هوا به صورت آزاردهنده ❣
و بغل طلبانهای سَرد شده 💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_252 انقدر پريشون حال بودم كه فقط دوست داشتم بدوعم و بدوعم تا برسم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_253
قهقهه اي زدم كه با پشتِ دست سرم و هول داد به سمتِ عقب و بعد برگشت سمتم:
_به اين نكته اشاره نميكردي ميمردي نه؟!
زير لب 'اوهوم'ي گفتم و لباسام و از لاي حوله اي كه انداخته بود روي پله برداشتم:
_حالا خوبه لباسام و نديد!
و بيخيالِ حضورِ عماد شروع كردم به عوض كردن لباسام و داشتم دكمه هاي مانتوم و ميبستم كه روي پله كنارم نشست و به پام اشاره كرد:
_بهتره؟
آخرين دكمه رو هم بستم و جواب دادم:
_والا با اين آب درماني تاريخي و بعد هم تا اينجا دووندن من فلج نشم جايِ شكر داره!
آروم خنديد:
_تو هيچيت نميشه،خيالت راحت!
چپ چپ نگاهش كردم كه چشمكي زد و با لحن با مزه اي ادامه داد:
_پهلوانان نميميرند!
و كمي بلند تر از قبل خنديد...
باور كردني نبود اما بالاخره تونستيم از اون خونه بزنيم بيرون و حالا سوار ماشين شده بوديم!
نفس عميقي كشيدم و سرم و به پشتي صندلي تكيه دادم:
_اينكه الان بيرونيم و خبري از بهروز نيست واقعا جاي شكر داره!
بدون اينكه بخنده جواب داد:
_بهروز بهروز!ولش كن ديگه !
و ماشين و به حركت درآورد كه زير لب با خودم زمزمه كردم:
_حالا اگه مثل خودت بود خوشت ميومد ازش!
و آروم خنديدم كه يه دفعه زد رو ترمز:
_چيزي گفتي؟
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دوستت دارم 💕
و چقدر توضیح دادن❣
حرف های ساده سخت است💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
مـَــن حســٌــود نیستـَــــم •••💕
اَمــا •••❣
الـهــی بمیـــره كَسـی كه میخـــاد💕
جــای مـــن❣
دسـتــآتـــو بــگیـــــره !!💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
این صبح بخیر ها ،❣
کفاف ِ 💕
دوست داشتنت را نمی دهد،❣
باید جانانه 💕
ببوسمت...💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
عشق یعنی کودتایِ❣
چشمِ #تُ درقلبِ من..💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
-میشه ببخشی؟💕
+چیو!؟❣
-خودتو به من!💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_253 قهقهه اي زدم كه با پشتِ دست سرم و هول داد به سمتِ عقب و بعد بر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_254
خودم و به بي خبري زدم و به ظاهر متعجب شونه اي بالا انداختم:
_نه،خيالاتي شدي؟
با لب و لوچه آويزون نگاهم كرد:
_حس كردم يه حرفي راجع به اون مردتيكه زدي!
و دوباره ماشين و به حركت درآورد كه لبم و گاز گرفتم تا از خنده نتركم و صداي ضبط و باز كردم:
_يه آهنگ درست حسابيم كه نداري!
صداي ضبط و بست و با حالت خاصي برام چشم و ابرو اومد:
_آهنگ برا چيته خودم الان مثل بلبل برات چه چهه ميزنم
و صداش و تو گلوش صاف كرد و خواست شروع به خوندن كنه كه با صداي بلند گفتم:
_نه!نميخواد!
چهره پر از ذوقش وا رفت و آروم گفت:
_چرا؟!
دماغم و بالا كشيدم و جواب دادم:
_دوست ندارم با شنيدن صدات پشه جمع شه!
و هرهر خنديدم كه سري به نشونه تاسف برام تكون داد و پيچيد تو خيابوني كه مسير خونه نبود:
_نشونت ميدم!
با اينكه داشتم ميخنديدم اما يه كمي از جناب آقا ترسيدم:
_كجا؟خونه ما از اونوره!
سريع جواب داد:
_كي گفته من ميخوام برسونمت خونه؟
آب دهنم و صدا دار قورت دادم و گفتم:
_پس ميخواي منو كجا ببري؟
پوزخندي زد و با جديت به مسير روبه رو زل زد:
_جايي كه عرب ني انداخت!
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💞جـــــانـــم ڪـــــہ 💕
تـو باشـــــے❣
💞جان بہ لــــــــــب شدڹ❣
چہ عالمــــے دآرد💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
میخواهم تو را تا ابد و یک روز،
دوست بدارم💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣