°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_249 _حالا تو اگه ميخواي جاي ديگه اي و بوس كني من مشكلي ندارما! و ر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_250
با احتياط كامل از اتاق زديم بيرون.
با يه نگاه فهميدم كه ٥نفرن و همشونم سرگرم بودن!
جلو تر از عماد راه افتادم،
فقط يه كم مونده بود به اون درِ لعنتي برسيم اما با شنيدن صدايِ همون مرد يعني بهروز انگار سرجام ميخكوب شدم و ديگه حتي نفسي براي كشيدن نداشتم:
_اون كيه؟
نه تنها نم و توي شلوار خودم حس كردم بلكه احساس كردم عماد هم خودش و خيس كرده كه فعلا جوابي از سمتش نميومد!
داشتم زير لب اشهدم و ميخوندم كه با جواب عماد انگار يه كمي جون گرفتم:
_دوستمه!
عماد نزديكم شد و آروم تو گوشم گفت:
_تو فقط برنگرد!
و يه خنده مسخره خطاب به اونا ادامه داد:
_ و البته خيلي خجالتيه!
و در حالي كه هيچكس نميخنديد به خنده هاش ادامه داد!
يه جوري استرس گرفته بودم كه فكر ميكردم الان دونه دونه موهام ميريزه،
وضعيت بدجوري قرمز بود و عمادم با خنده هاي رو مخي و مزخرفش فقط داشت ته دلم و خالي ميكرد!
نفس عميقي كشيدم كه صداي خنده هاي عماد قطع شد و اين بار صداي خنديد اونا بلند شد!
گيج بودم و نميتونستم دركشون كنم!
صداي يكي ديگشون توي استخر پيچيد:
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
لبخند بزن دلبر💞
لبخند تو شیرین است❣
دارو به چه کار آید؟💞
لبخند تو تسکین است❣💋😍
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
عین برد بود❣
باختن دلم به تو…💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
اگر شغلی بود به نام😻💕••❣
"دوست داشتن"😋🖖🏾••💕
من شاغل ترین فرد جهان بودم...🌍🕊••❣
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
یکی که وقتی دلت❣
از همه دنیا گرفت 💕
بغلت کنه ❣
بگه دیوونه💕
تو منو داری بیخیال بقیه 💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_250 با احتياط كامل از اتاق زديم بيرون. با يه نگاه فهميدم كه ٥نفرن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_251
_زكي!مگه دختره كه خجالت ميكشه؟!
و دوباره هرهر خنديدن...
نميدونستم عماد ميخواست چه جوابي بده يا اصلا ميتونست جوابي بده يا نه و دستام و محكم مشت كرده بودم كه عماد با صداي آرومي گفت:
_بالاخره هر آدمي يه ويژگي هايي داره و خجالتي بودن از ويژگي هاي ذاتيِ دوستِ منه!
و نفسي گرفت و ادامه داد:
_ما بريم فعلا!
و زد رو شونم تا راه بيفتم كه اونِ بهروزِ لعنتي پارازيت شد:
_كجا؟مگه من ميذارم رفيقِ تو تا اينجا بياد و يه كم دورِ ما حال نكنه؟!
حس ميكردم صداش هر لحظه از فاصله نزديك تري بهم ميرسه!
انگاري اون نزديك ميشد و ماهم ديگه كاري از دستمون برنميومد،
خودم و آماده كرده بودم واسه آب شدن از شدت خجالت و ديگه حتي دستامم مشت نبود!
پشت سرم صداش و شنيدم:
_ببينمت آقا پسر
و خطاب به عماد ادامه داد:
_نديده بودم همچين دوستِ ريزه ميزه اي داشته باشي!
و يه دفعه زد رو شونم و خواست بچرخونتم سمتِ خودش كه نميدونم چرا اما پدرِ عماد ناجيمون شد:
_ولشون كن بهروز،برگرد اينجا!
نفسِ از شدت ترس گير كرده تو سينم و آروم آروم بيرون فرستادم كه يه دفعه دستم توسط عماد كشيده شد و به سرعت از استخر زديم بيرون!
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
اخـہ مـگـر 💕
بهـتر از داشتـن تـو❣
چـیـزے هـسـت ¿💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
اين منم💕
زمستانى گُمشده❣
در بهارِ آغوشت ...💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
زنــدِگـی زیبـاسـٺ💕
یَعنــی❣
دُرسـٺ از هَماݩ لَحظہ ای کِہ💕
تـــــ❤ــــو❣
تمـــام زنــدِگـی ام شُـدی💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
قوی ترین مرد دنیا هم باشی 💪🏼❣
باز محتاج خل بازیای یه دختری 😉💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣