eitaa logo
در مسیر مهدویت
348 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
383 ویدیو
3 فایل
اینجا محلی است که قصد داریم با هم چند قدمی در مسیر مهدویت و کسب رضایت امام زمان مهربان‌مان💚 -که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند- برداریم.💐 ان شاء الله (کپی مطالب آزاد است) 🔗 @DarMasireMahdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ حسین! مرا نشناختی؟! ❇️ آیت الله بهجت (ره): ▪️ پیرمردی قمی که آدم راستگویی بود، چهل سال قبل (۱) برای ما نقل کرد که: ▫️ خیلی میل داشتم مسجد جمکران را سفید (گچ کاری) کنم. 🕌 از آن جا که بسیار به این کار تمایل داشتم به حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام رفتم و از آن حضرت خواستم از خدا بخواهد که من به این کار موفّق شوم. تا این که در خواب و یا بیداری به من فرمودند: 🔶 به فلان تاجر (یا کاسب) مراجعه کن. ▫️ به او مراجعت کردم، او هم موافقت کرد. همراه با چهار کارگر به آن جا رفتیم. ⚒ در خواب به من فهمانده بودند که گچ و لوازم کار و ترتیبات مصالح را مهیّا می‌کنند. و گفته بودند که سه روز و نصف کار دارد، و گچ را از فلان جا روزی ۱۵ مَن می‌آورند و این که با آن گچ‌ها، مسجد و حجره‌ی خادم را نیز سفید کنید. تا این که پیرمردی را دیدم که محاسن سفید و پارچه‌ی سفیدی بر سر داشت. او گفت: 🔶 این جا سه روز و نصف کار دارد، از این باغ کنار مسجد هر روز ۱۵ من گچ مقابل مسجد می‌ریزم، و مشغول کار می‌شوید، و صبحانه و نهار شما هم با من باشد. ▫️ گفتم: 🔹 چه طور حساب می‌کنید، کجا شما را پیدا کنیم؟ ▫️ گفت: 🔶 یک جوری حساب می‌کنیم. ▫️ گفتم: 🔹 کجا شما را ببینم؟ ▫️ گفت فلان جا. در هر حال، آن مرد هر روز ۱۵ من از باغ کنار مسجد گچ می‌آورد و مقابل مسجد می‌ریخت و صبحانه و نهار هم می‌آورد. پس از پایان کار به رفقای کارگر گفتم: 🔹 این جا باشید. ▫️ و رفتم با آن شخص تصفیه حساب کنم، ولی دیدم آن جا مسکونی نیست! به آبادی نزدیک جمکران رفتم و سراغ آن مرد را گرفتم و نیز گفتم: 🔹 آیا کسی به این قیافه را در این جا می‌شناسید؟ ▫️ گفتند: 🔸 چنین کسی این جا نیست. ▪️گفت: ▫️ بی چاره شدم، کارگرها هم منتظر، از شدّت ناراحتی با صدای بلند گفتم: 🔹 ای کسی که مرا سرگردان کردی، به حقّ فلان بیا حساب ما را تصفیه کن و ما را از سرگردانی نجات بده. ▫️ صدایی را شنیدم ولی کسی را ندیدم که گفت: 🔶 حسین، مرا نشناختی؟! ▫️ مثل این که حضرت خضر علیه‌السّلام بود. فهمیدم متعارف نیست با خود گفتم: 🔹 اگر عمله‌ها گفتند چرا دیر کردی، جواب آن‌ها را چه بگویم؟ ولی وقتی به آن‌ها رسیدم دیدم می‌گویند: 🔸 چه خوب زود آمدی! ▫️ با این که هر هفته به جمکران می‌رفتیم، گویا در آن مدّت خواب بودم و با آن چه قبلاً می‌دیدم کاملاً متفاوت بود، 💡 زیرا در آن مدّت (زمان ساخت و ساز) در کنار مسجد باغ بود و اطاقی مقابل مسجد که آن آقا گچ را در آن جا می‌ریخت، در حالی که قبلاً پهلوی مسجد باغی نبود که از آن باغ، گچ بیاید؛ و نیز هیچ اثری از اطاق روبروی مسجد که گچ را در آن جا می‌ریخت دیده نمی‌شد ولی در این میان سفید کاری شدن مسجد یقینی بود و خواب و خیال نبود، و واقعا مسجد سفید شده بود. ☑️ حتی هفته بعد رفتم ببینم آیا راستی مسجد را گچ کاری کرده‌ام یا در خواب بوده، دیدم سفید شده و حتی حجره خادم هم سفید است. ⬅️ در محضر بهجت، جلد سوم، نکته ۲۹۷ (۱). البته حضرت استاد مدّظلّه این داستان را بیش از ده سال پیش - از تاریخ نوشتن کتاب منبع - نقل فرموده‌اند. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W63
✨ چیزی در گوشم خواند و حافظ کلّ قرآن شدم! آیت الله بهجت (ره): ▫️ کجا رفتند آن‌‌هایی که 📜 «یُذَکِّرُکُمُ اللّه‌َ رُؤْیَتُهُ.»؛ 📃 (دیدارشان شما را به یاد خدا می‌آورد.) بودند؟ ▫️ می‌گویند: ماهی تا در آب است قدردان نیست. ❇️ امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف واسطه‌ی بین خالق و مخلوق است؛ رَشَحاتی (۱) به این و مقداری به آن و قطراتی به دیگران می‌دهد. اگر هزار نفر هم از او استفاضه (=طلب فیض و عنایت) کنند و یا بیشتر، دست خالی بر نمی‌گردند. اگر ما خیلی همّت داشته باشیم، فقط می‌توانیم به مردم بگوییم: 🔸راه این است و چاه این؛ و راه کمال و زوال، و صعود و سقوط این است، مبادا گم شوید. ▫️ کیست که برود قرآن را بیاورد و به مخالفان بگوید: 🔸 میان ما و شما قرآن حاکم باشد؛ ▫️ زیرا آن‌ها دستش را قطع می‌کنند، چنان که امیرمؤمنان علیه‌السّلام قرآن را آورد و نپذیرفتند. آن آقا می‌گفت: ▪️ خضر نبی علیه‌السّلام در خواب یا بیداری، به من گفت: 🔸 صدایت خوب است، قرآن بخوان، ▪️ گفتم: 🔹 حفظ ندارم. ▪️ گفت: 🔸 گوش‌ات را نزدیک من بیاور. ▪️ چیز‌هایی در گوشم خواند که نفهمیدم چیست، ولی بعد از آن دیدم حافظ کلّ قرآن شده‌ام! ▫️ آری، این گونه چیزها را هم می‌دادند. ⬅️ در محضر بهجت، جلد سوم، نکته ۴۹۹ (۱). «رشحات» جمع «رشحه» در لغت به معنای تراوش و چکیده است و به تراوش و تراویدن آب، «رشحه» می‌گویند. اما در فلسفه و عرفان، واژه «رشحه» و «رشحات» به معنای تراوش فیض، رحمت، دانش و دیگر امور معنوی از سوی عالم ماوراء طبیعت، می‌باشد. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S7W76
🕯 شباهت زندگی حضرت مهدی علیه السّلام با انبیای گذشته‌ و بیان علتی از علت‌های غیبت ایشان 🗂 (قسمت اول) ✅ سدیر صیرفی می‌گوید (۱): ▫️ با مفضّل و ابو بصیر و ابان بن تغلب خدمت امام صادق علیه السّلام شرفیاب شدیم. آن حضرت بر روی خاک نشسته بود و لباسی خیبری بر تن داشت و همچون مادری فرزند مرده، گریه می‌کرد و حزن و اندوه، سراسر وجود حضرت را فراگرفته بود و در حالی که اشک‌هایش جاری شده بود می‌فرمود: 📜 «سیّدی غیبتک نفت رقادی، و ضیّقت علیّ مهادی، و ابتزّت منّی راحه فؤادی، سیّدی غیبتک أوصلت مصابی بفجایع الأبد». 📃 «ای آقای من! غیبت تو خواب را از دیدگان من سلب نموده و زندگانی را بر من تنگ کرده و آرامش قلبم را از من گرفته است. ای آقای من! غیبت تو، مصائب و اندوه مرا برای همیشه دردآور نموده است». ▫️ آن قدر حضرت صادق علیه السّلام درباره طولانی شدن غیبت حضرت مهدی علیه السّلام سخن گفت که عقل از سر ما پرید و قلبمان شکست. به آن حضرت عرض کردیم: 🔹 ای فرزند بهترین انسان‌ها! چرا این قدر گریان و اندوهناک هستید؟ ▫️ حضرت صادق علیه السّلام در حالی که نفسی عمیق و سوزناک کشید، فرمود: 🔸 «امروز صبح به کتاب «جفر» نگاه کردم و در کیفیّت تولد و غیبت طولانی قائم علیه السّلام و گرفتاری مؤمنان و تردید‌هایی که به واسطه طولانی شدن غیبت در آنان پیدا می‌شود و اکثر آن‌ها از دینشان بر می‌گردند، تأمّل کردم؛ رقّت، قلبم را فرا گرفت و غم و اندوه بر من چیره گشت». ▫️ از حضرت صادق علیه السّلام تقاضا کردیم که ما را مورد عنایت و تفضّل قرار داده و در جریان مسایل مربوط به غیبت آن حضرت قرار دهد. حضرت صادق علیه السّلام در پاسخ فرمود: ❇️ «خداوند متعال در قائم ما، سه سنّت از سه پیامبر قرار داده است؛ ✳️ تولّد آن حضرت را مانند تولد حضرت موسی علیه السّلام ✳️ و غیبت او را مانند غیبت حضرت عیسی علیه السّلام ✳️ و طول عمر آن جناب را مانند طول عمر حضرت نوح مقرّر فرموده است. ✳️ سپس عمر بنده صالح خدا، خضر علیه السّلام، را دلیل بر طول عمر حضرت مهدی علیه السّلام قرار داده است». (ادامه دارد) ⬅️ جلوه‌های پنهانی امام عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۳۲ (۱). کمال الدین، ص ۳۵۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹، ح ۹، البته این روایت طولانی است و در اینجا ترجمه قسمتی از آن را ذکر کردیم. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W86
در مسیر مهدویت
🕯 شباهت زندگی حضرت مهدی علیه السّلام با انبیای گذشته‌ و بیان علتی از علت‌های غیبت ایشان 🗂 (قسمت اول)
🔰 ادامه پست قبل: 🕯 شباهت زندگی حضرت مهدی علیه السّلام با انبیای گذشته‌ و بیان علتی از علت‌های غیبت ایشان 🗂 (قسمت دوم) ▫️ ... از حضرت صادق علیه السّلام توضیح خواستیم. حضرت فرمودند: ❇️ «در مورد تولّد موسی علیه السّلام، چون فرعون دریافته بود که زوال ملک و سلطنت وی به دست موسی خواهد بود، دستور داد که کاهنان در حضورش جمع شده و او را از نسب موسی علیه السّلام با خبر نمایند. آنان نیز خواسته فرعون را برآوردند و گفتند موسی از بنی اسرائیل است. لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دریدند و بیش از هزار مولود از بنی اسرائیل را کشتند؛ ولی به موسی علیه السّلام که در حفظ و حمایت خداوند متعال به سر می‌برد، دست نیافتند». ▫️ آنگاه امام صادق علیه السّلام فرمودند: ❇️ «همچنین بنی امیّه و بنی عبّاس، چون با خبر شدند که زوال و پایان سلطنت آن‌ها و سایر ملوک (=کشورها) و جبابره (=پادشاهان مستبد) آنان بر دست قائم اهل بیت علیهم السّلام خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت علیهم السّلام برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت پیامبر علیهم السّلام را شروع کردند تا شاید بتوانند به کشتن حضرت مهدی علیه السّلام دست یابند؛ لکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند، تا نور- امامت- را به پایان برساند؛ گرچه مشرکین کراهت داشته باشند». ❇️ و امّا در مورد غیبت حضرت عیسی علیه السّلام یهود و نصارا گفتند که عیسی کشته شد. لکن خداوند آنان را تکذیب نمود و فرمود: 📜 «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ(۲)؛ 📃 نه او را کشتند و نه بردار آویختند و لکن امر بر آنها مشتبه گردید». همین‌طور است غیبت‌ قائم علیه السّلام. زیرا امّت به واسطه طولانی شدنش آن را انکار می‌کنند». ▫️ امّا راجع به طولانی شدن عمر نوح علیه السّلام، امام صادق علیه السّلام فرمودند: ❇️ «وقتی نوح علیه السّلام برای قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند جبرئیل را با هفت هسته خرما فرستاد و او را مأمور به کاشتن آنها نمود و برای وی پیغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمی‌کنم مگر بعد از اتمام حجت بر آنان و تو صبر و تحمّل را پیشه کن و آنان را به سوی من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. ⚠️ این آزمایش الهی به قدری طولانی شد که عده بسیاری از دین خدا برگشتند، تا جایی که فقط هفتاد و دو نفر از امت حضرت نوح بر دین آن حضرت ثابت ماندند. 💡 بدین وسیله آزمایش الهی تحقّق یافت و کسانی که در معرض انحراف و نفاق بودند، از مؤمنان حقیقی جدا شدند. آن‌گاه خداوند به نوح علیه السّلام دستور ساختن کشتی را داد و فرمود: 📜 «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا(۳)؛ 🗒 ای نوح! کشتی را در حضور ما و به فرمان ما بساز». ▫️ آن‌گاه امام صادق علیه السّلام فرمودند: 🚨 برنامه غیبت قائم علیه السّلام نیز چنین است. زیرا به قدری طولانی می‌شود که برای بسیاری از شیعیانی که دارای نفاق هستند، ارتداد حاصل می‌شود و مؤمنان خالص از دیگران جدا می‌گردند. ❇️ امّا طولانی شدن عمر بنده صالح خدا، خضر علیه السّلام، نه به نبوّت و امامت اوست؛ 💡 بلکه چون خداوند عمری طولانی برای حضرت مهدی علیه السّلام مقدّر نمود و می‌دانست که طولانی شدن غیبت آن حضرت، موجب انکار می‌شود، عمر خضر را طولانی گردانید تا بدین وسیله، بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی علیه السّلام استدلال شود و حجت خدا بر منکران آن حضرت تمام گردد». 🔘 در این روایت، امام صادق علیه السّلام بعضی از علل و حکمت‌‌هایی را که موجب غیبت شده است، بیان فرمودند که با توجه به آن، بعضی از اسرار غیبت برای ما روشن می‌گردد. ⬅️ (۲). سوره نساء، آیه ۱۵۷. (۳). سوره هود، آیه ۳۷. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W86r1
❇️ حضرت خضر (ع)، انیس امام زمان (عج) در دوران غیبت ✅ حسن بن علیّ بن فضّال گوید از امام رضا علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: 🔸 《خضر علیه السّلام از آب حیات نوشید و او زنده است و تا نفخ صور نخواهد مرد؛ و او نزد ما می‌آید و سلام می‌کند و آوازش را می‌شنویم امّا شخصش را نمی‌بینیم و او هر جا که یاد شود، حاضر می‌شود؛ و هر که او را یاد کند بایستی بر او سلام کند؛ و او همه ساله در موسم حجّ حاضر می‌شود و همه مناسک را به جا می‌آورد؛ و در بیابان عرفه وقوف می‌کند و بر دعای مؤمنین آمین می‌گوید؛ و خداوند بواسطه او تنهائی قائم ما را در دوران غیبتش به انس تبدیل کند و غربت و تنهائیش را با وصلت او مرتفع سازد.》 ⬅️ کمال الدین و تمام النعمه ترجمه پهلوان، جلد ۲، صفحه: ۸۹ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S3W93
✨ آقای عالَم (آقای جهان) (تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان) 🗂 قسمت اول: ☑️ این تشرّف را هم مرحوم آیت اللّه العظمی خویی (از مراجع معظّم تقلید) از مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی شنیده و آن را برای آیت اللّه ابن العلم صاحب «کشکول» مکتوب کرده و فرستاده‌اند و هم مرحوم آیت اللّه محمّد شریف رازی صاحب کتاب «کرامات الصّالحین» و «گنجینه دانشمندان» و.. . از زبان خود او شنیده و در کتاب خود آورده است. ما در اینجا تلفیق دو نقل را می‌آوریم تا صورت کامل‌تری از آن را به دست داده باشیم. 🔰 داستان تشرّف او به محضر قطب عالم امکان از زبان خود او چنین است: 🌙 جوان بودم و شور و حالی داشتم. شب بیست و یکم ماه رمضان بود که برای احیا و عبادت و راز و نیاز با خدا، به «مسجد کوفه» رفتم. چون هوا گرم بود قبل از دخول به مسجد به سمت «نهر امیدیه» که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعدا وارد مسجد شده و مستقیما به محراب حضرت امیر (ع) مشرّف شدم. 🕌 نخست نماز مغرب و عشا را در مقام امیر مؤمنان (ع) به‌جا آوردم و آنگاه برای افطار به ایوان مجاور آمدم تا جایی را بیابم و در آنجا به افطار و استراحت بنشینم. 💭 قبلا به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولیّ عصر (ع) منوّر شده و به مناسبت شهادت امیر مؤمنان (ع) تسلیتی بگویم. 🌟 وقتی به ایوان صحن رسیدم، دیدم فرشی گسترده است و شخصی بر روی آن به پشت خوابیده و عبا بر چهره کشیده و پیری با ادب کامل در کنار او نشسته است. شخص نشسته مرا به نام صدا کرد و گفت: 🔸 «شیخ محمّد کجا می‌روی؟» ▫️ بر او سلام کردم. پاسخ مرا داد و با زبان شوشتری گرم و پرمهر گفت: 🔸 «شیخ محمّد بشین (بنشین) افطار کن!» ▫️ تعجّب کردم که این مرد ناشناس با اینکه من او را تاکنون ندیده‌ام، مرا با نام و نشان صدا می‌زند و از نیّت من آگاه است که به قصد افطار به ایوان رفته‌ام. من هم فرش خود را افکندم و در کنار آنها نشستم و مشغول افطار ساده خود شدم و او را نیز به افطار دعوت کردم. آن شخص ناشناس نشسته فرمود که: 🔸 «افطار کرده‌ام.» ▫️ به هنگام افطار، آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود در «نجف» کرد و احوال یکایک را پرسید تا تمام شد. من از کثرت اطّلاعات او تعجّب کردم. در این‌وقت از حال مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد ابو الحسن اصفهانی که در آن‌وقت یکی از طلّاب نامدار و فاضل بود پرسید که من در آن‌زمان چندان او را نمی‌شناختم ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال یکایک طلّاب را بپرسد، گفتم: 🔹 «همه خوبند!» ▫️ در این‌وقت شخصی که دراز کشیده بود، چیزی به او گفت که من نفهمیدم. لذا او ساکت شد. در این حال من شروع به سؤال کرده، گفتم: 🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟ ▫️ در پاسخ فرمودند: 🔸 «ایشان آقای عالَم‌اند.» (ادامه دارد ...) ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W110
✨ آقای عالَم (آقای جهان) (تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان) 🗂 قسمت دوم: (ادامه پست قبلی) ▫️ گفتم: 🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟ ▫️ در پاسخ فرمودند: 🔸 «ایشان آقای عالَم‌اند.» ▫️ توضیحا پرسیدم: 🔹 «آقای عالَم‌اند یا آقای عالِم‌اند؟» ▫️ دوباره فرمود: 🔸 «آقای عالَم‌اند!» ▫️ تعجّب کردم و از این حرف خوشم نیامد و در دل گفتم: 🔹 اینها چقدر مبالغه می‌کنند! این لقب، تنها شایسته حضرت ولیّ عصر (ع) است نه کس دیگر. 🔳 مرحوم آیت اللّه خویی در ادامه می‌نویسند که: ▪️ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به اینجا که رسید زارزار گریه می‌کرد. ▫️ در این‌وقت فردی که خوابیده بود، فرمود: 🔶 «یا خضر! دعه» (یعنی ای خضر او را رها کن) ▫️ در همین حال شخص نشسته که حضرت خصر بود، فرمود: 🔸 «برای شیخ محمّد آب بیاورید.» ▫️ ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده، جام آبی به من تعارف کرد. گفتم: 🔹 تشنه نیستم. ▫️ و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که مشغول اعمال و احیا شوم که احساس‌ کسالت و خواب کردم. گفتم: 🔹 کمی می‌خوابم، آنگاه برخاسته مشغول احیا می‌شوم. ▫️ با این اندیشه و نیّت برخاستم و رفتم در ایوان مجاور خوابیدم. ✨ ساعتی بیش نشد که بیدار گشتم و با شگفتی دیدم که فضای مسجد روشن است. تو گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است. خیلی ناراحت شدم و افسوس خوردم که چرا خوابم برد و شب قدر را به آسانی از دست دادم و از فیوضات آن شب عزیز محروم گشتم. با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیر مؤمنان (ع) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیّت والایی در محراب نشسته است. سلام گفتم. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه؟ یکی از آنان گفت: 🔸 «شیخ محمّد را با خود ببرم؟» ▫️ که آن بزرگوار در محراب فرمودند: 🔶 خیر! وقت آن نرسیده است. ایشان سه امتحان باید بدهد. ▫️ و برای هر امتحان وقتی معیّن کردند که زمان آخرین امتحان مصادف با ۶۰ سالگی حقیر می‌شد. چون دیدم که نزدیک است نماز صبح قضا شود، بی‌توجّه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم. در این هنگام دیدم مسجد بی‌اندازه تاریک است و هیچ‌کس در مقام امیر مؤمنان (ع) نیست. 💡 دقّت کردم دیدم که هنوز اوّل شب است و دانستم که آن آقا، حضرت ولیّ عصر (ع) بوده و نمازی که می‌خواندند نماز عشا بوده است و تازه دریافتم که (آقای عالَم) یعنی که! 🕯 افسوس‌ها خوردم و اندوه‌ها بردم که چه فیض عظیمی را از دست داده‌ام. امّا چاره‌ای نبود. (۱) 🔳 عارف روشن‌ضمیر، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی ضمن نقل این داستان‌ می‌فرمودند: 🔸 مواظب باشیم نکند وقتی خدا و اولیایش می‌خواهند به ما چیزی بدهند اظهار بی‌میلی کنیم. مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی که تشرّف‌هایش خدمت حضرت ولیّ عصر (ع) معروف بود، بارها با تأسّف و حسرت این قضیه [رد کردن جام آب‌] را نقل می‌کرد و غصّه می‌خورد که چرا اظهار بی‌میلی کردم و دست حضرت را برگرداندم و خودم را محروم کردم. (۲) ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳ (۱). کرامات الصّالحین، صص ۱۰۸ و ۱۰۹. (۲). مصباح المهدی، صص ۴۱۹- ۴۲۰. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W110r1
❇️ اقامتگاه امام زمان (عج) پس از ظهور ایشان ✅ در روایات فراوانی به‌ صراحت آمده است که اقامتگاه شخصی حضرت مهدی (ع) در دوران ظهور مسجد مقدّس سهله است. از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: 🔸 آنجا اقامتگاه صاحب ماست. (۱) ✅ همچنین از همین امام (ع) روایت شده که: 🔸 مسجد سهله اقامتگاه ادریس و ابراهیم (ع) بود. خداوند پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه در این مسجد سهله نماز گزارده است. این مسجد پایگاه حضرت خضر (ع) است. (۲) ✳️ در این مکان، بزرگانی مانند علّامه بحر العلوم، آیت اللّه مرعشی نجفی، مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به دیدار آن حضرت فائز و نائل شده‌اند. ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۲۲ (۱). الکافی، ج ۳، ص ۴۹۵. (۲). بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۴۳۶. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S11W10
✨ آقای عالَم (آقای جهان) (تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان) 🗂 قسمت اول: ☑️ این تشرّف را هم مرحوم آیت اللّه العظمی خویی (از مراجع معظّم تقلید) از مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی شنیده و آن را برای آیت اللّه ابن العلم صاحب «کشکول» مکتوب کرده و فرستاده‌اند و هم مرحوم آیت اللّه محمّد شریف رازی صاحب کتاب «کرامات الصّالحین» و «گنجینه دانشمندان» و.. . از زبان خود او شنیده و در کتاب خود آورده است. ما در اینجا تلفیق دو نقل را می‌آوریم تا صورت کامل‌تری از آن را به دست داده باشیم. 🔰 داستان تشرّف او به محضر قطب عالم امکان از زبان خود او چنین است: 🌙 جوان بودم و شور و حالی داشتم. شب بیست و یکم ماه رمضان بود که برای احیا و عبادت و راز و نیاز با خدا، به «مسجد کوفه» رفتم. چون هوا گرم بود قبل از دخول به مسجد به سمت «نهر امیدیه» که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعدا وارد مسجد شده و مستقیما به محراب حضرت امیر (ع) مشرّف شدم. 🕌 نخست نماز مغرب و عشا را در مقام امیر مؤمنان (ع) به‌جا آوردم و آنگاه برای افطار به ایوان مجاور آمدم تا جایی را بیابم و در آنجا به افطار و استراحت بنشینم. 💭 قبلا به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولیّ عصر (ع) منوّر شده و به مناسبت شهادت امیر مؤمنان (ع) تسلیتی بگویم. 🌟 وقتی به ایوان صحن رسیدم، دیدم فرشی گسترده است و شخصی بر روی آن به پشت خوابیده و عبا بر چهره کشیده و پیری با ادب کامل در کنار او نشسته است. شخص نشسته مرا به نام صدا کرد و گفت: 🔸 «شیخ محمّد کجا می‌روی؟» ▫️ بر او سلام کردم. پاسخ مرا داد و با زبان شوشتری گرم و پرمهر گفت: 🔸 «شیخ محمّد بشین (بنشین) افطار کن!» ▫️ تعجّب کردم که این مرد ناشناس با اینکه من او را تاکنون ندیده‌ام، مرا با نام و نشان صدا می‌زند و از نیّت من آگاه است که به قصد افطار به ایوان رفته‌ام. من هم فرش خود را افکندم و در کنار آنها نشستم و مشغول افطار ساده خود شدم و او را نیز به افطار دعوت کردم. آن شخص ناشناس نشسته فرمود که: 🔸 «افطار کرده‌ام.» ▫️ به هنگام افطار، آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود در «نجف» کرد و احوال یکایک را پرسید تا تمام شد. من از کثرت اطّلاعات او تعجّب کردم. در این‌وقت از حال مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد ابو الحسن اصفهانی که در آن‌وقت یکی از طلّاب نامدار و فاضل بود پرسید که من در آن‌زمان چندان او را نمی‌شناختم ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال یکایک طلّاب را بپرسد، گفتم: 🔹 «همه خوبند!» ▫️ در این‌وقت شخصی که دراز کشیده بود، چیزی به او گفت که من نفهمیدم. لذا او ساکت شد. در این حال من شروع به سؤال کرده، گفتم: 🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟ ▫️ در پاسخ فرمودند: 🔸 «ایشان آقای عالَم‌اند.» (ادامه دارد ...) ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳ 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W110
✨ آقای عالَم (آقای جهان) (تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان) 🗂 قسمت دوم: (ادامه پست قبلی) ▫️ گفتم: 🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟ ▫️ در پاسخ فرمودند: 🔸 «ایشان آقای عالَم‌اند.» ▫️ توضیحا پرسیدم: 🔹 «آقای عالَم‌اند یا آقای عالِم‌اند؟» ▫️ دوباره فرمود: 🔸 «آقای عالَم‌اند!» ▫️ تعجّب کردم و از این حرف خوشم نیامد و در دل گفتم: 🔹 اینها چقدر مبالغه می‌کنند! این لقب، تنها شایسته حضرت ولیّ عصر (ع) است نه کس دیگر. 🔳 مرحوم آیت اللّه خویی در ادامه می‌نویسند که: ▪️ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به اینجا که رسید زارزار گریه می‌کرد. ▫️ در این‌وقت فردی که خوابیده بود، فرمود: 🔶 «یا خضر! دعه» (یعنی ای خضر او را رها کن) ▫️ در همین حال شخص نشسته که حضرت خصر بود، فرمود: 🔸 «برای شیخ محمّد آب بیاورید.» ▫️ ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده، جام آبی به من تعارف کرد. گفتم: 🔹 تشنه نیستم. ▫️ و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که مشغول اعمال و احیا شوم که احساس‌ کسالت و خواب کردم. گفتم: 🔹 کمی می‌خوابم، آنگاه برخاسته مشغول احیا می‌شوم. ▫️ با این اندیشه و نیّت برخاستم و رفتم در ایوان مجاور خوابیدم. ✨ ساعتی بیش نشد که بیدار گشتم و با شگفتی دیدم که فضای مسجد روشن است. تو گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است. خیلی ناراحت شدم و افسوس خوردم که چرا خوابم برد و شب قدر را به آسانی از دست دادم و از فیوضات آن شب عزیز محروم گشتم. با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیر مؤمنان (ع) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیّت والایی در محراب نشسته است. سلام گفتم. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه؟ یکی از آنان گفت: 🔸 «شیخ محمّد را با خود ببرم؟» ▫️ که آن بزرگوار در محراب فرمودند: 🔶 خیر! وقت آن نرسیده است. ایشان سه امتحان باید بدهد. ▫️ و برای هر امتحان وقتی معیّن کردند که زمان آخرین امتحان مصادف با ۶۰ سالگی حقیر می‌شد. چون دیدم که نزدیک است نماز صبح قضا شود، بی‌توجّه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم. در این هنگام دیدم مسجد بی‌اندازه تاریک است و هیچ‌کس در مقام امیر مؤمنان (ع) نیست. 💡 دقّت کردم دیدم که هنوز اوّل شب است و دانستم که آن آقا، حضرت ولیّ عصر (ع) بوده و نمازی که می‌خواندند نماز عشا بوده است و تازه دریافتم که (آقای عالَم) یعنی که! 🕯 افسوس‌ها خوردم و اندوه‌ها بردم که چه فیض عظیمی را از دست داده‌ام. امّا چاره‌ای نبود. (۱) 🔳 عارف روشن‌ضمیر، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی ضمن نقل این داستان‌ می‌فرمودند: 🔸 مواظب باشیم نکند وقتی خدا و اولیایش می‌خواهند به ما چیزی بدهند اظهار بی‌میلی کنیم. مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی که تشرّف‌هایش خدمت حضرت ولیّ عصر (ع) معروف بود، بارها با تأسّف و حسرت این قضیه [رد کردن جام آب‌] را نقل می‌کرد و غصّه می‌خورد که چرا اظهار بی‌میلی کردم و دست حضرت را برگرداندم و خودم را محروم کردم. (۲) ⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳ (۱). کرامات الصّالحین، صص ۱۰۸ و ۱۰۹. (۲). مصباح المهدی، صص ۴۱۹- ۴۲۰. 🏷 💚در مسیر مهدویت💚 🌐 @DarMasireMahdaviat 🧮 S4W110r1