#داستان_آموزنده
🔆سرانجام قطع رحم
🌺اسماعيل از فرزندان امام صادق (عليه السلام) از مردان نيك و وارسته بود به گونه اى كه مردم گمان مى كردند، امام بعد از امام صادق (عليه السلام ) اسماعيل است و هم اكنون نيز فرقه اسماعيليه همين عقيده را دارند.
🌺به هر حال اسماعيل در زمان حضرت صادق (عليه السلام) از دنيا رفت ، او با آن همه پاكى ، پسرى داشت به نام محمد كه موجب شهادت عمويش اما موسى ابن جعفر (عليه السلام) گرديد به اين ترتيب كه : مى خواست از مدينه به سوى عراق برود، از عمويش امام موسى كاظم (عليه السلام) اجازه سفر گرفت و نيز هنگام حركت از عمويش تقاضاى وصيت و موعظه كرد.
🌺امام كاظم (عليه السلام) به او فرمود: اوصيك ان تتقى الله فى دمى به تو سفارش مى كنم كه در مورد حفظ خون من تقواى الهى را رعايت كنى . محمد بن اسماعيل عرض كرد: خدا لعنت كند كسى كه در مورد خون تو سعايت ((از خليفه )) كند و او را براى ريختن خون تو وا دارد.
🌺باز عرض كرد: اى عمو! مرا توصيه و موعظه كن ، امام باز همان جمله را فرمود. سپس امام (عليه السلام) كيسه اى كه در آن 150 دينار پول بود به او داد، محمد آن را گرفت ، بار ديگر امام كيسه اى ديگر كه محتوى 150 دينار بود به او داد و او پذيرفت . براى بار سوم نيز اين مقدار به او داد، سپس دستور داد هميانى كه 1500 درهم پول در آن بود به او دادند...
🌺روايت كننده گويد: به امام عرض كردم : بسيار به محمد بن اسماعيل پول دادى ! فرمود: تا اين بخششها تاءكيدى باشد بر اتمام حجت من بر او كه من صله رحم مى كنم و او قطع رحم .
🌺محمد بن اسماعيل به سوى عراق مسافرت كرد و در بغداد نزد هارون الرشيد رسيد و در مورد عمويش امام كاظم (عليه السلام) سعايت كرد و گفت : عمويم ادعاى خلافت مى كند و براى او ماليات مى آورند (و به اين ترتيب هارون را بر قتل امام تحريك كرد).
🌺هارون دستور داد صد هزار درهم به او دادند، اما او بر اثر اين نمك نشناسى و قطع رحم ، مهلت نيافت كه آن پول ها را خرج زندگى كند و همان شبى كه چند ساعت قبل از آن ، از هارون پول گرفته بود، اجلش فرا رسيد و مرد. و اين گونه فرزند اسماعيل و نوه امام و برادرزاده امام فريب دنيا را خورد و رسواى دو جهان شد اين مرگ ذلت بار، مكافات عمل او در دنيا بود و واى به حال او در آخرت .
به قول نظامى :
به چشم خويش ديدم در گذرگاه كه زد بر جان مورى مرغكى راههنوز از صيد، منقارش نپرداخت كه مرغ ديگر آمد كار او ساختچو بدكردى مباش ايمن ز آفات كه واجب شد، طبيعت را مكافات
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تبريك به ظالم
🌴محمد بن مسلم يكى از شاگردان معروف امام باقر (عليه السلام) مى گويد: همراه عده اى در كنار در خانه امام باقر (عليه السلام) در حضور آن حضرت بوديم ، آن حضرت نگاه مباركش به دسته جاتى كه گروه گروه به جايى مى رفتند، افتاد به بعضى از حاضران فرمود: آيا در مدينه حادثه جديدى رخ داده ؟ او عرض كرد: تازگى از طرف دستگاه خلافت (طاغوتى عباسى ) براى مدينه ، فرماندارى تعيين شده و اين مردم به ديدار او مى روند تا به او تبريك بگويند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
🌴ان الرجلل ليغذى عليه بالامر يهنى ء به و انه لباب من ابواب النار: ((به راستى مردى كه به نزدش مى روند تا به او به خاطر مقامى كه به او داده شده ، تبريك بگويند، ولى قطعا ورود بر او، ورود بر درى از درهاى دوزخ است .
🌴و از آن حضرت سؤ ال شد كه چه مى فرماييد درباره ورود به اداره هاى اينها دستگاه خلافت عباسيان ؟
🌴حضرت فرمود: نه هرگز حتى به مقدار كشيدن قلم نبايد به آنها كمك كرد
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴مجذوب گناه؛ کور میشود
✍ انسانی که جذب شهوات و گناهان بشود مثل بچهای که برای رسیدن به ظرف شیرینی حرکت میکند و از هوس رسیدن به آن شیرینی حواسش به پارچ آب، لیوان، ظرف چینی و ... نیست؛ میزند میشکند و به خودش آسیب میزند.
انسانی که مجذوب گناه شد، اینجوری است. نگاه نمیکند که بر سر راهش چه هست.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#پاسخ_عراقیها_جگرمان_را_حال_آورد....
🌷شهدا را بچههاى خودمان در منطقه شلمچه عراق در حضور عراقیها كشف كرده بودند و تحويل عراقیها داده بودند تا در مراسم تبادل، به طور رسمى وارد خاك كشورمان كنيم. اسامى شهدا مشخص بود. روز مذاكره كه روز قبل از تبادل در شلمچه صورت گرفت، ژنرال «حسن الدورى» رئيس كميته رفات ارتش عراق گفت: چند شهيد هم ما پيدا كردهايم كه تحويلتان میدهيم و به فهرستتان اضافه كنيد.
🌷يكى از شهدايى بود كه عراقیها كشف كرده بودند، گمنام بود. هويتش معلوم نبود. سردار باقرزاده پرسيد: از كجا میگوييد اين شهيد، ايرانى است؟ اين شهيد هيچ مدركى دال بر تشخيص هويت نداشته!
🌷پاسخ عراقیها جگرمان را حال آورد و هويت شهيدانمان را هم به عراقیها و هم بار ديگر به ما يادآور شد. ژنرال بعثى گفت: همراه اين شهيد پارچه قرمز رنگى بود كه روى آن نوشته شده؛ «يا حسين شهيد» از اين پارچه مشخص شد كه ايرانى است! بله، حتى دشمن هم ما را با عشقمان به حسين(ع) مى شناخت.
منبع: سايت گفتگوى دينى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
✾📚 @Dastan 📚✾
💧مناجات زیبای دکتر چمران💧
💎خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
❤️دوستت دارم ، خدای خوب من
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زبان حال موسيقى حرام
♨️نقل شده : اميرالمؤمنين على (عليه السلام) ديد مردى ((طنبور)) (كه يك نوع آلت موسيقى داراى دسته دراز و كاسه كوچك است و در مجلس لهو و عياشى زده مى شود) مى زد، على (عليه السلام) او را از اين كار بازداشت و حتى طنبور او را گرفت و شكست ، سپس او را توبه داد و او توبه كرد.
♨️آنگاه على (عليه السلام) به او فرمود: آيا مى دانى طنبور وقت به صدا درآوردنش چه مى گويد؟
♨️او گفت : ((وصى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) داناتر است )).
على (عليه السلام) فرمود 6 طنبور هنگام زدنش (در صداى مخصوصش مى گويد:
♨️ستندم ستندم يا صاحبى ستدخل جهنم يا ضاربى((بزودى پشيمان مى شوى ، به زودى پشيمان مى شوى اى صاحب من ، و به زودى داخل دوزخ مى گردى اى زننده تار من )).
♨️به روايتى از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در اين زمينه توجه كنيد كه فرمود: صاحب غناء (موسيقى حرام ) در روز قيامت از قبرش ، كر و لال و گنگ محشور مى شود.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مردان و زنان منافق در قيامت
❄️به اين داستان قرآنى كه از آيه 14 تا 16 سوره حديد اقتباس شده توجه كنيد.
❄️وقتى كه روز قيامت مى شود منافقين - اعم از زن و مرد - در تاريكى ظلمانى قرار مى گيرند، دست نياز به سوى مؤمنان دراز كرده و از آنها مى خواهند كه به آنها توجه نموده و از نورشان ، آنها را بهره مند سازند.
❄️مؤمنان در برابر اين درخواست ، به آنها مى گويند: به گذشته خود (دنيا) برگرديد و روشنايى را از آنجا به دست آوريد. اما بين ايشان ، ديوار بزرگى است و آن ديوار دروازه اى دارد كه درون آن ، بهشت است و بيرون آن عذاب دوزخ مى باشد. به اين ترتيب آنها در آن تنگنا به سوى دوزخ روانه مى شوند و راه بازگشتى نيست و حتى به درون نيز راه ندارند.
منافقان به مؤمنان رو كرده و مى گويند:
❄️ ((مگر ما با شما در دنيا نبوديم ؟))مؤمنان در پاسخ آنها، پنج مطلب را به ترتيب زير مى گويند كه اين پنج موضوع مربوط به انحراف عقيدتى و عملى آنها است .
🍃1) جسم شما با ما بود اما در باطن منحرف بوديد و خود را به هلاكت افكنديد.
🍃2) شما در انتظار شكست پيامبر و اسلام به سر مى برديد.
🍃3) شما در شك و ترديد بوديد (و ايمان به خدا و معاد نداشتيد).
🍃4) آرزوهاى باطل ، شما را از درك حق بازداشت (و آلودگى درونى داشتيد).
🍃5) مغرور بوديد و فريب القائات شيطان را خورديد.
❄️تا اينكه مرگ فرا رسيد و امروز جايگاه شما، دوزخ است كه بد جايگاهى است و از شما فديه (براى نجات ) قبول نمى گردد.
✾📚 @Dastan 📚✾
🪴﷽🪴
💠 نزد خدای متعال هیچ چیز از دست نمیره، پس کلمهٔ " ای کاش " معنایی نداره ‼️
وقتی عمیقا باور کنیم که نزد خداوند هیچ چیز از دست نمیره، غصه ها و حرص و جوشات کم میشه و هم اینکه یه زندگی 😃شاد و آرومی خواهی داشت.
💠هر چیزی که خدا تو زندگی بهمون داد لذتش رو میبریم، شکرش رو هم بجا میاریم
از خدا هم می خوایم که بهمون بیشتر بده
وقتی به حرم امام رضا علیه السلام یا یکی از حرم های معصومین علیهم السلام مشرف می شید بعد از خواندن زیارت نامه دعای عالیةالمضامین رو حتما بخونید. تو این دعا از خداوند می خواید که مال زیاد و وسیع، 💰رزق پر نعمت، 💪بدن سالم و... بهتون بده🤲
هر چیزی رو هم که خدا به انسان نمیده، دیگه غم و غصه نداره چون جاودانه برامون ذخیره شده.
⚠️مگه همهٔ زندگی تو دنیاست که بخوام با نداشتن ها و محرومیت های اینجا غصه دار بشم
💢 پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
اگر میدونستید که چه چیزهایی خدا برای شما ذخیره کرده، هرگز برای چیزهایی که در دنیا به شما ندادند، غصه نمی خوردید ❗️
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴با شوخی بیجا، اطرافیان را مجروح نکنید
✍آیت الله حائری شیرازی:اگر میخواهید با همسرتان حرف بزنید یا شوخیای کنید، با عقلت مشورت بکن. بگو اگر او، این طور مطایبهای با من بکند، خوشم میآید یا بدم میآید؟! اگر بدت میآید، این شوخی را نکن. ما در قالب شوخی کردن، انتقام خودمان را میگیریم. بعد که میگویی چرا این جوری با من حرف زدی؟! میگوید: شوخی کردم! میخواستم ادخال سرور کنم (خوشحال کنم) !
یک کسی توی غذایش یک دانه ریگ کوچکی بود. مهمان بود، به خویشاوندش که میزبان بود گفت: یک سنگ قبری کنار قبر آقای بروجردی گم شده!خب! این چه ربطی دارد؟!این حرف را برای مطایبه و شوخی گفت، ولی در واقع این حرف، شوخی نیست؛ چراکه این خورشت، محصول زحمت میزبان است. وقتی میخواهی تذکری بدهی، خیلی با لطافت تذکر بده؛ طوری که طرف مجروح نشود. گاهی ما با شوخیمان، خانوادهمان را مجروح میکنیم.
ببینید! درست است که «ادخال سرور» خوب است؛ ولی ما در تطبیق مفهوم به مصداق مشکل داریم!ما هرچه سرمان میآید از دورۀ عملیمان است. در تئوری مشکل نداریم. در دورۀ عملی و بالینیمان مشکل داریم.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆آجر پاره !
🍂جوانى مى خواست ازدواج كند، با خاله اش مشورت كرد، خاله اش گفت :
🍂نزديك در حمام زنانه برو، دخترهايى كه از حمام بيرون مى آيند را مشاهده كن ، هر كدام از آنها را كه پسنديدى يك ريگى به طرف او پرتاب كن ، او نيز مى فهمد و بقيه كارها درست مى شود.
🍂جوان نيز به جاى ريگ يك تكه آجرى برداشت و رفت كنار حمام زنانه و زنها و دخترهايى كه از حمام بيرون مى آمدند مى ديد اما آنها را نمى پسنديد، تا اين كه بانوى بلند قدى را ديد كه از حمام بيرون مى آيد تا او را ديد، پسنديد و آجر پاره را به طرف آن زن پرت كرد.
🍂آجر پاره به آن زن خورد و جيغ و داد او بلند شد، بعد معلوم شد كه او همان خاله اش است كه با او مشورت كرده بود!!
🍂اين هم سزاى خاله اش بود كه در مشورت خود ديگران را راهنمايى غلط نكند تا مجبور شود كه آجر پاره بخورد😀😀
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨اگر منتظر روزی کامل و عالی باشیم
🌸🌸هرگز چنین روزی از راه نخواهد رسید
✨✨روز عالی را ما می سازیم
🌸🌸از همان لحظه طلوع
✨✨تا آخرین دم غروب
🌸🌸هر صبح تان شاد
✨✨هر روزتان عالی
🌸🌸صبح بهاریتون بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟
اصحاب: بلی یا رسول الله!
👈فرمود:
✨1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
✨2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود.
✨3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
✨4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
✨ 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار جلد 9
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆گناه بزرگ استمناء
🍃شخصى از امام صادق (عليه السلام) در مورد گناه استمناء (خود ارضايى ) سؤ ال كرد،
🍃فرمود: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است ، و اگر من بدانم كه كسى چنين كارى مى كند با او هم غذا نمى شوم . سؤ ال كننده پرسيد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آنچه در قرآن در اين مورد آمده بيان فرماييد. در قرآن مى خوانيم .
🍃امام فرمود: فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون پس كسانى كه در غير از موارد ازدواج و مالكيت كنيز، شهوترانى كنند، چنين افراد متجاوز هستند. و استمناء تحت جمله ((وراء ذلك است )). آن شخص پرسيد: گناه زنا عظيم تر است يا گناه استمناء؟!
🍃امام فرمود: استمناء گناه بزرگ است ، بعضى گويند فلان گناه از گناه ديگر كوچكتر است ولى گناهان ، همه در نزد خدا بزرگند زيرا نافرمانى خدا مى باشند و خداوند دوست ندارد بندگانى را كه نافرمانى مى كنند، و خداوند ما را از استمناء نهى كرده ، زيرا استمنا كار شيطان است و خداوند در قرآن مى فرمايد:
لا تعبدو الشيطان انه لكم عدو مبين
پيروى از شيطان نكنيد چرا كه قطعا او دشمن آشكار شماست .
🍃و نيز مى فرمايد:
ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا قطعا شيطان دشمن شما است ، پس او را دشمن خود بگيريد، و بدانيد كه شيطان ، طرفداران خود را دعوت به سوى خود مى كند تا آنها را به دوزخ در ميان آتش سوزان بكشاند.
🍃مردى را نزد امام على (عليه السلام) آوردند كه استمناء كرده بود، امام على (عليه السلام) آنقدر به دست او زد كه سرخ شد، سپس از بيت المال وسائل ازدواج او را فراهم كرد.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان آموزنده
🔆نتيجه ترك دعا براى پدر و مادر
🌺شخصى به حضور على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: (من خود را در معاش زندگى ، در تنگنا مى بينم ).
🌺حضرت فرمودند: گويا با قلم گره خورده چيزى مى نويسى ؟
او عرض كرد: نه
🌺امام فرمود: گويا با شانه شكسته ، (موى سر و صورتت ) را شانه مى كنى ؟
او عرض كرد: نه
🌺امام فرمود: شايد جلوى شخص كه سنش از تو بيشتر است راه مى روى ؟
🌺او عرض كرد: نه
امام فرمود: آيا بعد از فجر آغاز نماز صبح مى خوابى ؟
🌺او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا دعا براى پدر ومادر را ترك مى كنى ؟
🌺او عرض كرد: آرى اى امير مؤمنان .
🌺امام فرمود: پدر و مادر را در دعا به ياد آور، زيرا من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: ترك الدعاء للوالدين يقطع الرزق دعا نكردن براى پدر و مادر، موجب قطع رزق و روزى مى گردد.
👈👌اينك توجه كنيد كه اگر ترك دعا براى پدر و مادر، اين چنين نتيجه شوم داشته باشد، آزار آنها چه نتيجه اى خواهد داشت ؟!
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#مشكلى_كه_با_حماقت_نگهبان_عراقى_حل_شد!
🌷یه مشکلی ما تو اسارتمون داشتیم، که اون، گرم کردن چای با آب جوشی که ضروری بود. چون اونجا وسایل گرم کننده نداشتیم و این مشکل در ماه رمضان بخصوص برای افطار خیلی خودش را نشون میداد. چون از جمله عادات غذایی ما ایرانی ها افطار کردن با آب جوش یا چای بود. بچه های مبتکر ما تو اسارت یه روشی را ابداع کرده بودند؛ برای گرم کردن همین مایعات و اون استفاده از المنت بود.
🌷با استفاده از دو تکه حلبی و یک تکه سیم برق که هر دو را از آشپزخانه کش رفته بودیم. البته افشا شدن اين مسئله عواقب و تنبیه شدیدی برامون به همراه داشت، به همین دلیل از موقع ابداع تا موقع آزادی مخفی نگه داشته شد. اما اولین باری که عراقی ها متوجه شدند ما چای را خیلی داغ میخوريم، از پشت پنجره یه عراقی داشت رد میشد و اون آبی که بچه ها داغ کرده بودند را داشتند تقسیم میكردند که یکی از نگهبانان عراقی از پشت پنجره دید که یک بخار آب غلیظ از روی سطل چای بلند شد!!!
🌷با صدای بلند پرسید: این چای خیلی داغه! بچه ها هم گفتند: درسته چای باید داغ باشه دیگه. سرباز گفت: اون موقع که داشتند تو آشپزخانه چای تقسیم میكردند من آنجا بودم اونقدر داغ نبود که حالا بخار ازش بلند میشه. ما فکر کردیم خدایا حالا بهش چی بگیم که به شرش گرفتار نشیم؟! پیش خودم گفتم: خدا دشمنان ما را از احمقها قرار داده. به بچه ها یه نگاهی کردم و زرنگی به خرج دادم و با زیرکی گفتم: خب تو نمیدونى ما این چایی را همین جوری نگه نمیداريم که سرد بشه. در ایران وقتی میخواهيم یه چیز گرمی، گرم بمونه، هفت، هشت پتو روش میاندازيم، اونوقت از اونی که هست گرمتر میشه و بعد استفاده میكنيم. طرف شوکه شده بود نزیک بود. شاخ در بیاره!
🌷گفت: عجب چه روشهایی شما دارید و ما نمیدونيم. گفتیم: آره همینه دیگه. شما تا حالا ندیده بودید؟ گفت: عجب، والله ندیده بودیم تا حالا. بهش گفتیم: حالا از این به بعد یاد میگيرى. سپس سرباز از جلوی آسایشگاه رد شد، رفت. فردا صبح بچه های آسایشگاه بغلی اومدند و گفتند: دیشب به نگهبان چی گفتید؟ گفتیم: چطور مگه؟ گفتند: دیشب آخر شب اومد پیش ما و گفت که: بچه ها شما چایی را چطور میخوريد؟ گفتیم که: معمولاً سرد میخوريم. گفته بود: شما چرا عقلتون نمیرسه؟!! بیایید از ابتکارهای ما استفاده کنید. ما یه روشی داریم. اینکه چند تا پتو روی سطل چای میپيچيم. اونوقت چایی از اولش هم گرمتر میشه. ما تا این جمله را از نگهبان شنیدیم؛ فهمیدیم بیچاره بد جوری سر کار رفته!! بهش گفتیم: ممنون از راهنمايى ات....
#راوى: آزاده سرافراز دکتر رحیم قمیشی
📚 کتاب "زیرکانه کمی تا قسمتی تبسم"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 #شرمندگی_آدم ها ، دیدن ندارد
✍مسافری غریب، در مجلسی، خدمت امام رضا علیهالسلام رسید و گفت: «از حج باز گشتهام و خرجی راه، تمام کردهام؛ مبلغی به من بدهید تا خود را به وطنم برسانم. در آنجا از جانب شما صدقه خواهم داد، زیرا من در شهر خویش، فقیر نیستم.» امام رضا به او فرمودند: «بنشین تا مجلس خلوت شود»
همه رفتند و فقط "سلیمان بن جعفر" و "خیثمه" باقی ماندند. امام رضا برخاستند و به اتاقی دیگر رفتند. پس از مدتی ، در حالی که پشت در ایستاده بودند، دست خویش را از کنار در بیرون آوردند و آن مسافر را صدا زدند و فرمودند: «این دویست دینار را بگیر و توشهی راه کن، و لازم نیست که از جانب من صدقه بدهی.» مسافر غریب، سکه ها را گرفت و شادمان رفت.
وقتی مسافر رفت، امام رضا علیهالسلام از پشت در بیرون آمدند. "سلیمان بن جعفر" از ایشان پرسید: «چرا اجازه ندادید آن مسافر، شما را هنگام گرفتن دینارها ببیند؟» امام رضا علیه السلام فرمودند: «نمیخواستم شرمندگی را در چهره او ببینم.»
📚بحارالانوار ،جلد 49 ، صفحه 101
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷🌷خطاطی کردن امام حسن و امام حسین (ع(
علامه مجلسى در كتاب شريف بحارالانوار روايت كرده است كه روزى امام حسن و امام حسين عليهما السلام هر كدام خطّى نوشته بودند
فَقالَ الْحَسَنُ لِلْحُسَيْنِ خَطّى اَحْسَنُ مِنْ خَطِّكَ (امام حسن به امام حسين عليهم السلام فرمود خط من زيباتر از خط تو است)
امام حسين عليه السلام فرمود: اينطور نيست بلكه خط من از خط تو زيباتر است فَقالا لِفاطِمَةَ عليها السلام احْكُمى بَيْنَنا (هر دو به مادر خود حضرت فاطمه عليها السلام عرض كردند: شما بين ما دو نفر داورى كنيد،
حضرت زهراعليها السلام دوست نداشت يكى از آن دو آزرده خاطر شود لذا فرمود: سَلا اَبا كُما )از پدرتان على عليه السلام سؤال كنيد)
وقتى كه از آن حضرت درخواست كردند او هم مايل نبود يكى از آن دو عزيز اذيت شوند به همين خاطر فرمود: سَلا جَدَّكُما رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم (از جد خود رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سؤال كنيد)
رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم فرمود: من بين شما قضاوت و داورى نمى كنم تا از جبرئيل سؤال كنم (لا اَحْكُمُ بَيْنَكُما حَتَّى اَسْأَلَ جَبْرَئِيلَ)
وقتى كه جبرئيل آمد او هم عرض كرد: من داورى نمى كنم تا اسرافيل داورى كند، و اسرافيل عرض كرد: من حكم نمى كنم ولى از خداوند متعال درخواست مى كنم تا او قضاوت كند.
وقتى كه از درگاه الهى مسألت نمود، خداوند فرمود: لا اَحْكُمُ بَيْنَهُما وَ لكِنَّ اُمَّهُما فاطِمَةُ تَحْكُمُ بَيْنَهُما (من هم داورى نمى كنم ولى مادرشان حضرت زهراعليها السلام بايد داورى كند، فاطمه عليها السلام عرض كرد: اَحْكُمُ بَيْنَهُما يارَبِّ ( فرمان تو را اطاعت كرده و داورى مى كنم)
حضرت زهراعليها السلام گردن بندى داشت به هر دو فرزندش فرمود: أَنَا أَنْثُرُ بَيْنَكُما جَواهِرَ هذِهِ الْقِلادَةِ، فَمَنْ اَخَذَ مِنْها اَكْثَرَ فَخَطُّهُ اَحْسَنُ
(من مرواريد هاى اين گردن بند را بين شما روى زمين مى ريزم، هر كدام از شما تعداد بيشترى برداشت خط او زيباتر است، آنگاه گردن بند را باز كرد و روى زمين ريخت،
جبرئيل در اين هنگام كنار عرش الهى بود، خداوند تبارك و تعالى به او فرمان داد فوراً به زمين فرود آمده و آن مرواريدها را بين آنها دو نصف كن تا هيچكدام از آنها آزرده نشوند، فَفَعَلَ ذلِكَ جَبْرَئيلُ اِكْراماً لَهُما وَ تَعْظِيماً
جبرییل هم از روی تعظیم و تکریم چنین کرد
کتاب احادیث الطلاب ص 558
✾📚 @Dastan 📚✾
✨آیت الله ضیاءآبادی(ره):
✳️ همیشه دعا کنید،
نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد میدهد و نخواهد نمی دهد!
💠نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته،اما گفته اگـر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگـر لب بستی نمی دهم!
🌸خدا را بخوان نگو کار گذشته است،اینجور نیست!
♦️خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است،
اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.
🔴بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او چیزی نمی دهد.
🔆باید خدا خدا کنید، خدا را صدا کنید.
🌷خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله...
مسلما هیچ یاالله ای بی جواب نمی ماند.
🌿 پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد.
🌟 باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
⚡️ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند، دعای خوبان هم اجابت نمیشود..
#ضیاءآبادی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆دست انتقام
🍂روزى حضرت موسى به درگاه خدا عرض كرد خدايا امروز مرا به بعضى اسرار و امور نهفته آگاه گردان .
🍂خداوند به او خطاب كرد، برو كنار فلان چشمه ، خود را در كنار آن (در ميان گياهانى كه در آنجاست ) پنهان كن و بنگر كه در كنار چشمه چه حوادثى رخ مى دهد.
🍂موسى كنار آن چشمه رفت ، هيچ كس را در آنجا نديد، در ميان گياهان اطراف آن چشمه رفت و خود را پنهان نمود و به تماشاى چشمه پرداخت ، ناگهان ديد سوارى به كنار آن چشمه آمد و پياده شد و لباس خود را درآورد و به ميان آب چشمه رفت (تا خود را شستشو دهد و خنك كند).
🍂سپس از آب بيرون آمد و لباس خود را پوشيد و سوار بر اسب خود شد و رفت ، ولى كيسه خود را كه پول در درون آن بود، بر اثر فراموشى جاى گذاشت . سپس موسى ديد، كودكى به كنار چشمه آمد و آن كيسه را در آنجا ديد، آن را برداشت و رفت ، سپس ديد كورى عصا زنان كنار آن چشمه آمد و كنار آب نشست .
🍂در همين هنگام ديد، آن سوار بازگشت و به اطراف نگريست ، كيسه خود را نيافت و در آن جا كسى جز آن كور را نديد.
به او گفت : كيسه من چه شد؟
كور، اظهار بى اطلاعى كرد.
🍂سوار، با حربه اى كه به همراه داشت چند ضربه به آن كور زد و او را كشت ، سپس آن سوار از آنجا گريخت .
🍂حضرت موسى وقتى كه اين منظره را ديد، عرض كرد: خدايا! اين چه صحنه اى بود، و چه حكمت و عدالت بود كه كيسه را آن كودك برداشت و برد، ولى آن كور بينوا كشته شد؟
خداوند به موسى خطاب كرد: اى موسى پدر آن كودك مدتى نزد صاحب آن كيسه كارگرى كرده بود و به همان اندازه كه در داخل كيسه بود، مزد او مى شد، ولى صاحب كيسه مزد او را نداد، اكنون آن كودك كه وارث پدرش بود، به حق خود رسيد و آن كور در جوانى ، پدر آن سوار را كشته بود و امروز به دست آن سوار (پسر مقتول ) به مجازات خود رسيد
✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨
✍ از حضرت امام حسن مجتبی (ع) در رابطه با مسائل گوناگونی سؤال کردند ، و آن حضرت پاسخ دادند :
1⃣ غنى و ثروت چيست؟
حضرت فرمود: خشنودى نفس به آنچه
قسمتش شده گر چه كم باشد.
2⃣ فقر چيست؟
حضرت فرمود: شدت علاقه نفس به هر چيز.
3⃣ جود چيست؟
حضرت فرمود: بخشش به گرفتار .
4⃣ پس كَرَم چيست؟
حضرت فرمود: حفظ نمودن و نگاه داشتن
مراسم دوستى در هنگام خوشى و ناخوشى.
5⃣ جرأت چيست؟
حضرت فرمود: همآوردى و نبرد با همطرازان.
6⃣ عظمت و بزرگى چيست؟
حضرت فرمود: هيبت داشتن و پيكار در راه خدا ،
و برخورد شديد با نزديك ترين شخصيت ها.
7⃣ خوارى چيست؟
حضرت فرمود: ترس هنگام راستگوئى.
📚 بحار الأنوار ، ج 75 ، ص 103
تحف العقول ، ص 226 .
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مجازات خيانت به بيت المال
🌱سال هفتم هجرى بود، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) مسلمانان را براى آزادسازى ((خيبر)) از دست يهوديان كارشكن بسيج نمود، مسلمانان كه تعدادشان هزار و ششصد نفر بود همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از مدينه بيرون آمده و پس از پيمودن 32 فرسخ در جهت شمال مدينه حركت كرده و قلعه هاى خيبر را محاصره كردند.
🌱پس از فتح و پيروزى ، غنايم سرشارى به دست مسلمين رسيد و تصميم گرفتند به سوى مدينه بازگردند.
🌱يكى از غلامان كه ماءمور بستن كجاوه هاى شترها بود، مخفيانه عبايى را از غنايم جنگى (كه جزء بيت المال مسلمين بود) برداشت پس از مدتى هنگام حركت مسلمانان از سرزمين خيبر به سوى مدينه ، ناگهان تيرى به غلام اصابت كرد، او همان دم جان سپرد، ماءموران به تحقيقات پرداختند ولى نفهميدند كه اين تير از كجا آمد، اشتباهى بود يا عمدى ... بعدا همگى گفتند: ((بهشت بر او گوارا باد)) اما پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به مسلمين فرمود: من با شما در اين گفتار هم عقيده نيستم !
پرسيدند: چرا؟
🌱فرمود: زيرا عبايى كه در تن او است از غنايم مى باشد و او آن را خيانت برداشته و در روز قيامت به صورت آتش او را احاطه خواهد كرد.
در اين هنگام يكى از رزمندگان گفت : من دو بند كفش را بدون اجازه از غنايم برداشته ام .
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آن دو بند كفش را به محل غنايم برگردان وگرنه در روز قيامت به صورت آتش پاى تو را مى گيرد
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃بهتـرین هدیه زندگی
🌺🍃عشــق و محبت است
🦋🍃دسته گلی بــه نام
🌺🍃عشـــق تقــدیم
🦋🍃شما مهربانان
🌺🍃سلام صبح زیباتون
🦋🍃همچون گل زیبا
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴منزلت نماز گزار
✍پيامبر خدا ﷺ :هيچ مؤمنى نيست كه به نماز ايستد، مگر آن كه در فاصله بين او تا عرش، نيكى بر او فرو ريزد و فرشته اى بر وى گماشته شود كه آواز دهد: اى فرزند آدم! اگر بدانى از نمازت چه بهره اى مى برى و با چه كسى راز و نياز مى كنى هرگز خسته و روي گردان نمى شدى. (بحار الأنوار)
تا زمانى كه در نماز هستى دَرِ خانه پادشاهى مقتدر را مى كوبى و هر كه دَرِ خانه پادشاه را بسيار بكوبد سرانجام آن در به رويش باز مى شود. ( مكارم الأخلاق )
حضرت امام على عليه السلام:
هرگاه آدمى به نماز ايستد ابليس از اين كه مى بيند رحمت خدا او را فرو پوشانده است حسودانه به وى مى نگرد.( الخصال )
انسان هرگاه در نماز باشد بدن و جامه او و هر آنچه پيرامونش مى باشد تسبيح مى گويند. (علل الشرائع)
اگر نمازگزار بداند كه چه هاله اى از جلال خدا او را فرو مى پوشاند هرگز دوست ندارد كه سر خود را از سجده اش بر دارد.
📚الخصال : 10/623
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شهادت كبك ها
🍃چند راهزن در يكى از مناطق غرب به راهزنى مشغول بودند. روزى به شخصى رسيدند و او را دستگير كردند و اموال او را به سرقت گرفتند. سرانجام او را به درختى بستند و آماده كشتن او شدند.
🍃مرد بيچاره گفت : شما كه اموال مرا گرفته ايد، پس كشتن من براى شما چه سودى دارد؟ بدانيد كه من شخصى هستم مزدور، بدون من فرزندان كوچك من در سختى ، زندگى را خواهند گذرانيد؛ از همين الان من با خداى خود عهد مى كنم كه مال را بر شما حلال كنم و با كسى نگويم و به راه خود بروم .
🍃دزدان گفتند: تو تا زمانى كه در بند هستى چنين مى گويى ، ما سر تو را مى بريم ، چون از قديم گفته اند سر بريده صدا ندارد.
🍃مرد بيچاره گفت : من با شما عهد نبستم ، من با خداى خود عهد بستم كه به كسى نگويم و مال را بر شما حلال كنم .
🍃سارقين خنديدند و گفتند: اگر ما طالب مال حلال بوديم ، دزدى را شغل خود قرار نمى داديم .
🍃مرد گفت : با خدا و قيامت چه مى كنيد؟
دزدان گفتند: آن كه از قيامت خبر آورده كيست ؟
🍃 قيامتى وجود ندارد، و بالاخره آماده كشتن او شدند. دو كبك بر سر سنگى آواز مى خواندند، مرد بيچاره فرياد برآورده كه اى پرندگان شما در قيامت شاهد من باشيد كه اينها مرا به ستم و ظلم كشتند.
دزدان بخنديدند و سر از پيكر آن مظلوم جدا كردند.
🍃چند سالى گذشت . روزى يكى از امرا در آن منطقه به شكار رفته بود، بر حسب اتفاق در شكارگاه با سارقين برخورد كردند و از شكارگاه پرسيدند. سؤ الاتى رد و بدل شد و آنها هم آن امير را راهنمايى كردند.
🍃امير نمى دانست كه آنها دزد هستند، لذا به آنها گفت : ما را راهنمايى كنيد تا به شما اجرت دهيم .
🍃آنها تا بعد از ظهر در كار شكار، امير و لشكريان را همراهى كردند. شكارها را صيد كردند و براى امير پخته و بر سر سفره حاضر كردند. من جمله چند كبك را نيز كه شكار كرده بودند بر سر سفره حاضر كردند.
🍃امير به دزدان كه خود كبك ها را صيد كرده بودند، تعارف كرد. آنها بر سر سفره نشستند و تا چشمشان به كبك پخته افتاد به يكديگر اشاره نمودند و خنديدند. آرام آرام خنده آنها بالا گرفت به گونه اى كه توان نداشتند كه جلوى خنده خود را بگيرند.
🍃امير برآشفت و دستور داد آنها را بر درختى محكم ببندند و با چوب بر بدن آنها زدند و علت خنده بيجا را پرسيدند.
دزدان گفتند: اى امير ما به شما نخنديديم .
🍃امير پرسيد: پس از چه چيزى خنديديد؟
آنها واقعه آن مظلوم را گفتند، البته به گونه اى كه اين عمل را شهامت خود قلمداد مى كردند و بعد گفتند: اى امير! ما از آن خنده مان گرفت كه كبك كباب شده ، چگونه مى تواند شهادت بدهد؟
🍃امير گفت : كبك ها از زبان شما شهادت گرفتند و همين الان براى شما قيامت است . لذا دستور داد كه آنها را بسيار بزنند تا وسايل مرد را نشان بدهند.
🍃امير، بچه هاى مرد مظلوم را احضار كرد و اموال ايشان را پس داد و از اموال دزدان خون بها نيز پرداخت كرد و آنگاه در حضور آن بچه هاى مظلوم ، گردن دزدان را از تن جدا كرد.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شخصى نجيب و شخصى ديگر نانجيب
🌱ابن عباس گويد: در مدينه مردى بود كه درخت خرمايى در خانه داشت كه شاخه هاى آن به خانه همسايه آويزان شده بود و آن همسايه نيز فقير و عيالمند بود.
🌱صاحب درخت خرما، هر گاه وارد خانه خود مى شد، بالاى درخت خرما مى رفت تا خوشه هاى خرما را بچيند، گهگاهى يكى دو تا خرما به خانه همسايه مى ريخت بچه فقير همسايه آن خرماها را برداشته و مى خوردند. صاحب درخت پايين مى آمد و خرما را از دست بچه ها مى گرفت ، حتى اگر خرما را در دهان بچه ها مى ديد، انگشتانش را به دهان آنها كرده و خرما را بيرون مى آورد و به اين ترتيب نانجيبى خود را آشكار مى كرد.
🌱مرد فقير به حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آمده و جريان را به عرض رساند و از آن شخص شكايت كرد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: برو (من در فكر اين قضيه هستم ).
🌱تا اينكه صاحب درخت با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ملاقات نمود. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به او فرمود: درخت خرماى خودت را كه شاخه هايش به خانه فلانى سرازير است ، به من بده كه در برابر او داراى درخت خرمايى در بهشت شوى .
🌱او گفت : من داراى نخله هاى بسيار هستم ولى هيچ يك از آنها خرمايى بهتر و عالى تر از اين درخت ندارد، اين را گفت و از حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رفت .
🌱شخصى نجيب به نام ((ابو دحداح )) فرمايش هاى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را مى شنيد. به حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آمد و عرض كرد: آيا من اگر آن درخت را خريدارى كنم و به شما بدهم ، به من نيز درخت خرماى بهشتى مى دهيد.
🌱پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: آرى .
ابو دحداح ، نزد صاحب درخت رفت و با او درباره خريد آن درخت گفتگو كرد.
🌱صاحب درخت گفت : پيامبر اين درخت را خواست با درخت بهشتى عوض كند، ندادم ، ميوه اين درخت بسيار عالى است كه مرا شگفت زده كرده است ، من نخله هاى بسيار دارم ولى خرماى هيچ كدام از آنها به لطافت خرماى اين درخت نمى رسد.
🌱ابو دحداح گفت : مى خواهى آن را بفروشى ؟
او گفت : خير، مگر در برابر مال بسيار.
ابو دحداح گفت : مثلا چقدر؟
او گفت : در برابر چهل نخله خرما.
🌱ابو دحداح گفت : خيلى بالا گفتى و بعد از كمى سكوت گفت : ((باشد من چهل نخله به جاى آن درخت به تو مى دهم )).
🌱او گفت : اگر راست مى گويى ، گواه بياور.
ابو دحداح رفت چند نفر را به عنوان گواه آورد و همه گواهى دادند كه ابو دحداح فلان درخت را در برابر چهل درخت خريدارى نمود، آنگاه ابو دحداح به حضور رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آمد و عرض كرد: اكنون آن درخت خرما در ملك من است و آن را در اختيار شما گذاشتم ، پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نزد آن فقير عيالمند رفت و فرمود: اين درخت مال تو و اهل خانه تو است .
🌱از آنجا كه ابو دحداح جوانمردى كرد و در سطح عالى ، راه نجابت را پيمود و به عكس صاحب نخله ، كه نانجيبى كرد و به سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و پاداش بهشت اعتنا ننمود سوره ((ليل )) در مدح ابو دحداح و سرزنش صاحب نخله نازل گرديد(46). كه آيه 5 تا 11 آن چنين است :
🌱فاما من اعطى و اتقى ...
((و اما آن كسى كه عطا كرد و پرهيزكارى نمود و سخن نيك را پذيرفت ، آسودگى را براى او آماده سازيم و اما آن كس كه بخل كرد و خود را بى نياز (از بهشت ) شمرد و سخن حق را تكذيب كرد او را براى سختى و دشوارى آماده سازيم و هنگامى كه او به هلاكت رسد، ثروت او به حالش سودى نبخشد
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به خاطره من حسین علیه السلام...
👤استاد دانشمند
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#مرد_بلوری!
🌷خاکریزها از بس گلوله خورده بود دیگر جانپناه حساب نمیشد، فرمانده دستور داده بود که هر بسیجی یک گودال برای سنگر خود داخل خاکریز بزند. بچهها سخت مشغول کندن بودند و گرمای ۵۰ درجه عرق همه را درآورده بود. ظهر بود و همه منتظر مسئول تداراک بودند تا جیره غذایی خود را بگیرند. یک بسیجی لاغر اندام گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش میکرد. بدون اینکه حرفی بزند، سرش پایین بود و به....
🌷و به سرعت سنگرها را با قدمهای بلندش پشت سر میگذاشت. بچهها هم با او شوخی میکردند و هر کسی یک چیزی بارش میکرد: - اخوی دیر اومدی؟! - برادر میخوای بکُشیمون از گُشنگی؟ - عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟ گونی بزرگ بود و سرِ آن بندهی خدا پایین. کارش که تمام شد، گونی را که زمین گذاشت، همه شناختنش. او کسی نبود جز (شهید) محمود کاوه، فرماندهی لشکر!!!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار محمود کاوه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆عاقبت سهل انگارى و بى توجهى نسبت به عقايد فرزند
🦋در يك مجله عربى آمده بود: جوانى كه پدر و مادر خود را كشته بود، در بازجويى گفت : من آموزگارى دارم كه بى دين است و پيوسته به خدا و نظام آفرينش بد مى گويد و معتقد است كه والدينش بزرگترين خيانت را به وى كرده اند كه او را زاييده اند!
🦋او همواره مى گويد: همه پدر و مادرها جنايتكارند و دشمن كودكان معصوم . اينها به خاطر شهوترانى پليد خود، ما را زاييده و از آن جهان آرام و بى درد و رنج به اين جهان پر درد و زحمت آورده اند. هيچ پدر و مادرى فرزندشان را دوست ندارند، فقط خود و ارضاى شهوت خود را دوست دارند و اگر به فرزند خود هم اظهار دوستى مى كنند، براى اين است كه خودشان را دوست دارند و فرزند را وسيله رسيدن به خواسته هاى خودشان مى دانند، چنان كه مثلا اتومبيلشان را هم بدين جهت دوست دارند!
🦋عميق بخشيد به طورى كه افكار و رفتارمان را نسبت به والدين دگرگون ساخت . اين بود كه من مانند يك آدم كوكى - كه معلم كوكش كرده باشد - تحريك شدم و پدر و مادرم را كشتم و اكنون براى هر گونه مجازاتى حاضرم . اما بايد بگويم كه : من هيچ گونه تقصيرى ندارم ، بلكه والدين من مقصرند و جنايتكار زيرا آنان معلم مرا به خوبى مى شناختند و حتى گاهى هم او را به منزل دعوت مى كردند. گاهى كه من از عقايد ضد خدايى او انتقاد مى كردم ، پدر و مادرم مى گفتند: ((ما به عقايد فاسدش كارى نداريم ، او هر چه هست ، خوب درس مى دهد و شاگردانش با معدل عالى قبول مى شوند، ما هم قبولى و پيشرفت تو را مى خواهيم ...))!
🦋اگر والدين من خوشبختى و سعادت مرا مى خواستند، هرگز اجازه نمى دادند كه شاگرد چنين معلم منحرفى باشم و به خاطر خوب نمره آوردن و قبول شدن ، انديشه واخلاق و روحم مسموم و آلوده گردد!
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه
🌺بسیاری از اتفاقات زندگی، انتخاب شما نیستن بلکه متاثر از نیروهایی مثل: تکامل، اجتماع، سرشت و طبیعت، سبک فرزند پروری والدین، تروما و ... هستن.
🌀یعنی خیلی از مسائل خارج از اراده شما صورت میگیره، پس سرزنش خودتون معنی نداره و باید نسبت به خود شفقت داشته باشید.
🌀اما این مساله عدم انتخاب شما، به این معنا نیست که نباید برای مسائل قابل حل کاری انجام بدید و منفعل باشید.
✾📚 @Dastan 📚✾