eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
66 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
#تربیت_فرزند #نکات_تربیتی #تبعیض_جنسیتی رو از بچگی تومغز بچه هاتون نکنید☝️ پسراتونو جوری #تربیت_نکنید که وقتی بهشون میگن پاشوظرف بشور بگه مگه من دخترم ❗️ دختربودن کنیز بودن نیست ❌ #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🔴وقتی پای "رفاقت با خدا"در میان باشد..! ✍وقتی ﻛﻪ ﻋﻠﻰ (علیه السلام) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻳﻚ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﺣﻠّﻪ ﻫﺎﻯ ﻳﻤﻨﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ. ﻳﻜﻰ ﺩﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ - ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ - ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ پیامبر ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺑﺎﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﻮﻧﺪ .ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ برگشت و ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ! ﻋﻠﻰ علیه السلام ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻧﻬﺎ در آورد ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺖ! ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ. رﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎﻥ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ گفتند: بله، ﺍﻣﺎ... ﻭ ﻗﺼﻪ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (صلی الله علیه و آله ) ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻰ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﺍﻧﻪ ﻟﺎﺧﻴﺶ ﻓﻰ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ: ﺍﻭ ﺧﺸﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ... ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺼﺎﻧﻌﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺎﺭﻯ و رفیق بازی ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ... نکته: اون وقت بعضی وقتا ماها چقدر راحت بخاطر رضایت دوستانمون،رضایت خدا رو که شایسته ترین شخص برای دوستی هست رو کنار میگذاریم و ندید میگیریم... 📚ﻧﻬﻀﺘﻬﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ، ص99 📚ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ / ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱ •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
قصه باید ناب باشه شیرین و جذاب باشه جدید باشه خاص باشه تو شهر الماس باشه هر کی مامان خوبه رو لینک زیر بکوبه 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1843069057C1076c7f91b
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 معجونی به نام چمران رهبر درباره اش گفت: یک نفر را فرض کنید با سابقه علمی بسیار عالی که در ایالات متحده آمریکا مشغول به تحصیل در سطوح عالی بوده و یک دانشمند فیزیک پلاسمای هسته‌ای به شمار می‌رود. یک شخص دیگر را فرض کنید که گروهبان تعلیم دهنده‌ی عملیات‌های نظامی است؛ در لبنان کار با آر.پی.جی را یاد گرفته و در جنگ، به رزمندگان خودمان آموزش می‌دهد. این دو شخصیت را با هم ترکیب کنید؛ احساسات رقیق و ایمان قوی را به آن اضافه کنید. معجونی به دست می‌آید به نام چمران.... #شهید_مصطفی_چمران #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
پيامبر مهربانی صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما دعا كرد، براى همه دعا كند؛ زيرا اين، دعا را به اجابت نزديك تر مى سازد إذا دَعا أحَدُكُم فَليَعُمَّ؛ فَإِنَّهُ أوجَبُ لِلدُّعاءِ الكافی جلد2 صفحه487 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ ❤️کاش بیفتند اتفاقات خوب؛ کاش معجزه شود... از قاب‌های روی دیوار، لبخند بریزد، از دل گلدان‌ها، بهار بشکفد و از منافذ سقف‌ها، بهشت چکه کند... کاش بیفتند اتفاقات خوبی که تصورشان هم محال بود خورشید عمیق‌تر از همیشه طلوع کند و تا همیشه بتابد بهار از راه برسد و تا همیشه بماند و ما لبریز اشتیاق شویم و جور دیگری زندگی کنیم، جوری که هیچ‌کس در آرزوی بهشت نباشد! جوری که "این جهان، جهنمِ جهان دیگری" نباشد... کاش بیفتند اتفاقات خوب، کاش معجزه شود... #روزتون_خوش #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔹 ﷽ گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست. آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند. ➖ میگوییم:« خدایا این چیست؟» میگوید:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. » ذوق میکند و میگوید:« عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستحاب نمیشد و همه را اینجا به من میدانند، اینجا بهتر است. » خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند. مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد. مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمی دارد و له بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد. مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد. خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست! باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است. *-🔴 به کسی که داده، صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✍مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود میگفت: در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود. هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد.. تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش، آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت. *در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.»* ‌‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
~♡~ [ ] هستے رفیق؟! میخوایم‌ یھ ڪوچولو حرف‌ بزنیم‌ باهمـ..🙂✋🏼 گاهے میرۍ یہ‌ جا مهمونے دیدۍ غذاڪم‌ میاد! صاحبخونہ‌ بین‌ اون‌ همہ‌ جمعیت میاد بہت‌ میگه: اگہ‌ میشہ‌ تو غذا ڪم‌ تر بخور بذار بہ‌ دیگران‌ برسہ‌ آخہ‌ تو واسہ‌مایے😉🍃 ولے اونا غریبہ‌ان...! {وقتےواسہ باشے!} آقا میگن‌ ڪھ میشہ‌ ڪمتر بخورے!؟ میشہ‌ بیشتر سختے‌ بڪشے!؟ بذار دیگران‌ استفادہ‌ ڪنند.. آخہ‌ تو واسہ‌ مایے☺️✌🏼 بچہ‌ها بیاین‌ ڪارے ڪنیم امام زمان(عج) برنامہ‌ هاشو روے ما پیادہ‌ ڪنہ..✌🏼 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 
شرکت کننده شماره:0⃣7⃣ مسابقه قربان تا غدیر🎊🎊 من کنت مولا فهذا علی مولاه🌱 هر کس که من مولای او هستم ، علی نیز مولای اوست ✨ همراه با جوایز نقدی💶 شرکت در مسابقه👇 https://eitaa.com/joinchat/1504837713C16589b89f7
🌹 #همسرانه همیشه در رابطه باهمسرتون؛ یادتون باشه که باید برای همديگر و بخاطر همديگر زندگی کنيد؛ نه برای ديگران! #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ 🔴 توبه نمی‌کنیم چون خود را بد نمی‌دانیم! ✍ آیت‌الله بهجت (ره): حوادثی که اتفاق می‌افتد، نتیجه کارهای ماست که بر سر ما می‌آید: « وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ؛ هر مصیبتی به شما می‌رسد، به‌واسطه اعمال شماست».(شوری: 30) آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبت‌ها شده است، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمی‌کنیم، چون کارهای خود را بد نمی‌دانیم، و به خود و کارهای خود خوش بین هستیم! آیا در این حوادث و گرفتاری‌ها که از هزار سال پیش به ما خبر داده‌اند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همان‌طور که دستور داده‌اند باشیم؟! که فرموده‌اند: «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ؛ به دستور اول تمسک بجویید [و عمل کنید]» یعنی اینکه به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان‌که دستور داده‌اند، دعای فرج را زیاد بخوانیم. 📚 در محضر بهجت، ج2، ص139 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌱🌿 . . رزمنده ای توی جبهه بی سیم میزنه میگه5000 تا عراقی دستگیر کردم بیاید تا بیاریمشون میگن خودت بیار میگه نه شما بیاین داداش اینا نمیذارن بیام😂🤦🏻‍♂ . . ✨🌸 یاد شهدا با صلوات 🌸✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
حضرت محمد (ص)فرمودند: #ایمان دو نیمه دارد، نیمی از آن در #صبر است، و نیمی از آن در #شُکر نهفته است.🍁 📚( نهج الفصاحه ،1070) #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ایتایار
🔴کانال دکتر خیر اندیش افتتاح شد از همه هموطنان عزیز میخوام با عضویت درکانال طب نبوی، سلامتی خود و عزیزانتان را تضمین کنید💯💯 زیر نظر شاگردانشان با درمان باور نکردنی همه ی بیماری ها از جمله سرطان، دیابت، زانودرد، دیسک کمر، کبد چرب، سرماخوردگی، بیماری های قلبی، زنانه، در کمترین زمان ممکن، همگی در👇👇 اینم لینک عضویتش بدو ظرفیت محدود هست زود پاک می کنم 👇👇👇 همراه با فروشگاه ارگانیک: https://eitaa.com/joinchat/2571108372Ca7619bb916 فروشگاه مجازی طب نبوی:👇 https://eitaa.com/joinchat/1878851605C6418abbd2d
فقط یک مجسمه سنگی میتواندبگوید من همینی ام که هستم ما هرروز باید بهتر و منعطف تر از دیروز باشیم تغییر لازمه زندگی پویاوجاریست زندگی آبتنی درحوضچه اکنون است گذشته درگذشته ست چالش كنيد... روز بخیر #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‍ ‍ #ضرب_المثل #جواب_ابلهان_خاموشیست ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند. خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است ؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد. قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟چه گفت؟ صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت. قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟! ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد: "جواب ابلهان خاموشی ست" 📚 #امثال_و_حکم #علی_اکبر_دهخدا #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚نتیجه فاش کردن راز سدید الدین محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد: ابراهیم مدبر می‌گوید: در آن وقت که امیرالمؤمنین مأمون به روم رفته بود، روزی سوار بود و او را اسفهسالاری بود «عجیب» نام. گفت: یا عجیب! می‌خواهم که اسب با تو بدوانم تا بنگرم که اسب تو چگونه می‌رود. پس هر دو اسب را بتاختند، چندان که از نظر خواص دور شدند. مأمون عجیب را گفت: غرض من آن بود از این مسافت که مرا با توستری بود و [خواستم] با تو خالی کنم و بگویم. بدان که من از این برادر خود معتصم اندیشه میکنم. باید که پیوسته احوال مرا مراقبت کنی و در محافظت من حزم (احتیاط) به جای آری. «عجیب» خدمت کرد و چون بازگشتند و چندی برآمد، عجیب فرصت طلبید و این معنی نزد معتصم حکایت کرد. معتصم از وی منت داشت و زندگانی به حزم کردن گرفت، چندان که نوبت خلافت به معتصم رسید و اول روز که به خلافت بنشست، بفرمود تا عجیب را بگرفتند و فرمود که سیاست کنند. عجیب گفت: یا أمیرالمؤمنین! گناه من جز اخلاص و هواداری تو چیست؟ گفت: گناه تو فاش کردن راز برادرم بود و سری که با تو گفت نگاه نداشتی و مرا به تو چه اعتماد بود پس از این؟ پس در حال «عجیب» را بکشتند و افشای آن سر، سر او را از مصاحبت تن معزول کرد. 📔جوامع الحکایات •✾📚 @Dastan 📚✾•
📚بابا مرا بر زمين بگذار جناب حجه‌الاسلام و المسلمين آقاي سيداحمد قاضوي در تاريخ 26 صفر الخير 1417 ق نقل كردند كه مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد ابراهيم نجفي بروجردي مي‌فرمودند: زماني كه در عراق بوديم، يك روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس عليه السلام با عده‌اي از رفقا نشسته بوديم، كه ناگهان ديديم عربي وارد صحن مطهر شد. وي پسر بچه‌اي 6 - 7 ساله را بر روي دست حمل مي‌كرد كه به نظر مي‌رسيد جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضريح مطهر حضرت كرده و گفت: اي عباس بن علي عليهما السلام، اگر شفاي پسرم را از خداوند نگيري شكايت شما را به پدرت علي عليه السلام مي‌كنم. با ديدن اين صحنه، به ذهن ما رسيد كه به او بگوييم اگر درخواستي هم داري بايد با حضرت مؤدبانه صحبت كني و اين گونه عتاب و خطاب با اين بزرگوار درست نيست. هنوز فكر كردن ما به پايان نرسيده بود كه ديديم بچه چشمانش را باز كرده، به پدر گفت: بابا مرا بر زمين بگذار! همة ما از مشاهدة اين صحنه بسيار منقلب شديم و به چشم خود ديديم كه بچه شفا يافته است. •✾📚 @Dastan 📚✾•
#تربیت_فرزند👬 #لقب❌‍ لقب‌هایی که والدین به فرزندشان می‌دهند درعمق وجودوی به شخصیت تبدیل می‌شود ودراغلب موارد درگیری ذهنی🙇وفکری🙆کودک راترتیب می‌دهد. مراقب باشیم👌 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
‌ 📚عذاب شدید بردن آبروی دیگران! ⚫️🌔مردی خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده: "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است... 📗کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد. 📒به نقل از تفسیر راهنما. 📕بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77. •✾📚 @Dastan 📚✾•
📝#خاطراتے_از_شهـدا ‍ ‍ ‍ #نمـــاز_اول_وقـت ✍️در زمين كشاورزے نزديك روستا مشغول ڪار بوديم. مےخواستيم هر چہ زودتر ڪار تمام شود تا برگرديم به خانہ كه ناگهان حمزه دست از كار ڪشيد و بہ طرف شير آب رفت. با تعجب بہ او گفتم: ڪجا مےروي؟ گفت: مگر صداے #اذان را نمےشنوي؟ وقت نماز است. گفتم: بيا ڪار را تمام كنيم، بعد مے رويم #نماز مے خوانيم. با حالت عجيبے به من گفت: چطور اين قدر به نفْسِ خودت اهميت مےدهي، اما به خداي خودت نہ؟وبعد رفت تا نماز را در #اول_ وقت بہ جا آورد #شهید_حمزه_اباذری 💐 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•
امام صادق عليه السلام: مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ أن يَكونَ القَيِّمَ عَلى عِيالِهِ از نيك بختى مرد، اين است كه تكيه گاه خانواده اش باشد الكافی جلد4 صفحه13 #داستانهای_آموزنده •✾📚 @Dastan 📚✾•