🌸 دختــران چــادری 🌸
🌀#مسابقه
📖#گلستان_یازدهم
#قسمت_بیستم
... آهی کشیدم .
_ وقتی سیزده بدر برگشتین انگار تمام غصههای عالم ریختن رو سر من .بسکه ناراحت بودم علی آقا به خاطر من نرفت منطقه ـ اینقدر تعریف کرد و گفت و خندید تا شما رسیدین همدان . شب بود علی آقا گفت :« فکر کنم مامان بابات رسیدن .بلند و تلفن بزن خانه سکینه خانم و هر چند ساعت دلت میخواد حرف بزن .»
مادر سینی صبحانه را برداشت و برد. حالم بهتر شده بود. به پنجره نگاه کردم ، برف ریز و قشنگی میبارید . صبح شده بود. آسمان روشن بود . دلم میخواست هرچه زودتر بروم و پسر را ببینم . زیر لب گفتم :«علی آقا تو پسرمون رو دیدی؟»
دلم شکست ...
تا یادم افتاد علی آقا دیگر نیست و بچهام پدر ندارد بغض میکردم . تنم میلرزید یعنی می توانستم به تنهایی او را بزرگ کنم؟ دلم برای پسرم میسوخت. دوباره علی آقا رو توی اتاق دیدم ؛داشت میخندید. هر جا چشم میگرداندم آن جا بود ؛کنار تخت مادر ،کنار پنجره ،پایین تخت خودم ، پشت پنجره زیر بارش قشنگ برف . انگار علی آقا به اندازه دانه هایی برف تکثیر شده بود . برف می بارید و پشت هره پنجره پر از برف می شد .
بوی خوبی پیچیده بود توی اتاق. بویی شبیه عطر درختان لیمو ، اتاق بوی بهار گرفته بود. بوی عطر تن علیآقا را .
گفتم :« علیآقا باید خودت مواظب ما دوتا باشی . من تنهایی نمی تونم» حس کردم علی آقا میخندد و مثل همیشه با تکان دادن سرش می گوید :« چشم گُـلُـم. چشم» با این فکر نفس راحتی کشیدم. سبک و شاد شده بودم .
ساعت یازده و سی دقیقه صبح بود . باورم نمیشد این همه خوابیده باشم . مادر توی اتاق نبود . گلایل های سفید داخل پارچ آب پلاستیکی روی یخچال بودند . برف قطع شده بود ؛ اما آسمان هنوز گرفته و بسته بود . پرده های بنفش اتاق پراز گلهای ریز و نارنجی و زرد بود . از دو طرف خیلی باسلیقه و مرتب جمع شده بود . اتاق تمیز و مرتب و خوشبو بود . بلندشدم و روی تخت نشستم . حالم خوب بود . دیگر خوابم نمیآمد و احساس درد نمیکردم . به پنجره چشم دوختم و به پرده های قشنگ آن ...
این پرده ها چقدر به نظرم آشنا میآمد . یادش بخیر ! برای خانه دزفول پرده های این شکلی خریدیم .
از تخت پایین آمدم و رفتم کنار پنجره . پردههارا توی دستم گرفتم و بو کردم . بوی دزفول را میداد ...
#ادامه_دارد
🆔@clad_girls
#اهنگ 🎤
هر کسی نورتو دیده /توی طوفان زمونه
زیر لب داره میخونه /که تو کشتی نجاتی.
rozmusic.com/گروه-وصال-کشتی-نجات.html
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
Kashti Nejat .mp3
10.53M
سرود #کشتی_نجات 🎼
باصدای: #گروه_وصال
و شعری از قاسم صرافان
آهنگساز: یحیی عباسی
تنظیمکننده: امید اردلان
واحد #موسیقی موسسه منتظران منجی «عج
🆔 @Clad_girls
ما پای سپاه عشق هستیم همه
دلدادهٔ راهِ عشق هستیم همه
تا کور شود هرآنکه نتواند دید
ما پشت و پناهِ عشق هستیم همه
🌹 میلاد امام حسین (ع)
🌹 و روز پاسدار مبارک
سرود #کشتی_نجات 🎼
باصدای: #گروه_وصال
و شعری از قاسم صرافان
آهنگساز: یحیی عباسی
تنظیمکننده: امید اردلان
واحد #موسیقی موسسه منتظران منجی «عج
🆔 @Clad_girls
#ریحانــہ🌷
°•ღ•°
خدا دختر را که آفرید...🙃
به گل بعضی از دخترها🌸
کمی بیشتر عطر زد✨
همان هایی که...😉
#امروز_چادری_اند🧕🏻
🆔 @Clad_girls
🌼دلنوشته زیبای زینب سلیمانی برای پدرش در روز پاسدار
یار برفت و ماند دل
شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار میطپم
تا به صبوح وای من
عزیز تر از جانم، نمادِ حقیقی پاسداری- پاسداری از مظلوم در چنگ ظالم، پاسداری از انسانیت، پاسداری از دین- هرسال ما برای. شما با گرفتن دستهی گل، جشن میگرفتیم، امسال خودتان از بهشت برای اربابتان گل میچینید و تولدش را جشن میگیرید.
بابا جان سلام ما را هم به آقایمان و اربابمان برسانید، بگویید فرزندانم را زیر پرچمتان به حرمت لحظهلحظههایی که قلبشان داغدار است، نگه دارید
🌹روزتان مبارک پاسدار وطن
#حاج_قاسم
#ماه_شعبان
🆔 @Clad_girls
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومدهرهبرۍ
کهذوالجناحاسبشه...
✨🌸STORY🌸✨
🎤 #کربلاییجوادمقدم
میلادنورمبارڪ💜...
#میلاد_امام_حسین
🆔@clad_girls
18.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(🌿!¡)
گفت وگو با خانم دکتر《 طناز بحری 》❣
نخبه ایرانی که از نوجوانی در هلند زندگی کرده اند و پس از دندان پزشک شدن 👩🏻⚕
ایران 🇮🇷را برای زندگی انتخاب کرده اند...😍
روایتی از زنان موفق و فرشتگان سرزمینم🍃))
#قسمت_دوم_خاطرات_ومهاجرت_به_هلند🌺
#گوهرشاد🌱
#دکتربحری
@clad_girls🌿♡|•°
پاسداران کسانی هستند که در حساس ترین لحظه های تاریخ از میان خلق بر می خیزند، همچون دژی مستحکم،مردانه و شجاعانه در جهت رسیدن به حق و حقیقت و حفظ آن گام بر میدارند.
مقٰام معظم رهبری♥️
#میلاد
#روز_پاسدار
✌️🗳🇮🇷
به بانوان حامی #سعیدمحمد بپیوندید
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2424932C0dc1e42b39