eitaa logo
『 💛ڪـافـہ ࢪمـان ☕️』
496 دنبال‌کننده
869 عکس
871 ویدیو
21 فایل
این‌نمڪدان‌خدا‌جنس‌عجیبۍدارد..! 🌱🌸 هرچقدرمۍشڪنیم‌بازنمڪ‌هادارد …") بگوشم‌مشتۍ @Alamdaran_velait ڪپۍبا‌هدف‌نشر‌معارف‌اسلامۍمشڪلۍ ندارد..!✋🏻🖇️ 『تبادلاتما↯ @
مشاهده در ایتا
دانلود
💌رمان عاشقانه مذهبی 💞 آخرین امتحان ڪه تمام شد، از دانشگاه بیرون زدم. خیلی وقت بود منتظر چنین فرصتی بودم. سوار اتوبوس شدم؛ به طرف گلستان شھدا. یادش بخیر! ۵سال پیش من و زهرا سوار همین اتوبوس ها به گلستان شھدا میرفتیم و آن روز بود که طیبه متولد شد. درفڪر گذشته بودم ڪه یاد آقاسید افتادم. اتوبوس جلوی در گلستان ایستاد. با پل هوایی از خیابان رد شدم. وقتی رسیدم به در گلستان شھدا هول عجیبی در دلم افتاد. یاد روز اولی افتادم ڪه آمدم اینجا… همان بدو ورود شروع ڪردم به گریه ڪردن. همان احساس روز اول را داشتم؛ ڪسی مرا صدا میزد. زیارتنامه شھدا را خواندم و یڪراست رفتم سراغ دوست شھیدم -شھید تورجی زاده-. چون وسط هفته بودیم، گلستان خیلی شلوغ نبود اما مثل همیشه آقا محمدرضا مشتری داشت! برای اینڪه بتوانی ڪنار شهید تورجی زاده یڪ خلوت حسابی بڪنی باید صبح خیلی زود وسط هفته بیایی. ده دقیقه ای ڪنار مزار نشستم، و بعد بلند شدم به بقیه شھدا سربزنم. رسیدم به قطعه مدافعان حرم. دلشوره رهایم نمیڪرد. برای شهید خیزاب فاتحه ای خواندم و مثل همیشه ام نشستم ڪنار مزار یڪی از شهدای فاطمیون. قلبم تند می زد. درحال و هوای خودم بودم ڪه متوجه شدم مردی وارد قطعه شد. ڪمی خودم را جمع کردم. نشست روبروی شھید کنار من. پنج دقیقه ای ڪه گذشت، خواستم بروم. درحالیڪه در ڪیفم دنبال دستمال می گشتم تا اشڪ هایم را پاڪ ڪنم، او هم بلند شد. یڪ لحظه قلبم ایستاد؛ سید روبرویم ایستاده بود! سخت بود بدون لباس روحانیت بشناسمش. اما او مرا زودتر شناخت. چند ثانیه هردو مبهوت به هم نگاه میڪردیم. سید با تعجب گفت: _خ… خانم… صبوری…! ادامه دارد... 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇 ❣بہ ڪانال:ڪافہ رمان بپیوندید❣
💌رمان عاشقانه مذهبی 💞 …ڪمی بر خودش مسلط شد، سرش را پایین انداخت و گفت: _سلام! مقنعه ام را ڪمی جلوتر ڪشیدم و گفتم: _علیڪم السلام! و راه افتادم ڪه بروم. قدمهایم را تند ڪردم. سید دستپاچه شد و دنبالم دوید : _خانم صبوری! یه لحظه…صبر ڪنید! اما من ناخواسته ادامه میدادم. اصلا نمیدانستم ڪجا میروم. سید پشت سرم می‌امد و التماس میڪرد به حرفش گوش بدهم. برگشتم و ایستادم. اوهم ایستاد. گفتم : _آقای محترم! من قبلا هم گفتم حرفامو. و به راهم ادامه دادم. بازهم پشت سرم آمد و صدایم زد : _خانم صبوری یه لحظه وایسین! بذارین حرفمو بزنم بعد… دوباره برگشتم : _خواهش میڪنم بس ڪنین! اینجا این ڪارتون صورت خوشی نداره! به خودم ڪه آمدم، دیدم ایستادم جلوی مزار شھدای گمنام. بی اختیار لب سڪو نشستم. سید ایستاد، نفس نفس میزد. اشڪم درآمد. گفت : _الان پنج ساله میام سر همین شھید تورجی زاده که گره ڪارم بازشه! پنج ساله بعد جواب منفی شما فڪر ازدواج رو از سرم بیرون ڪردم. آخه خودتون بگید من چه دسترسی به خانواده‌تون داشتم؟ میخواستم ازتون اجازه بخوام ڪه بیام رسما خدمت پدر ولی… نشست و ادامه داد: _شایدم اصلا نباید حرفی میزدم! اینم قسمت ما بود! یعنی واقعا دوطرفه نیست؟ بلند شدم و گریه ڪنان گفتم : _اگه نبود بدون لباس روحانیت نمی شناختمتون! و راه افتادم به سمت در، سید همانجا نشسته بود، دیگر دنبالم نیامد. داخل اتوبوس نشستم، و نامه سید را از لای قرآن جیبی ام در آوردم. پنج سال بود ڪه نخوانده بودمش. وقتی رسیدم خانه دیدم نامه خیس خیس است ... ادامه دارد... 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇 ❣بہ ڪانال:ڪافہ رمان بپیوندید❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 خطاب شد بهش که یا موسی! شنیدی فرعون وقتی که وسط آب گیر کرده بود دید دیوارها داره بهم نزدیک میشه.. هی گفت: یا موسی...! گفت: خدایا بله شنیدم! خدا به اینجا بسنده نکرد. فرمود: یا موسی! شما که شنیدی دارن صدات میکنن چرا جواب ندادی!!؟؟ دیگه ساکت شد موسی! خدا فرمود: پس گوش کن من برات بگم چرا جواب ندادی! اون صدا میزنه یا موسی بگو بله! خدا فرمود: برای اینکه تو خلقش نکرده بودی! به جای اون سه بار اگر یک بار گفته بود یا الله من جوابشو میدادم!! به آب می گفتم نگیرش این منو صدا کرده!! 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇 ❣بہ ڪانال:ڪافہ رمان بپیوندید❣
•| |• همیشه میگفت: «بیا جوری زندگی کنیم که‌حتی اگر کسی در مورد ما سخنِ بدی گفت، هیچکس باور نکند!...» ـــــــــــــــــــــــــــ🌱💜ــــــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ بسیار تاثیر گذار👌👌 🌺داستان زیبای توبه جعفر بی دین! به غیر از قسم امام حسین ع چیزی رو قبول نداشت... ⭕️حتما ببینید، از دستش ندید 🏴 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج ـــــــــــــــــــــــــــ🌱💜ــــــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇
افسوس که از سوختگی خام شدیم اندر طمع شکار در دام شدیم چون کودک گول بر لب بام شدیم تا افتادیم بی سرانجام شدیم. ــــــــــــــــــــــــــ🧡☁️ـــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پوستر به مناسبت ۲ شهریور ، سالگرد شهادت شهید حجت الاسلام والمسلمین سید علی اندرزگو علیه السلام ــــــــــــــــــــــــــ🧡☁️ـــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری یک شهریور، و یاد و خاطره شهدای مدافع سلامت گرامی باد. ❣بہ ڪانال:ڪافہ رمان بپیوندید❣ ــــــــــــــــــــــــــ🧡☁️ـــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 گرسنگ‌بارددرکوی‌آن‌یار...(: (؏) ــــــــــــــــــــــــــ🧡☁️ـــــــــــــــــــــ 🌸꙱❥•[ @Caffe_Romane ]• ♥️⃟🖇