°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_34 تو شلوغي عصر،يك ساعتي طول كشيد تا رفتم دنبال پ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_35
چشم و ابرويي براش اومدم:
_ پياده شو
كه آروم خنديد و پياده شد.
دور يكي از ميزاي داخل فست فودي،نشستيم و بعد از سفارش رو كردم به پونه و گفتم:
_ استاد جاويد باهام قرار گذاشت و مداركم و داد
اما انقدر اين حرفم رو با سوز و گداز گفتم كه پونه زد زير خنده:
_ مثل اينكه ناراحتي از تحويل مداركت؟ميخواي بده من برات نگهشون ميدارم...
و دوباره خنديد كه گفتم:
_ باهاش دعواهم كردم
و به موهاي بافت و شلختم اشاره كردم:
_ موهام و كشيد...تهديدمم كرده كه آدمم ميكنه!
و بي اختيار خنديدم كه متعجب گفت:
_ نكنه پاشدي رفتي خونش؟ديگه چه اتفاقايي افتاد؟
چشمام و ريز كردم و گفتم:
_ حيف تسبيحم همراهم نيست وگرنه ميكوبوندمش تو دهنت كه من و بيشتر بشناسي
دستم و توي دستاش گرفت:
_ نميخواي بگي چيشده؟
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
گاهی هم دروغ خوبه
مثلاً میگم سردمه ❄️😍
تا به این بهونه درآغوشم بگیری 💋💞♥️💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
مَن هَمآنم🙋🏻♂️🍃
كه | تُ | غَمگين بشوى🐼✨
ميميرَد🌹💘
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
حماقت اینه که بدونی ...
اون بدونِ تو حالش خوبه ...
تو اینور حالت بد باشه ....
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #استاد_مغرور_من #پارت_35 چشم و ابرويي براش اومدم: _ پياده شو كه آروم خ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#استاد_مغرور_من
#پارت_36
موبه مو همه چي رو واسه پونه تعريف كردم..
و با هر كلمه پونه پخش شد رو ميز و به سختي جمع شد!
يه تيكه از پيتزاش و خورد و فرو رفت توي فكر...
اين و از نگاه خيره موندش ميفهميدم!
با دقت نگاهش كردم و با صدا زدن اسمش انگار از افكار نامشخصش خارجش كردم:
_ باز داري به مهران فكر ميكني؟
سرش رو به نشونه ي رد حرفم تكون داد:
_دارم به جاويد فكر ميكنم،بد حالت و گرفته يلدا...نميخواي كاري كني؟
شونه اي بالا انداختم:
_نميدونم...من كه تصميم گرفتم ديگه نيام كلاساش و...پاسم نشم مهم نيست...فقط ديگه نميخوام قيافه نحسش و ببينم
نيش خندي زد:
_ مگه ديوونه اي؟ميخواي اميرعلي و باقي پسراي كلاس و شاد كني؟تو بايد بياي سر كلاس حالش و بگيريم
بطري نوشابم و باز كردم همزمان جواب دادم:
_ منم امروز فكر ميكردم ميتونم حالش و بگيرم اما يه جوري موهام و كشيد و داغونم كرد كه كلا تسليمشم...اين استادِ زيادي وحشيه پونه!
لب و لوچش آويزون شد:
_ من و باش فكر ميكردم استاد عاشق تو ميشه و عروسي و ماه عسل و...
با خنديدنم باعث شدم كه ادامه ي حرفش و نگه ى مثل بز نگام كنه...
دستم و رو دهنم گذاشتم و گفتم:
_خب خب داشتي ميگفتي،راستي اسم بچه هامون چي بود؟
چپ چپ نگاهم كرد:
_ برو عمت و مسخره كن
چشمام و بستم و با لحن مسخره اي گفتم:
_ تو كه ميدوني من عمه ندارم...بازم ميگي؟!
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دل را سـرِ شـوقـے .. •|😍🍃|•
اگـرمـ هـسـت ..•|😻💞|•
تـو آنـے ..•|😇💋|•
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣