eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.4هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 ! 🌷ديماه سال ۵۹ بود كه پيكر مجروح يك نوجوان مشهدى را به بيمارستان سرپل ذهاب در پادگان ابوذر آوردند. در دست او يك سر نيزه عراقى فرو رفته بود كه تقريباً مچ او را از ساعد جدا مى كرد. در نبردى تن به تن اين حادثه واقع شده بود. 🌷وقتى دكترها تصميم به قطع دست او گرفتند، فرياد زد: «اگر دستم را قطع كنيد همه شما را می‌كشم. من دستم را براى جنگ می‌خواهم!» به هر تقديرى بود دست او پيوند زده شد و او پس از مدت كوتاهى، دوباره به جبهه برگشت.... پانزده روز بعد، در كمال ناباورى جسد غرقه به خون اين نوجوان را به بيمارستان آوردند كه به روى مرگ لبخندى زيبا زده بود. 📚 كتاب "سرودهاى سرخ"، غلامعلى رجايى ❌️❌️ مردانِ مردستان ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان تکان دهنده دختری که زشت بود 👤استاد قرائتی مدت : دو دقیقه ✾📚 @Dastan 📚✾
خدایا! از بد کردن آدمهایت؛ شکایت داشتم به درگاهت؛ اما شکایتم را پس می‌گیرم … من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد … گاهی فراموش می‌کنم؛ که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم ….. معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت.. با تو تنهایی معنا ندارد! مانده ام تو را نداشتم چه می‌کردم دوستت دارم، خدای خوب من … +شهیدچمران •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸 🔆عیسی علیه‌السلام و شستن پای حواریین 🌾«عیسی بن مریم علیه‌السلام» به حواریین خود فرمود: «مرا به شما حاجتی است.» گفتند: «چه کار کنیم؟» 🌾عیسی علیه‌السلام از جای حرکت کرد و پاهای حواریین را شستشو داد! عرض کردند: «یا روح‌الله ما سزاوارتریم که پای شما را بشوئیم!» 🌾فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالِم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فراگیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن‌طور که من کردم و بعد فرمود: «به تواضع، حکمت رشد می‌کند نه با تکبّر، چنانکه در زمین نرم، گیاه می‌روید نه در زمین کوهستانی.» 📚(نمونه معارف، ج 3، ص 223 -وافی، ج 1، ص 4) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔖داستان_آموزنده جوانی، به خواستگاری دختری رفت و در اثنای دیدار شرعی، دختر از جوان سوال کرد: چقدر از قرآن کريم را حفظ کردی؟ جوان جواب داد: چندان زیاد حفظ نکردم؛ و لكن شوق و علاقه دارم که‌ يک بنده‌ی نیک و صالح باشم‌. بعدأ جوان از دختر پرسید: تو چقدر قرآن کريم را حفظ کردی؟ دختر گفت: ﺟﺰﺀ ﻋﻢ را حفظ کردم. از اینکه دختر فهمید، جوان واقعا صادق است؛ به ازدواج با آن موافقت کرد و بعد از عقد ازدواج، از جوان خواست که طبق وعده به حفظ قرآن کریم شروع کند. جوان گفت: اشکالی ندارد؛ به کمک هم، حفظ می کنیم. بناءً از سوره‌ی مريم حفظ را شروع کردند و به همین ترتیب، سوره های قرآن کريم را یکی پس از دیگری حفظ کردند؛ تا اینکه بعد از گذشت مدتی، تمام قرآن کریم را حفظ نموده، از امتحان استاد، موفق بدر آمدند و شهادت نامه‌ و سلسله‌ی اجازه در حفظ را، هردو حاصل کردند. اما جالب این است که در یکی از روزها زمانی که جوان به زیارت پدر خانم‌ اش رفت و به آن مژده داده گفت: الحمدلله دختر تان قرآن کریم را حفظ کرد. پدر از شنیدن سخنان شوهر دخترش متعجب شده، به اتاق خود داخل شد و شهادت نامه و تقدیر نامه های زیادی از دخترش در حفظ قرآن کريم را با خود آورده پيش روي دامادش گذاشت. داماد از دیدن آنها حیران و شگفت زده شد و دانست که خانم اش قبل از ازدواج اش حافظ قرآن کريم بوده؛ و لکن بخاطر تشويق شوهرش، به وی نگفته است تا با هم یکجا حفظ کنند. الله متعال به هر مرد مومن همسر خدا دوست و صالحه نصیب فرماید آرامش زندگی در تقوا است .👌 ✾📚 @Dastan 📚✾
اگر عمل نکردی و می‌خواهی همش بشنوی ، بشنوی و بشنوی ، کی عمل می‌کنی؟ !! بعد از اینکه پرده برداشته شد آن وقت می‌خواهی عمل بکنی ، پس باید بدانیم اگر نصایح را زیر پا گذاشتیم، نصیحتِ حالا و موعظه حالا را هم زیر پا می‌گذاریم و اگر زیر پا گذاشتیم، خاطرجمع باشیم، خبری نیست. 📚 به‌سوی محبوب ، ص٩٢ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔆خداوند جسم نیست 🍁امام صادق علیه‌السلام درباره‌ی حرف‌های هشام بن حکم به یونس بن ظبیبان فرمود: «آیا هشام ندانسته که جسم و صورت محدود و نامتناهی هستند؟ 🍁 اگر او را به‌اندازه بدانی، زیادی و نقصان در او راه می‌یابد و هرگاه احتمال زیاده و نقصان آید، پس او مخلوق خواهد بود نه خالق.» یونس گوید: «پس من چه بگویم؟» فرمود: 🍁 «بگو خدا نه جسم است و نه صورت، اوست که جسم‌ها را جسم گردانیده و صورت‌ها را صورت گری کرده است، او جزء جزء نمی‌شود و به پایان نمی‌رسد و نمی‌افزاید و کم نمی‌گردد.» 📚(توحید صدوق، ص 99) 🍃🍃امام علی علیه‌السلام فرمود: «توحید، زندگی واقعی جان (انسان) است.» 📚(غررالحکم، ج 2، ص 530) توحید افعالی ✾📚 @Dastan 📚✾
💖💖گفت : زندگی مثه نخ کردنه سوزنه! یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی، اما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی، تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن . گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟ گفت: چرا، میشه، خوبم میشه اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه. گفتم چطور مگه؟ گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره، تازه اون موقع میفهمی نه نخ داری، نه سوزن ... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🔅🍃🍃🍃🔅🍃🍃🍃 🔆به شکل میمون ⚡️یکی از شاگردان مرحوم آیت‌الله کوهستانی گوید: روزی به اتّفاق ایشان برای زیارت اهل قبور به سمت قبرستان حرکت کردیم. در مسیر راه شخصی سوار بر اسب با سرعت از مقابل ما گذشت، ایشان از من پرسید: «این سوار چه کسی بود؟» ⚡️عرض کردم: «ظاهراً اهل یکی از روستاهای منطقه است که شغلش مطربی، خوانندگی و نوازندگی در عروسی‌هاست.» ⚡️فرمودند: «عجب! پس به همین خاطر من او را به‌صورت میمونی روی اسب دیدم.» 📚(بر قلّه‌ی پارسایی، ص ۲۳۰) ✨✨امام علی علیه‌السلام فرمود: «نگاه دیده سود ندهد، آنجا که دل و بصیرت کور باشد.» 📚(غررالحکم، ج ۱، ص ۱۶۰) ✾📚 @Dastan 📚✾
💫🦋💫🦋💫🦋💫🦋💫🦋💫 🔆نام سلطان بر دیوار 🍃پدر ابوسعید ابوالخیر از دوستداران سلطان محمود غزنوی، خانه‌ای ساخته و همه دیوارهای آن را به‌صورت سلطان محمود و لشکریان و فیلان او نگاشته بود. شیخ که طفل بود، گفت: 🍃«پدر! از برای من خانه‌ای بگیر.» چون خانه آماده شد، ابوسعید همه خانه را الله بنوشت. 🍃پدر گفت: «این چرا نویسی؟» گفت: «تو نام سلطان خویش نویسی، من نام سلطان خویش.» 📚(داستان عارفان، ص 116 -تذکره الاولیاء، ص 801 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 مهمانی در تاریکی مرد فقیري خدمت پیامبر (ص) رسید و گفت :بسـیار گرسـنه هسـتم و دسـتم به جایی نمی رسد. مرا سـیر کنید. پیامبر اکرم (ص) او را به خانه همسرانش فرسـتاد. او رفت و دست خـالی برگشت، زیرا در خـانه آنهـا خـوراکی نبود که به او بدهنـد. شب فرا رسـید. رسول خـدا رو به اصحاب کرد و فرمود: چه کسی می تواند امشب این مرد گرسنه را مهمان کند؟ علی (ع) عرض کرد: یا رسول الله! من او را مهمان می کنم. سپس او را به خانه اش برد و به فاطمه (س) گفت: دختر پیامبر! غذایی در خانه هست؟ فاطمه (س) جواب داد: آري، تنها به اندازه غذاي یک دختر بچه. لکن مهمان را بر او مقدم می داریم. علی (ع) فرمود: فاطمه جان! دختر را بخوابان و چراغ را خاموش کن. زهرا فرزندش را با زمزمه هاي پر مهر مادرانه، گرسـنه خواباند و سفره را پهن کرد و چراغ را خاموش. علی (ع) و فاطمه (س) در کنار سفره نشستند و در آن تاریکی، طوري دهان مبارکشان را تکان می دادند که مهمان خیال کند آنان نیز غذا می خورند. مهمان با آن غذا سیر شد. آن شب علی و فاطمه (س) و کودکانش گرسنه خوابیدند. شب به پایان رسـید. وقت نماز صـبح، علی (ع) به محضـر پیامبر (س) رسـید. رسول خدا پس از سـلام نماز نگاهی به چهره علی انداخت و به شدت گریه کرد و فرمود: ایثار شب گذشته شما شگفت انگیز است. در این وقت آیه زیر نازل شد و حضرت، آن را براي علی (ع) خواند: «يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر، 9): آنها ایثار کرده و دیگران را بر خود ترجیح می دهند. هر چند شدیداً فقیر باشند. کسانی که خداوند آنها را از خساست و بخل نفس، باز داشته، فقط آنها خوشبختند. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 7، ص 95 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 می گویند عمر بعضی پروانه ها فقط یک روز است. 🦋 اما همان یک روز آن قدر بال بال می زنند و از نعمت زندگی لذت می برند که وقتی از دنیا می روند از زندگی خود ناراضی نیستند 🦋 بسیاری از اوقات اگر ما بپذیریم که مثل همون پروانه برای چشم برهم زدنی فرصت زندگی یافته ایم 🦋 خیلی از کارها و رفتارهایمان عاقلانه تر و محبت آمیزتر و هیجاناتمان مهارتر و زندگیمان شیرین تر می شود. 🌺 زندگیتون پر از لحظه های پروانه ای ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ...!! 🌷حسین از بچه‌های انتخابی گردان بود که دوره آموزش شنا و غواصی را چند ماه قبل در شهر تبریز طی کرده و هنگام آموزش نیروهای گردان در کنار رودخانه کارون بعنوان مربی به بچه‌ها شنا و غواصی یاد می‌داد و حسابی هم باهاشون گرم گرفته و سر و کله می‌زد، بچه‌ها هم که اکثریت‌شون اصلاً شنا بلد نبودن و با آب و لوازم غواصی واقعاً بیگانه بودند، خیلی سخت و دشوار تمرینات را یاد گرفته و انجام می‌دادند و با کارها و حرکات خنده‌دارشون مدام نظم کلاس را بهم می‌زدند و موجب شاکی شدن حسین می‌شدند. حسین هم که اصلاً اهل فرمانده‌بازی و عصبانیت نبود، وقتی.... 🌷وقتی خیلی اذیت می‌شد، هی با خنده می‌گفت: الهی همگی تو آب شهید شیم! آخه یه کم مثل بچه‌های باکلاس و درس‌خون رفتار کنید تا به کارمون برسیم! وقت نداریمها! و بچه‌ها هم با شوخی و خنده می‌گفتند: آخر چرا تو خشکی نه؟! تو آب؟! حسین هم یه قیافه جدی می‌گرفت با لبخند می‌گفت: یک جای تو کتاب‌ها خوندم که ثوابش خیلی و خیلی زیاده! آخرش هم حرفش به جاش افتاد و با همون بچه‌هایی که شنا و غواصی کار می‌کرد، اون‌طرف رودخانه اروند کنار اسکله چهارچراغه عراق میون موانع خورشیدی گیر افتاده و با انفجار مین منور همه‌شون شناسایی شده و داخل آب به شهادت رسیدند. 🌹خاطره ای به یاد بسیجی غواص ۱۹ ساله شهید معزز حسین شاکری نوری منبع: وبلاگ دل باخته ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ✾📚 @Dastan 📚✾
27.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی از مرحوم حضرت آیت الله معظم سید ابوالقاسم خویی مدت ؛ سه دقیقه ✾📚 @Dastan 📚✾
💥چه کسانی برخداوندحقی دارند!?💥 🌹وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می کند: هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود. ❗️همه تعجب می کنند. ❤️از سوی خدا خطاب می آید: 👈 هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد. 🌸قرآن می فرماید: «فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ(شوری 40)» خدا می فرماید: "اجرت بر من است" 🌿 انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید: نه ،من نمی بخشم ،من می خواهم دلم را خنک کنم!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
💐💫💐💫💐💫💐💫💐 🔆حسن بی محبوب کوفی 💥او مشهور به ابن محبوب است و از اصحاب اجماع و راوی حدیث است. امام رضا علیه‌السلام درباره‌ی او چنین دعا کرده است: «خداوند تو را به حکمت مؤیّد، زبانت را گویا و رسیدن به خیر را برایت آسان گرداند!» 💥پدرش در تعلیم او به‌قدری ساعی بود که پسرش را در کودکی تشویق به نوشتن حدیث می‌کرد و با او قرار گذاشته بود در برابر هر حدیثی که از علی بن رئاب استماع نموده و بنویسد، یک درهم به او انعام بدهد و بدین گونه مشوّق فرزند در نقل و ضبط احادیث بوده است. او از غیر امام علیه‌السلام از شصت نفر از اصحاب امام صادق علیه‌السلام هم حدیث نقل کرده و تألیفات زیادی در فن حدیث نموده است. 📚(شاگردان مکتب ائمه، ج 2، ص 23 -اعیان الشیعه، ج 5، ص 23) ⚡️⚡️پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «کسی که دو حدیث بیاموزد و با آن، نفسش را سود برساند یا دیگری را یاد بدهد که استفاده ببرد، بهتر از عبادت شصت سال است.» 📚(سفینه البحار، ج 1، ص 230 -منیه المرید) ✾📚 @Dastan 📚✾
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️ ⚫️ و پیراهن خونین حسین علیه السلام بر فراز آسمان اول 🌹به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. 💥ولی من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید. 🌹حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است... 🍃 ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود... 📚 طبق روایتی دیگر میفرمایند: 🌑هرگاه شب اول محرم فرا می رسد، اول غروب و نزدیک به اذان مغرب که ماه نو در آسمان قرار می گیرد، مادرمان حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از عرش الهی و بهشت برین پیراهن خونین جدم حسین علیه السلام را به آسمان اول می آورد و به سمت زمین تکان می دهد... ◾️ پیراهنی که آغشته به خون قلب و پیشانی و محاسن و حلقوم و نقطه نقطه ی وجود ایشان است. 🔘وقتی ایشان پیراهن را به سمت زمین تکان می دهند فریادی می زنند که صدای ایشان در تمام عالم می پیچد و به فریاد ایشان تمام ملائکه و سماواتیان به لرزه در می آیند و دل مومنین و محبان و عاشقان حسین (علیه السلام) مثل کاسه ی چینی در سینه شان تکه تکه و پاره پاره می شود... ▪️آجرک الله یا صاحب الزمان... ▪️💠▪️💠◾️ 📙ثمرات الاعواد: ۳۶.۳۷ 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 ✾📚 @Dastan 📚✾
نماز آخرین روز ماه ذی‌الحجه برای آخرین روز ماه ذی‌الحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى: 🔹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، ▫️خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى 🔹ونَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، ▫️و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى 🔹ودَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، ▫️و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو، 🔹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، ▫️خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را 🔹وما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، ▫️و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن 🔹ولا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ. ▫️و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار. 🔸وقتى چنین کردى شیطان مى گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد! 📚 اقبال الاعمال، جلد٢، صفحه٥١٧
🔆خواهش از چه كسى ؟ 🍃در يكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسين عليه السّلام رسيد و خواسته و نياز خود را بدين مضمون روى كاغذى نوشت : اى سرورم ! اى ابا عبداللّه ! من به فلان شخص مبلغ پانصد دينار بدهكار هستم و توان پرداخت آن را ندارم ، چون تنگ دست بوده از لحاظ مالى ، سخت در مضيقه مى باشم . 🍃پس از آن كه امام حسين عليه السّلام نامه او را قرائت نمود، يك هزار دينار تحويل وى داد و او را موعظه نمود و اظهار داشت : در تمام حالات سعى كن ، خواهش و خواسته خود را فقط به يكى از سه شخص بگو و از او تقاضا كن : 🔅1 - اين كه سعى كن خواسته ات را از كسى تقاضا نمايى كه مؤ من و مورد اطمينان باشد. 🔅2 - با مروّت و جوانمرد باشد، كه حتّى الا مكان نااميدت نكند. 🔅3 - داراى حسب و نسب شريفى باشد، كه تو را سبك نشمارد، بلكه برايت اهميّت و ارزش قايل شود. 🍃اءمّا دين دار مؤ من ، ايمانش سبب مى شود كه خواسته و خواهش تو را برآورده نمايد. و امّا كسى كه حسب و نسب درستى داشته و جوانمرد باشد، هرگز روى تو را زمين نمى اندازد و به هر شكلى كه باشد آبروى تو را حفظ و خواسته ات را برآورده مى كند. همچنين آورده اند: 🍃روز عاشورا، برخى از افراد بر پشت امام حسين عليه السّلام أ ثراتى را مشاهده كردند. پس موضوع را براى فرزندش ، امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام بازگو كردند و علّت آن را جويا شدند؟ 🍃حضرت سجّاد عليه السّلام پاسخ داد: اين أ ثرها به اين جهت است كه پدرم سلام اللّه عليه ، كيسه هاى آرد، خرما و... را بر پشت خود حمل مى نمود و درب منازل خانواده هاى بى سرپرست و تهى دستان و بيوه زنان و يتيمان مى برد و شخصاً تحويل آن ها مى داد. 📚بحارالانوار: ج 44، ص 190، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب . ✾📚 @Dastan 📚✾
پندانه ✅به اندازه رگ گردن نه، نزدیک‌تر از رگ گردن! 🔸 شاید زیاد این سخن خدا رو شنیدیم که وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید ولی کمتر به این فکر کردیم که خدا نمیگه اندازه رگ گردن بهتون نزدیکیم، فرموده از رگ گردن هم بهتون نزدیک‌تریم اگر تو زندگیمون موقع هر کاری فقط به همین نزدیکی خدا به خودمون درست فکر میکردیم نه درگیر گناه می‌شدیم و نه ناامید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸❄️🔸❄️🔸❄️🔸❄️🔸 🔆موالیان و شکستن حجاب‌ها 🔅🔅جوجه در داخل تخم‌مرغ به پوست تخم فشار می‌آورد تا بیرون بیاید. مرغ هم دائم او را زیر پر و بال می‌پروراند و از این‌سو به آن‌سو می‌گرداند و با نوک زدن به پوست، آن را می‌شکند تا جوجه بیرون بیاید. جوجه وقتی بیرون می‌آید، فکر می‌کند خودش بوده که توانسته پوست تخم را بشکند. سالک هم پیوسته در طبیعت اسیر است و برای بیرون آمدن تقلّا می‌کند. ولی خبر ندارد که موالیان او برای بیرون آوردنش از این پوسته طبیعت چه ها کرده‌اند؛ آخرالامر هم آن‌ها هستند که پوسته را می‌شکنند و سالک را از حجاب عالم طبیعت نجات می‌دهند. 📚(مصباح الهدی، ص 196) 🍃🍃امام علی علیه‌السلام فرمود: «آرزو، پرده‌ی مرگ است. (نمی‌گذارد انسان به یاد مرگ بیفتند).» 📚(غررالحکم، ج 1، ص 246) ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆آب دهان و شفاى چشم 🍁صالح بن ميثم اسدى حكايت كند: روزى به حضور عمّه ام ، حُبابه والبيّه - كه در اثر سجود و عبادت بسيار، نحيف و لاغر گشته بود - وارد شدم ؛ و پس از احوال پرسى ، عمّه ام به من گفت : اى برادرزاده ! مايل هستى تا حديثى از امام حسين عليه السّلام برايت بيان كنم ؟ 🍁گفتم : بلى ، برايم بازگو كن ، تا بشنوم . عمّه ام ، حُبابه گفت : من هر روز جهت زيارت و ملاقات حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام به ديدارش مى رفتم تا آن كه ناراحتى چشم پيدا كردم و ديگر نتوانستم به محضر شريفش حضور يابم . 🍁چند روزى بدين منوال گذشت ، تا آن كه روزى امام حسين عليه السّلام با جمعى از اصحابش در حالى كه من در جايگاه عبادت خود نشسته بودم بر من وارد شد و فرمود: اى حبابه ! كجائى ، مدّتى است ، كه تو را نمى بينم ؟ 🍁عرضه داشتم : اى پسر رسول خدا! ناراحتى چشم برايم پيش آمده است و به اين جهت نتوانستم محضر شما شرفياب گردم . 🍁پس حضرت دستور داد و روسرى خود را از صورتم كنار زدم ، آن گاه نگاهى به چشم من كرد و سپس آب مبارك دهان خود را به چشم من ماليد و اظهار داشت : 🍁اى حُبابه ! خداوند متعال را شكرگزار باش ، كه ناراحتى چشم تو را برطرف نمود و بهبودى بخشيد. 🍁بعد از آن به جهت شكر و سپاس پروردگار به سجده رفتم ؛ و حضرت به من خطاب كرد و اظهار نمود: اى حبابه ! سرت را بلند كن و بنشين و در آئينه نگاه كن ، و ببين در چه حالتى هستى ؟ 🍁حبابه گويد: چون سر از سجده بلند كردم ، ديگر هيچ درد و ناراحتى در چشم خود احساس نكردم ؛ پس حمد و ستايش خداوند متعال را به جاى آوردم . 🍁پس از آن امام حسين عليه السّلام افزود: ما اهل بيت و شيعيان ما، همه بر يك فطرت هستيم و از يك سرشت آفريده شده ايم ؛ و ديگران از ما جدا و بيزار مى باشند. 📚بحارالا نوار: ص 44، ص 180، دعوات راوندى : ص 65، ح 163،رجال كشّى : ص 115 ح 183، مدينة المعاجز: ج 1، ص 457، ح 976. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اسراف مکن 🔅شخصی بر امام صادق علیه‌السلام وارد شد و عرض کرد: «مقداری به من (پول) قرض عنایت کنید تا وقت استطاعت، قرض شما را ادا کنم.» امام فرمود: «آیا کشت و زراعتی داری که هنگام برداشت حاصل، را ادا کنی؟» 🔅عرض کرد: «نه به خدا قسم.» فرمود: «آیا تجارت و بازرگانی داری که هنگام فروش، قرضت را ادا کنی؟» عرض کرد: «نه به خدا قسم.» 🔅فرمود: «آیا مال و ملکی داری که بفروشی و قرضت را ادا کنی؟» عرض کرد: «نه به خدا قسم.» فرمود: «اینک تو از کسانی هستی که خداوند برای تو در مال و ثروت ما حقی قرار داده است.» آنگاه دستور داد کیسه‌ای را که در آن پول بود آوردند. امام دست در آن کرد و مشتی پول بیرون آورد و به او داد. بعد فرمود: 🔅از خدا بترس و اسراف مکن. سخت‌گیر مباش و میانه‌رو باش، زیاده‌روی و تبذیر هرآینه اسراف است که خداوند فرمود: «زیاده‌روی نکنید». 📚نمونه معارف، ج 1، ص 190؛ تفسیر عیاشی ✨✨امام عسگری علیه‌السلام فرمود: «از اسراف کردن دوری کنید که اسراف از کار شیطان می‌باشد.» 📚بحارالانوار، ج 50، ص 292 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب. میگفت: مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟ عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود.حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت. لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود: مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم. شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست. 📚 شهید شاپور برزگر، کتاب راهیان علقمه ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «بترسید از دل سوزوندن» داستان عجیب نانوا_و_مشتری مسیحی «انتهای این کلیپ تحول عجیبی در مَنِش و رفتار شما رخ میدهد...» ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ویژه ماه ♨️تفاوت یاران امام زمان(عج) با یاران امام حسین(ع) چیست؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام ✾📚 @Dastan 📚✾