eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
28.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻بخش خبری دی‌بی‌سی فارسی🔻 🔰 ۱۲ دی ۱۴۰۰ | 02 ژانویه 2022 🔰 ♦️گزارش پریزاد نوربخش از رزمایش سپاه پاسداران به همراه گفتگو با دکتر محمود ترکمنچی پیرامون تبعات تحریمی این رزمایش و ارتباط زنده با سرهنگ جاناتان کانریکس از اسرائیل (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
خدا همان کسی است که شما را ناتوان آفرید... (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
تصاویر شهید سلیمانی در خیابانهای غزه (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه فاطمیه.mp3
5.5M
🔸به یاد آن روزها... ◾️چه فاطمیه ای شد امسال ◾️امید و دلبرم برگشته 🔊با صدای:حاج محمود کریمی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت یک و بیست دقیقه ۱۳ دی‌ماه به وقت حاج قاسم شادی روح حاج قاسم حمد و قل هو الله بخوانید 🆔 @Shobhe_ShenaSi
چرا به حضرت زهرا، زهرا گفته می‌شود؟ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
همت بلند دار .... 📚 @DasTanaK_ir
پرسش و پاسخ کوتاه آیا خدا به عبادت ما نیاز دارد که فرمان داده نماز بخوانیم؟ 📚 @DasTanaK_ir
امامت ظاهری و باطنی 📚 @DasTanaK_ir
‌ 📸عکس دسته جمعی شهدا! تو این جمع فقط حاج قاسم شهید نشده بود که ... 📚 @DasTanaK_ir
آیا فضله پرندگان حرام گوشت؛ مانند کلاغ و زاغ و عقاب و طوطی نجس است؟ پاسخ مقام معظم رهبری: فضله پرندگان حرام گوشت نجس نيست. 🔹 پی‌نوشت امام خمینی آن را نجس می‌دانند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 اول خودت! یک نکته مشترک از زبان استاد شهید مطهری و سردار شهید سلیمانی 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔴 اطلاعیه فوری 🔴 با توجه به گرانی های اخیر، یکی از اقدام به تاسیس یک فروشگاه کرده که در آن کالاهای اساسی مثل و را با عرضه می نماید. با مشاهده و مقایسه قیمت اجناس نسبت به خرید اقدام نمایید. مشاهده جزئیات↙️ https://eitaa.com/joinchat/1193934881C9174598a75 💥شما هم به جمع افرادی که با عضویت در این کانال مخارج روزمرشون رو نصف کرده اند بپیوندید. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1193934881C9174598a75
باور نمی‌کنم خدا به کسی بگوید نه! 📚 @DasTanaK_ir
جواب آزمایش 🆔 @dastanak_ir پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه‌ام ازدواج کردم. ما همدیگرو تا حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود. اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می‌کردیم. می‌دونستیم بچه‌دار نمی‌شیم، ولی نمی‌دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست. اولاش نمی‌خواستیم بدونیم. با خودمون می‌گفتیم عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه، بچه می‌خوایم چی کار؟ اما در واقع خودمونو گول می‌زدیم. هم من هم اون، چون هر دومون عاشق بچه بودیم. تا اینکه یه روز علی نشست روبروی من و گفت: «اگه مشکل از من باشه، تو چی کار می‌کنی؟» فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم. خیلی سریع بهش گفتم: «من حاضرم به خاطر تو روی همه چی خط سیاه بکشم.» علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد. گفتم: «تو چی؟» گفت: «من؟» گفتم: «آره... اگه مشکل از من باشه... تو چی کار می‌کنی؟» برگشت و زل زد به چشامو گفت: «تو به عشق من شک داری؟» فرصت جواب نداد و گفت: «من وجود تو رو با هیچی عوض نمی‌کنم.» با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره. گفتم: «پس فردا می‌ریم آزمایشگاه.» گفت: «موافقم، فردا می‌ریم.» نمی‌دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می‌جوشید. اگه واقعا عیب از من بود چی؟! سر خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم. طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه. هم من هم اون. هر دو آزمایش دادیم تا اینکه بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره. یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید. اضطراب رو می‌شد خیلی آسون تو چهره هر دومون دید. با این حال به همدیگه اطمینان می‌دادیم که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس. بالاخره اون روز رسید. علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب آزمایشو می‌گرفتم. دستام مث بید می‌لرزید. داخل آزمایشگاه شدم و جوابو گرفتم. علی که اومد خسته بود، اما کنجکاو. ازم پرسید جوابو گرفتی؟ که منم زدم زیر گریه. فهمید که مشکل از منه. اما نمی‌دونم که تغییر چهره‌اش از ناراحتی بود یا از خوشحالی. روزا می‌گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می‌شد تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود، بهش گفتم: «علی، تو چته؟ چرا این جوری می‌کنی؟» اونم عقده‌شو خالی کرد و گفت: «من بچه دوس دارم مهناز. مگه گناهم چیه؟! من نمی‌تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم.» دهنم خشک شده بود و چشام پراشک. گفتم: «اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری. گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی. پس چی شد؟» گفت: «آره گفتم. اما اشتباه کردم. الان می‌بینم نمی‌تونم. نمی‌کشم...» نخواستم بحث رو ادامه بدم. دنبال یه جای خلوت می‌گشتم تا یه دل سیر گریه کنم و اتاق رو انتخاب کردم. من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم تا اینکه علی احضاریه آورد برام و گفت: «می‌خوام طلاقت بدم یا زن بگیرم! نمی‌تونم خرج دو نفر رو با هم بدم، پس از فردا تو واسه خودت؛ منم واسه خودم.» دلم شکست. نمی‌تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم، حالا زده زیر همه چی. دیگه طاقت نیاوردم، لباسام رو پوشیدم و ساکمم بستم. برگه جواب آزمایش هنوز توی جیب مانتوام بود. درش آوردم، یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم. احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون. توی نامه نوشته بودم: «علی جان، سلام، امیدوارم پای حرفت وایساده باشی و منو طلاق بدی. چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می‌شم. باید بدونی که می‌تونم. دادگاه این حقو به من می‌ده که از مردی که بچه‌دار نمی‌شه جدا شم. وقتی جواب آزمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه، باور کن اون قدر برام بی‌اهمیت بود که حاضر بودم برگه رو همون جاپاره کنم. اما نمی‌دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه. توی دادگاه منتظرتم...مهناز.» ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
عمرت را دریاب... 📚 @DasTanaK_ir
✅ داستانی از اردشیر بابکان در شاهنامه و کشتن زن و بچه 🔹اردشیر پس از کشتن آخرین شاه اشکانی دختر وی را می ستاند بعد از مدتی زن شاه (دختر شاه اشکانی) قصد ترور شاه را با دادن سَم دارد که موفق نمی شود و شاه اردشیر دستور می دهد زنش را بکشد زن شاه به وزیر اردشیر می گوید من از شاه اردشیر باردار هستم اگر اجازه بدید بچه بدنیا بیاید و بعد من رو بکشید ▪️اگر کُشت خواهی مرا ناگزیر یکی کودکی دارم از اردشیر ▪️اگر من سزایم به خون ریختن ز دار بلند اندر آویختن ▪️چو این گردد از پاک مادر جدا بکن هرچ فرمان دهد پادشا وزیر این مطلب را به شاه می رساند، اما شاه به شدت مخالفت می کند و دستور می دهد زن و بچه داخل شمکش را بکشید ▪️بدو گفت زو نیز مشنو سخن کمند آر و بادافره او بکن وزیر که از این دستور نادرست ناراحت است، تصمیم می گیرد زن را نجات دهد زن را به خانه می آورد و مخفیانه بچه متولد می شود و نام بچه را شاپور می گذارد ▪️پسر زاد پس دختر اردوان یکی خسروآیین و روشن‌روان ▪️از ایوان خویش انجمن دور کرد ورا نام دستور شاپور کرد ▪️نهانش همی داشت تا هفت سال یکی شاه نو گشت با فر و یال بچه را تا هفت سال پنهان می کنند که بعد در جریان مفصلی دیگری ‌شاه اردشیر متوجه می شود زن و بچش زنده هستند و مجدد آنها را می پذیرد. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @DasTanaK_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
مداحی و ذکر مصیبت با روش تدریس معکوس در ایتا 📕 💠 آموزش کاملا تخصصی در بخش های مختلف مداحی: 🔷️ روضه خوانی🔶دعاخوانی 🔷️ صداسازی 🔶️ردیف های آوازی 🔷️ مقتل شناسی🔶️نوحه و سرود 🔷️ فیش نویسی🔶️شعرشناسی ✅ ویژه برادران و خواهرانبزرگسال و نوجوان 💠 کاملا غیرحضوری و بدون محدودیت مکانی ❌ برگزاری کلاس در بستر پیشرفته آموزشگاهی LMS 🔴❗با اعطای مدرک رسمی تاییدیه سازمان تبلیغات اسلامی 😍🌺 تخفیف شهریه فوق العاده ویژه طلاب، خانواده طلاب و فرهنگیان 🔘 جهت کسب اطلاعات بیشتر، و اطلاع از شهریه دوره، وارد کانال زیر شوید👇 🌐 https://eitaa.com/joinchat/3585409024C29a819a057
با توجه به حذف عکس و فیلم‌های حاج قاسم سلیمانی توسط اینستاگرام ، ما هم با دادن نمره پایین به این اپلیکیشن در پلی استور که نتیجه‌اش کاهش ارزش سهام این شرکت است ، از اینستاگرام انتقام میگریم بسم الله ... همین الان برید در صفحه اینستاگرام در پلی استور و کمترین نمره رو بدید https://play.google.com/store/apps/details?id=com.instagram.android این کار را در سایر استورها مانند کافه بازار و مارکت هم میتوان انجام داد و بی تاثیر نیست. 📚 @DasTanaK_ir
عهدی که واجب است زوج های جوان قبل از ازدواج با خود ببندند! 📚 @DasTanaK_ir
43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 - ۷ قسمت هفتم مستند "داستان آفرینش جهان" پیدایش حیات بر روی سیاره زمین را با بیانی علمی از قرآن کریم و نهج البلاغه مطرح می کند. "پیدایش حیات از نظر علمی یک محال روشن است! و آنچه در واقعیت می بینیم این است که این محال به وقوع پیوسته است. علم و دانش تا جایی که «علت» وجود دارد، «معلول» را می شناسد..." 📚 @DasTanaK_ir
▫️ ﷽ 🔹اصفهانی زرنگ و رهبر انقلاب 🆔 @dastanak_ir خاطره‌ای از مهدیه مهدوی کنی، همسر حجت الاسلام میرلوحی 🔹پس از پذیرش ریاست خبرگان از جانب پدرم، حضرت آقا به دیدار ایشان آمدند. ضمنا همان روزها ما از صبیه آقای پناهیان برای پسرم خواستگاری کرده بودیم؛ یعنی چندروزی از خواستگاری ما می‌گذشت و قرار بود برای نیمه شعبان، برای صحبتهای مقدماتی به منزل آقای پناهیان برویم. خیلی هم دوست داشتیم که برای عقد خدمت حضرت آقا برسیم، ولی شنیده بودیم که ایشان دیگر برای کسی عقد نمی‌خوانند. بااین‌حال خیلی دلمان می‌خواست و آرزو داشتیم این اتفاق بیفتد. با این‌همه هنوز حتی مراحل مقدماتی را هم انجام نداده و روز عقد را هم تعیین نکرده بودیم. از دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفتند که ایشان امروز به دیدن حاج‌آقا می‌آیند. ما خیلی خوشحال شدیم و همسرم گفت: شما راضی هستی که من بروم جلو و از آقا بخواهم که خطبه عقد آقا فرید را جاری کنند؟ من گفتم: اگر قبول کنند چه بهتر از این! یعنی قبول می‌کنند؟ ایشان گفتند: توکل به خدا! آن روز سریع مقدمات مختصر و انگشتری را فراهم کردم و به خانواده آقای پناهیان هم اطلاع دادیم منتظر خبر ما باشند که اگر آقا قبول کردند، سریع حاضر شوند. آنها هم قبول کردند. حتی بچه‌ها هنوز آزمایشهای قبل از عقد را هم انجام نداده بودند، ولی هر دو خانواده گفتیم: چه بهتر از اینکه آقا خطبه عقد را بخوانند. وقتی که آقا از ماشینشان پیاده شدند، آقای میرلوحی ــ همسرم ــ همراه حاج‌آقا جلو می‌روند و آقا فرید را معرفی می‌کنند و می‌گویند: این همان پسر من است که قرار است امروز شما خطبه عقدش را بخوانید! آقا هم می‌گویند: اصفهانی زرنگ شنیده بودم، ولی ندیده بودم!... (آقای میرلوحی اصفهانی هستند) و بعد هم لطف کردند و پذیرفتند. آن روز یک جمع کوچک صمیمی، در اتاق پدرم جمع بودند. حاج‌آقا صحبتهایی کردند و با حضور خانواده آقای پناهیان، حضرت آقا صیغه عقد را جاری کردند. آقا همچنین یک جلد قرآن به عنوان هدیه برای عقدشان و یک انگشتری به پسرم دادند که یادگار بسیار ارزشمندی بود. جالب آن که همراهان آقا انگشترهایی همراهشان بود و به اشاره آقا رفتند و آوردند و از بین آنها انگشتری را انتخاب کردند و به پسرم دادند.» ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir 🆔 @dastanak_ir