eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
417 دنبال‌کننده
27هزار عکس
14.6هزار ویدیو
70 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️جوک‌های ناصر داستان دنباله‌دار من و مسجد محل قسمت سی و ششم بلند شدم محمد رو بغل کردم ، بچه ها دور و بَرم رو گرفتند ، سعی کردم به محمد دلداری بدم ، ناصر یقه‌مو کشید و گفت : راستی حسن! نگفتی چرا یهو اخم کردی؟ بقیه گفتن: راست میگه! ما رو سر کار گذاشتی؟ باز اخم کردم گفتم نخیر!!! من رفتم مرخصی دلم واسه شما تنگ شد تهرون رو ول کردم یه روزم زودتر اومدم ، میبینم هیچ کدوم از شما بی معرفتا نیستید، هر کی رفته یه طرف، خوب خیلی دلم گرفت. اگه محمد نبود از تنهایی و غصه مرده بودم. جمشید گفت : ای وای عزیزم ، دلت گرفت؟ بمیرم برات! ناصر گفت : خوبه خوبه ، خودتو لوس نکن! پاچه خوار! از ادای ناصر و جمشید که خیلی خوشمزه دراومد کلی خندیدیم. احمد یقه منو گرفته بود و میکشید و میگفت : تو دو ساعته ما رو گذاشتی سر کار ، حیف نون ، یقه‌ات رو پاره میکنم ، میکُشونمت!!!! همینطور ‌که یقه پیرهنم رو میکشید صحنه واسم عوض شد...... دیدم تو بالکن خونه بی‌بی وایسادم ، مملی کوچیکه گوشه پیرهنم رو داره میکشه و میگه : عمو حسن! حاج آقا دلبری گفت بهتون بگم امشب حتما" نماز مسجد باشید بعد نماز یه جلسه مهم داریم؛ گفت بگم که...... یهو مکث کرد ، دستشو گذاشت رو لبش و گفت : دیگه چی گفت؟ بی‌بی خندید گفت : مملی جان عجله نکن مادر! خوب فکر کن و بعد بگو! مملی گفت : آهان یادم اومد ، میثم با عشق خاصی مملی رو نگاه میکرد. مملی ادامه داد: حاج آقا دلبری گفت که به عمو میثم هم بگم که شما هم حتما" بیا جلسه ، با شما هم کار مهمی داره! یه دفعه میثم خندید و گفت : الهی قربونش بره عمو میثمش ، بعد مملی رو بغل کرد و بوسید و گفت : فدات شم ، برو به حاج آقا بگو ، چشم، به روی چشم!! حتما " میام! مملی عین قرقی دوچرخه رو سوار شد رفت ، لوطی صالح داد زد اروم بِرون بَبَم!! خیابابون شلوغه. بعدش گفت : میثم پس حموم ما چی شد؟ دوستاتو دیدی ما رو فراموش کردی؟ میثم خندید و گفت : نه بَبَم!! فعلا" حموم آفتاب بگیر تا بیام. بعد رو کرد به حاج آقا قلعه قوند و پرسید: حاجی بقیه بچه‌ها کجان؟ ناصر چیکار میکنه؟ حالش خوبه؟ هنوز پر انرژی و خنده‌روئه؟؟ جمشید بالاخره موسیقی‌دان شد یا نه؟ یادمه سنتور و خیلی دوست داشت. احمد چی؟ حتما" الان یه مداح بزرگه!! علی شاهرخی چشمش رو عمل کرد؟ اون افتادگی پلکش ، خوب شد؟ حتما" الان هر کدومشون بچه ونوه هم دارن و دورشون شلوغه!! بعد یه آه عمیقی کشید و سکوت کرد. من یه نگاهی به آقا قلعه قوند انداختم ، دیدم چشای آقا پر اشکه!! انگشتم رو به علامت سکوت جلوی لبم گرفتم و آقا قلعه قوند اشاره کرد حواسم هست و چیزی نگفت. من گفتم میثم جان! تا تو لوطی صالح رو حموم میکنی ، یه ، یه ساعتی تا اَذان مونده ، من حاج آقا قلعه قوند رو برسونم محضرش برگردم! گفت: باشه! وسیله داری؟ گفتم: آره یه موتور دارم. گفت: بیا با ماشین من برو! گفتم: نه! چون بازار امامزاده حسن شلوغه با ماشین برم تو ترافیک اونجا گِیر میکنم و به نماز و جلسه نمیرسم؛ موتور بهتره!! میثم گفت : راست میگی! ولی حاج آقا!! قول بده تو همین هفته همه بچه‌ها رو همین جا ، خونه لوطی جمع کنی تا من ببینمشون ، خیلی دلم واسشون تنگ شده!! مخصوصا" واسه ناصر! اون صورت گرد و قلنبه‌اش ، اون چشم‌های بادومی قشنگش، خیلی دوست داشتنی بود!!! تو اسارت هر وقت کم میاوردم ، یاد جوک‌های ناصر میوفتادم ، کلی می‌خندیدم!! تازه هر روز یکی از شیرین‌کاری‌هاش رو واسه اسرا تعریف میکردم و چقدر اونا شاد میشدن و می‌خندیدن!! وای یه کم دیگه اَگه میثم ادامه داده بود ، من و آقا قلعه قوند ، زار زار گریه میکردیم!!! وقتی اومدیم بیرون و درب خونه بی‌بی رو بستیم ، همدیگه رو بغل کردیم و زدیم زیر گریه!! رهگذرا با تعجب ما رو نگاه میکردن. شاید بعضیا فکر میکردن ما دیوونه شدیم، یه دفعه دیدم مملی با دوچرخه‌اش وایساده و داره ما رو نگاه میکنه!!! پرسید: عمو! چرا گریه میکنی؟ عمو میثم ناراحتت کرد؟؟ زود چشمامو پاک کردم و گفتم نه عمو! یاد دایی محمدت افتاده بودم! مملی اشاره کرد به بالای سر ما و گفت: دایی ُ و دوستاش خودشون همینجان!! اوناها دارن از بالا سرتون نگاه میکنن!! من و آقا قلعه قوند به بالای سرمون نگاه کردیم. دیدم چهار تا کبوتر بالای سرمون دارن میچرخن. پرسیدم: مملی تو با دایی محمد حرف میزنی؟ بلافاصله بدون فکر کردن گفت : خوب آره!! پرسیدم: صدای دایی محمد رو هم میشنوی؟ گفت : خوب معلومه که که میشنوم. گفتم : میتونی ازش یه چیزی بپرسی؟ گفت : چی بپرسم‌ ؟ گفتم: ازش بپرس عمو حسن میگه خونت کجاست؟ مملی یه نگاه به آسمون کرد و گفت : الان که رفت! وقتی برگرده میپرسم! گفتم: کِی بر میگرده؟ مملی سرش رو تکون داد۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی علیه السلام: منْ كَانَ مُتَكَبِّراً لَمْ يَعْدَمِ اَلتَّلَفَ كسى كه متكبّر باشد، از نابودى در امان نيست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️آمریکای باج‌گیر 👈🏻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: مشکل ما را با آمریکا یک چیز حل میکند؛ چه چیزی؟ به آمریکا باج بدهیم؛ نه یک بار؛ آمریکایی‌ها به یک بار باج هم قانع نیستند؛ امروز باج بدهیم، فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم؛ پس‌فردا می‌آیند یک باج دیگر میخواهند، [باز باید] باج بدهیم. امروز میگویند هسته‌ای را تعطیل کنید ــ اوّل میگویند بیست درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند پنج درصد را تعطیل کنید، بعد میگویند بساط هسته‌ای را برچینید ــ بعد میگویند قانون اساسی را عوض کنید، بعد میگویند شورای نگهبان را بردارید؛ آمریکایی‌ها باج میگیرند. اگر بخواهید مشکلتان با آمریکا حل بشود، باید این کار را بکنید؛ مرتّب باج بدهید. آمریکا اینها را میخواهد: پشت مرزهای خودتان، خودتان را محبوس کنید، دستتان را خالی کنید، صنایع دفاعی‌تان را تعطیل کنید. کدام ایرانی باغیرتی حاضر است که یک چنین باجی بدهد؟ ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر جدید از حمله سپاه به مقر گروهک‌های کرد تجزیه‌طلب 🔹شبکه «فرانس۲۴» در گزارشی تصاویر جدیدی از لحظه حمله موشکی و پهپادی سپاه به مقر گروهک‌ تروریستی حزب آزادی کردستان منتشر کرده است. 🔹یکی از سرکردگان گروهک در این ویدیو می‌گوید: ما در ناآرامی‌های ایران فعال بوده‌ایم. 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️سیاسی‌ترین تاریخ تمام شد و الآن دیگه همه فهمیدن که ورزش رو نباید کرد!!! حالا سوال اینه، اصلاً امرِ وجود داره؟! اساساً چیزی هست که بشه گفت با سیاست ارتباطی نداره، به امور اجتماعی - فرهنگی - سیاسی ارتباطی نداره، به زندگی مردم ارتباطی نداره؟! حدود و ثغور این مداخله و ارتباط در هر موضوعی تا کجاست؟! چه کسی/ کسانی اون رو تعیین می‌کنند؟! و ... سوال‌های مهم این روزهاست. جام جهانی تمام شد، اما درس‌های بسیار زیادی از خودش باقی گذاشت ... شاید استفاده حداکثری قطر از فرصتِ به وجود اومده آموختنی باشه. اوج اون رو هم در فینال و عبایِ عربیِ روی دوش میشه دید. قابی که با میلیاردها دلار هزینه هم قابل تحقق نبود حمیدکثیری (تصاویری👆🏻 از جشن مردم آرژانتین بعد از قهرمانی)
⭕️ بازسازی صحنه جرم جنایت منتهی به شهادت در شهرک اکباتان ⭕ صبح روز یکشنبه ۲۷ آذر بررسی صحنه جرم جنایت منتهی به شهادت شهید آرمان علی ورردی با حضور بازپرس پرونده، تیم تشخیص بررسی صحنه جرم قوه قضاییه و پلیس آگاهی تهران بزرگ در شهرک اکباتان انجام شد. ⭕ در جریان بازسازی صحنه شهادت آرمان علی‌وردی، متهمان پرونده به تشریح اقدمات خود در شب حادثه پرداختند تا نقش هرکدام از آن‌ها در وقوع این جنایت مشخص گردد. ✅ منتظر قصاص این جانیان هستیم . پ‌ن: براندازان نامحترم!!! چشمهای ناپاک‌تان را خوب باز کنید‼️‼️ ببینید که این👆🏻وحوش درنده، چگونه نحوه برخورد وحشیانه خود را با شهید توضیح داده و صحنه جنایت‌شان را بازسازی کردند!!! 👈🏻حمایت از این جانیان، نفرت مردم را از شما صدچندان خواهد کرد⛔️
▪️‏فعال رسانه‌ای عرب زبان : اعدام قاتل در ایران اقدامی ضدبشریت است ولی سر بریدن صدها نفر در عربستان اجرای عدالت است!
رونمایی پلتفرم دوم هواپیمای سیمرغ تا پایان سال رئیس سازمان هواپیمای کشوری: 🔹طراحی و نیازسنجی ساخت هواپیمای ایرانی انجام شده و این هواپیما یک پلتفرم اولیه ایران ۱۴۰ داشته که به «سیمرغ» تبدیل شده است. 🔹هواپیمای مسافربری سیمرغ ۷۵ نفره بوده و طول آن از هواپیمای ایران ۱۴۰ بلندتر است. 🇮🇷 ✌️🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت صدم از سریال: «اینو دیگه خودشون دارن میگن!!!!» این قسمت جذابتر از قسمت‌های قبلیه!! ببینید 👆🏻 🇮🇷
♨️ولی برنده‌ی واقعی این جام‌جهانی، اون اروپاییه‌س که تازه با شلنگ توالت آشنا شده بود...😁😎 علیرضا عبدی
♨️زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم.....😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ایران بهشت سلبریتی‌هاست! باور ندارید؟ این ویدیو را ببینید!؟؟ پ‌ن: بخشی از لگدپرانی‌های سلبریتی‌های وطن‌فروش، ناشی از فقدان قانون بازدارنده برای اونهاست!!! قانونی که در ازای هر لگد، بخشی از دستمزدهای میلیاردی‌شونو از دست بدهند و برای مدتی معین صفحات رسانه‌ای‌شون بسته بشه!!! همونطور که میدونید، فالوورهای یک سلبریتی، حکم شیشه عمرش رو داره؛ پس میشه از این راه اونو ملزم به رعایت قانون کرد!!!! "بنده خدا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️یک معلم قرآن بسیار بسیار عالی و دوست‌داشتنی 👌🏻😊 حتما ببینید دوستان👆🏻 قول میدم چندین بار دیگه هم فیلم رو برگردونید!
♨️به سران کشورهای غربی بگویید از دست دادن با این فاحشه‌ی پیر، به شدت پرهیز کنند!!!⛔️ 👈🏻چند سال پیش پمپئوی‌غول‌‌ باهاش دست داد، بعدا تبدیل به یک موش پیر ریقو شد!!! 👈🏻امسال هم مکرون باهاش دست داد، دیروز پوزه نجسش به خاک مالیده شد؛ هم جام رو از دست داد و هم تمام کشورش رو آشوب و بلوا و اغتشاش فراگرفت!!! 🔥اصلا دستهای این عفریته، بدیمن و نفرین‌شده است! چون آغشته به خونهایی است که با دروغ‌پراکنی او و امثال او بر زمین ریخته شدند.... "بنده خدا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت‌های رئیس مجلس در مورد طرح شفافیت 🔹شفافیت از روز اول مجلس در حال پیگیری است. الان در مجلس تمام حقوق‌ها در سامانه پاکنا ثبت می‌شود و صحن علنی هم پخش زنده می‌‌شود. 🔹طرح شفافیت در مجلس تصویب شده و در شورای نگهبان هم تصویب شده اما در یکی دو مورد که مربوط به مجمع تشخیص مصلحت است، بین شورای نگهبان و مجلس اختلاف وجود دارد.
♨️یعنی عزادارین الان؟؟؟ یلدای امسال خوشحالتون نمیکنه؟؟؟ ❓پس اونی که بعد از باخت تیم فوتبال ایران به آمریکا، تو خیابونا قِر میداد و از شدت خنده زبون کوچیکه ته حلقش پیدا بود، شوهر ِخواهرشوهرِ مامانِ ساجده‌مهلا بود؟؟؟؟😉 با این سرعتی که دارین به طرف باغ‌وحش غرب غش میکنین،ممکنه وسط راه سُر بخورین به سمت توالت‌هاش!!!یکم آرومتر، وحشی باشین آخه بدبختا!!! "بنده خدا"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️حال بریتانیای صغیر به شدت وخیم است!!! تا چند روز آینده ذخایر گازی‌شان ته خواهد کشید! اعتصابات گسترده سراسری در حال تشدید است کارکنان حمل و نقل ریلی اعلام کردند کریسمس امسال هیچ قطاری حرکت نخواهد کرد!!! و هوا بس ناجوانمردانه سرد است!!!😉 بهتون گفتم شاعر میفرماید:چاه‌کن همیشه ته چاهه؟؟؟ حالا دوباره شاعر فرموده: دیدی که چگونه گور، بهرام( بریتانیای خبیث را)، گرفت!؟؟؟✅😁😎 "بنده خدا"
♨️موقعیت شهید حسن خُرَم ۰۰۰ داستان دنباله‌دار من و مسجد محل قسمت سی و هفتم گفتم : کِی بر میگرده؟ مملی سرش رو تکون داد و گفت : نمیدونم ، شاید شب ، شاید فردا ، هر وقت که بوی گلاب بیاد! گفتم: پس هرموقع اومد ازش بپرس! یادت نره! گفت: چشم و دوباره رفت سراغ دوچرخه سواری. آقای قلعه قوند رو رسوندم و برگشتم ، ده دقیقه.ای تا اذان مونده بود. وضو گرفتم و رفتم داخل مسجد. اکثر صف.ها خلوت بود ، رفتم صف دوم نشستم ، دو رکعت نماز به نیت پدر و مادرم خوندم. یه آقایی با عجله اومد تا خودش رو برسونه به صف اول با پا زد مُهر و جانماز من رو پرت کرد. خواست خودش رو بین نمازگزارهای صف جا بده. ولی جا نبود! شروع کرد به جرّوبحث با یکی از نمازگزارها و اونو هل داد کنار و جای او نشست و بلند گفت: من سی ساله تو این مسجد نماز میخونم؛ عین سی سال هم جام اینجا بوده ، حالا شما دو روزه اومدی میخوای جای من رو صاحب بشی؟ فردی که هل داده شده بود خیلی ناراحت شد؛ خواست از مسجد به حالت قهر بره بیرون! من دستش رو گرفتم و گفتم بیا جای من وایسا ، وقتی دستش رو گرفتم دیدم دست راستش دو تا انگشت نداره!!! تشکر کرد و گفت : نه! نمیخوام! میرم یه مسجد دیگه، مسجد زیاده!!! گفتم ناراحت نشو!! اتفاقی نیفتاده، شما صف دوم جای من بایست! من میرم عقب می‌ایستم ، اونو جای خودم گذاشتم و رفتم صف هفتم ایستادم. نماز که تموم شد ، داشتم تعقیبات نماز رو میخوندم که دیدم یکی کنارم نشست و گفت: قبول باشه!! سرم پایین بود ، گفتم قبول حق باشه! سرم رو بلند کردم دیدم ، همون شخصه که قهر کرده بود و داشت میرفت. گفت: من افکاری هستم. سه ماهی میشه که اومدیم این محل. گفتم : خوشوقتم!! من هم عبدی هستم. گفت: شما هم از قدیمی‌های مسجدی؟ گفتم: نخیر ، من هم دو سه سالیه اومدم این محل. پرسید: چرا مساجد اینطوری شده؟ مگه مسجد خونه خدا نیست؟ چرا بعضی افراد قدیمی مسجد خودشون رو صاحب مسجد میدونن؟انگار خونه یا مغازشونه؛هر طور دلشون میخواد با دیگران رفتار میکنن؟ یه جوری غریب کُشن!! روز اول من پسر هفت سالم رو آوردم مسجد ، همون نیم ساعت اول پنج تا دوست و هم‌بازی پیدا کرد، تازه یکی‌شون هم خونمون رو شناخته و میاد درب خونه میگه امیر حسین بیا بریم بازی! امیر حسین، پسرم روز اول پنج تا دوست صمیمی پیدا کرد!! اون موقع من با این سن و سال، سه ماه تو این مسجد یه دوست پیدا نکردم. هر روز چشمم تو چشم بیشتر این نمازگزارهاست. بهشون سلام میدم خیلی‌هاشون جواب سلام من رو نمیدن! چرا ؟ چون من رو نمیشناسن!! ولی میبینم همدیگر رو خیلی تحویل میگیرن. با اسم کوچیک همدیگه رو صدا میکنن.... آدم تو مسجد و خونه خدا احساس غریبی میکنه! ولی وقتی میری پارک ، روی یه نیمکت که میشینی یکی میاد کنارت میشینه و خیلی راحت با تو صحبت و درد و دل میکنه؛ انگار تو رو سالهاست که میشناسه! اینم امروز که اون آقا اومده و خودش رو صاحب صف اول میدونه ، این هارو کی باید برای این مردم توضیح بده؟ گفتم: خوب من از قدیمی های این مسجد نیستم ، تو این مدت هم بعضی از این دوستان رو شناختم ، یادم میاد حاج آقا دلبری ، امام جماعت مسجد یک بار این موضوع رو بین دو نماز برای مردم مفصل توضیح داد که در مسجد کسی صاحب جا و مکان نیست و کسی حق نداره خودش رو صاحب جا یا صندلی خواستی بدونه!! ولی خوب مثل اینکه حاج آقا دوباره باید توضیح بده. گفت : ببخشید ، من بیشتر وقتها دو تا روحانی تو مسجد میبینم. گفتم :روحانی دوم آقای فکوری از بچه‌های خوب و مهربون این مسجده که درس طلبگی خونده و تازه لباس روحانیت رو پوشیده و گاهی اوقات به جای حاجی نماز میخونه!! گفت : من چون اجاره نشینم مجبورم هر یکی دو سال یکبار خونه‌ام رو عوض کنم، به همین خاطر مساجد زیادی رو دیدم!! تو اکثر اون ها این مشکلات وجود داره. یه دفعه یکی از پشت سر زد رو شونم و گفت حاج حسن آقا ! جلسه دیر میشه!! برگشتم دیدم آقا میثمه ، گفتم چشم! الان میام! از آقای افکاری خداحافظی کردم و راه افتادم....برگشتم گفتم : جناب افکاری من اولین دوست شما تو این مسجد هستم! صف اولی هم نیستم بیشتر اوقات حتی اگه زود هم‌ بیام صف‌های عقب میشینم؛ هر موقع اومدی نماز بیا کنار دوستت بشین!! خندید و گفت: به روی چشم دوست خوبم! پیش خودم گفتم: این مسئله مهم رو باید امروز تو جلسه مطرح کنم! دستم رو گذاشتم رو شونه میثم گفتم بریم آقا میثم....... یه هو دیدم تو سنگر رو سجاده نشستم ، بیسیم به صدا دراومد(حسن حسن ، مسلم؟) ، تا خواستم بلند شم ، میثم دوئید و بیسیم رو برداشت گفت (مسلم مسلم ، حسن) مسلم جون بگوشم! بگو! مسلم گفت : حسن جان! کلاغا دارن میرن سوار شغال شن ، یه دونه شاهین آماده پرواز کن! بزارش رو موقعیت شهید حسن خُرم ، یادت نره!!حسن خُرم باشه؛ نه کسی دیگه ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا