eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
911 عکس
242 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_344 _آخ ... آخ دارم میمیرم رادین .. +به درک . تو برو قرص بخور دردشو بکش
•{🖤🤍}•• ‌ خودشو پرت کرد رو مبل و لم داد و تلویزیون رو روشن کرد .. _گناهو من داشتم که شدم بازیچه دست حاج حسین و این دختره عوضی ! جلوی تلویزیون وایستادم و با گستاخی تمام گفتم : +آها ! اونوقت منی که بازیچه دست تو و این حسای مزخرفت شدم چی؟ نمیدونم اینهمه جرئت و قوت از کجا اومده بود! نگاه بدی بهم انداخت و عصبی گفت: _گمشو کنار ! نمیبینی دارم تلویزیون میبینم؟ +جواب منو بده ! تلویزیونو خاموش کرد و کنترل رو پرت کرد رو میز ! _داری میری رو مخم ! خیره شدم بهش که بلند شد و روبروم ایستاد .. _حس من اگه مزخرفه اوکی ! اما اونقدر خودتو بالاگرفتی که متوجه نفرتی که ازت دارم نشدی ! صورتمو ازش برگردوندم که چونم، اسیر دستاش شد ! _گفته بودم اگ دهن باز کنی و هرچی دارم و ندارم رو بریزی رو دایره اون مامورا ... مثل بختک میوفتم رو زندگیت ! فشار دستاش ، لحظه به لحظه بیشتر میشد و اشک تو چشام جمع شده بود!!! +و....ول ..ولم کن ! _اشتباه کردی ... داری تاوانشو میدی ! پس زر اضافه نزن ! بار دومه که دارم تذکر میدم ! تو کار من دخالت نکن ! دستشو با ضرب ول کرد و رفت ! نشستم رو مبل و مشغول ماساژ صورتم شدم ! زورش اندازه گاو بود ! فکم خورد شده بود ! دلم برای ماهک پرسه میزد و دعا دعا میکردم که بلایی سرش نیاورده باشه ! دوروز گذشته بود و توی این دوروز ارسلان ؛ دست از سرم برداشته بود ! گیر های کوچیک و تیکه و نیش هاش ، ادامه داشت ! تحقیر من جلوی خدمتکارا هم شده بود سرگرمیش ! اما من از ترس اینکه بلایی سر بچم بیاره، سکوت میکردم و تو عالم خودم سیر میکردم! تو عالم خودم ، استرس و اضطراب.. بغض و گریه .. پشیمونی و سرزنش... و .. موج میزد ! البته خداروشکر میکردم که حداقل برای دوروز توی این عمارت نحس، آزاد بودم ! لااقل میتونستم برای خودم فکر کنم و تو خودم باشم ! دلم حسابی برای حامد تنگ شده بود ! حامدی که مطمئن بودم تا الان متوجه حقیقت شده و پشیمونه ! اما .. پشیمونی برای قلب خورد شده من ، فایده ای هم داشت؟! میتونستم بعد رهایی از این خراب‌شده؛ ببخشمش؟! زندگیمو دوباره بسازم ؟! همه چی رو برای دختر قشنگم، فراهم کنم؟! تموم سوالای‌تو‌ذهنم؛ بخاطر سردرد و سرگیجه‌ای‌که داشتم ، بی جواب موند .. +گلی ...؟ گلی کجایی؟! _جونم خانوم؟! +میشه یه مسکن و یه لیوان آب بیاری اتاقم؟ ممنون میشم .! _بله خانوم حتما .! تشریف ببرید.. خدمتتون میارم .. +ممنون .. وارد اتاقم شدم و خودمو روی تخت رها کردم .. این اتاق چهارکنج و وایبش هم برام خسته کننده بود! بهانه گیر شده بودم و فقط دلم میخواست جیغ بزنم و گریه کنم! خودم رو میتونستم گول بزنم ؟! نه .. من حامد رو میخواستم ..! دلم براش پر میکشید!!! ..