🌸 دختــران چــادری 🌸
🌀#مسابقه
📖#گلستان_یازدهم
#قسمت_نوزدهم
... گفتم:«نه به خدا راست میگم »
مادر لبخندی زد و گفت:« باشه. قسمنخور . قبول ؛ دزفول شهر خوبیه. پارسال هم که ما آمدیم پیشتان خیلی خوش گذشت . یادش بخیر علی آقا ...»
لقمه را جویدم .
- یادش بخیر مادر چه خوب کردین اومدین . خیلی خوش گذشت . در غروب بود من و فاطمه بی حوصله نشسته بودیم روی پله ها توی حیاط و داشتیم فکر میکردیم برای شام چی درست کنیم.
مادر گفت:« خوراک لوبیا پخته بودی»
_خوب دوست دارم فاطمه هم گفت برای شب سنگینه ، گفتم عیب نداره .چقدر هم علی آقا از خوراک لوبیا خوشش می آمد. یک کاسه بزرگ لوبیا ریختم تو قابلمه همون موقع خودمم خندم گرفت. گفتم از شانس بد ،بزنه امشب علیآقا هم بیاد. نه فقط از خوراک لوبیا از هر چه غذایی نفاخ بود بدش میومد . عذاب میکشید، معدهش اذیت میشد، یادش بخیر فاطمه سه چهارتا پیاز بزرگ خورد کرد .اشک میریختیم و حرف میزدیم. فاطمه پیازها را سرخ کرد. گوشت چرخ شده را من سرخ کردم روی پیکنیک خودم . فاطمه روی پیکنیک خودش آشپزی می کرد. وقتی در دیگ رو باز کردم دیدم یا خدا !!! لوبیا ها ور اومده ، دو سه برابر شده. به خنده گفتم :فاطمه یعنی این همه لوبیا رو باید من و تو بخوریم ؟ از توی کوچه سرو صدا میومد همسایهها مهمون داشتن. فاطمه با غصه گفت: کاش ما هم مهمون داشتیم . داشتیم نقشه میکشیدیم بریم مهمونهاشون رو بدزدیم که شما اومدین.
مادرگفت :« برق قطع شده بود با ماشین بابات آمدیم . دهم عید بود . یکدفعه تصمیم گرفتیم .عموت هم آمد . من و نفیسه و رویا عقب نشسته بودیم . نابلد بودیم . چقدر گشتیم تا شهرک پونصددستگاهِ پیدا کردیم. میدان فتحالمبین. اما گلستان یازدهم پیدا نمیشد .تو تاریکی هی دور خودمان میچرخیدیم . از هرکی که میدیدیم می پرسیدیم گلستان یازدهم پلاک دویستوپونزده کجاست ؟ همه جا تاریک بود چشم چشمِ نمیدید .بابات جرات نمی کرد ، چراغ های ماشین رو روشن کنه .یه دفعه دیدم یه ماشین چراغ روشن پشت سرمان میاد. بابات نگه داشت ، دیدیم علی آقاست.
_ ما توی حیاط نشسته بودیم سر و صدای شما را میشنیدیم اما باورمان نمیشد .
مادر گفت :«خوش به حال اُ وقتا»
_ در رو که باز کردم , انگار دنیا رو بهم دادن .خوشحال بودم که خوراک لوبیام باد نکرده .
مادر خندید
_ای شیطان !دیدی که من خودم دست به کار شدم برای دامادم پلوخورشت درست کردم .
مادر صبحانه را جمع کرد و گفت :«فرداش باباتو عموت علی آقا رفتن منطقه . ما رفتیم امامزاده سبزهقبا »
#ادامه_دارد
🆔@clad_girls