🌷شهید #علی_جنگروی
برادر سردار شهید جعفر جنگروی
که در عملیات #رمضان به شهادت رسید
🥀🍃
💔 او بعنوان روابط عمومی تیپ المهدی خدمت می کرد، زمانی که حاج علی فضلی فرمانده تیپ بود. در یکی از مراحل #عملیات رمضان وقتی علی شهید میشود, یکی از برادران شهید افراسیابی بالای سرش بوده. #مادرم شک داشت که شاید علی اسیر شده😰 است . ما یکی دوبار با #ذهنیت اسیر دنبالش رفتیم, تا اینکه❗️ آقای افراسیابی به مادرم گفت که «من بالای سر علی بودم😭 و علی در لحظه #شهادتش آن قدر از آن خون رفته بود طلب آب کرده بود و لب تشنه شهید شد🕊 و شرایط و وضعیت عملیات طوری بود که من باید میآمدم عقب و علی را بغل یک #خاکریز گذاشتم». بعد از شهادت علی یکی دو 👥تا از برادرهایم برای پیدا کردن #پیکر به منطقه رفتند ولی اثری از او پیدا نکردند و عراق آن نقطه را آب🌊 انداخته بود. برای علی یادبودی در قطعه 26 بهشتزهرا🌷 گذاشتیم و چون در دفعه آخری😢 که از جبهه برگشته بود لباسهایی که به #خون خود آغشته شده بود را نبرد همانها را به عنوان #یادبود در مزارش به خاک🌺سپرد
(راوی: برادر شهید)
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچههای آسمانی🌱
بر کسانی که ببینند به رویِ تو هلال ؛ 🌙 عید باشد همه روز و همه ماه و همه سال ...🌺🍃 #شهید_محمدرضا_تور
#خاطرات_شـهید
سر قبر #شهید_تورجی_زاده که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو
من هم دستم را روی قبر شهید تورجی زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید...
اما دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم پس دعا کن تا به خواستهام برسم...
#شهادتش را از شهید تورجی زاده خواست...
#شهید_مسلم_خیزاب🌷
راوی : #همسر_شهید
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچههای آسمانی🌱
💔شهید چراغچی : باید که خدا را طلب بکنید، باید که بروی خدا را بشناسی، باید که خدا را دوست بداری، باید
👆🥀
🍃5⃣پنج برادر بودند و 3⃣سه نفرشان #همزمان_در_جبهه،
🥀«ولیالله» به مادر می گفت :
باید خمسِ پسرانت را بپردازی!
و با #شهادتش، #خمس برادرانش را پرداخت کرد.🥺☺️👌
🌴او در #عملیات_بدر مجروح شده بود-- پس از ۲۳ روز کما در ۱۸ فروردین
سال ۶۴ به فیض #شهادت نائل آمد.
🕊🕊
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچههای آسمانی🌱
🥀تا به کجایم بری ای جذبه خون🩸! ذوق جنون، جاذبه شعر تو وُ جوهر عرفان ، همه تو... سالروز #شهادت_جا
👆💔
🥀شهید حاج احمد عراقی
📍او طاقت جدایی از #جبهه را نداشت و از این رو ، تنها زمانی كه #مجروح🤕 می شد ، سرو كله اش در #پشت_جبهه، آنهم در #بیمارستان 🏨 پیدا می شد.
حتی پای مصنوعی🦿 نیز نمی توانست مانع رفتنش شود .
📍در #عملیّات_والفجر۸ از ناحیه #شكم و بازو و آرنج بشدت مجروح می گردد. هنوز این جراحتها بهبود نیافته دوباره به جبهه باز می گشت .
📍در #عملیّات_كربلای5 بشدت از ناحیه #صورت و فك مجروح 😷شد، طوری كه خبر #شهادتش را آوردند، اما پدر و مادرش او را پس از جستجو در بیمارستان🏨 پیدا کردند. وی هربار كه زخم برمی داشت ، شراره های عشق🔥 در قلبش ♥️فروزانتر می گشت . دست به دامن #دكترها میشد تا معالجه اش را تمام كنند تا به جبهه برگردد
👈#آخرین باری كه به جبهه رفت، جای سالمی در بدنش یافت نمی شد. او با تنی پر درد و رنج ، اما روحی سرشار از عشق💖 و ایمان ، بی صبرانه بسوی جبهه می شتافت.✅
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید
🌹کوچههای آسمانی🌱
👆برنامه ها و تغییر نام میترا👇
👆🥀
+میترا بسیار #پختهتر از سن و سالش فکر و عمل میکرد و #رشد_شخصیتی او به لحاظ #دینی هم متفاوت از همسن و سالانش بود.
#میترا کمایی به خواست و علاقه قلبی🫀 خودش، نامش را به "زینب" #تغییر داد و از همه میخواست او را با اسم زینب خطاب کنند.
+او همیشه در #اعتراض به نامی که برایش انتخاب کرده بودند، میگفت: «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا🪙 از شما بپرسند که #چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید...!؟
من دوست دارم اسمم زینب باشد. من میخواهم مثل زینب(س) باشم».
📃از اقدامات #جالب زینب کمایی داشتن #برنامهی_خودسازی است که از کوچکترین تا بزرگترین اعمال و افعالش را کنترل میکرد؛ از ورزش صبگاحی🏌🏊 و #کمخوردن صبحانه🥛 و ناهار و شام گرفته تا #خواندن نماز📿 اول وقت، نماز شب🌗، نماز #غفیله، نماز #نافله و…
+اعتقادات دینی در زینب کمایی چنان #عمیق و #ریشهدار بود که همیشه وصیتنامه📝 مینوشت.
🔖آخرین وصیتنامه شهیده زینب کمایی در🗓 تاریخ سیزدهم اسفندماه ۱۳۶۰ و ۱۸ روز قبل از #شهادتش نوشته شده است.💔
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید
20.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهیدی که پس از تحمل دردهای ناشی از عوارض شیمیایی، #شهادتش را از #امام رضا(ع) گرفت
🔹انتشار بهمناسبت ⏳سیامین سالگرد شهادت سردار سید محمد صنیعخانی
👆🎞 بسیاری از این تصاویر، مصاحبهها و سخنرانیها برای نخستینبار منتشر میشود.
👈🌹کوچههای آسمانی🌱دعوتید