eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر تغییر نكنیم نابود میشویم...! باید تغییراتی را در نوع نگاهمان به وجود آوریم. کليدهای اين تغيير عبارتند از: كلید اول: خواستن كلید دوم: خالی كردن ذهن از افکار بد كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود كلید چهارم: دست به کار شدن به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی به علم نیست به عمل است. 🎈دوست من 🎈افكارت را زيبا كن 🎈زندگی به اندازه فكرهای تو زيبا می شود. انشاءالله 💎 @Dastan 💎
پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می افتاد، می گفت: خیراست!! روزی دست پادشاه درسنگلاخ ها گیركرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیر است! پادشاه از درد به خود می پیچید، از رفتار وزیر عصبی شد، او را به زندان انداخت. یک سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتار شد كه بنا بر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دینش با آن ها مختلف بود، سر می بریدند و لازمه اعدام آن شخص این بودكه بدنش سالم باشد. وقتی دیدند اسیر، یكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند . آنجا بود كه پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: خیر است! پادشاه دستور آزادی وزیر را داد . وقتی وزیر آزاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنید، گفت:خیر است! پادشاه گفت: دیگر چرا؟؟؟ وزیر گفت: از این جهت خیراست كه اگر مرا به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام می كردند... در طریقت هر چه پیش سالك آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل كسی گمراه نشود 💎 @Dastan 💎
💠امام باقر (علیه السلام) : 🌿 #صله_رحم اعمال را پاكيزه اموال را بسيار بلا را دفع حساب (قيامت) را آسان مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد. 📚کافی ج۲ ، ص۱۵۰ 👇⚜👇⚜👇 🆔 @Dastan
هدایت شده از کودکانه
گرگ و هفت تا بزغاله2.mp3
5.94M
📚داستان صوتی گرگ و هفت تا بزغاله 🐐🐐🐐🐐🐐🐐🐐 @koodakaneh1
🐜🐸🐜🐸🐜🐸🐜🐸🐜🐸 💠مورچه و سليمان نبی(ع)💠 🐜روزي حضرت سليمان(ع) در كنار دريا نشسته بود، نگاهش به مورچه اي افتاد كه دانه گندمي را با خود به طرف دريا حمل مي كرد. سليمان همچنان به او نگاه مي كرد كه ديد او نزديك آب رسيد. در همان لحظه قورباغه اي سرش را ازآب بيرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه درون آب رفت. سليمان مدتي در اين مورد به فكر فرو رفت و شگفت زده فكر مي كرد. ناگاه ديد آن قورباغه سرش را از آب بيرون آورد و دهانش را گشود. آن مورچه از دهان او بيرون آمد ولي دانه گندم را همراه خود نداشت. ✨سليمان(ع) آن مورچه را طلبيد و سرگذشت او را پرسيد. مورچه گفت: «اي پيامبر خدا! در قعر اين دريا سنگي تو خالي وجود دارد و كرمي درون آن زندگي مي كند. خداوند آن را در آنجا آفريد. او نمي تواند از آنجا خارج شود و من روزي او را حمل مي كنم. خداوند اين قورباغه را مأمور كرده مرا درون آب دريا به سوي آن كرم حمل كرده و ببرد. اين قورباغه مرا به كنار سوراخي كه در آن سنگ است، مي برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ مي گذارد. من از دهان او بيرون آمده و خود را به آن كرم مي رسانم و دانه گندم را نزد او مي گذارم و سپس باز مي گردم و به دهان همان قورباغه كه در انتظار من است وارد مي شوم. او در ميان آب شنا كرده مرا به بيرون آب دريا مي آورد و دهانش را باز مي كند و من از دهان او خارج مي شوم. سليمان به مورچه گفت: وقتي كه دانه گندم را براي آن كرم مي بري آيا سخني از او شنيده اي؟ مورچه گفت: آري. او مي گويد: اي خدايي كه رزق و روزي مرا درون اين سنگ در قعر اين دريا فراموش نمي كني، رحمتت را نسبت به بندگان با ايمانت فراموش نكن.(۱) ✨« و چون انسان را نعمت بخشيم روي برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبي بدو رسد دست به دعاي فراوان بردارد.»(۲)✨ 📚(۱) داستان انبیاء 📚(۲) سوره فصلت، آيه۵۱ •┈••✾📚 @Dastan 📚✾••┈•
❤️❤️امام صادق علیه السلام ❤️❤️دوست داشتن زنان از اخلاق پیامبران است. 📚وسایل الشیعه، ج۱۴، ص۱۱ ❣از همسر پیامبر پرسیدند: اخلاق او با خانواده اش چگونه بود؟ گفت: نیک خوترین مردمان بود. نه دشنام می داد و نه بد زبانی می کرد و نه اهل هیاهو به راه انداختن در کوچه و بازار بود و نه بدی را به بدی جبران می کرد؛بلکه می بخشید و گذشت می کرد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 داستان های آموزنده 📚
#داستان_عمار #نقش_عمار_در_جنگ_صفین #آیت_الله_سبحانی «قسمت دوم» #سخنرانی_عمار عمار در هنگامی که تصم
«قسمت سوم» واکنش شرکت عمار در سپاه علی (ع) شخصیت عمار وسوابق انقلابی او امری نبود که بر اهل شام پوشیده باشد. گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره او عالمگیر شده بود. آنچه بر مردم شام تا حدودی پوشیده بود شرکت عمار در سپاه امام علیه السلام بود. وقتی خبر شرکت احتمالی او در سپاه علی علیه السلام به درون سپاه شام نفوذ کرد، کسانی که تحت تاثیر تبلیغات مسموم معاویه قرار گرفته بودند در صدد تحقیق بر آمدند. یکی از این افراد شخصیت معروف یمنی ذوالکلاع بود که در بسیج کردن قبایل حمیری به سود معاویه فوق العاده مؤثر بود. اکنون نور حق بر قلب او تافته بود ومیخواست حقیقت را دریابد. لذا تصمیم گرفتبا ابونوح، یکی از سران قبیله حمیر، که در کوفه سکنی داشت ودر سپاه امام علیه السلام شرکت کرده بود، تماس بگیرد. از این جهت، ذوالکلاع خود را به صف مقدم سپاه معاویه رسانید واز آنجا فریاد زد: می خواهم با ابو نوح حمیری از تیره کلاع سخن بگویم. ابونوح با شنیدن این فریاد جلو آمد وگفت:تو کیستی؟ خود را معرفی کن. ذوالکلاع: من ذوالکلاعم. درخواست میکنم نزد ما بیا. ابونوح: به خدا پناه میبرم که تنها به سوی شما بیایم، مگر با گروهی که در اختیار دارم. ذوالکلاع: تو در پناه خدا ورسول او ودر امان ذوالکلاع هستی. من میخواهم در باره موضوعی با تو سخن بگویم. از این رو، تنها از صف بیرون بیا ومن نیز تنها بیرون میآیم ودر میان دو صف با هم سخن میگوییم. هر دو از صفوف خود جدا شدند ودر میان دو صف با هم به مذاکره پرداختند. ذوالکلاع: من به این جهت تو را دعوت کردم که در گذشته (در دوران حکومت عمر بن الخطاب) از عمروعاص حدیثی شنیدهام. ابونوح: آن حدیث چیست؟ ذوالکلاع: عمروعاص گفت که رسول خدا فرمود: اهل شام واهل عراق با هم روبرو میشوند، حق وپیشوای هدایت در یک طرف است و عمار نیز با آن طرف خواهد بود. ابونوح: به خدا سوگند که عمار با ماست. ذوالکلاع: آیا در جنگ با ما کاملا مصمم است؟ ابونوح: بلی، سوگند به خدای کعبه که او در نبرد با شما از من مصمم تر است. و اراده شخص من این است کهای کاش همه شما یک نفر بودید وهمه را سر میبریدم وپیش از همه از تو آغاز میکردم، در حالی که تو فرزند عموی من هستی. 1⃣قسمت اول https://eitaa.com/dastan/970 2⃣قسمت دوم https://eitaa.com/dastan/1010 🌴 @Dastan 🌴
باز می جوییم چمران وجود خویش را، برای بازگشت به خویشتن خویش #شهید_دکتر_مصطفی_چمران از طریق لینک زیر وارد کانال چ مثل چمران شوید: http://eitaa.com/chamran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅 عالمی را گفتند: فلانی قادر است کند، گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد. گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود! گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتند: پس از نظر تو چیست؟ گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوء استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی. این شاهکار است... @Dastan
مثل ذره ای شن ٬که روی کویر رابگیرد مثل قطره آبی ٬که روی دریا را بگیرد #قلب بزرگت را گرفته ام و پس نخواهم داد اگر دریا توانست قطره آبی را از خود جدا کند اگر کویر توانست ذره ی شنی را از خود جدا کند قلبت را از من پس بگیر ❤️ #اسما_رستمی 💠 @Dastan 💠