eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
356 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_7 پس اسمش هم عماد بود! استاد عمادِ جاويد. زل زده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 بالاخره كلاس تموم شد و بعد از خسته نباشيد جناب جاويد مثل چي با پونه بدو از كلاس پريديم بيرون. دستام و بردم بالاي سرم و نفس عميقي كشيدم: _آخيش كه از پشت سر صداي استاد رو شنيدم: _ اگه كلاس انقدر براتون خسته كنندست مجبور نيستيد بيايد خانمِ يلدا! صداي قلبم رو به وضوح شنيدم... آب دهنم رو قورت دادم و به سمتش برگشتم: _نه اين چه حرفيه استاد كلاستون فوق العاده جذابه ...اصلا چه درسي جذاب تر از آناتومي؟! و بعد يه لبخند ضايع تحويلش دادم. _امري نيست؟! با يه پوزخند نگاهم كرد: _حالا كه جذابه حواستون باشه جلسه ي بعد فقط يه دقيقه دير كنيد اجازه حضور نميدم خانم! و بعد از كنارم رد شد. 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
از همـه کس رمیـده‌ام❣ با " تــو "❣ درآرمیـده‌ام😘😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
از من تا خوشبختی❣ فاصله ای است❣ به اندازه ی آغوشت...!😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_8 بالاخره كلاس تموم شد و بعد از خسته نباشيد جناب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 بوي عطرش همچنان توي دماغم بود و فقط داشتم بو ميكشيدم تا بيشتر حسش كنم كه پونه قهقه اي زد و روبه روم وايساد: _ديدي چه جذبه اي داشت؟! لب و لوچم آويزون شد: _دلم واسه استاد پيره تنگ شده پونه! پونه با تمسخر نگاهم كرد: _تو حتي فاميليشم نميدوني..اونوقت ميگي دلم تنگ شده؟! زبونم رو براش در آوردم و از كيفش گرفتم و دنبال خودم كشيدم: _ بيا بريم يه چيزي بخوريم كه تموم انرژيم سر اين استادِ از خود راضي تحليل رفت! توي مسير بوديم كه يهو صداي نكره ي نچسب ترين پسر دنيا و از پشت سر شنيدم: _اينكه جلسه اول استاد آدم و قهوه اي كنه خيلي بده نه؟ و بعد صداي خنده آبكي دخترا و پسراي احمق دورش كه مثلا عضو اكيپش بودن توي راهروي دانشگاه پيچيد. دقيقا صداش از پشت سرم ميومد پس با يه حركت سريع برگشتم و براش زير پا انداختم و در كمال تعجب همه آقا فرزين پخش زمين شد... 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
تو مال خودمی ❣ بگو چشم ...😐😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
چه کرده ای تو با دلم ؛❣ که نازِ تو ❣ نیازِ ماست...😍😘💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_9 بوي عطرش همچنان توي دماغم بود و فقط داشتم بو م
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 فرزين پخش شده بود روي زمين و حالا به غير از اميرعلي كه رفيقِ صميمي آقا بود،همه داشتن از خنده ميمردن. دست به سينه بالا سرش ايستادم: _ حالا تو بگو،ضايع شدن جلو اين همه آدم چه طعمي داره،هوم؟! چشم هاش رو ريز كرد و با حرص بهم زل زد،كه لبخند حرص دراري زدم و گفتم: _ روز بخير! پونه كه دستم رو فشار داد،چشم از فرزين گرفتم و هم قدم با پونه راهي بيرون شدم. هنوز با يادآوري صحنه اي كه فرزين جلوي همه ضايع شده بود ته دلم ميخنديدم و شرايط پونه هم بهتر از من نبود... آروم ميخنديد و بين خنده هاش تكرار ميكرد 'لعنت بهت يلدا' 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
از | تُ | حرف می‌زنم••❣ چنان نوبرآنه می‌شوم ؛••❣ که بهار هم••❣ دهانش آب می‌افتد ...!••💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌
شِنیدَنی فَقط دآستآنِ عِشقِمُون ❣ اونَم اَز زَبُونِ ||•تُ•||💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_10 فرزين پخش شده بود روي زمين و حالا به غير از ام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 روي نيمكت هاي توي حياط دانشگاه نشستم و گفتم: _ مسخره بازي بسه،تعريف كن ببينم ديشب آقا مهران و خانواده ي گرام اومدن خواستگاري؟ لپاش از سر شادي سرخ شد و سري به نشونه ي تاييد تكون داد: _ آره،من كه جوابم مثبته خداكنه مامان اينام راضي بشن! نگاهي به سرتا پاش كردم و گفتم: _ آخه مگه مخ مامان بابات رو خر گاز گرفته كه قبول نكنن؟آخه ديگه كي مياد خواستگاري تو جز همين مهران بدبخت؟! ابرويي بالا انداخت و جواب داد: _ باز واسه من همين مهران بدبخت اومد،تو چي؟!اصلا تا حالا خواستگار از نزديك ديدي؟ يا نه اصلا ميدوني خواستگار چندتا نقطه داره؟ واسه خنده و مسخره بازي شروع كردم با انگشت هاي دستم شمردن نقطه هاي خواستگار اما همين كه گفتم 'يك_دو...' استاد جاويد با حالتي كه قشنگ مشخص بود داشت به حالم تاسف ميخورد گذرا نگاهي بهم انداخت و از جلومون رد شد... 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
به تو حسودیم میشه چون ؛❣ قلبم به جای اینکه اول❣ برای خودم بتپه ❣ برای تو میتپه ...💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
گرم کن دلم را با لبخندت❣ در این روزهای سرد زمستانی❣ هیچ چیز به اندازه‌ی بودن در ❣ آغوش تو برایم مزه ندارد ...💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave