°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_7 پس اسمش هم عماد بود! استاد عمادِ جاويد. زل زده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_8
بالاخره كلاس تموم شد و بعد از خسته نباشيد جناب جاويد مثل چي با پونه بدو از كلاس پريديم بيرون.
دستام و بردم بالاي سرم و نفس عميقي كشيدم:
_آخيش
كه از پشت سر صداي استاد رو شنيدم:
_ اگه كلاس انقدر براتون خسته كنندست مجبور نيستيد بيايد خانمِ يلدا!
صداي قلبم رو به وضوح شنيدم...
آب دهنم رو قورت دادم و به سمتش برگشتم:
_نه اين چه حرفيه استاد كلاستون فوق العاده جذابه ...اصلا چه درسي جذاب تر از آناتومي؟!
و بعد يه لبخند ضايع تحويلش دادم.
_امري نيست؟!
با يه پوزخند نگاهم كرد:
_حالا كه جذابه حواستون باشه جلسه ي بعد فقط يه دقيقه دير كنيد اجازه حضور نميدم خانم!
و بعد از كنارم رد شد.
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
از همـه کس رمیـدهام❣
با " تــو "❣
درآرمیـدهام😘😍💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
از من تا خوشبختی❣
فاصله ای است❣
به اندازه ی آغوشت...!😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_8 بالاخره كلاس تموم شد و بعد از خسته نباشيد جناب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_9
بوي عطرش همچنان توي دماغم بود و فقط داشتم بو ميكشيدم تا بيشتر حسش كنم كه پونه قهقه اي زد و روبه روم وايساد:
_ديدي چه جذبه اي داشت؟!
لب و لوچم آويزون شد:
_دلم واسه استاد پيره تنگ شده پونه!
پونه با تمسخر نگاهم كرد:
_تو حتي فاميليشم نميدوني..اونوقت ميگي دلم تنگ شده؟!
زبونم رو براش در آوردم و از كيفش گرفتم و دنبال خودم كشيدم:
_ بيا بريم يه چيزي بخوريم كه تموم انرژيم سر اين استادِ از خود راضي تحليل رفت!
توي مسير بوديم كه يهو صداي نكره ي نچسب ترين پسر دنيا و از پشت سر شنيدم:
_اينكه جلسه اول استاد آدم و قهوه اي كنه خيلي بده نه؟
و بعد صداي خنده آبكي دخترا و پسراي احمق دورش كه مثلا عضو اكيپش بودن توي راهروي دانشگاه پيچيد.
دقيقا صداش از پشت سرم ميومد پس با يه حركت سريع برگشتم و براش زير پا انداختم و در كمال تعجب همه آقا فرزين پخش زمين شد...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
چه کرده ای تو با دلم ؛❣
که نازِ تو ❣
نیازِ ماست...😍😘💕❣💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_9 بوي عطرش همچنان توي دماغم بود و فقط داشتم بو م
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_10
فرزين پخش شده بود روي زمين و حالا به غير از اميرعلي كه رفيقِ صميمي آقا بود،همه داشتن از خنده ميمردن.
دست به سينه بالا سرش ايستادم:
_ حالا تو بگو،ضايع شدن جلو اين همه آدم چه طعمي داره،هوم؟!
چشم هاش رو ريز كرد و با حرص بهم زل زد،كه لبخند حرص دراري زدم و گفتم:
_ روز بخير!
پونه كه دستم رو فشار داد،چشم از فرزين گرفتم و هم قدم با پونه راهي بيرون شدم.
هنوز با يادآوري صحنه اي كه فرزين جلوي همه ضايع شده بود ته دلم ميخنديدم و شرايط پونه هم بهتر از من نبود...
آروم ميخنديد و بين خنده هاش تكرار ميكرد
'لعنت بهت يلدا'
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
از | تُ | حرف میزنم••❣
چنان نوبرآنه میشوم ؛••❣
که بهار هم••❣
دهانش آب میافتد ...!••💕🍷💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
شِنیدَنی فَقط دآستآنِ عِشقِمُون ❣
اونَم اَز زَبُونِ ||•تُ•||💕🍷💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_10 فرزين پخش شده بود روي زمين و حالا به غير از ام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_11
روي نيمكت هاي توي حياط دانشگاه نشستم و گفتم:
_ مسخره بازي بسه،تعريف كن ببينم ديشب آقا مهران و خانواده ي گرام اومدن خواستگاري؟
لپاش از سر شادي سرخ شد و سري به نشونه ي تاييد تكون داد:
_ آره،من كه جوابم مثبته خداكنه مامان اينام راضي بشن!
نگاهي به سرتا پاش كردم و گفتم:
_ آخه مگه مخ مامان بابات رو خر گاز گرفته كه قبول نكنن؟آخه ديگه كي مياد خواستگاري تو جز همين مهران بدبخت؟!
ابرويي بالا انداخت و جواب داد:
_ باز واسه من همين مهران بدبخت اومد،تو چي؟!اصلا تا حالا خواستگار از نزديك ديدي؟
يا نه اصلا ميدوني خواستگار چندتا نقطه داره؟
واسه خنده و مسخره بازي شروع كردم با انگشت هاي دستم شمردن نقطه هاي خواستگار اما همين كه گفتم
'يك_دو...'
استاد جاويد با حالتي كه قشنگ مشخص بود داشت به حالم تاسف ميخورد گذرا نگاهي بهم انداخت و از جلومون رد شد...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
به تو حسودیم میشه چون ؛❣
قلبم به جای اینکه اول❣
برای خودم بتپه ❣
برای تو میتپه ...💕🍷💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
گرم کن دلم را با لبخندت❣
در این روزهای سرد زمستانی❣
هیچ چیز به اندازهی بودن در ❣
آغوش تو برایم مزه ندارد ...💕🍷💕
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣