🕌🔺محراب خدمت
🔰حضور جناب سرهنگ عرب فرماندهی انتظامی، بهمراه جناب سرهنگ یوزباشی رئیس راهور شهرستان ، جانشین و رؤسای واحدهای تخصصی فراجا و جناب سروان مقیمیان رئیس کلانتری ۱۲ در مسجد سیدالشهدا مسکن مهر و بررسی مشکلات اهالی محله
🔸در این نشست صمیمانه فرمانده انتظامی شهرستان در راستای هشدارهای پلیسی به تبیین و تشریح شیوه و شگردهای سارقین و سوءمصرف مواد مخدر پرداختند.
🔹به گزارش پایگاه خبری دامغان نما؛ در این جلسه که با حضور اهالی ، هیات امنای مسجد و فرمانده پایگاه بسیج مهر امام رضا (علیه السلام) برگزار گردید حضار به بیان مشکلات و معضلات محله پرداختند و مسئولین انتظامی دستورات و پیگیری های مقتضی بعمل آوردند.
استاد علی اصغر خطیب زاده به عنوان داور هیئت انتخاب آثار چهل و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تهران( بخش آثار خیابانی/ محیطی/ پرفورمنس) انتخاب شد
جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، به عنوان مهم ترین و معتبر ترین رویداد تئاتری کشور هر ساله در بهمن ماه برگزار می شود. همچنین، امسال در بخش نمایش های بیرونی، خیابانی، محیطی، پرفورمنس آرت، درام کاربردی، در بخش تازه های تئاتر خیابانی ۱۹۷ اثر از سراسر کشور متقاضی شرکت در این بخش می باشند. علاوه بر این، ۲۲ اثر به عنوان برگزیدگان جشنواره های تئاتر خیابانی کشور هم توسط ایشان قضاوت خواهند شد.
استاد خطیب زاده یکی از اعضای سه نفره هیئت انتخاب آثار فوق می باشد. از افتخارات ایشان می توان به: استاد مدعوی سازمان جهانی تئاتر دانشگاهی، اجرا، برپایی نمایشگاه و کارگاه های آموزشی در کشورهای: ایتالیا، اتریش، رومانی، لهستان.. و کسب جوایز متعدد بازیگری، کارگردانی، نمایشنامه نویسی از جشنواره های فجر، خیابانی و ... اشاره کرد.
جشنواره بین المللی تئاتر فجر از ۱ تا ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ در تهران برگزار می شود.
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
☑️اعتبار بیمه درمان تامین اجتماعی کارگران معدن زغال سنگ رزمجای غربی تمدید نمیشود ▪️اعتبار خدمات در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️صدور حکم بدوی متهمان پرونده حادثه در مرگبار معدن طزره دامغان / 6 کارگر تسلیم مرگ شدند
⚖ دادستان کل کشور از صدور حکم بدوی متهمان پرونده حادثه در معدن طزره دامغان در کمتر از ۴ ماه از وقوع این حادثه خبر داد.
▪️به گزارش پایگاه خبری دامغان نما ۱۲ شهریور امسال در حادثه انفجار در تونل رزمجاه معدن طزره ۶ نفر از کارگران معدن جان خود را از دست دادند.
4_5807663281686450207.mp3
9.54M
زیر بارون
🎤خواننده: حمید داشاب
🎼 شاعر: روح الله احمدی
🎻 تنظیم کننده: محسن داوودیان
⚠️اجراي عمليات احداث كابل 20 كيلوولت در دامغان
🔸مدير توزيع برق شهرستان دامغان از اجراي طرح كابل كشي زميني و هوايي 20 كيلوولت به منظور بالا بردن قابليت اطمينان تامين برق مناطق مركزي اين شهرستان خبر داد
🔗مشروح خبر
🔺 مرکز تحقیقات محصولات زراعی و باغی استراتژیک دانشگاه آزاد اسلامی دامغان برگزار میکند؛
🔹 وبینار علمی آموزشی و پژوهشی مرتع و مرتعداری
🔸 ارائه دهنده: مهندس علی جمشیدی
مسئول مراتع اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان دامغان
🔹 زمان برگزاری: چهارشنبه ۱۳ دیماه ساعت ۱۰ الی ۱۱
🔸 جهت کسب اطلاع بیشتر به آدرس damghan.iau.ir مرکز تحقیقات محصولات زراعی و باغی استراتژیک دانشگاه مراجعه و یا با شماره های ۳۵۲۲۵۰۷۱ و ۰۹۳۵۴۳۶۰۱۰۲ تماس حاصل نمایید
🔹 لینک وبینار:
http://lms.damghaniau.ac.ir/webinar/
🔸روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی دامغان
انا لله و انا الیه راجعون
با عرض تسلیت محضر بازماندگان محترم بدینوسیله درگذشت مرحوم مغفور شادروان علی احمدیان را به اطلاع می رساند
مراسم تشییع آنمرحوم روز سه شنبه ۱۲ دیماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۴ از حسینیه معصومزاده بسوی جایگاه ابدیش بکیر بن اعین برگزار میشود.
مراسم ختم پس از مراسم خاکسپاری در حسینیه معصومزاده منعقد می باشد.
غفرالله له و لنا
🌸✍تقدیر و تشکر بانوی فرهیختهٔ شهرمان (که ترجیح داده اند نامشان نزد مدیران این پایگاه خبری محفوظ بماند) از پزشک ، پرستار و کادر درمان بیمارستان ولایت شهرستان دامغان
📝به بیمارستان های زیادی در تهران برای معالجه و درمان مراجعه کرده و پرستاران و پزشکان بسیاری دیده ام. ولی میان آن همه خوبان خانم دکتر مسعودیان عزیز و مهربان و متواضع و حاذق و متخصص و کادر درمان بخش تخصصی تازه تأسیس انکولوژی بیمارستان ولایت شهرم ( دامغان ) بهترین هستند و پرستار جهانیان را که در خط مقدم خدمت به بیماران با یک جهان مسئولیت پذیری و مهربانی می بینم ، خاطرم آرامش و جانم آرام می گیرد و همه این گرامیان را لایق ستایش می دانم. خدا نگهبان و نگهدار این فرشتگان مهربان باشد.
روز اول دی ماه بود؛ دقیقا صبح پس از یلدا که این تصویر را در هنگامه طلوع حضرت خورشید، شکار کردم در اوج زیبایی و انگار نه انگار در اسارت شب طولانی چقدر انتظار کشیده تا فرصت طلوع یابد.
کاش انسان نیز در اوج سختیها به طلوع بیاندیشد و امیدوار باشد و نیز در هنگامهی آغازی دوباره، تمام دلنگرانیهای قبل را فراموش کند و باز بیریا، تمام غرور خویش را به مسلخ نور و سرور، سَر ببُرد و اعتبار خویش را نذر همنوعان نماید.
یلدا گذشت و خورشید بر مدار حکومت، سلطان بیبدیل آسمان شد و باز هم باید بداند که شب، بیکار نمینشیند و باز به شکار او خواهد آمد و سفره سیاه خویش را میگستراند و باز آدمی باید بداند که در معیار زندگی، همیشه جنگ بین صبح با لشگری از خورشید در مقابل شب با تمام ستارهها بوده و خواهد بود و فقط انسان است که از این تقابل باید جان به سلامت بَرَد و با اغتنام فرصت، نرخ خود را به اعتبار انسانیت و دانایی به اوج بالایی برساند.
سیدرضا جزءمومنی
42.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئو
🟠 دامغان در مسیر توسعه
🟣 مهندس هادی نصرتی مسئول واحد عمران شهرداری دامغان:
🟣 پروژه اجرای جدول سنگی جداکننده ترافیکی خیابان پاسداران دامغان از محدوده میدان شهدا تا میدان شهید شاهچراغی در حال اجراست
🔴 اجرای پروژه حدود دو ماه بطول می انجامد و تا اواخر بهمن ماه سال جاری به بهره برداری خواهد رسید
🟡 بعد از اتمام جدول سنگی ، تامين روشنایی را شاهد خواهیم بود ، دوربرگردان های مصوب ترافیکی دست نخورده باقی می ماند و همچنین در مسیر اجرا طرح عبور عابر پیاده هم تعبیه شده است
🔹 برای اولین بار است که در اجرای پروژه های عمرانی شهری دامغان از جدول سنگی استفاده می شود
#روابط_عمومی_شهرداری_دامغان
#روابط_عمومی_شورای_اسلامی_دامغان
حدیث روز
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
همانا صدیق (دوستِ صمیمی) را صدیق نامیدهاند چون دربارهی تو و عیبهایت به تو راست میگوید. پس هر که چنین کرد به او آرام گیر ؛ بدرستی که او دوست واقعی است.
غررالحکم ، ص415
گلبرگی از نگارستان ادب پارسی
گر دوست نبینی
به چه کار آید چشم...
ابوالحسن خرقانی
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمین✨
🌸سلام بر همراهان عزیز🌸
💫 سهشنبه 💫
☀️ ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۱۹ جمادیالثانی ۱۴۴۵ هجری قمری
🌲 ۰۲ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما چشمه ایم و بعد تو جوشش بگیریم
از روشنای خون تو بینش بگیریم
عشق وطن، داغ تو سنگین است و تنها
با انتقامی سخت آرامش بگیریم
#دکتر_سیدمسیح_شاهچراغ
به مناسبت چهارمین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
بررسی راههای همکاری مشترک فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمیته امداد شهرستان دامغان
در نشست سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی با رییس کمیته امداد شهرستان دامغان زمینه های همکاری مشترک برای اجرای فعالیت های فرهنگی، هنری و اموزشی مورد بررسی قرار گرفت.
مشروح خبر
🔸دوره تربیت مربیان قرآنی (بشری) پنجشنبه در دامغان آغاز می شود
🔹سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دامغان از آغاز دوره تربیت مربیان قرآنی (بشری) از پنجشنبه این هفته در دامغان خبر داد.
مشروح خبر را 👈اینجا بخوانید
دختران رودخانه به دنیا میآیند،
زلال، جاری و بدون وقفه مهربان.
مادری درونشان متولد میشود که ساکت و کمی خجالتی.
کم حرف است و دائم به تماشا مشغول.
قد میکشند دختران با لبخند و بلند بلند تماشا کردن.
دختران راه میافتند، خرامان، خرامان
از ابتدای مهربانی تا انتهای زیبایی را می دوند.
دختران نه به آهستگی یکباره بانو می شوند.
با یک اتفاق از جنس شیدایی؛
با یک شاخه گل....
شاید یک به دست آوردن یا از دست دادن افراطی.
دختران با لبخند قد میکشند و معجزه انگشتان کشیدهاشان و آبی رگهای دستهایشان،
یعنی دویدن به سوی مادر شدن.
دختران، وطنِ مردان عاشق و زنانِ وفادار آیندهاند.
#رضا_هوشمند
سندروم تاکسی پهلوی!
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸همه ما کم و بیش با تجربه گفتوگوهای درون تاکسی، مواجه شدهایم. معمولا رانندگان تاکسی به دلیل برخورد و تعامل با انواع و اقسام مسافرین و مشاهده رفتارهای متنوع آنان، با اولین نگاه به درکی متوسط از مسافر تازه سوار شده، میرسند و سر بحث را باز میکنند.
🔸در همین زمینه برخی از تاکسیرانان باسابقه هستند که دچار انجماد حیرت یا سندروم تاکسی پهلوی شدهاند. از گذشتهای با شکوه میگویند که در دوران پهلوی مانده است و هیچگاه به آن نمیرسیم. با لذت از مدل ماشینهای آمریکایی درون خیابانها حرف میزنند، تا آبمیوهفروشی خیابان مجاور.
🔸حتی از پمپهای بنزین دستی نیز با حسرت یاد میکنند و رنج و مشقتهای احتمالی آن دوران را نیز شیرین میخوانند. اسم این پدیده را نگارنده، انجماد حیرت یا سندروم تاکسی پهلوی، گذاشته است. حیرت از ورود اولینها به خیابانهای شهر و انجماد آن تا لحظه حال.
🔸در علوم شناختی نیز خطایی به نام دوامنگری وجود دارد که در آن ذهن تنها نمونه موفق یک پروسه پیشرفت را در نظر میگیرد و در داوری موقعیت حال، دچار اشتباه میشود. البته این خطا گویای همه آن چیزی که ما تجربه کردهایم نیست و ممکن است ما را به اشتباه بیندازد.
🔸در انجماد حیرت همه آنچه در یک تجربه شخصی تاریخی وجود داشته، مثبت ارزیابی میشود و مانند پتک به سر وضعیت زمان حال میخورد. در واقع تبدیل به ابزاری برای نفی و انکار همه آن چیزی که الان در آن قرار داریم میشود. اسمهای قدیم خیابانها را نام میبرد و به آن بهانه انگشت گزیده و میگوید چه اشتباهی کردیم، داشتیم زندگیمان را میکردیم، خوشی زده بود زیر دلمان و از این حرفها.
🔸نکته مهم آن است که این حرفها درون همین دسته از تاکسیرانان باقی نمینماند و تا حدی در ذهن برخی مسافرین رسوب میکند. پدیده انجماد حیرت مانع درک پیشرفتهای زمان حال است. در میان کسانی که حیرت گذشتهشان را حفظ کردهاند و حسرت میخوردند، تاثیر بخت و اقبال در موفقیت و پیشرفت مهمتر از حرکت و تلاش تلقی میشود.
🔸رکود و تقدیرگرایی عادت مخرب این خطای تحلیلی است. ناامیدی و یاس از آینده نیز اثر بد بعدی است. سندروم تاکسی پهلوی، همزمان هم موجب توقف و انجماد در فهم تحولات بیرونی میشود و هم مانع انگیزه و اراده درونی برای حرکت و رشد میشود. هم نمیگذارد تغییرات مثبت بعد از انقلاب دیده شود، هم نمیگذارد معایب و کاستیها به خوبی و منصفانه درک شود.
🔸در این خصوص نیاز به ادبیاتسازی منطقی پیرامون «آنچه بودهایم» داریم. با در نظر گرفتن سندروم تاکسی پهلوی، باید پیامهای خود را مناسب شکستن این ذهنیتهای غلط رسوب کرده، تنظیم کرد. مثلا بگوییم «فورد و پنتیاک و بنز بود، اما برای همه نبود» یا اگر اینها بود، جاده درست درمان نبود و...
🔸در پایان باید گفت، سندروم تاکسی پهلوی، نوعی تحقیر خودخواسته است. ادبیاتسازی منطقی تنها میتواند از آثار منفی این خودتحقیری و سرایت آن به ذهنیتهای دیگر بکاهد، اما درمان این سندروم خود حکایتی دیگر دارد و نسخهای پیچیدهتر میخواهد...
مجموعه خیریه متوسلین به چهارده معصوم (ع)
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت فاطمه الزهرا (س) و سالروز تأسیس موسسه برگزار می کند
جشن بزرگ مهر مادری
با اجرای کیوان شاطریان
با مولودی خوانی حاج ابوالفضل بینائیان
با حضور کمدین محبوب کشور مسعود سقایی
با هنرمندی امین طهماسبی (شیرعلی)
خواننده: سید محمد میرکمالی
پنجشنبه ۱۴ دیماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۸
سالن همایش های بین المللی دانشگاه دامغان
برای تهیه بلیط رایگان به دفتر خیریه متوسلین به چهارده معصوم (ع) مراجعه نمایید
✅رئیس اداره میراثفرهنگی شهرستان دامغان عنوان کرد:
🔰توسعه پایدار دیباج با توسعه زیرساختهای گردشگری
🟢رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی شهرستان دامغان گفت: توسعه زیرساختهای گردشگری دیباج، توسعه پایدار این شهر را به همراه دارد.
↩️به گزارش پایگاه خبری دامغان نما؛ امامجمعه شهر دیباج در این دیدار ضمن تشکر از همکاری اداره میراث فرهنگی شهرستان دامغان برای برقرسانی به منطقه گردشگری سرچشمه دیباج گفت: توجه بیشتر به ایجاد زیرساختهای گردشگری و حفظ بناهای تاریخی شهر دیباج و بالفعل شدن ظرفیتهای گردشگری دیباج، رونق و توسعه اقتصادی منطقه و نشاط اجتماعی مردم را به دنبال خواهد داشت.
مشروح خبر
🔸مادر
بخش اول
شب که رسیدم خانه روی پاهایم بند نبودم. مدام اینور و آنور راه میرفتم. مادرم گفت چرا بیقراری؟ جوابش را ندادم. بهراه رفتن توی اتاق ادامه دادم. حجم ناگزیری از احساسات راه کلمات را بسته بود. میخواستم بگویم اما نمیتوانستم. کاغذ و قلم برداشتم تا بنویسم ماجرا را. نتوانستم. پشت سد ذهنم دریایی از کلمات بود. سد لبریز شده بود اما هرچه کردم دریچهها باز نشدند. شروع کردم به نقاشیکردن. نقاشی که نه. خطخطی کردن کاغذ. خودکار که روی کاغذ آمد بلند نشد تا نیمساعت بعدش که کاغذی جلویم بود با خطوط درهمی که بعضیهایشان منحنی بودند ، بعضیهایشان دالبر دالبر و شکسته ، بعضیهایشان نیمخط و پارهخط. داستانی خطخطی که فقط خودم میفهمیدمش. تنها خودم میتوانستم دانه به دانهی خطها را ترجمه کنم.
نیمههای شب بود که کمی آرام شده بودم. میتوانستم یکجا بنشینم. نشسته بودم و زیر دست راستم کاغذی سفید بود و کنارش کاغذ خطخطی. به کاغذ خطخطی نگاه میکردم تا روی کاغذ سفید ترجمهاش کنم. کاغذی پر از خطخطی که هم آشوب داشت و هم آرامش. و چه واژگان متضادی میتوانند بهاین زیبایی در کنار هم بنشینند و یک مادر را معنی کنند جز آشوب و آرامش؟
قبل از اینکه ماجرا را بنویسم تا یادم نرفته بگویم که وزن یک ماجرا خیلی بیشتر از اینکه به اتفاقات تویش باشد ، به آدمهای تویش بستگی دارد. به نقش آدمهای تویش. مادرها به خاطرات ساده وزن میدهند. مثل غذادرستکردنشان میماند. آب هم گرم کنند خوشمزه میشود. آدمها به اتفاقات بار میدهند نه اتفاقات به آدمها.
ماجرا به ظهر آنروز برمیگشت. صبح بعد از شب یلدا. سرمای گداکشی بود. باد گداکشترش کرده بود. میدان ورودی شهر را داشتم میآمدم داخل. هیچ نبود جز سرمای بیرون و خیابان خالی از ماشین. زنی کنار خیابان ایستاده بود. چادرش را چنان سفت گرفته بود که آن باد مست و وحشی ممکن بود آن زن را ببرد اما محال بود چادرش را ببرد. از زیر چادر دست تکان داد. ایستادم و منتظر بودم در عقب را باز کند و بنشیند توی ماشین اما آمد کنار شیشه. شیشه را پایین دادم. شصتساله میزد. چشمهای درشت و آبیاش نیمهباز بود. مثل روزهایی که زکام شده باشی یا خیلی خسته باشی. صورت سفیدش یکخط چین و چروک نداشت. صاف صاف بود. هیچ آرایشی نداشت اما گونههایش سرخ سرخ بود. مشاطهی سرما قلمموی باد برداشته بود و گونههایش را گل انداخته بود.
یک خال سبز هم وسط دو ابرویش بود.
با لهجهی افغانستانی گفت :« آقا زندان کجاست؟»
گفتم :« سوار بشید میرسونمتون»
گفت :« تاکسی هستید؟»
گفتم :« تاکسی نیستم اما اینجا و اینوقت روز تاکسی گیرتون نمیاد ، سوار شید میرسونمتون». توی چشمهایم زل زد و براندازم کرد. کمی مکث کرد.
ساک را که سمت راستش بود و بندش را روی شانهی چپش انداخته بود محکم گرفت. در عقب را باز کرد و سوار شد. خیزید و رفت پشت سرم نشست. بهخودم گفتم حق دارد بترسد ، حق دارد اعتماد نکند. ضبط را خاموش کردم و آیینهوسط را چرخاندم به گوشهای. گفتم شاید وحشت و بیاعتمادیاش کمرنگ شود. تا زندان بیست دقیقهای راه بود. زندان آنسر شهر بود. بیرون شهر. آیینه و ضبط دودقیقه اثر داشتند. بعدش روی مخم رفت و با هر فرمانی که چرخاندم پرسید نرسیدیم؟ نرسیدیمش معنای نرسیدیم نمیداد ، لحنش جوری بود که یعنی کجا داری میبری من را؟ که من بهتو زیاد اعتماد ندارم و از اینجور معنیها. هر سؤالش مثل نوک چاقویی بود که خط بر اعصابم میانداخت. هربار سعی کردم جوری جوابش را بدهم که اطمینان خاطر پیدا کند. تا بتوانم خطها را پاک کنم. اما نتوانستم. بار چهارم یا پنجم که پرسید نرسیدیم؟ بهکناری زدم ، دستی را بردم بالا ، چند نفس عمیق کشیدم و گفتم :« مادرجان تا زندان بیستدقیقه راهه، زندان هم بیرون شهره ، اصراری ندارم برسونمتون ، یا پیاده بشین» بعد صدایم را کمی بردم بالا و با لحنی که تویش خواهش مایل به التماس بود ادامه دادم :« یا ثوابم رو خراب نکن جان جدت».
ماشین چند ثانیه توی سکوت رفت.
منتظر بودم در را باز کند و برود بیرون. باز نکرد. گفت :« ببخش پسرم غریبم و بیسواد» و دوباره ماشین توی سکوت رفت.
کاری را که آیینه و ضبط نتوانسته بودند انجام دهند، ترمز دستی انجام داد. اعتماد کرد. راه افتادم. خطهای شکسته تمام شدند و رگبار پارهخطها و نیمخطها شروع شدند....
#میثم_کسائیان
🔸مادر
بخش پایانی
توی راه تا زندان نفهمیدم چطور رسیدم. فقط میدانم که چندبار اکسیژن کم آوردم و شیشهها را دادم پایین. شروع کرد به درد دل کردن. درد دل مادرها با درد دل تمام آدمها فرق میکند. آخر تمام دل مادرها پر شده از دردهای عزیرانشان. غصهشان غصهی خودشان نیست ، یعنی هست اما غصهی جگرگوشههایشان هست که شده غصهی خودشان. بهقول کافکا
مادر از همهی ما ضعیفتر بود!
نه بهخاطر غصههای مشترکمان ؛ بلکه
بهخاطر غصههای خصوصی هر کدام از ما که خورده بود.
از خودش هیچ نگفت. از غصه و آرزوهای پسر سیسالهاش ، تنها فرزند باقیماندهاش گفت که یکسال است توی زندان افتاده. از غصهی عروسش که یکسال است توی افغانستان منتظر داماد است. و از انتظار نوهاش. از همسر و دختر کوچکش که چندسال پیش داعشیها توی بازار شهرشان انتحاری زدند و تکهتکه شدند. از اینکه از افغانستان آمده تا پیگیر آزادی پسرش شود.
گفت که آمدهام التماسشان کنم ، به پایشان بیفتم ، بگویم پسرم دزدی کرده؟ درست میگویید اما منهم مادرم منهم درست میگویم کاری کنید. گفت التماس کردن برای بچه برای ما مادرها عار نیست ، افتخار است....
حجم ناگزیری از بغض و بهت راه گلویم را بسته بود و چشمهایم را گرد کرده بود.
ماجرا بهخودی خود سنگین بود برایم. جملههایش سنگینترش میکرد.
پای هر جمله بهتزده نفس عمیقی میکشیدم. صحبتهایش که تمام شد نمیدانستم چه بگویم. خامترین سؤال ممکن را از یک مادر پرسیدم. گفتم :« حاجخانم ، عمویی ، داییای، پسرعمویی، مردی نبود که شما آمدید؟»
گفت :« اینکارها کار مرد نیست ، کار مادره»
اکسیژن کم آوردم. شیشه را دادم پایین.
انگار علی حاتمی مادر فیلم مادرش را آورده باشد نشانده باشد صندلی عقب ماشین. دیالوگهایش را هم خود علی حاتمی نوشته باشد.
به زندان رسیدیم. پیاده شدم و زنگ زدم و ماجرای زن را از پشت آیفون برای زندانبان مؤدب و فهمیده تعریف کردم و او هم قول داد هر کاری بتواند انجام میدهد.
به زن گفتم که منتظرتان میمانم. گفت :« چقدر کرایهات میشود؟» خندیدم و گفتم :« نکُشید ما رو حاجخانم دیگر». نخندید. موبایلش را در آورد و گفت شمارهات را اینجا بزن. از این تاشوها بود. پشت موبایل برچسب کوچک قلبی قرمز چسبیده بود. گفتم :« کار نوهتانه؟»
لبخندی زد و گفت :« آره از من میگیره بازی میکنه»
موبایل را باز کردم تا شمارهام را وارد کنم
عکس دختربچهای روی صفحهاش بود. باشد که عکس کیفیت کمی داشت و تار بود اما چشمهاش آنقدر درشت و آبی بود که میشد فهمید دختر زن است. به چشمهای آبی زن نگاه کردم و پرسیدم :« خدابیامرز دخترتونه؟»
گفت :« نه ، بچگیهای خودمه ، دخترم عین من بود»
دستهایم را توی ذهنم بالا آوردم و آرام بر سرم زدم و به خودم گفتم این چه حرفی بود زدی.
زن داخل زندان رفت و من بیرون زندان وقت تنفس داشتم.
راه میرفتم و نفس عمیق میکشیدم تا از انقباض دربیایم.
نیمساعتی طول کشید تا زن آمد. سراغش رفتم. باز تیر خامیام به خطا رفت. باز اشتباه کردم. گفتم :« بهسلامتی پسرتون رو دیدین دلتون باز شد». جملهام سؤالی نبود. قطعی بود.
گفت :« نه ندیدمش»
گفتم :« نگذاشتند؟»
گفت :« خودم نخواستم ، دلش رو نداشتم ، اگر میدیدمش دلم میلرزید کارهاش عقب میافتاد»
اکسیژن زیاد بود. اما بهکارم نمیآمد. انگار محمدعلی کلی مشت زده باشم زیر فکم. گیج شده بودم.
سوار شدیم و برگشتیم توی شهر. برایش گفتم که مرخصی آمدهام و آمدهام تا مادرم را ببینم و بیکارم و بیایید منزل ما مادرم خوشحال میشود. قبول نکرد و گفت که دل و دماغ ندارم و تنهایی راحتترم. رساندمش مسافرخانه و گفتمش فردا تماس بگیرید باهم برویم دنبال کارها. گفت اگر لازم شد چشم.
پیاده شد و آمد کنار شیشه. گفت خدا تو را برای مادرت حفظ کند. منهم گفتم انشاءلله دست پسرتون رو زودتر بگیرید و برید ولایت.
توی چشمهای درشت و آبیاش اشکی حلقه زد و گفت :« انشاءلله اینهم شکررنجی باشه»
آخ از شکررنج گفتنش. آخ از نگاهش به دنیا. به غمها. آخ از دنیای خوشبختی که با چشمهای او دیده میشود.
دم رفتن گفت :« زودتر برو خانه مادرت نگران میشه»
توی صورتش زل زدم. صورتش صاف صاف بود. هیچ چین و چروکی نداشت. صورتش را که نگاه میکردی انگار هیچ ماجرای غمناکی بر او نگذشته بود اما چشمهای آبیاش حکایت دیگری داشتند. پر از خطوط منحنی بود. موج داشت. دریای غم بود. انگار تمام اشکهایش را توی دلش ریخته باشد نه روی صورتش که رودخانه شوند و بخشکند و چین و چروک رویش بیفتد.
چشمهاش آیینهی دلش بود. مثل دریا. پر از بیم و امید. پر از آشوب و آرامش.
#میثم_کسائیان
🔷رویداد بانوان بهشت در دامغان برگزار شد
🔸دامغان _ آیین تکریم و نکوداشت بانوان خادم و پیشکسوت مجالس حسینی و فاطمی با عنوان رویداد بانوان بهشت در شهرستان دامغان برگزار شد.
🔸به گزارش خبرگزاری بسیج، آیین تکریم و نکوداشت بانوان خادم و پیشکسوت مجالس حسینی و فاطمی با عنوان رویداد بانوان بهشت در آستانه روز زن در شهرستان دامغان برگزار شد.
🔸در این جلسه که با حضور حجت الاسلام و المسلمین رستمیان امام جمعه شهرستان دامغان، حجتالاسلام والمسلمین قنبری معاون فرهنگی و پژوهشی اداره کل تبلیغات اسلامی استان سمنان، برادر اشرف مسئول بنیاد دعبل استان و جمعی از مسئولین شهرستان دامغان برگزار شد، از تلاش های خانم مهرابی خادمه حضرت زهرا (س) و مدیحه سرای پیشکسوت تقدیر شد.
▫️سعیده سادات شاهچراغ خبرنگار خبرگزاری بسیج
📣 صدای مردم
مگر قرار نبود این مغازه ها بخاطر تخلفاتی که صورت گرفته تخریب شوند.
ولی تازگی ها متوجه شدیم کرکره برقی گذاشتند و تا چند وقت دیگر به بهره برداری می رسد....
بیچاره مغازه داران قبلی که با کلک مغازه هاشون را گرفتند و حالا....
چرا اداره میراث فرهنگی بخاطر تخلف این مغازه ها در حریم آثار تاریخی امامزادگان جعفر و محمد علیهما السلام جلویشان را نمیگیرد.
لطفا پاسخگو باشید.
باتشکر....
جای خالی جلسات
این روزها به مناسبتی باید اسناد ساواک مربوط به استان سمنان را مطالعه کنم. وقتی به گزارشات مربوط به جلسات جوانان اسلامی سمنان رسیدم، به نظرم رسید، جای این نوع جلسات هم اکنون نیز به شدت خالی است.
انجمن جوانان اسلامی
از روزی که آیتالله محمدعلی عالمی قدم به سمنان گذاشت، یکی از دغدغههای وی تربیت نسل جوان بود، یکی برنامههای وی ایجاد کانونی جهت تربیت اسلامی جوانان بود که در ضمن آن موجبات رشد سیاسی میشد. در این جلسات نقشهایی به خود جوانان داده میشد، مثل تهیه و خواندن مقاله در جلسات، پذیرایی و از این قبیل. جالب است که خبرچینهای ساواک در تمام جلسات آن حضور پیدا کرده و گزارش مینوشتند برای شناخت بیشتر از این جلسه فقط چند گزارش از آن اشاره میشود:
-19/10/48 ساعت 1500 جلسه جوانان در منزل محمدحسن واحدی جواهری تشکیل شد. در این جلسه 120 نفر شرکت کرده بودند. از جمله شیخ محمدعلی عالمی، محمدباقر عبدوست طلبه، این جلسه مرتب روزهای جمعه برگزار میشود که به تدریج تعداد افراد شرکت کننده رو به افزایش است. ج1ص190
-1/12/48 جلسه جوانان در منزل محمدحسن واحدیان جواهری تشکیل شد که 90 نفر در آن شرکت کردند از جمله شیخ محمدعلی علمی، عبدوست. قرار شد جلسه ای دیگر نیز در یک روز هفته تشکیل شود برای آموختن روش مبارزه با بهائیت. ص194.
- 21/1/49ساعت 1600 جلسه جوانان با شرکت 74 نفر تشکیل شد آنگاه شیخ محمدعلی عالمی صحبت کرد. صحبت های این جلسه موجب ناراحتی بهائیها شده است.ج1ص 203
-3/11/52 گردانندگان انجمن اسلامی جوانان، مرتضی وحدتی، علی شاهورانی سمنانی و هادی فامیلی به ساواک احضار شدند و از آنان خواسته شد جلسه را از مسجد عابدینه به مسجد قاضی منتقل نمایند. ج1ص 324
-26/12/1353 جلسه جوانان سمنان با شرکت 200 نفر با شرکت هادی فامیلی و مرتضی وحدتی برگزار شد.
ج2ص52 ( کتاب چهار جلدی انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، نشر مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات)
محمد مهدی عبدالله زاده
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
🔰مهربانو 🖼اولین نمایشگاه بانوان هنرمند دامغانی ▫️زمان افتتاحیه : ۱۲ دیماه ساعت ۱۷:۳۰ ▫️تاریخ برگ
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری
سهشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲
مجتمع فرهنگی و هنری شهید شاهچراغی دامغان
🔴 ویژه برنامه فرهنگی و هنری بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) مهربانو
به همراه افتتاح اولین نمایشگاه بانوان هنرمند دامغانی
🟠 اجرای بسیار زیبای استاد ابوالفضل باقریان
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش تصویری
سهشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲
مجتمع فرهنگی و هنری شهید شاهچراغی دامغان
🔴 ویژه برنامه فرهنگی و هنری بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) مهربانو
به همراه افتتاح اولین نمایشگاه بانوان هنرمند دامغانی
🟠 اجرای گروه سرود بینالمللی اسوه دامغان به سرپرستی آقای روح الله احمدی
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش تصویری
سهشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۲
مجتمع فرهنگی و هنری شهید شاهچراغی دامغان
🔴 ویژه برنامه فرهنگی و هنری بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) مهربانو
به همراه افتتاح اولین نمایشگاه بانوان هنرمند دامغانی
🟠 اجرای زیبای گروه سرود سراج شهرستان دامغان
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما