاى تو را فرزندانت به ارث مى برند. زمانى فراخواهد رسيد كه مردم در مواقع گرفتارى فقط با نوشته هاى خود مأنوس خواهند بود. @BotShenasi
🌱خلاصه و نتيجه گيرى به اين ترتيب يكى از بارزترين خصيصه هاى عرفان التقاطى يعنى «تصوّف» مبارزه و ستيز قاطع با علم و دانش و كتاب و انديشه است، در حالى كه خصيصه عرفان اسلامى در تمام مراحل پشتيبانى از علم و دانش است. تا آنجا كه قرآن مقام خشيت را كه مهمترين مراحل عرفان است منحصر به علماء و اهل دانش مى شمرد «اِنّما يَخْشَى اللّه ُ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء» و مشاهده آيات عظمت حق را در پهنه حق را در پهنه آسمان و زمين مخصوص «اُولُواالاَْلْباب» و انديشمندان مى داند. در حديث معروفى از امير مؤمنان على عليه السلام مى خوانيم كه: معرفت خداوند از طريق علم حاصل مى شود و اطاعت و بندگى خدا نيز از همين طريق صورت مى گيرد، حيات دلها در علم است و نور بصيرت زائيده آن است: «اِنَّ الْعِلْمَ حَياتُ الْقُلُوبِ مِنَ الْجَهْلِ وَ نُورُ الاَْبْصارِ مِنَ الْعَمى... وَ بِالْعِلْمِ يُطاعُ اللّه َ وَ يَعْبُدُ وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللّه َ وَ يُوَحَّدَ: با علم اطاعت خدا مى شود و با علم معرفت پروردگار و توحيد حاصل مى گردد» اصولاً عرفان صحيح راهى جز علم و آگاهى ندارد، و به همين دليل يك فريضه بزرگ الهى شمرده شده كه حديث: «طَلَبُ الْعِلمِ فَريضَةٌ» شاهد گوياى آن است. و كمال دين در علم شمرده شده: قال اميرالمؤمنين على عليه السلام: «اِعْلَموا اَنَّ كَمالَ الدّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِه». ۱. معالم الاصول، صفحه ۸. ۲. اصول كافى، جلد ۱، صفحه ۳۱، حديث آنهاكه علم را سدّ راه سلوك الى اللّه مى شمرند، و كتاب و دفتر و قلم و دوات نزد آنهاموجوداتى ممنوع و قاچاق محسوب مى شودمصداق بارزحديث امام صادق عليه السلام هستند كه مى فرمايد: «اَلْعامِلُ عَلى غَيْرِ بَصيرةٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيْرِ الطّريقِ لايَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ اِلاّ بُعْدا». كسى كه بدون آگاهى عمل كند مانند مسافرى است كه از بيراهه مى رود، هر قدر سريعتر در مسير خود راه برود از مقصد اصلى دورتر مى شود و به فرموده پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله: خرابى كار چنين افرادى از اصلاحشان بيشتر است (مَنْ عَمِلَ عَلى غَيْرِ عِلْمٍ كانَ ما يُفْسِدُ اَكْثَرُ مِمّا يُصْلِح). اصول كافى، جلد ۱، صفحه ۳۰، حديث اصول كافى، جلد ۱، صفحه ۴۳. دوّم عرفان التقاطى، حريم احكام اسلامى را مى شكند. در اسلام احكامى كه از قرآن و سنت به دست آمده كاملاً محترم و واجب است، و يا به تعبير ديگر رعايت اصول و احكام شريعت گام اول به مقصد است، هرگز به خود اجازه نمى دهند كه براى وصول به حقيقت كمترين تخطى و انحرافى از احكام کنند. اما در تصوف اين گونه موارد مجاز و توصیه شده است. ۲۸ / فاطر ۲۶۹ / آل عمران. @Botshenasi
🌱 عدم توجه به شرع مقدس توسط صوفیه!!! نمونه هاى روشن اين معنى را در كتاب احياء العلوم به نقل از مشايخ تصوف و عرفان مى توان يافت و شايد همان سبب شده است كه بعضى از دانشمندان معروف اهل سنت مانند ابوالفرج ابن الجوزى الحنبلى كه به گفته مرحوم محدّث قمى يد طولائى در تفسير و حديث و وعظ و ساير علوم اسلامى داشته، كتابى به نام اِعْلامُ الاَْحْياءِ بِاَغْلاطِ الاَْحْياء نوشته و قسمتى از اين گونه انحرافات را بر او خرده گرفته و در كتاب ديگرى به نام تلبيس ابليس قسمت هايى از كتاب احياء العلوم را با ذكر اسناد و مدارك مورد انتقاد شديد قرار داده است كه قسمت هايى از آن را به عنوان شاهدى براى موضوع مورد بحث در اينجا مى آوريم. ابوحامد غزالى مى گويد: ۱ يكى از شيوخ در آغاز كار چون از شب خيزى كسل مى شد بر خود الزام كرد كه شب را تا به صبح روى سر بايستد! تا اينكه نفس او از روى رغبت و ميل به شب خيزى مبادرت كند! ۲ ديگرى براى اينكه دوستى مال را از دل بيرون كند تمام اموالش را افروخته و در دريا ريخت زيرا مى ترسيد اگر به مردم ببخشد گرفتار ريا شود! ۳ ديگرى به منظور عادت كردن به حلم و بردبارى كسى را استخدام كرده بود كه در ميان اجتماعات او را به باد فحش و دشنام بگيرد! ابوالفرج پس از نقل اين داستان هاى عجيب، مى نويسد: تعجّب من از ابوحامد غزالى بيشتر است تا از كسانى كه اين اعمال خلاف را انجام مى دادند، زيرا او پس از نقل اين داستان‌ها نه تنها هيچگونه مذمتى از آنها نكرده، بلكه اين حكايات را براى تعليم و تربيت ديگران بيان كرده است! آيا جايز است كسى شب را تا به صبح روى سر بايستد تا خون به صورتش بازگردد و توليد بيمارى هاى خطرناك كند؟ مطابق كدام قانون مى توان اموال را به دريا ريخت با آنكه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله از اتلاف مال نهى كرده است؟ آيا بدون جهت دشنام و فحش به مسلمان دادن جايز است؟ و آيا استخدام مسلمانى براى اين عمل زشت روا است؟ او در پايان اين سخن مى گويد: ابوحامد فقه را به تصوّف بسيار ارزان فروخته است؟ ۴ داستان دزد گرمابه يكى ديگر از داستان هائى است كه غزالى از يكى از شيوخ تصوّف به نام «ابن كزينى» نقل مى كند كه: من زمانى وارد يكى از مناطق شدم و در آنجا حسن سابقه اى پيدا كردم و به خوبى و درستكارى معروف شدم. براى نجات از اين حسن شهرت روزى به گرمابه اى رفتم و لباس گرانبهائى را دزديده و زير لباس هاى كهنه و مندرس خود پوشيدم، از گرمابه خارج شدم و آهسته راه مى رفتم،مردم دويدند مرا گرفته و جامه هاى كهنه را از من بركندند و آن لباس هاى پرقيمت را بيرون آوردند، پس از اين واقعه در ميان مردم به دزد حمام مشهور شدم و به اين وسيله نفس من راحت شد!! غزالى پس از نقل اين حكايت مى گويد اين گونه خودشان را رياضت مى دادند تا از توجه مردم و نفس راحت شوند و اى بسا «اهل حال» اين گونه كارهائى كه برخلاف دستور فقه است براى اصلاح قلب مرتكب مى شدند و بعدا اين تقصير صورى! را جبران مى كردند، همان گونه كه آن مرد در حمام كرد. آیا به راستی این اعمال از انسان عاقل سر میزند؟ ... ۱. تلبيس ابليس، صفحات ۳۷۹ و ۳۹۷. @BotShenasi