eitaa logo
ایما | چت روم
1.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
4 فایل
هرسوال یاابهامی که داری ازم بپرس👈🏻 @Admin_Sobh راه‌های ارتباطی برای ثبت درخواست هاتون👇🏻 https://eitaa.com/Chatrooom/2145 فهرستِ سوالات پرتکرار شایدسوال شماهم باشه:)👇🏻 https://eitaa.com/Chatrooom/2143 صفرتاصد تولیدمحتوای‌ ایما؛ کپی بهرشکلی ممنوع🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سناریو جنایی~🩸🔪 خبب من و داشتیم روزای خوب و خوش نامزدی رو میگذروندیم و هیچ کاری به کار کسی نداشتیم و خوب و خوش... یه روز که رفته بودم سرکار چون رئیس مجبورم کرده بود اضافه کاری بردارم و توی رودروایسی قبول کردم، البته نا گفته نماند که خودشم هر روز حتی روزای تعطیل اونجاست نمیدونم زندگی نداره اخه💀 اره خلاصه که سرکار بودم که یهو یه آدم عجیب غریب وارد دفتر میشه. از اونجایی که شغل من برنامه نویسی و پشتیبانی وب یه کمپانی بزرگه اصلا عادت ندارم کسی وارد دفتر بشه فقط همکارا میان تو پس تعجب میکنم. آره خلاصه اون آدم با تیپ سر تا پا مشکی و ماسک و کلاه جوری که قابل شناسایی نباشه و مشکوک میاد تو. اره خلاصه اون و کسی که از کمپانی که براش کار میکنم کینه داره، و الانم اومده بود که سیستمشو هک کنه و رسواشون کنه. ازش میپرسم میتونم کمکش کتم اما بی اهمیت به من میره سمت کامپیوتر و وقتی میخوام کنار بزنمش یه چاقو در میاره و بهم چاقو میزنه اما همون موقع صدای بدبخت که رفته بوده ناهار بخره میاد و ENFJ میره یه گوشه، بعد وقتی ISTJ میاد بیهوشش میکنه و سعی میکنه فرار کنه منم که سرتق سعی میکنم جلوشو بگیرم و دنبالش میرم نهایت ولی هنوز از ساختمون بیرون نیومده خون ریزی میکنم و میمیرم هم که تو ساختمون زندگی میکرده میاد منو میبینه جیغ میزنه خلاصه پلیس میاد و چون ISTJ تا اونموقع بهوش اومده بود مظنون میشه و نامزد بدبخت منم عزا میگیره ههییی بمیرم برای دلش خلاصه این وسط به خاطر این مشکلی که به وجود اومده همکاریمون با کمپانی بهم میخوره و رقیب شرکتمون که یه شرکت برنامه نویسی دیگست به جای ما این شغلو میگیره. رئیسش عه و کلی به جون قاتلی که من رو کشت و باعث شد این فرصت شغلی به شرکت اونا برسه دعا میکنه این وسط خیلی زود با دزدی دوباره ENFJ از شرکت ENTJ معلوم میشه ISTJ قاتل نیست و آزاد میشه، ESFJ که خودش پسر مدیر کمپانی بود نهایت سعیشو میکنه و بعد با فهمیدن داستان کینه ی یه آدمی به اسم ENFJ میفهمه که همه اینا زیر سر اونه و بعد یه مدت تعقیب و گریز دستگیر میشه. این وسط من بیچاره الکی جوون مرگ شدم ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 تایپای mbti میرن تفریحگاه که یه شب که به علاقه داشته متوجه میشه entj با وجود اینکه دو بادیگارد داشته کشته شده . میره و به میگه که entj کشته شده و باید موضوع رو بررسی کنه . Istj میفهمه که شب قتل و بادیگارد بودن . Estp خوابش برده بوده و enfp رفته بوده سرویس که در رو روش قفل می‌کنند پس enfp مظنون اصلیه . خبر مرگ entj منشیش entp رو ناراحت نمی‌کنه . بعد از تحقیقات istj میفهمه که قتل کار infp نامزد بوده که entj اونو زندان انداخته بوده و خواسته انتقام بگیره اون اومده istj رو خبر کنه که مثلا رد گم کنه ولی یادش رفته بوده کفشاش رو که واسه قتل بوده عوض کنه و فردا کفشاش رو istj کنار سطل زباله پیدا میکنه . در ضمن از روی جسد entj که زخم بوده متوجه میشن قاتل چپ دست بوده ‌ _____ به گفتم که عشق ما بی انتها نیست ولی... ،بهش گفتم بالاخره یه روزی از نبود من خوشحال میشه و سؤاستفاده میکنه و انتقام عشقی که من و تو نسبت به هم داشتیم رو میگیره، این اخطار آخر بود که به ISTJ بهم داده بود که سمت ENFP نرم اگه میدونستم این اخرین ملاقاتم با ENFP عه، هیچوقت قبول نمیکردم که برم و ببینمش.تو یه روز برفی بعد از اینکه از کافه اومدیم و از هم جدا شدیم و به سمت خونه روانه شدم. جاده ساکت بود، قلبم بی دلیل اضطراب داشت، گفتم بهش زنگ بزنم،همینکه گوشی رو برداشت، یکی به قلبم از پشت خنجر زد و دنیام سیاه شد. داشت رد میشد، منو میبینه و به گوشی جواب میده. ENFP که ترسیده بود از ESTPخواست که دنبال قاتلم بگرده و نمیدونست اون خود قاتل بود و بعدا فهمید که بیگناه بود. از طرف یه 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 من isfj_t هستم از اون دنیا باهاتون صحبت می کنم! حقیقتش زندگی من پر از فراز و نشیب بود من درگیر عشقی بودم که سهم من نبود! تو همین حال و هوا بودم که یه isfj_a عاشقم شد یکی عین خودم تمام حالات و رفتاراش گذشته‌مو جلو چشمام میاورد. همین حالمو بدتر می کرد دلم نمیخواست اون هم مثل من طرد بشه اما چاره ای هم نبود سعی کردم زیاد جدی نگیرم ولی بدتر شد یه روز که داشتم از سرکار برمیگشتم یه آدم جاخالییی جلوم سبز شد😐 با چاقوی قشنگش از وسط به دو نیم مساوی درم آورد از درد به خودم میپیچیدم و تو این فکر بودم که اون آدم کی بود و چه دشمنیی با من داشت؟ خیلی خون ازم رفته بود عجیب بود که مردم این شهر اینقدر سنگدل شده بودن یه نفرشون حتی بهم نگاه هم نکرد همه درگیر زندگی خودشون بودن یا بهتر بگم غرق مشکلات خودشون بودن به حدی خون ازم رفته بود که چشمام سیاهی میرفت و هیچی ندیدم و ول شدم رو زمین حالا صحنه رو از یه زاویه‌ی دیگه میدیدم یه آدمی داشت به جسدم نزدیک میشد آروم و با احتیاط دوستم بود. بنده خدا یه لحظه نفهمید باید چیکار کنه اومد سمتم و کاری کرد که نباید می کرد🙂 آره دیگه برای فرار دیر شده بود پلیس مملکت جناب سروان رسیده بود و estp رو در حال فرار دیده بود همین باعث شد به estp مشکوک بشه چند روز بعد estp طاقت نیاورد و سراغ پرونده‌مو از جناب سروان گرفت جناب سروان هم برا اینکه سرش کلاه نره estp رو بازداشت کرد. بعد از کلی بازجویی از estp بالاخره راضی شده که قتل کار اون نبوده و پرونده رو سپرد به اون. تلاش های پی در پی estp بی نتیجه نموند و بالاخره پرونده‌ی من کامل شد و گزارش estp به رئیس پلیس رسید. گزارش چنین بود: محرمانه! از سرگرد estp به آقای **** پیرو پرونده شماره ۱۵۰۹۵ با کمک های بسیار اهالی شهر MBTI و پلیس مرکزی این شهر به نتیجه‌ی جالبی رسیدیم قاتل اصلی این پرونده جنابِ بعد از حدود سه ماه با درخواست اهالی شهر MBTI خودش رو به پلیس مرکزی معرفی کرد. طبق گفته های او مبنی بر این قتل او عاشق isfj_a بوده در صورتی که isfj_a عاشق isfj_t ، مقتول این پرونده ، بوده است. طی بازجویی های شماره ۲۵ و ۳۰ infj اعتراف کرد که پیشنهاد قتل رو سروان esfj به او داده و در بازجویی شماره ۳۷ از جناب سروان esfj انگیزه‌ی او از این پیشنهاد علاقه‌ی شدید isfj_t ،مقتول پرونده، به او برداشت شده است. "پایان" ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 چند وقتی بود که بهش دلبسته شده بود. ولی با توجه به شخصیتش براش خیلی سخت بود که اول اعتراف کنه. از طرفی احساس شخص مقابل هم همین طور بود. ولی اون به خودش جرئت داد و دست infj رو گرفت و برد رو پشت بوم، تا یه فضای رمانتیک فراهم کنه و بالاخره این عشق رو آزاد کنه. اما اونها از غافل بودند. کسی که خیلی وقت پیش عاشق infj شده بود و مرتبا دنبالش میکرد. نمیتونست ببینه تنها کسی که اینطور عاشقشه داره از دستش میره و با دیدن اون دو با هم خیلی عصبی شد. بنابراین وقتی که infj رفت و اون شخص تنها شد، enfp طی یک حرکت ناگهانی و احساسی هلش داد و اون از پشت بوم پرت شد و اتفاقا روی ماشین اسپرت که یه کارآگاه خفن بود افتاد. از اونجایی که enfp خیلی ترسیده بود سریع فرار کرد و ... از اونجایی که enfp خیلی ترسیده بود سریع فرار کرد و estp نتونست بفهمه که اون شخص چطور به پایین پرت شده. اولش فکر کرد که اون شخص خودکشی کرده ولی از اونجایی که هیجان خونش افتاده بود تصمیم گرفت بیشتر تحقیق کنه. با استفاده از روابط اجتماعی قوی و شبکه دوستای بی شمارش بالاخره به enfp رسید و اون بازداشت شد. enfp هم که دچار عذاب وجدان شدیدی شده بود و میدونست دیگه نمیتونه مثل قبل زندگی کنه اعتراف کرد. و تنها کسی که این وسط از دور ماجرا رو میدید و میخندید، برادر کوچکتر اون شخص بود که میدونست با مرگ اون تمام ثروت پدرش به خودش میرسه و دیگه نیاز نیست اون رو شریک شه! ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 کسی که عاشقم بود کسی که از مرگم خوشحال میشه کسی که جسدمو پیدا کرد کسی که مسئولیت پرونده مو به عهده گرفت کسی که مظنون به قتله قاتل واقعی چه ترکیب جالبی .. و یه isfp واقعا عاشقم بود الان نیست😂 خودمم ام _____ کسی که عاشقم بود کسی که جسد رو پیدا کرد کسی که از مرگم خوشحال شد مسئول پرونده مظنون و قاتل اصلی Entj من رو با Estj دید و فکر کرد با اون رابطه دارم. برای همین دستم رو گرفت و من رو برد به یک جای که تنها باشیم و بحثمون شد و اون حس سلطه گریش فعال شد و با خودش گفت اگه مال من نباشی اجازه نداری با کس دیگه ای باشی. پس همونجا من رو کشت و گونه ای تظاهر کرد که انگار Estj مقصره و با پلیس تماس گرفت. و Isfp وقتی Estj رو باز جویی کرد و با کمی تحقیق در مورد اطرافیان متوجه شد. دلیل اینکه Esfp از مرگم خوشحال شد این بود که من با Enfp دوست بودم و اون فکر میکرد من رقیب عشقیشم. _____ مال من چرا اینقدر ترسناک شد و واقعا حس میکنم ک ی intjروم کراشه و ی esfjاز این موضوع ناراحته...ولی خب،خیلی ترسناک شد... کسی ک عاشقم بود: کسی ک از مردنم خوشحال شد: کسی ک جسدمو پیدا کرد: کسی ک مسئولیت پروندمو گرفت: denfj کسی ک مضنون ب قتل منه: کسی ک واقعا قاتلمه: واقعا داستان ترسناکی شد...من نمیخوام بدست کسی ک بعدش برام با بغض گریه میکنه کشته شم... _____ عاشق من بود کسی که از مرگم خوشحال شد بود.. در واقع ما قبلا باهم دوست بودیم. اما اون فقط دشمن من بود و ازم متنفر بود. جسدمو پیدا کرد هم داره پروندمو حل میکنه istj ،estp رو مظنون به قتل کرد چون مدارک اونو نشون میدادن و همینطور به خاطر اینکه دشمنی ما خیلی واضح بود ولی خب...اخرین چیزی که من دیدم، کفشای آبیه بود... ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 سناریوی هول هولی منِ : ذوق زده از اینکه کراشم عاشقم شده داشتم درموردش با دوست صمیمیم صحبت میکردم که متوجه ناراحت شدنش شدم. به وضوح مشخص بود که از این موضوع ناراحته.. شاید چون خودش estp رو دوست داشت؟؟ من که متوجه این موضوع شدم دیگه ادامه ندادم. اون مظنون به قتل من بود اما قاتل واقعی کس دیگه ای بود... جسدمو پیدا کرده بود و حاضرم قسم بخورم بخاطر تموم بحثایی که باهاش کردم و بخاطر اینکه هردفعه در برابرم کم می آورد از مردن من خوشحال شده بود و موضوع رو به که به نظر entp میتونست کمکش کنه اطلاع داد. Istp از دوستای قدیمیم بود و پرونده ی قتلمو قبول کرد و در اخر مشخص شد قاتل اصلی بوده که به دلیل نامعلومی اما مربوط به مشکلات شخصیمون منو کشته( خودم اضافه کردم اصلا دوست داشتم _____ داستان نویس: کسی که عاشقم بود: ولی چون من تنهایی رو دوست داشتم و اعتقادی به عشق نداشتم بهش جواب رد دادم. ولی اون جنون گرفتش و خیلی عصبی شد. ولی یه جایگزین داشت که از من متنفر بود که اون ادم بود. ISTJ چون INTP رو خیلی دوست داشت. واسه همین وقتی فهمید من به INTP جواب رد دادم به یکی از دوستاش گفت که مسئول قتل من باشه و وقتی منو کشت جسدمو یه جایی پنهان کنه. البته INTP این قضیه رو نمیدونست ولی بعد مدتی خود INTP جسد منو پیدا کرد. ولی چون بهترین دوستم بود و فقط اونو داشتم مسئولیت پرونده رو به عهده گرفت. و بعد جست و جوی زیاد به یه مظنون رسید که اونم بود. چون INFJ با INTP دشمنی داشت چون پنهانی منو دوست داشت ولی وقتی فهمید INTP اعتراف کرده به من به همه گفت که INTP، منو کشته.چون اون زمان فقط ما باهم بودیم. ولی کسی باور نکرد و INFJ به دردسر افتاد. ولی قاتل واقعی بود، چون ISTJ به ESFJ گفته بود که منو بکشه و کاری کنه که INTP جسد منو پیدا کنه و کسی که خیلی منو بعد INTP دوست داشت یعنی INFJ فکر کنه که INTP منو کشته چون جواب رد بهش دادم. ولی تونست قاتل اصلی رو پیدا کنه و به طرز وحشتناکی ازش انتقام بگیره.ISTJ هم پا به فرار گذاشت و بلیط هواپیما گرفت تا بره جایی که هیچکس پیداش نکنه. ولی و ENFJ و ESFJ با لباس های مبدل مهماندار و گریم صورت فهمیدن که چی شده و ISTJ رو از هواپیما پرت کردن پایین..... _____ - خب همیشه از اون خوشش میومد و بلاخره تصمیم گرفت که بهش اعتراف کنه و همراه به خونش رفتن ولی وقتی اونجا رسیدن با در شکسته ایی روبه رو شدن، جنازه غرق در خونه اون.. و که بالای سرش گریه میکرد.. ولی وقتی entj به قیافه isfp نگا میکرد خوشحال بود.. دوستشون مسئولیت پرونده رو به عهده گرفت و isfp مظنون اصلی بود.. اما طبقه یه اعترافه عجیب و خودکشی عجیبتره intj مشخص شد که قاتل اصلی خودش بوده.. -از طرفه infx ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
سناریو جنایی~🩸🔪 _____ از خرید برمیگشتم که رو دیدم کسی که عاشقم بود ما بعد از مدتی ازدواج کردیم enfp یه رفیق داشت که از قضا اون هم عاشق من بود و وقتی من enfp رو به اون ترجیح دادم اول طوری وانمود کرد که انگار براش مهم نیست ولی این فقط ظاهرش بود.. 5 روز بعد : خیلی دلم میخواد زودتر عکسامو به رفیقم نشون بدم بهتره برم پیشش esfp زنگ خونه رو به صدادرآورد پس چرا کسی درو باز نمیکنه؟ خب مهم نیس کلید دارم جسد رفیقش روی زمین بود و esfp وارد خونه میشه و جیغ بلندی میکشه مامورای پلیس میرسن و متوجه میشن که این یک قتل بوده مسئول این پرونده میشه و از enfp سوالاتی میپرسه entj: به کسی مظنون نیستید؟ enfp: نمیدونم ولی شاید باشه با توجه به شواهد معلوم میشه کار خودش بوده و به جرم قتل ... اعدام میشه🗿💔 _____ من و عاشق همدیگه بودیم اما من کشته شدم....خودم با روحم دیدم که از مرگم خوشحال شد.جسدم بالاتکلیف بود.بی تابی های istp رو میدیدم تا اینک جسدمو پیدا کرد. دلش به حالم سوخت و مسئول پروندم شد. بنده خدا مظنون به قتل شد ولی در اخر قاتلم بود. من ام _____ م‌ق‌ت‌ول با یه دوست بوده. هر دو قرار میزارن که یک روز برن پارک، م‌ق‌ت‌ول خواهرش که بوده رو هم همراه خودش میبره، دیر میکنه پس م‌ق‌ت‌ول به خواهرش میگه بره سه تا بستنی بخره تا میاد . خواهرش وقتی بر میگرده میبینه که م‌ق‌ت‌و‌ل نیست پس به دوست کارآگاهش میگه تا ق‌ات‌ل رو پیدا کنند. طبق گزارشات خواهرش یه دشمن داشته و اون دشمن از این موضوع خیلی خوشحال بوده که اون شخص بوده و به دلیل تهدید هایی که به م‌ق‌ت‌ول کرده بوده مظنون اول پرونده میشه اما دست بردار نمیشه تا یک مدرک کامل پیدا کنه که اونها ج‌ن‌ا‌زه م‌ق‌ت‌ول رو در خانه پیدا میکنن و طی تحقیقاتی معلوم میشه ق‌ا‌ت‌ل هست و اون اعتراف میکنه که عاشق intj بوده برای همون عشق اون رو ک‌ش‌ت‌ه ⠇ 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI
‌‌ بگو کدوم زن داره آماده میشه برا دعوا کردن!؟😤 بنظر شما کدوم زن میخواد دعوا راه بندازه؟ دلیل و انتخابتون رو تو لینک زیر بنویسید😁👇🏻: https://daigo.ir/secret/82735044🍯 ══════════════ ⠇ @Eema_Bodylanguage
بنظر شما کدوم زن میخواد دعوا راه بندازه؟😡 1 دستاشو مشت کرده و عصبانیه _______________ گزینه اول A چون دست به سینه ایستاده دستاش هم مشت کرده و از چهره‌اش مشخصه که عصبانیه . _______________ ۱،ذست ها مشت و گره کرده اماده گیس و گیس کشی😂،خانم دومی یجوریه انگار میخواد محلو ترک کنه،خانم سومی تمایلی به هیچ‌کاری نداره _______________ شماره یک چون شماره سه لبخند زده و حتی اگه عصبانی هم باشه قصد نشون دادنشو نداره و زبون بدن شماره سه ناراحتی رو نشون میده نه قصد دعوا رو 😑😂همچنین شماره یک دستاشو مشت کرده که می تونیم بگیم تلاش داره خشمشو کنترل کنه _______________ اولی‌. دستاشو مشت کرده دست به سینه هم وایساده قشنگ آماده حمله است. صورتشم که ماشالله نشون میده هر لحظه ممکنه منفجر بشه _______________ ۱ چون دست هاش رو مشت کرده و حالت دفاعی گرفته لبش هم طوری هست که انگار عصبیه _______________ شماره 1 چون دست به سینه ست و این نشون دهنده مخالفت و امادگی برای ابراز اون هست. همچنین، مشت هاش رو نشون داده که این میتونه فرضیه مون روثابت کنه _______________ سلام زن شماره یک بخاطر کج کردن لباش مشت کردن دستاش و گارد گرفتنش قشنگ میشه نارضایتی و خشم رو تو چهره اش دید البته چون زیادی اسون بود شک دارم 😂😂 _______________ ـ۱ ⠇💬 ══════════════ ⠇ @Eema_Bodylanguage
بنظر شما کدوم زن میخواد دعوا راه بندازه؟😯 زن شماره یک: دستاهاش رو مشت کرده و چهره عصابی ای به خودش گرفته _______________ ـ3 _______________ وسطی چون تلاش داره اسمش رو کنترل کنه _______________ ـ۱ فیگور صورتش دستای مشت شده اش _______________ زن سوم چون یه جوری داره نگاه میکنه که انگار داره تو ذهنش میگه حالا دارم برات😐😂 یه جورایی همون آرامش قبل از طوفان خودمونه😅 یه چیز دیگم که از نگاهش و پوزخندش میشه فهمید اینه که تو ذهنش داره طرفو تحقیر میکنه یا یه همچین حالتی😁 _______________ شماره 1 چون مشخصه با مشتاش همزان دست به سینه شده و مشخصه حالت تدافعی داره و اماده انفجاره _______________ شماره یک _______________ گزینه ۳ چون صورتش سرخ شده از عصبانیت ولی سعی میکنه نشون نده...اکثرا ۱ رو گفتن چون دستاشو قایم میکنه و چهره عصبانی داره ولی سوال گفته کی داره اماده میشه برای دعوا کردن ولی گزینه ۱ داره عصبانیتشو خنثی میکنه _______________ شماره ی سه داره لبشو گاز میگیره، دستاشو مشت کرده و گاردش بسته ست ⠇💬 ══════════════ ⠇ @Eema_Bodylanguage
بنظر شما کدوم زن میخواد دعوا راه بندازه؟😤 ۱چون اخم کرده و دست هاش رو هم مشت کرده. _______________ زن شماره 1 دستاش مشته _______________ سلام. بنظرم خانم شماره ی یک. اول اینکه لبشون رو میگزن. و یه جورایی پرخاشگر بنظر میان. دوم حالت ابرو های گره خورده که دلخور و عصبانی نشونشون میده. سوم حالت دست هاشون که مشت شده است و آماده برای دفاع و دعواست و اینکه دست به سینه هستن به معنای کلافگی و بی حوصلگی هست چهارم هم نوع و حالت ایستادن اشون و اگه به حالت دست به سینه گرفتن زن شماره ۳ نگاه کنید و با زن شماره ۱ مقایسه کنید، میبینید که دست های زن شماره ی یک به بدنش چسبیده و این به معنای کلافگی و عصبانیت رو میده. من با این استدلال هایی که پیدا کردم، نظرم روی خانم شماره یک هستش🌹 _______________ یکه چون عصبانیه و دستاشو مشت کرده کاری که اکثرا موقع عصبانیت انجام میدیم _______________ ـ۱ چون عصبیه و گاردِ بسته داره _______________ اولی عایا؟ _______________ گزینه 1 چون خیلی مشخصه از زبان بدن صورت و لب و دستش _______________ 1. چون پوزیشن دعوا رو داره _______________ شماره ۱ به دلیل اخم هاش و مشت کردن دستاش که نمیتونه کنترل کنه عصبانیت خودش رو _______________ شماره یک ۱) داره گوشه لبش رو گاز می‌گیره و عضلات اطراف بینیش رو کمی به سمت بالا برده که نشون دهنده‌ی عصبانیت و تنفره ۲) دست به سینه ایستاده که همراه با دست های مشت کرده نشون دهنده ی مخالف بودن و گارد گرفتنه _______________ زن سه چون من میگم _______________ زن سمت چپ چون هم گاردش بسته س هم قیافه ش یه جوریه هم دستاشو مشت کرده _______________ سلام به نظرم زن یک چون دستانش رو مشت کرده و حالت صورتش یه جورایی آمیخته به حرص و عصبانیته _______________ فکر کنم سه چون دست به سیته وایسادن یه حالت تدافعی طور داره _______________ سه،چون دست به سینه وایسادن یه حالت تدافعیه ⠇💬 ══════════════ ⠇ @Eema_Bodylanguage
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سریال جنایی~ 🩸🔪 شما باید بعد هرسوال ویدیو، استپ کنید تا یکی از تایپ‌های MBTI به صورت شانسی براتون بیوفته؛ و به همین منوال تا تَه ویدیو! درنهایت، شما طبق استپ‌هایی که کردین، چند تا کاراکتر، از کاراکترای خفن MBTI‌ رو دارید! حالا میتونید با کاراکترایی که دارید، یه سناریوی جذاب بنویسید و برای ما ارسالش کنید! ‌توجه: وقت چالش به پایان رسیده است! 🕶✨️ ══════════════ ⠇ @Eema_MBTI