eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمؤمنین عليه السلام: كانون بدى ها، لجاجت و مجادله زياد است جِماعُ الشَّرِّ اللَّجاجُ و كَثرَةُ المُماراةِ غررالحكم حدیث 4795 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 💗الهی به امیدتو💗 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
عزرائیل و حضرت موسی(علیه السلام) 240 سال از عمر موسی(ع) می گذشت. روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: سلام بر تو ای هم سخن خدا! موسی جواب سلام او را داد و پرسید تو کیستی؟ او گفت من فرشته ی مرگم. موسی(علیه السلام): برای چه به اینجا آمده ای؟ عزرائیل: آمده ام تا روحت را قبض کنم. موسی(ع):روحم را از کجای بدنم خارج می سازی؟ عزرائیل: از دهانت.... موسی(ع): چرا از دهانم؟ با اینکه من با همین دهان با خدا گفتگو کرده ام؟! عزرائیل: از دست هایت. موسی(ع): چرا از دستهایم؟ با وجود اینکه تورات را با همین دستها گرفته ام؟! عزرائیل: از پاهایت. موسی(ع): چرا از پاهایم؟ با اینکه با همین پاها به کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟! عزرائیل: از چشمهایت. موسی(ع): چرا از چشمهایم؟ با اینکه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟! عزرائیل: از گوشهایت. موسی(ع): چرا از گوشهایم؟ با اینکه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدم؟! خداوند به عزرائیل وحی کرد: روح موسی را قبض نکن تا هر وقت که خودش بخواهد. عزرائیل از آنجا رفت و موسی(ع) سالها زندگی کرد تا اینکه روزی یوشع بن نوح را طلبید و وصیّتهای خود را به او نمود. سپس یک روز که تنها در کوه طور عبور می کرد، مردی را دید که مشغول کندن قبر است. نزد او رفت و گفت: آیا می خواهی تو را کمک کنم؟ او گفت:آری.موسی(ع) او را کمک کرد. وقتی که کار کندن قبر تمام شد موسی(ع) وارد قبر شد و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه ی لحد قبر درست است یا نه. در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم موسی(ع) برداشت. موسی(ع) مقام خود را در بهشت دید؛ عرض کرد خدایا! روحم را به سویت ببر. همان دم عزرائیل روح او را قبض کرد و همان قبر را مرقد موسی(ع) قرار داده و آن را پوشانید. آن مرد قبر کن، عزرائیل بود که به آن صورت درآمده بود. در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: موسی کلیم خدا مرد؛ چه کسی است که نمی میرد... •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✨ #پندانـــــــهـــ 🦋سه ‌چیز در زندگی یکبار به تو داده میشود والدین ، جوانی ، شانس 🦋سه چیز را هرگز نخور حق ، مال حرام ، غصه 🦋با سه چیز همیشه دوستی کن عشق ، عدالت ، عبادت 🦋سه چیز را از دست نده برادر ، رفیق ، امید 🦋سه چيز باعث سقوط انسان است غرور ، دشمنی ، جهل 🦋سه چیز باعث خوشنامی انسان است درستکاری ، محبت ، دوستی ‎‌ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
#همسرانه چهار فعل طلایی را در روابط همسران به خاطر داشته باشید: 1⃣ کنار آمدن 2⃣ گـوش دادن 3⃣ بازسازی کردن 4⃣ قـدردانی کردن #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
#داستانک_آموزنده روباهی از شتری پرسید : عمق این رودخانه چه اندازه است؟ شتر جواب داد : تا زانو اما وقتی روباه در آب رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت : تو که گفتی تا زانو !! شتر جواب داد : بله، تا زانوی من، نه زانوی تو! نکته : هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست ! #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴 "احنف بن قیس" نقل میکند: روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعامهای مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمی‌دانستم. پرسیدم: ؟ معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آن‌ را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‌‏اند. بی اختیار گریه‏‌ام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: ؟ گفتم: به یاد افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم. آنگاه سفره‌‏ای مُهر و موم شده آوردند. از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟ پاسخ داد: گفتم : شما اهل سخاوت می‏‌باشید. پس چرا غذای خود را پنهان می‏‌کنید؟ علی (ع) فرمود : این کار از روی خساست نیست، بلکه می‏ترسم حسن و حسین‏، نان‌ مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی ، نرم و خوش طعم کنند. گفتم : مگر این کار حرام است؟ علی(ع) فرمود: نه بلکه بر لازم است در طعام خوردن، مانند مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست. معاویه گفت: ای احنف!مردی را یادکردی که او را نمی‌توان انکار کرد. 📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱ 📚ینابیع الموده ، صفحه ۱۷۲ 📚اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه ۶۵ 🔴 دولت نفوذ و‌ لیبرالها و دارالمنافقین با باند خیانتکار همراهشان با این سواستفاده های نجومی وغارتگریها از بیت المال منافقین هفت خطی هستند معاویه مسلک وغیر خودیند نه خودی ومنافقینی هستند که خداوند درقران کریم مرتب تذکر می دهد به مبارزه با انها و ازخطرشان برای اسلام ومسلمین وهمکاریشان با کفار برای انهدام حرث ونسل مماشات بااینها وخودی شمردن انها گمراهی وبی بصیرتی کامل است و خیانت شبانه روزی است به اسلام وانقلاب سرپرستی و مدیریت انها حتی برای یک روز بر شیعیان امیرالمومنین واین انقلاب که با خون صدها هزار شهید به این مرحله رسید حرام است خصوصا بعداز اصرار امام مسلمین برای مقابله با نفوذیها که تنها سرمایه داخلی دشمنند برای ضربه زدن چون حضرت در جواب کسانیکه گفتند معاویه را برای مدتی عزل ننمایید فرمودند ««من اجازه نمیدهم در زمان حکومتم حتی برای ۱ روز معاویه امارت شهری را داشته باشد »» 🔹سوال مااینست که براستی چرا حضرت علی علیه السلام برای حذف این موجودات از مدیریتهای حکومت اسلامی اینگونه اصراروپافشاری داشته اند پاسخ ... از بس این موجودات منافق دیو سیرت خیانتکار برای اسلام ومسلمین خطرناکند وزیانبار 🔹شده اند کارخانه ضد انقلاب سازی و به خیال خام خود و به دستور امریکا وبا بده بستان با او در صدد مثلا براندازی •✾📚 @Dastan 📚✾•
چوب و هیزم در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد. اما هنگام غرق شدن نجات جان ما به همان تکه چوب بی ارزش وابسته است و آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا بریزیم اما آن تکه چوب را دو دستی می چسبیم و به طلاهایمان توجهی هم نمیکنیم. هیچوقت دوستان خود را از دست ندهید حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند. #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام على عليه السلام : از زشت ترين ستمها ، ستم كردن به مردمان بزرگوار است مِن أفحَشِ الظُّلمِ ظُلمُ الكِرامِ غررالحكم حدیث 9272 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅تلنگر ✍دیروز می توانست پایان زندگی من باشد. پس امروز که زنده ام لطفی از جانب خداوند است. در حقیقت دیدن هر روز، لطفی از جانب اوست. خدایا تو را شاکرم به خاطر امروزم که به من عطا فرمودی. رسول گرامی اسلام (صلي‌الله عليه و آله) می فرمایند: آدم شكرگزار چهار علامت دارد: 1⃣ در وقت نعمت شاكر است 2⃣ هنگام بلا صابر است 3⃣ به قسمت خدا قانع است 4⃣تنها خدا را ستايش می کند. 📚تحف‌العقول، ص 21 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
«تهران، خیابان جردن!» یکی از خوانین بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه می فرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش می فرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه می برد و همان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آنها را به منزل می برد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود. دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا می شد یک تومان جریمه داشت! می گفت " سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است! القصه "دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟ ابوالقاسم گفت: چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم. دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد! او به علت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت. دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩سالگی تحصیلات ابتدایی داشت! جالب اینکه هر چهار فرزند او نیز پزشک شدند! دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او به دانش آموزانش می گفت: من میلیونر هستم؛ زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران به نام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او، نام گذاری شد. گاهی یک خدمت ما می تواند سرنوشت فرد و حتی اجتماعی را تغییر دهد! خوبی خوبیست با هر مذهب و هر ملیتی . •✾📚 @Dastan 📚✾•
✅ این دعای منقول از امیرالمومنین علی علیه السلام را در هنگام شیوع_بیماری‌ها در منزل بگذارید و بعد از هر نماز صبح بخوانید! از مرحوم آیة الله آقای حاج سیّد احمد خوانساری نقل شده است که: در سالهای دورتر بیماری وبا به ایران و خوانسار آمده بود. بدین دلیل در شهرستان خوانسار و در اکثر خانه ها یک نفر یا بیشتر از دنیا رفتند؛ مگر خانه هایی که در هر_روز این آیات مبارکات را بعد از نماز صبح میخواندند که به آنها هیچ صدمه ای وارد نشد! 💠 بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ 📖 قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. 📖 وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. 📖 وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ. 📖 وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. 📖 مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. 📖 قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ. 📖 حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ. وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلعظیم. 📜بحار الانوار جلد 83 لازم به ذکر است در میان بستگان و فرزندان مرحوم آیت الله خوانساری، این آیات مبارکه به معروف است. و این مرجع بزرگ عالم تشیع، به جهت اهمیت و مجرب بودن این دعای شریف، از مرحوم شیخ احمد زنجانی خطاط درخواست نموده‌ بودند که این آیات را بنویسند، و آن را بین فرزندان و اقارب توزیع کرده بودند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود )و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسیست؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید بمن امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان)گفت این ها شیخ ها و مردان بزرگی هستند اما متأسفانه به خود مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) (أمیرالمؤمنین ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ امام (ع )فرمود (او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم) پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد امام علی (ع) پاسخ دادند: آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است (فإن ا لله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک) پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی ع را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری ص ، پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقيست كه نصيب هركسي نميشود.پیامبر(ص)فرمود:(هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)رادرمیان مردم نشردهد، (گناهان غیرحق الناس )اوبخشیده می شود. •✾📚 @Dastan 📚✾•
⭕️ #نظم_در_خلقت_هستی 💧 #چرا_قطرات_به_شکل_دایره_اند ؟! تمام طبیعت بر اساس قوانین ریاضی و فیزیک نوشته شده است، و این جریان از آنجا سر در می‌آورد که تمام کائنات به گونه‌ای تمایل دارند همیشه در کمترین سطح انرژی ممکن قرار داشته باشند. 🌕 🌞 🌏 ⭐️ ماه ، خورشید، زمین و ستارگان و کرات دیگر همه به شکل دایر ه هستند. ⁉️در کمترین سطح انرژی ممکن قرار گرفتن یعنی اصطکاک کمتر با محیط داشتن . و در ارتباط با محیط، انرژی کمتری هدر دادن. چر خ های وسایل نقلیه و چرخ های هواپیما به شکل دایره است . و اکثر میوه ها نیز به شکل دایره یا بیضی شکل هستند تا انرژی کمتری از خود هدر دهند . #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
⭕️ #نظم_در_خلقت_هستی 💧 #چرا_قطرات_به_شکل_دایره_اند ؟! تمام طبیعت بر اساس قوانین ریاضی و فیزیک نوشته شده است، و این جریان از آنجا سر در می‌آورد که تمام کائنات به گونه‌ای تمایل دارند همیشه در کمترین سطح انرژی ممکن قرار داشته باشند. 🌕 🌞 🌏 ⭐️ ماه ، خورشید، زمین و ستارگان و کرات دیگر همه به شکل دایر ه هستند. ⁉️در کمترین سطح انرژی ممکن قرار گرفتن یعنی اصطکاک کمتر با محیط داشتن . و در ارتباط با محیط، انرژی کمتری هدر دادن. چر خ های وسایل نقلیه و چرخ های هواپیما به شکل دایره است . و اکثر میوه ها نیز به شکل دایره یا بیضی شکل هستند تا انرژی کمتری از خود هدر دهند . #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃🍂🌹دعای گشایش کار و خوف از دشمن🌹🍃🍂 🌺✍🏼 جهت گشایش کارها و خوف از دشمنان بعد از نماز صبح هر روز ده مرتبه بخواند ↯↯↯ 💙💫زمزمه میکنیم دعای زیر را برای گشایش کار برای جوانان و عزیزان بیکار ورهایی از شر دشمن💫💙 🍃🌹 بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحٖیم یٰا قٰاهِرَ العَدُّوَ وَ یـــٰا وٰالِیَ الْوّلٖی یٰا مَظْهَرَ الْعَجٰائِب یٰا مُرتَضَیٰ عَلیٖ🌹🍃 📚 جامع الفوائد •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨ﺧـــــﺪﺍﯾﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ ✨ڪـــﻪ : ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ ✨ﯾــــﺎ ﺭﺏ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺎ قرار ده #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام كاظم عليه السلام: حرام رشد نمى كند و اگر هم رشد كند، بركت(خیر) ندارد إنَّ الحَرامَ لا يَنمي، وإن نَمى لَم يُبارَك لَهُ فيهِ الكافي، جلد5 صفحه125 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
چهل نكته تربيتي از منظر قرآن كريم 21- نوازش یکی از غذاهای روانی کودک است باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود. 22- زشتی گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانید. 23- بستر بچه ها قبل از 6 سالگی از هم جدا باشد. 24- تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند. توجه داشته باشید فرزندان آنگونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آن طوری كه ما هستیم می شوند. 25- بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید و اجازه دهید در خانه آزادانه بازی کنند. 26- رفتارهای غیر منتظرانه کودکان را تا حدودی تحمل کنید. 27- در تذکر، دیگران را به رخ او نکشید و کسی را با او مقایسه نکنید. 28- از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید. داستان خوب و زیبا برایش بخوانید و از رسانه و انیمیشن دور نگهشان دارید. 29- شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است آن را سرکوب نکنید. 30- کودکان را از 7 سالگی دعوت به نماز کنید که نماز آرامش و روح و قلب را در کودکان ابدی میکند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
خداوند کلاغ و طوطی رازشت آفرید طوطی اعتراض کرد و زیبا شد اما کلاغ راضی ماند به رضای خدا از آن روز به بعد طوطـی در قفس بودوکلاغ آزاد ✅پس همیشه راضی باش به رضای خدا... #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد هرکسی گندمی را نزداو برای آردکردن می برد علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت مردم ده بااینکه دزدی آشکار وی را می دیدند چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند وفقط نفرینش می کردند پس از چندسال آسیابان پیر مردآسیاب به پسرانش رسید.شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم پسران هریک راه کار ارائه نمود. پسرکوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده وتنها دستمزد می گیریم ؛ پسر بزرگتر گفت:اگر ما چنین کنیم ، مردم چون انصاف مارا ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود.بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعاکرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل بعضی از انسانها رسید #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 آورده اند که هارون الرشید از بهلول پرسید که آخرت مرا چگونه می بینی؟ بهلول جواب داد: از این آیه می توانی جای خود را در دریابی: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ. (نیکوکاران در بهشت اند و بدکاران در جهنم.) هارون گفت: پس قرابت من با رسول خدا چه می شود؟ بهلول جواب داد: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ... یعنی در قیامت وقتی که اصرافیل به اذن خدا در صور خود دمید پس از آن نسبتی در بین نخواهد بود و قرابت تو به پیغمبر(ص)، بدون عمل خیر، برای تو نفعی نخواهد داشت. خلیفه گفت: پس شفاعت پیغمبر کجا می رود؟ بهلول جواب داد: کسی که به اولاد پیغمبر ظلم و ستم روا داشته، از شفاعت پیغمبر محروم است. هارون گفت: چه ظلم و ستمی از من به اولاد پیغمبر رسیده؟ بهلول جواب داد: ظلمی از این عظیم تر تعدادی از یاران رسول خدا را بدون هیچ گونه تقصیری به کند و بند نموده ای؟! هارون سر را به زیر انداخت و گریست و اشکِ چشمش، محاسن او را تَر نمود و گفت: آیا اگر توبه کنم، توبه من قبول می شود و عمل من مرا نجات می دهد؟ بهلول گفت: خب ریاست چنان تو را بیخود و غافل نموده که اگر خود پیغمبر، الحال حاضر شود و تو را پند دهد تو دست از اعمال زشت خود نخواهی شست و بی جهت مرا معطل منما! بهلول این بگفت و از نزد هارون بیرون آمد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
*🔸مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. 🔹۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم» •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷 امام سجاد علیه السلام : سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى های صحراى محشر در امان است : ✅ اوّل آن كه در كارگشائى و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد. ✅ دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتى بينديشد كه كارى را كه مى خواهد انجام دهد يا هر سخنى را كه مى خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودى خداوند در آن است يا مورد غضب و خشم او مى باشد. ✅ سوّم قبل از عيب جوئى و بازگوئى عيب ديگران ، سعى كند عيب هاى خود را برطرف نمايد. 📗بحارالا نوار: ج۷۵ ص۱۴۱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
در این عمری که میدانی فقط چندی تو مهمانی به جان ودل توعاشق باش رفیقان را مراقب باش مراقب باش تو به آنی دل موری نرنجانی که در آخر تو میمانی و مشتی خاک که از آنی #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•