•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_14
مشغول نگاه کردن وسایلم بودم که رادین سرشو مثل اردک انداخت پایین و وارد اتاقم شد.
+اول یه در بزنی و اجازه بگیری بعد بیای تو بد نیستا!
_باشه بشه من...ههههه...
حرصی نگاش کردم!
+یه بار دیگه بخندی ...
_چیکار میکنی؟مودمو قطع میکنی؟؟؟
+هار هار!نمک!
اومد جلو و نگاهی به وسیله هام به حالت چندش وار انداخت.
+اه اه...صددفه گفتم بیا خودکار کیان بردار!
ارزونتر هم درمیومد!گوش نمیکنی کهههه!
تا چشمش خورد به قیافه من سریع فرار کرد!
ولی عادی نه!...
میدوئید و میگف:اردک تک تک تک تک اردک...خاک...
خرس گنده!خجالت نمیکشه..
منم که غش غش میخندیدم....
پ.ن:خودکار کیان ارزون...