🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_37
پونه صورتش و جلو آورد و دندوناش و نشونم داد كه خنديدم و زدم پس كلش نگاه پونه كردم كه ديدم داره با دقت نگاهم ميكنه از گوشه چشمم دستشو و ديدم كه داشت به سمت سس ميرفت!
فكر پونه عين برق از توي سرم گذاشت و با يه ضربه محكم سس و انداختم و نقشه پونه ناكام موند زبونمو براش در آوردم:
_شياد..خوردي؟حالا هستش رو تف كن...
پونه كه حرص توي صورتش بدجوري تابلو بود خودش و زد اون راه :
_تو عقب مونده اي سس و براي چي ميندازي ؟!
و خم شد از زير ميز سس و برداره كه خم شدم زير ميز و ابروهام و بالا انداختم و گفتم:
_به همون دليل كه خودت خوب ميدوني
كه ديدم لباش باز شد و لبخند گشادي زد و خواست بياد بالا كه سرش محكم خورد به ميز و صداي فريادش تو خنده هاي من گم شد!
با حرص دستشو روي ميز كوبيد و جيغ زد:
_كوفت!
انگشتم رو به نشونه سكوت جلوي بينيم گذاشتم:
_ صدات ببره،پاشو بريم كه آبرومون و بردي..
چپ چپ نگاهم كرد و از روي صندلي بلند شد...
بعد از حساب كردن رفتيم بيرون و سوييچ انداختم درٍِ لامبورگيني مو باز كنم كه صداي زنگ گوشيم از توي كيفم در اومد...
به به مامان جانِ گرام بود...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
آنچنان جای گرفتی 💞
تو به چشم و دل من ❣
که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا 💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
زندگی ام 💞
ازروزی آغازشد که دل به تو ❣
دادم...🍃🌸💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_37 پونه صورتش و جلو آورد و دندوناش و نشونم داد كه خنديدم و زدم پس
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_38
نشستم توي ماشين و با عجله گوشيم و در آوردم:
_جانم؟!
_يلدا..كجايي تو دختر زود بيا خونه كار واجب دارم باهات
پوفي كشيدم و به شوخي گفتم:
_سلام ندي يه وقت مادر من؟!
خنديد:
_حالا نميخواد سلام كردن و ياد من بدي بيا بابات برات يه خوابايي ديده منم هرچي ميگم باز حرف خودش رو ميزنه!
با تعجب چشمي گفتم و بعد از خداحافظي قطع كردم..
از شنيدن حرفاش مغزم سوت كشيد!
داشتم از فضولي ميمردم كه چه كاره واجبيه؟!
و جوابي واسش پيدا نميكردم كه
نگاهم افتاد به پونه كه مثل بز زل زده بود به من :
_مامانت بود؟
چشمام و ريز كردم :
_اوهوم
يه ابروشو انداخت بالا:
_بازم خواستگاره،شك نكن
و بعد براي در آوردن حرص من خنديد
با عصبانيت غريدم:
_ پونه!
كه خودش و زد به كوچه علي چپ و آهنگ و زياد كرد...
مسير رو با رقص و ديوونه بازي هاي پونه به مقصد رسونديم و با رسيدن به خونشون از ماشين پرتش كردم بيرون و تخته گاز به سمت خونه روندم...
بماند كه چقدر سر و صداي ماشينم در اومد تا رسيدم خونه!
از فضولي زياد گوشم و چسبوندم به در سالن كه صداي بابا از پشت در به گوشم خورد:
_از اينا بهتر ديگه نيست خانوم ...اين خط اينم نشون!
مامان با كلافگي گفت:
_من نميدونم فقط ميگم بايد بزاريم به عهده خودش...
صداي خنده ي بابا تو خونه طنين انداز شد:
_آره خانومم،آره فداتشم فقط تو آروم باش!
تو دلم خندم گرفت...
بابا چه اهل دل بوده و ما نميدونستيم!
ديگه وقتش رسيده بود بود در سالن و باز كردم
و با سرفه ساختگي داد زدم:
_خب ديگه من اومدم...
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
تـــــ❤️ــــــو 💞
مـــال منــــــــــــے ❣
اخم هاے تــــــ❤️ـــــو💞
بالاتـــــــــرین لذت دُنیاست❣
اے بَهانہ ے تَمام لوس شدن هاےمَن!!💞
دوسـ💕ℒℴνℯ💕ـت دارم💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
همه دار و ندار منی ...❣
همیشه بهار منی 💞
بدجور میای به حال و هوام❣
تورو دیگه نمیشه نخوام 💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
به دوست داشتنت مشغولم 💞
و این زیباترین دلمشغولی دنیاست 💞♥️💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
اتفاق هاےِ خوب❣
همیشہ مےاُفتَند💞
مثلِ مِهرِ ” تُو” ڪہ❣
بہ دِلَـــــ❤️ـــــم “اُفتاده”💞
مےبینے حَتّے “اُفتادڹ” هَم❣
فعلِ قَشنگیست !💞
وقتے پاےِ ” تُو” وَسَط باشَد …💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
قشنگ ترین روزشماری...❣
روزشماری برای مال هم شدنمون 💞
شرعی و قانونی 💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣