نظر آیت الله میلانی در مورد جناب زید و عدم تایید قیام او که ماذون است.
#رسوایی_بیسوادان
@botshenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو هو کردن دراویش گنابادی در مقابله با نیروی انتظامی!
محاربه با دروایش و صوفیه واجب است.
@BotShenasi
🌱 دراویش یا ملحدین؟
بعد از اغتشاشات دراویش گنابادی که برای چندمین بار است که اغتشاش میکنند. چندین سال پیش در قم هم درگیری مسلحانه با نیروی انتظامی داشتند. شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باز هم اغتشاش کردند و جان شیعیان حضرت زهرا سلام الله علیها را گرفتند. رسانهء کذاب آمدنیوز هم که مُبَلغ ری استارت و دراویش هست شروع به بنزین ریختن رویِ این آتش کرد! خیلی از مردم که حتی نمیدانند دروایش چه عقایدی دارند هم شروع به دفاع از دروایش کردند که انسان باید آزاد باشد. چرا به آنها حمله کردند و...! باعث این درگیری نیرویِ انتظامی بوده یا دروایش اصلا مهم نیست. مهم برچیده شدن بساط تصوف و عرفان و درویشی از ایران اسلامی است. به نص فتوای بزرگان محاربه با تصوف واجب است. زیرا مرتد هستند. اما نه تنها بساط دروایشی چون تابنده و... باید برچیده شود بلکه باید بساط حسن زاده آملی ها را هم برچید. تصوف و دروایش هر دو یکی هستند. آقایان در کانالهای خود بعد از اغتشاش دراویش شروع به نقد این طایفه کردند، پس چرا تا دیروز این کار را نمیکردید؟ چرا حالا که مسئله سیاسی شده، شروع به نقد کردید؟ این که دراویش و صوفیه ادعای صلح کل دارند یک دروغ بزرگ است. ری استارت هم که ما نقدش را شروع کردیم همان دراویش هستند ولی بدون محافظه کاری. زیرا اساس کار این قوم ملعون بر پایه خشونت و هرج و مرج است. وظیفه دولت مردان و نیروهای مسلح باید بر نابودی دراویش باشد. تمامی دراویش را باید از هستی ساقط کنند. قتل این جماعت ملحد واجب است. اساس وجود این قوم مبارزه با اسلام است. هر نوع کمک به این ملحدین کمک به تهدم اسلام است. برای ساقط کردن این قوم بنگاه های اقتصادی آن را فلج کنید. محصولات چای احمد و محمود، پچ پچ، دامداران را نخرید و تحریم کنید. تا به فضل خداوند متعال و امداد معصومین این قوم شقی برای همیشه محو و نابود شود.
#نشر_واجب
@BotShenasi
صوفیه در هر دَم و بازدَم با ماست!!
تبلیغ مولوی در مترو
چه زمان دست به کار میشوید اقایان ؟؟؟
#دراویش
@BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نور(کور) تابنده: بهترین اهل زمین، اهل این خانه هستند، بهترین اهل خانه هم خود من هستم😐
به سبیل های او نگاه نکنید دلش مثل گنجشک نازکه 😂
#دراویش
@BotShenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمازی با خلوص از دراویش گنابادی
این ها فناء فی الله شدن که وسط نماز بندری میزنند.
#دراویش
@BotShenasi
557_578.mp3
439.4K
نور(کور) تابنده: شهادت مقام والایی است. آن را به حضرت زهرا[سلام الله علیها] نسبت ندهید! بگویید رحلت!!
توهین به مقام والای صدیقه طاهره سلام الله علیها! لعنت خدا بر این جماعت کافر
#دراویش
@BotShenasi
🌱 مماشات ممنوع!!!
لطفا با دقت مطالعه کنید و نشر دهید.
دراویش و تمام اهل تصوف و عرفان فرقه ای گمراه هستند. از فِرَق ضاله که برگرفته از مذهبی نیستند. گرچه سر چشمهء تصوف به اهل سنت میرسد. دراویش و صوفیه عقایدی را تئوری میکنند که کفر است. به نص روایات و فتوای علما ترویج و تکثیر فِرق ضاله ممنوع است. دراویش فرقه ای هستند مانند بهاییت که ساختهء دست دشمنان اسلام هستند. بدون گرایش سیاسی جمع کردن سفرهء این کفار از این مملکت از اوجب واجبات است. باید تمام سران و دراویش از این مملکت پاکسازی شوند. چه دلیلی دارد که در کشور امام عصر روحی فداه این کفار آزادانه عقاید ضالهء خود را ترویج دهند. چرا مسئولین و مردم مماشات میکنند؟ باید با قاطعیت برخورد کرد. اجازهء فعالیت ازادانه باید از آنها گرفته شود. اگر مسئولین مدعی این هستند که قرار است این پرچم به دست به امام عصر روحی فداه داده شود باید این فرقهء ضاله جمع اوری شود. نه تنها فرقهء گنابادی بلکه تمام فِرق دراویش. در کرمانشاه اهل باطل(حق) آزادانه فعالیت کنند و جوانان این مرز و بوم را در دام شیطان بندازند. این مماشات بر پایهء کدام اصل است؟ طبق کدام دلیل اینگونه اجازه به آنها میدهید؟ نشستید که جوانان این کشور بدون علم و اگاهی درویش و صوفی شوند؟ گناهش بر گردن شما هست باید با تصوف حوزوی و غیره برخورد شود. امروز بیشترین عقاید انحرافی در ایران وجود دارد هیچکس هم برخورد نمیکند! جای سوال است که چه زمان باید برخورد کرد؟ ایا وقتی که علیه حکومت به پا خواستن؟ ایا حکومت واجب تر است یا مذهب؟ اقایان مسئولین مذهب در خطر است و شما ساکت؟ چرا برخورد نمیشود؟ چرا دَم و دستگاه این دشمنان اهل بیت علیهم السلام را جمع نمیکنید؟ اگر عرضه ندارید به مردم واگذارید تا به چشم برهم زدنی بساطشان را جمع کنند. این شکایت را به کجا ببریم؟ ما خواستار این هستیم برخورد قاطع شود نه اینکه اقای وزیر بیاید و عذر خواهی کند؟ باید بساط این ملعونین از این کشور جمع شود.
#نشر_با_هر_دلسوز
@BotShenasi
قابل توجه هیئتی ها!!!
هو کشیدن از شعائر دراویش و صوفیه است. هو ۱۲۱ یعنی الوهیت امیرالمومنین علیه السلام!
هرکس خودش را شبیه قومی کند با آنها محشور میشود. هوکشها هم با دراویش محشورمیشوند.
@BotShenasi
🌱تصوف در گذشته و امروز
از گرايش هايى كه كمتر محيطى از آن بركنار مانده، گرايش هاى مربوط به تصوف يا شبه آن است كه در هرجا اقليتى را به خود جذب كرده، منتها ممكن است همه جا به اين نام نباشد. تاريخ نشان مى دهد كه اين گرايش خاص، حتى قبل از اسلام در يونان و هند و كشورهاى مختلف اروپا و آسيا وجود داشته، طريقه كَلبين در يونان قديم يك نوع روش صوفيانه بوده و گرايش هاى مرتاضان هند و رهبانان مسيحى نيز آب و رنگ تصوف دارد. در قرن اول اسلام اثرى از گرايش هاى صوفيگرى در محيط اسلامى ديده نمى شود؛ ولى از قرن دوم كه اسلام گسترش زيادى پيدا كرد و به دنبال آن علوم و تمدن هاى بيگانه از طريق ترجمه به محيط هاى اسلامى راه يافت، مترجمين كه خود داراى گرايش هاى خاصى بودند در انتقال تصوف به محيط هاى اسلامى سهم فراوانى داشتند. اصولاً در اين قرن (قرن دوّم هجرى) و آغاز قرن سوم كه «بنى عباس» سخت بر نشر علوم ديگران و ترجمه آنها به زبان عربى تلاش مى كردند، بازار مذاهب و فرقه هاى گوناگون رونق گرفت و از جمله، مسلك تصوف تدريجا در ميان مسلمين نفوذ پيدا كرد. مى گويند اوّلين كسى كه بذر اين مسلك را در سرزمين اسلام پاشيد ابوهاشم كوفى بود. و در بعضى از روايات آمده است: هُوالّذى اِبْتدَعَ مَذْهَبا يُقال لَهُ التَّصَوُّف وَ جَعَلَهُ مَقَرّا لِعَقيدَتِهِ: او همان كسى است كه مذهبى به تصوّف بدعت نهاد و آن را قرارگاه عقيده خود ساخت. از شواهد اين موضوع اين است: احاديثى كه در ذمّ صوفيه و انتقاد از روش آنان وارد شده نوعا از امام صادق عليه السلام به بعد است كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار قسمت زيادى از آن را جمع آورى كرده است. جاحظ، البيان و التبيين، ج ۱، ص ۲۳۲، چاپ مصر. سفينة البحار، ج ۲، ص ۵۷. به جلد ۱۱، ۱۵، ۱۷ بحارالانوار مراجعه شود. مرحوم محدّث قمى بسيارى از اين احاديث را در جلد دوّم «سفينة البحار» در مادّه «صوف» آورده است. مورّخان مى گويند قبل از زمان مذكور اسم و رسمى از تصوف و صوفيگرى در ميان مسلمين نبود و اگر احيانا لفظ صوفى در بعضى از كلمات پيشينيان ديده شود دليل بر وجود اين مسلك در قرن اول نمى شود چون عرب اين لفظ (صوفى) را بر شخص پشمينه پوش اطلاق مى كنند. فى المثل از حسن بصرى نقل كرده اند كه گفت: «رَأَيْتُ صَوْفِيّا فِى الطَّوافِ وَ اَعْطَيتُهُ شَيْئا فَلَمْ يَأْخُذَه: پشمينه پوشى را در طواف ديدم و چيزى به او دادم و نگرفت». پيداست كه منظور او پشمينه پوش فقيرى بوده (به قرينه كمك كردن به او). بعضى مدّعى هستند كه لفظ صوفى در عصر اميرالمومنین عليه السلام نيز متداول بوده و بر زهّاد و عبّاد اطلاق مى شده است و شايد تنها مدركى كه براى صوفى گرى اين استنباط ذكر كرده اند روايتى است كه در كتاب «عَوالِى اللَّئالى» از آن حضرت نقل شده است كه فرموده است لفظ صوفى مركّب از سه حرف است (ص، و، ف). «صاد» بر سه پايه قرار دارد صدق و صبر و صفا «واو» نيز بر سه پايه است ود ورد و وفا «فا» هم بر سه پايه قراردارد فرد و فقر و فنا. كسى كه اين معانى در او موجود باشد صوفى است وَ اِلاَّالْكَلْبُ الْكوفى اَفْضَلُ مِن اَلْفِ صوفى! غَوالِى اللَّئالى نيز خوانده شده، (الذريعة، جلد ۱۶، ص ۷۱). ولى مى دانيم كتاب «عَوالِى اللَّئالى» از كتب معتبر نيست و نويسنده آن نيز از بعضى جهات متّهم است كه احاديث صحيح و ضعيف را به هم آميخته است. به هرحال همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد تصوف شعبه هاى بسيار زيادى پيدا كرده و با از ميان رفتن يكى از اقطاب و سرسلسله هاى آنها، گاه چند نفر خود را به جانشينى او معرفى مى كنند و از يك سلسله چندين سلسله متولد مى شود. هم اكنون فرقه هاى متعددى از«صوفيه» در مصر و عراق و شام و ايران و ساير ممالك اسلامى وجود دارد كه با يكديگر در تعارض و جنگ و پيكارند و بايد توجّه داشت كه تصوف در ميان اهل سنّت گسترش زيادى دارد. بلكه مى توان گفت تقريبا تمام مشايخ معروف تصوف مانند «بايزيد بسطامى ها»، «جُنِيْد بغدادى ها» «شيخ عطارها» و... همه از ميان اهل سنّت برخاسته اند و حتى جالب اينكه مشايخ فرق صوفيه موجود در شيعه نيز غالبا به مشايخ اهل سنت منتهى مى شود! يكى از عوامل مهم تشعّب زياد در سلسله هاى آنان اين است كه معيار روشنى براى شناخت «قطب سلسله» و «پير» و «مرشد» و «دليل راه» ارائه نمى دهند. فى المثل يكى از معيارهاى مهم آنها «مكاشفه» است و خواب و رؤيا را نوعى مكاشفه مى دانند، بسيارى از آنها براى شناخت قطب و مرشد خويش پناه به خواب و رؤيا مى برند و مى گويند بايد در عالم مكاشفه(خواب) رهبرى ره ما معرفى شود!
@BotShenasi
#نشر_واجب
#دوستانتان_را_دعوت_کنید
🌱 تصوف از گذشته تا امروز
در قرن اول هجرى بر اثر عواملى كه از توسعه جامعه اسلامى به وجود آمد، گرايش به «زهد» فراوان شد؛ و گروهى از زهاد معروف اسلام در اين عصر ظاهر شدند ولى هيچ اثرى از پديده تصوّف در اين گرايش نبود. (دقّت كنيد! )و به گفته مؤلف «تاريخ تصوف»در آثار و كلمات زُهّاد و نُسّاك اين عهد، به جز آنچه گفته شد (گرايش به زهد تصوف در گذشته و امروز بر اثر ظلم و فساد دستگاه اموى) چيز ديگرى ديده نمى شود، نه از عشق و محبت كه در قرون بعد مدار صحبت صوفيانه است، اثرى مى بينيم و نه از افكار وحدت وجودى، نه از فنا و بقاء سخنى هست و نه از صَحْو (بيهودگى) و سُكْر (مستى) و امثال آن از قبيل قبض و بسط و وقت و حال و وجد و جمع و تفرقه و ذوق و محو و اثبات و تجلّى و محاضره و مكاشفه و لوائح و طوالع و تمكين و غيرذلك. ابوالفرج بن الجوزى مى گويد: اسم صوفى اندكى قبل از ۲۰۰ هجرى پيدا شد (و شهرت يافت).
جنيد بغدادى مى گويد: «تصوّف يعنى بيرون آمدن از هر خلق و خوى بد و داخل شدن در هر خلق خوب... ». تاريخ تصوّف، صفحه ۲۳ صوفى گری اين قوم در اول چنين بودند و بعد ابليس آنها را فريفته، هر روز تلبيس تازه اى براى آنها پيش آورد و در هر قرنى اين تلبيسها بيشتر شد، «اصل تلبيس ابليس اين بود كه صوفيه را از علم بازداشت و به آنها گفت مقصود اصلى عمل است». و چون چراغ علم نزد آنها خاموش شد، ظلمات جهل مسلط گشت و دچار اشتباهات گوناگون شدند. بعضى صوفى را مشتق از صوف مى دانند به خاطر پشمينه پوش بودن آنها در آغاز پيدايش و بعضى آنها را به طايفه «بنى صوفيه» نسبت داده اند كه جماعتى از عرب بودند كه در زندگى روشى زاهدانه داشتند و به همين جهت صوفيه را به آنها نسبت داده اند. تلبيس ابليس، صفحه ۱۷۳. سمعانى در كتاب اَنساب میگوید: بعضى نيز مى خواهند اين كلمه را مشتق از «صفا» بدانند در حالى كه واضح است كلمه صوفى از صفا مشتق نمى شود (زيرا از نظر ادبى صوفى اجوف است و صفا ناقص واوى) و اگر از صفا گرفته مى شد بايد «صفائى» گفته شود نه «صوفى»! و نيز بعضى ميل دارند آن را منسوب به اصحاب «صُفَّه» بدانند كه آنها جمعى زاهد و فقير و غريب، از مهاجران اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بودند كه چون در مدينه خانه اى نداشتند روى سكوى بزرگى در كنار مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله زندگى مى كردند. ولى اين نيز يك اشتباه بزرگ است زيرا «صُفَّه» از ماده «صفّ» (و به اصطلاح مضاعف است) در حالى كه صوفى از ماده صوف است و ربطى به هم ندارند.صوفى گرى بنابراين حق اين است كه از همان صوف به معنى پشم گرفته شده و به خاطر پشمينه پوش بودن آنها در اوايل پيدايش است. بعضى از «متصوفه» سعى دارند تاريخ خود را به آغاز اسلام برسانند و حتى به اصطلاح «خرقه را از امیرالمومنین عليه السلام بگيرند»! و سلمان و بوذر و مقداد را از مشايخ خويش بشمرند! ولى همان گونه كه قبلاً نيز اشاره شد در تاريخ اسلام هيچ شاهدى بر وجود اين ادعاها نيست ؛ بلكه مدارك روشنى در دست داريم كه تصوّف از قرن دوم هجرى از خارج مرزهاى اسلام، از اقوامى مانند هندوها و يونانيان و مسيحيان به مرزهاى اسلام نفوذ كرد و با معتقدات اسلامى آميخته شد و به شكل يك فرقه التقاطى درآمد. تاريخ تصوّف شاهد نوسان هاى زيادى است. گروهى از رجال سياست در تصوف درگذشته و حال ترجيح داده اند و مى دهند كه مذهب در شكل تصوّف عرضه شود به دلايل خاصى كه به خواست خدا در بحث هاى آينده به آن اشاره مى شود و لذا گاه در اثر حمايت رجال متنفذ سياسى و يا حتى سلاطين! تصوف در بعضى از مناطق دامنه وسيعى پيدا كرده و مردم شاهد ساختن خانقاه هاى بزرگ و رونق بازار اقطاب و مشايخ صوفيه بوده اند.
ناگفته نماند كه عوامل اجتماعى نيز تأثير فراوانى در اين نوسانها داشته و كلّ اين مباحث را مى توان در كتب تاريخ تصوف مطالعه كرد. منظور قبل از انقلاب است.
#تصوف
#نشر_واجب
#دوستانتان_را_دعوت_کنید
@BotShenasi
🌱 تضادهای درونی صوفیه
هر مكتب التقاطى خواه ناخواه گرفتار انواعى از تضاد مى شود و به اصطلاح اين از قبيل قضايايى است كه قِياساتُها مَعَها (دليلش با خودش مى باشد) زيرا طبيعت التقاط، گرفتن اصول مختلف از سرچشمه هاى ناهمگون است، فى المثل كسى كه بخواهد كمونيسم را كه براساس ماترياليسم بنا شده با اسلام كه براساس خداپرستى است بياميزد و به اصطلاح نوعى كمونيسم اسلامى! به وجود آورد، خواه ناخواه گرفتار انواع تضادها مى شود، چراكه ماترياليسم نمى تواند با خداپرستى قرين گردد. اگر بخواهيم
تضادهائى را كه تصوف با آن گرفتار شده بشمريم سخن به درازا مى كشد و نياز به تأليف كتاب مفصلى دارد، در اينجا تنها به چند قسمت اساسى اشاره مى كنيم:
۱. براى شرح بيشتر درباره پيدايش تصوّف در جامعه اسلامى و منابع مهم خارجى تصوّف، به تاريخچه تصوف
اوّل از كارانداختن استدلالهاى عقلى و كنارگذاشتن «پاى چوبين استدلاليان» و دورى از مدرسه و درس و بحث به عنوان اينكه از قبل و قال مدرسه چيزى حاصل نمى شود و....
بشوى اوراق هم اگر همدرس مائى كه درس عشق در دفتر نباشد!
آنها در مخالفت با علم و استدلال و درس و بحث و دفتر و قلم، آن چنان راه افراط را پوئيده اند كه بعضى رسما با خواندن و نوشتن و كتاب و همه مظاهر علم، اعلان جنگ داده اند. كه نمونه اى از سخنان عجيب سران بزرگ آنها را در اين مطلب میخوانید:
الف جنيد بغدادى كه از مشايخ معروف تصوف است معتقد بود كه خواندن و نوشتن سبب پراكندگى انديشه صوفى است.
ب شيخ عطار در شرح حال بُشر حافى مى نويسد او هفت صندوق از كتب حديث داشت همه را در زير خاك دفن نمود.
ج شبلى مى گفت كسى را سراغ دارم كه وارد صوفيه نشد مگر اينكه جميع دارائى خود را انفاق كرد و هفتاد صندوق كتاب (آرى هفتاد صندوق كتاب) كه خود نوشته و حفظ كرده و به چندين روايت تصحيح نموده بود، در اين رودخانه دجله كه مى بينيد غرق كرد. (مقصود شبلى از اين آدم خود او بود! )
د احمدبن ابى الخوارى كه از بزرگان طريقت است كتب خود را به دريا ريخت و گفت: «نِعْمَ الدَّليلُ كُنْتَ وَ لكِنِ الاِْشْتِغالُ بِالدَّليلِ بَعْدَ الْوُصولِ مَحالٌ: تو خوب دليل و راهنماى بودى، ولى پرداختن به دليل و راهنما بعد از وصول به مقصد محال است»!...
اين كار و اين سخن اگرچه در كتاب تاريخ تصوف به ابن ابى الخوارى نسبت داده شده ولى بعضى ديگر نظير آن را از ابوسعيد نقل كرده اند كه او كتابهايش را به دست خود زير خاك دفن كرد و گفت: نِعْمَ الدَّليل...
ه و نيز از ابوسعيد نقل شده كه گفت: «رَأْسُ هذَا الاَْمْر كَبْسُ الْمَحابِرِ وَ خَرْقُ الدَّفاتِرِ وَ نِسْيانُ الْعِلْمِ: آغاز اين برنامه بر گرفتن دواتها، و پاره كردن دفترها، و فراموش كردن علم است»!
ز و نيز از «ابوسعيد ابوالخير» نقل شده كه گفت: چون حالت به ما روى داد ديگر از كتب و دفاتر خود راحت نمى يافتم، از خدا خواستم كه مرا آسايش خاطرى دهد! خداوند به من تفضل كرد كتابها را از خود دور ساختم! و به تلاوت قرآن
مشغول مشغول شدم از فاتحه الكتاب شروع كردم مى خواندم تا در سوره انعام به اين آيه رسيدم «قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»اينجا كتاب را بنهادم هر چه كوشيدم كه يك آيه ديگر پيش روم راهى نيافتم و آن را (يعنى قرآن را) هم به گوشه اى گذاردم!
يكبار ديگر آنچه را در بالا آورديم مطالعه كنيد سپس ببينيد آيا اين گونه تعليمات ممكن است از متن اسلام برخاسته
باشد؟ آيا قرآن كه نور مبين و هادى به كل خير و به تعبير امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه (بهار دلها و سرچشمه دانش ها) در آن است و بهترين جلادهنده قلب است (فيه رَبيعُ الْقَلْبِ وَ يَنابيعُ الْعِلْمِ وَ مالِلْقَلْبِ جَلاغَيْرُهُ).
بايد در مراحل سير و سلوك كنار گذاشته شود؟ اين در حالى است كه حديث معروف و متواتر «ثَقَلَيْن» مى گويد براى حلّ همه مشكلات به «قرآن و اهل بيت پناه بريد» آيا قرآن و علم كه راه شناخت خداوند است و راهنماى طريق حق، مى تواند منفور باشد و مانع راه سير و سلوك الى اللّه ؟مى دانيم در روايت معروف از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَلى اُمَّتى اَرْبَعينَ حَديثا يَنْفَعُونَ بِها فى اَمْرِ دينِهِمْ بَعَثَهُ اللّه ُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَقيها عالِما».
مطابق اين روايت هر كس چهل حديث نافع دينى حفظ كند (خواه از طريق كتاب باشد يا نقل يا حافظه) و به امت اسلامى برساند، روز قيامت در صف فقيهان و عالمان خواهد بود، و به همين دليل بسيارى از علماى بزرگ براى عمل به اين حديث معروف نبوى كتابهاى اربعين نوشته اند. اينگونه تعليمات كجا و آن تعليماتى كه مى گويد بايد كتابهاى حديث و غیر حدیث را در دریا و رودخانه ریخت کجا؟
@BotShenasi