Hekayat Badkare Ke beheshti shod.mp3
7.43M
🔸 حکایتِ بدکارهای که بهشتی شد!
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص384.
#حکایت
#امتحان_غیبت
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺#نذر_چهارده_هزار_صلوات
💠آیت الله جوادی آملی:
✨یک وقت یادم هست مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی آملی فرمودند: ممکن است یک مسافرتی بروم و چند روزی درس تعطیل شود به ایشان عرض شد: چرا؟ فرمودند: آقای بدیع الزمان فروزانفر آمده ما را برای تدریس در دانشکده معقول و منقول دعوت کرده است.
🔆شاید نظر سوئی نداشت ولی رفتن روحانیون مخصوصا روحانیون عظيم الشأن، معروف و بزرگوار به دستگاه رژیم گذشته، به سود آن ژریم طغیانگر بود و به زبان اسلام و مسلمانان ، چون تقویت آن نظام را در برداشت
🌷مرحوم آقای آملی فرمودند: که من گفتم مقدور نیست سنم زیاد است آنها گفتند: ما دانشجویان را به منزل شما می فرستیم شما هفته ای یک یا دو ساعت یا بیشتر تدریس کنید ، ما دیدیم آن بهانه و آن عذر اثر نکرد متوسل شدیم به اهل بیت علیهم السلام و از طریق آنها به ذات اقدس إله
🌼برای این منظور چهارده هزار صلوات نذر کردیم هدیه به پیشگاه تابناک چهارده معصوم علیهم السلام ، اگر این چهارده هزار صلوات اثر کرد و از این شرّ نجات پیدا کردیم که بسیار خوب، این درس ادامه پیدا می کند و اگر امتحان الهی بر این شد که باز آنها فشار بیاورند، من ناچارم که مسافرت بکنم و درسم تعطیل بشود
💫به لطف الهی توانستیم از پذیرش این درخواست رژیم طاغوت سر باز زنیم و از آن نجات یابیم.
#حکایت
✾📚 @Dastan 📚✾
خداوند در حدیث قدسی:
ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز دیگر قرار دادم و مردم در پنج چیز غیر آن، آنها را می جویند و آن را نمیابند:
🌟علم را در گرسنگی و تلاش نهادم و آنان در راحتی و سیری می جویند
🌟عزت را در اطاعت خودم قرار دادم و مردم آن را در خدمت به سلطان می جویند و آن را نمیابند؛
🌟بی نیازی را در قناعت نهادم و آنان در زیادی مال می جویند و نمی یابند؛
🌟رضای خویش را در خشم به نفس نهادم و آنان در خشنودی نفس می جویند و آن را نمی یابند؛
🌟راحتی را در بهشت گذاشتم و آنان آن را در دنیا میجویند و نمی یابند.
📚عدة الداعی، ص179
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای #زائرانش دعا کند🤲 سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را #امیدوار میکند.
📜بخشی از وصیتنامه:
📝شما چهل روز #دائم_الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
📝نمازهای واجب خود را دقیق و #اول_وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز می شود👌
📝سوره #واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه #دعای_فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید🚷 زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
📝اگر درد دل داشتید و یا خواستید #مشورت بگیرید بیایید سر مزارم🌷 به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود. خداوند سریع الاجابه است✅ پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
خواندن #فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید🙏
🌹شهیدمدافع حرم سجاد زبرجدی
شادی روح مطهرش الفاتحه مع الصلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
📚داستان کوتاه
روزی پدر و پسری بالای تپهای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا میکردند با هم صحبت میکردند.
پدر میگفت: اون خونه را میبینی؟
اون دومین خونهایه که من تو این شهر ساختم.
زمانی که اومدم تو این کار فکر میکردم کاری که میکنم تا آخر باقی میمونه...
دل به ساختن هر خانه میبستم و چنان محکم درست میکردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه...
خیالم این بود که خونه مستحکمترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونههای من بعد از من هم همینطور میمونن.!!
اما حالا میدونی چی شده؟
صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم...
این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...!
این حرف صاحبخونه دل منو شکست ولی خوب شد...
خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم....
درسی که به تو هم میگم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفقتر باشی...
پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت.
چرا که هیچچیز ارزش این را نداره و هیچکس هم چنین ارزشی به تو نمیتونه بده...
"فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را میدونه و اگر دل میخوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه 👌"
✾📚 @Dastan 📚✾
💠نجات حضرت سجاد علیه السلام
🍃🍂داستان حضرت سجاد علیه السلام مشهور است که در بیابان، دزدی یقه حضرت را گرفت و گفت: «پیاده شو؛ میخواهم تو را بکشم و مالت را هم ببرم». حضرت فرمود: «بیا هر چه داریم، برادروار قسمت میکنیم و نصفش را تو #حلال بردار و برو، نصف آن هم مال من باشد». گفت: «به جز اینکه تو را بکشم و تمام #مالت را ببرم، راضي نميشوم». حضرت فرمود: «خوب حالا که این طور است، بیا هر چه داریم مال تو باشد. فقط مقداری آب و یک #لقمه نان برای من بگذار؛ به اندازهای که به مدینه برسم. همة آن را تو بردار حلال و طیب و طاهر و برو». گفت: «نه، باید تو را بکشم». حضرت فرمود: «[#خدا را در نظر بیاور] پس خدا کجاست؟» گفت: «خدا خواب است». وقتی گفت خدا خواب است، حضرت فرمود: «بگیرید #دشمن_خدا را». دو تا شیر پیدا شدند یکی سر او را گرفت و یکی پایش را و او را بلعیدند.
#نشريه_خُلُق٢١ #توحید #امام #لطف #کرم
✾📚 @Dastan 📚✾
✅ قال الإمام الصادق عليه السلام:
🍃الأنبياءُ والمُرسَلونَ على أربَعِ طَبَقاتٍ : فنَبيٌّ مُنَبّأٌ في نَفسِهِ لا يَعدو غيرَها . ونَبيٌّ يَرى في النَّومِ ويَسمَعُ الصَّوتَ ولا يُعايِنُهُ في اليَقَظَةِ ، ولَم يُبعَثْ إلى أحَدٍ وعلَيهِ إمامٌ ، مِثل ما كانَ إبراهيمُ على لُوطٍ عليهماالسلام . ونَبيٌّ يَرى في مَنامِهِ ويَسمَعُ الصَّوتَ ويُعايِنُ المَلَكَ ، وقد اُرسِلَ إلى طائفةٍ قَلُّوا أو كَثُروا ، كيُونُسَ ، قالَ اللّه ُ ليونُسَ : «وأرْسَلْناهُ إلى مِائةِ ألْفٍ أو يَزيدونَ» الصافّات : 147 . ـ قالَ : يَزيدونَ : ثلاثينَ ألفا ـ وعليهِ إمامٌ . والّذي يَرى في نَومِهِ ويَسمَعُ الصَّوتَ ويُعايِنُ في اليَقَظَةِ وهُو إمامٌ مِثلُ اُولي العَزمِ . وقد كانَ إبراهيمُ عليه السلام نَبيّا وليسَ بإمامٍ حتّى قالَ اللّه ُ : «إنّي جاعِلُكَ للنّاسِ إماما ...» البقرة : 124 . 🍃
🔆امام صادق علیه السلام می فرمایند:
🍂پيامبران و رسولان چهار طبقه اند:پيامبرى كه تنها براى خودش پيغمبر است و به ديگرى سرايت نمى كند، و پيامبرى كه در خواب مى بيند و صدا [ى هاتف] را مى شنود ولى خود او را در بيدارى نمى بيند و بر هيچ كس مبعوث نيست و خود او امام و پيشوايى دارد ـ چنان كه ابراهيم بر لوط عليهماالسلام امام بود ـ و پيامبرى كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى كم يا زياد مبعوث است، مانند يونس كه خدا درباره او فرموده : «ما او را به سوى صدهزار نفر يا بيشتر فرستاديم» . صافّات ، آيه 147 . مراد از آن«بيشتر» سى هزار است [يعنى يكصد و سى هزار نفر] و يونس نيز خود امام و پيشوايى داشت،و [سرانجام ]پيامبرى كه در عالم خواب مى بيند و صدا را مى شنود و در بيدارى مشاهده مى كند و امام هم مى باشد، مانند پيامبران اولوالعزم. ابراهيم عليه السلام [در ابتدا ]فقط پيامبر بود و امام نبود تا آنكه خدا فرمود : «من تو را امام مردم قرار دادم...» . بقره ، آيه 124 . 🍂
📚الكافي : 1/174/1 .
✾📚 @Dastan 📚✾
📋شما هم یک دفتر داشته باشید!
✍ آیت الله مجتهدی: باید همانطور که یک بازاری شب به شب به حساب کاسبیش می رسد ، شما هم یک دفتر داشته باشید و تمامی کارهایی که صبح تا شب انجام داده اید را بنویسید . از کارهای بدتان استغفار کنید و به خاطر کارهای نیکتان خدا را شکر کنید .
شخصی می گفت : پدرم از من خواست که تمامی کارهایی که در طول روز انجام می دهم را شب ها برایش بگویم . من همان روز اول و دوم خسته شدم و به او گفتم : هر خواهشی داری به من بگو تا برایت انجام دهم ، اما این کار را از من مخواه که برایم مشکل است! پدرم گفت : " تو که از بازگو کردن کارهای یک روزت خسته شده ای چگونه طاقت می آوری در روز قیامت خداوند به حساب تمامی اعمالت برسد؟!
📚در محضر آیت الله مجتهدی ، ص 226
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✾📚 @Dastan 📚✾
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 خطر وسواسی
🔹زراره و ابوبصیر میگویند:
به امام صادق علیه السلام عرض کردیم:
مردی در نماز شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت مانده، و هرچه نمازش را تکرار میکند باز همین شک و وسواس را دارد. چه کند؟
حضرت فرمودند:« به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند.»
🔹سپس فرمودند:
وسواس کار شیطان است، شیطان خبیث را با شکستن نماز و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید، زیرا که او دست بردار نیست، بار دیگر شما را به وسوسه و شک میاندازد، بنابراین به شک خود اعتنا نکنید. وقتی شما اعتنا نکردید او مأیوس شده و به سراغ شما نخواهد آمد.
إنما یرید الخبیث أن یطاع فإذا عصی لم یعد إلی أحدکم: به راستی شیطان ناپاک میخواهد از او پیروی شود. پس هرگاه از او پیروی نشد دیگر به سوی شما باز نمی گردد.
📌آری! وسواسی بودن نه تنها در نماز، کار شیطان است بلکه درکارهای دیگر نیز کار اوست و یک نوع مرض روحی و روانی است که باید جدأ از آن پرهیز نمود.
📚بحار ج ۲۷، ص ۸ و ۲۷۰.
✾📚 @Dastan 📚✾
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چقدر امام مهربونی داریم...
🔹ماجرای عجیبی که در زمان هارون الرشید اتفاق افتاد!
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴پرهيز از نفرين پدر
🌺امام حسين عليه السلام مي فرمايد:
من با پدرم در شب تاريكي خانه خدا را طواف مي كرديم. كنار خانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند كه ناگهان ناله جانسوزي به گوشمان رسيد. شخصي رو به درگاه خدا آورده و با سوز و گداز خاصي ناله و گريه مي كرد.
🌸پدرم به من فرمود: اي حسين! آيا مي شنوي ناله گنهكاري كه به درگاه خداوند پناه آورده و با دل شكسته اشك پشيماني فرو مي ريزد. برو او را پيدا كن و نزد من بياور.
امام حسين عليه السلام مي فرمايد: در آن شب تاريك دور خانه خدا گشتم. او را در ميان ركن و مقام در حال نماز يافتم.
🌼سلام كردم و گفتم: اي بنده پشيمان گشته! پدرم امير المؤمنين تو را مي خواهد. با شتاب نمازش را تمام كرد. او را محضر پدرم آوردم حضرت ديد جواني است زيبا و لباسهاي تميز به تن دارد. فرمود:
- تو كيستي؟
عرض كرد: من يك عربم.
🔆پرسيد: حالت چطور است؟ چرا با آهي دردمند و ناله اي جانگداز گريه مي كردي؟
عرض كرد: يا امير المؤمنين! گرفتار كيفر نافرماني پدرم گشته ام و نفرين او اركان زندگيم را ويران ساخته و سلامتي و تندرستي را از من گرفته است. پدرم فرمود: قضيه تو چيست؟
🌷گفت: من جواني بي بند و بار بودم. پيوسته آلوده معصيت و گناه بودم و از خدا ترس و واهمه نداشتم. پدر پيري داشتم كه نسبت به من خيلي مهربان بود. هر چه مرا نصيحت مي كرد به حرفهايش گوش نمي دادم.
هر وقت مرا نصيحت و موعظه مي كرد، آزرده خاطرش نموده و دشنام مي دادم و گاهي كتك مي زدم. يك روز مقداري پول در محلي بود، به سويش رفتم تا آن پول را بردارم و خرج كنم. پدرم مانع شد و نگذاشت. من هم از دستش گرفته او را محكم به زمين زدم. دستهايش را روي زانو گذاشت. خواست برخيزد، اما از شدت درد و كوفتگي نتوانست از زمين بلند شود. پولها را برداشتم و به دنبال كارهاي خود رفتم و در آن لحظه شنيدم كه همه آمال و آرزوهايش نسبت به من بر باد رفته و در آخر به خدا سوگند خورد كه به خانه خدا رفته و درباره من نفرين مي كند.
🦋چند روز روزه گرفت و نمازها خواند. سپس وسايل مسافرت را تهيه كرد و به سوي خانه خدا حركت نمود و خود را به اينجا رسانيد. من شاهد رفتارش بودم. پس از طواف دست بر پرده كعبه انداخت و با دلي شكسته و آهي سوزان نفرينم كرد.
🌟به خدا قسم! هنوز نفرينش به پايان نرسيده بود كه اين بدبختي به سراغم آمد و تندرستي از من گرفته شد.
در اين هنگام پيراهنش را بالا زد و يك طرف بدنش را فلج ديديم.
🌷جوان سخنانش را ادامه داد و گفت: پس از اين قضيه از رفتار خود سخت پشيمان شدم. پيش پدرم رفته، معذرت خواستم، ولي او نپذيرفت و به سوي خانه خود حركت كرد. سه سال با اين وضع زندگي كردم تا اينكه سال سوم موسم حج درخواست كردم به خانه خدا مشرف شده، در آن مكان كه مرا نفرين كرده، براي من دعاي خير نمايد. پدرم محبت كرد و پذيرفت. به سوي مكه حركت كرديم تا به بيابان سياك رسيديم. شب تاريك بود. ناگهان پرنده اي از كنار جاده پرواز كرد. بر اثر سر و صداي بال و پر او شتر پدرم رميد و او را به زمين انداخت. پدرم روي سنگها افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد. بدن او را در همان مكان دفن كردم و آمدم. مي دانم اين بدبختي و بيچارگي من به خاطر نفرين و نارضايتي پدرم است. امير المؤمنين پس از شنيدن قصه دردناك جوان فرمود:
✨- اكنون فريادرس تو فرا رسيد. دعايي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به من آموخت به تو مي آموزم و هر كس آن دعا كه (اسم اعظم) الهي در آن است بخواند خداوند دعاهايش را مستجاب مي كند و بيچارگي، غم، درد، مرض، فقر و تنگدستي از زندگي او برطرف مي گردد و گناهانش آمرزيده مي شود...
🍂سپس فرمود: در شب دهم ذي حجة دعا را بخوان. سحرگاه نزد من آي تا تو را ببينم.
امام حسين عليه السلام مي فرمايد: جوان نسخه را گرفت و رفت. صبح دهم ماه، با خوشحالي پيش ما آمد. ديديم سلامتي اش را باز يافته است.
🍃جوان گفت: به خدا اسم اعظم الهي در اين دعا است. سوگند به پروردگار! دعايم مستجاب شد و حاجتم برآورده گرديد.
حضرت امير عليه السلام او خواست كه چگونگي شفا يافتنش را توضيح دهد.
جوان گفت: در شب دهم كه همه در خواب رفتند و پرده سياه شب همه جا را فرا گرفت، دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا ناليدم و اشك ريختم. همين كه براي بار دوم چشمانم را خواب گرفت، آوازي به گوشم رسيد كه اي جوان! كافي است. خدا را به اسم اعظم قسم دادي و دعايت مستجاب شد. لحظه اي بعد به خواب رفتم. در خواب رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم كه دست مباركش را بر اندامم گذاشت و فرمود:
✨- به خاطر اسم اعظم الهي سلامت باش و زندگي خوشي را داشته باشد. من از خواب بيدار شدم و خود را سالم يافتم.
✾📚 @Dastan 📚✾