eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شنیدنی از خاطرات ایام حیات مرحوم میرزا علی آقا قاضی 🎤 حجت‌الاسلام مسعود عالی مدت : یک دقیقه ✾📚 @Dastan 📚✾
🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳🌼🌳 🔆مردن به اذان خدا 💥يكى از شاگردان مرحوم قاضى گويد: من در دلم نسبت به آيت الله قاضى شك كرده بودم روزى خدمت ايشان بودم و مشغول صحبت ناگهان مار بزرگى از سوراخ بيرون آمد و كنار ديوار حركت مى كرد من كه بسيار تعجب كرده بودم آن را به مرحوم قاضى نشان دادم . ايشان نگاهى به مار كرد و گفت : ((مت باذن الله)) 💥مار فورا در جاى خود خشك شد. و آقاى قاضى بدون اعتنا به آن به ادامه صحبت مشغول شدند بعد من رفتم و به آن مار دست زدم كه ببينم آيا واقعا مرده يا سحر و جادو است ديدم آقاى قاضى با اسم خدا (( المميت )) آن را قبض روح كرده است . 💥 بعد وقتى ايشان را ديدم لبخندى زدند و گفتند: (( خوب آقا جان امتحان هم كردى ، امتحان هم كردى )) ما و مجنون همسفر بوديم در سيناى عشق او به مقصدها رسيد و ما هنوز آواره ايم 💥💥شنيدن تسبيح علامه طباطبايى (ره) فرمودند مرحوم آقاى قاضى (رضوان الله عليه) گفتند: شبى در مسجد كوفه ذكر در و ديوار را شنيدم بطورى كه آن شب خوابم نبرد. ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نا محرمان ما خامشيم ✾📚 @Dastan 📚✾
💫🌼💫🌼💫🌼💫🌼💫 🔆دعای نیمه شب پدر 🌺مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی نقل می کند: شبی از شب‌ها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود. فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهواره‌اش مواجه شدم و بی‌درنگ گفتم: پروردگارا! به‌حق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی‌پایان موفق گردان. 🌺به برکت دعای نیمه‌شب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود. علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیت‌های مهم مرجعیت و مسافرت‌های مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت(ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود 110 جلد می‌باشد.1 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 2 1. با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان 2. حافظ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✾📚 @Dastan 📚✾
علامه حسن زاده آملی: ♻️انسان باید به دنبال چه چیزی برود که ابدی السعادة باشد ؛ لذا فرمود: ♻️و العرفان بالله هــــو العلم وَحْدَهُ فطوبى لِمَن نالَ بتلكَ الْعَطِيَّةِ ♻️علم و دانایی فقط همان عرفان و معرفت به خداست؛ پس خوشا به حال کسی که به آن عطیه نایل شده است. 📚ترجمه و شرح قصیده‌ی عائره‌ی ینبوع الحیوة/ص٤٠١ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸شبـی رویـایـی ✨خوابـی شیـرین 🌸همـراه با آرامش ✨و یـاد خـدا 🩵 🌸براتـون آرزومنــدم 🌸شبتـون آبـی تر از دریـا ✨در پنــاه خــدا باشیــد ✾📚 @Dastan 📚✾
خدایا!❤️ روزم را با نام تو شروع میکنم... سلام می کنم☘️🌸 سلامی بی پایان به درگاه با لطف و عظمتت که سراسر رحمت است و بنده نوازی. 🌅سلام، صبحتون بخیر 🌅 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆راستی و ترس 🌱عده‌ای نزد معاویه بودند و سخن می‌گفتند. احنف بن قیس خاموش بود. معاویه گفت: «ای ابوبحر! چرا سخن نمی‌گویی؟» گفت: «اگر دروغ بگویم، از خدا می‌ترسم و اگر راست بگویم، از شما ترسانم.» 📚راه روشن، ج 5، ص 271 ✨✨پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «یُعذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بِعَذابٍ لا یُعذِّبُ بِهِ شَیئا مِنَ الْجَوارِحَ: خداوند، زبان را عذابی کند که هیچ یک از جوارح را همانند آن عذاب نکند.» 📚اصول کافی، ج 2، ص 94 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆🌹داستان زیبای حضرت ادريس(ع)🌹 ☘حضرت ادريس يكي از پيامبران الهي است كه نامش دو بار در قرآن كريم آمده است.ادريس كلمه اي غير عربي است ونامگذاريش به اين اسم به اين دليل است كه او حكم خدا وسنتش را به مردم درس مي داده است. 🌱ادريس از لحاظ تقدم زماني بعد از حضرت آدم(ع) در قرآن از پيامبران شمرده شده وميان او وآدم پنج پيامبر فاصله بوده است.ادريس در مصر متولد ودر سيصد سالگي رحلت فرمود . 🌿شخصيت ادريس(ع) 👈او مردي بود با شكمي فراخ وسينه اي بزرگ كه همواره در اين فكر بود كه آسمان وزمين ومخلوقات پروردگاري مدبر وحكيم دارد . 🌱سي يا پنجاه صحيفه توسط جبرئيل بر او نازل شد وخداوند به او علم نجوم وحساب وهيات داد كه معجزه اوست و اولين كسي بود كه خياطي كرد ولباس دوخت. 🌹قرآن مجيد او را به سه صفت وصف مي كند:صبر وشكيبائي-صدق وراستي-بلندي مقام وبزرگي 💥پادشاه زمان ادريس(ع) ❣امام باقر(ع) مي فرمايد در زمان ادريس پادشاهي ستمگر به نام يبوراسب زندگي مي كرد.روزي يبوراسب از سرزمين سبز وخرمي عبور كرد كه متعلق به شخص مومني بود.پادشاه از او خواست كه زمين را به او واگذار كند اما مرد گفت كه خانواده خودم به آن محتاج تر است.اين سخن مرد باعث ناراحتي پادشاه شد ودر نتيجه با مشورت زنش تصميم به قتل مرد گرفتند وبا اجير كردن چند نفر او را به قتل رساندند. ⚡️خشم الهي به جوش آمد وبه ادريس وحي شد كه به پادشاه اعتراض كن واين خبر را برسان كه به زودي از تو انتقام خواهم گرفت وتو را از اريكه قدرت به زير خواهم كشيد وشهرت را خراب وزنت طعمه سگان خواهد شد. 🌹ادريس وحي را ابلاغ كرد اما از طرف پادشاه به مرگ تهديد شد وچون ممكن بود به قتل برسد از آن شهر كوچ نمود واز خداوند خواست تا ديگر باران به آن ديار نبارد. ❣خداوند به ادريس فرمود در اينصورت شهر ويران شده وعده زيادي هلاك خواهند شد اما ادريس به اين امر رضايت داد وبا يارانش به غاري پناه بردند وغذاي آنها توسط فرشته اي تامين مي شد.از طرف ديگر عذاب خداوند نازل شد ،شهر ويران گشت ،پادشاه كشته وزنش طعمه سگها گشت. 💫قبض روح حضرت ادريس(ع) ❣خداوند بنا به دلايلي به يكي از فرشتگان غضب نموده ودر نتيجه بالهايش را كنده واو را به جزيره اي در درياي سرخ تبعيد نموده بود . فرشته نزد ادريس رفته واز او درخواست شفاعت نمود وادريس او را دعا كرد وخداوند فرشته را عفو كرد. 🌸فرشته در عوض از ادريس خواست كه از او حاجتي بخواهد وادريس درخواست كرد كه به آسمان چهارم پرواز كند.وقتي ادريس به آسمان چهارم رفت عزرائيل را ديد كه با تعجب به او نگاه مي كند .ادريس وقتي دليل تعجب او را پرسيد عزرائيل در جواب گفت : ❣ خداوند به من دستور داده كه جان تو را درميان آسمان چهارم وپنجم بگيرم والان حکمت این دستورحق تعالی رادرک میکنم آنگاه ادریس پیامبردر همانجا قبض روح شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫 🔆پيش بينى وضع آب و هوا ☘همه جا صحبت از پيش بينى منجمان بود كه امسال هوا چگونه خواهد بود و كشت و زرع به چسان و باغ‏ها چه اندازه ميوه خواهند داد و راه‏ها آيا امن هستند يا نه ... ☘شيخ ابوسعيد روزى بر منبر رفت و گفت: سخن منجمان را شنيديد و درباره سال آينده، چنين و چنان گفتيد . اكنون بشنويد تا من اوضاع سال آينده را برايتان پيش بينى كنم و يقين بدانيد كه پيش بينى من درست‏تر از همه باشد و هيچ خطا نكنم . مردم، يك صدا گفتند كه بگو . ☘گفت: (( سال آينده چنان خواهد بود كه خدا مى‏خواهد؛ چنان كه پارسال آنسان بود كه خدا مى‏خواست و هر سال همان گونه است كه او مى‏خواهد؛ نه كم و نه بيش . و صلى الله على محمد و آله اجمعين. )) اين را گفت و از منبر فرود آمد . 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
💖🌷 💥ﺁﯾـﺎ ﻣـﯿـﺪﺍﻧـﯽ ﭼـﺮﺍ ﺩﺭ ﮔـﻮﺵ ﻃـﻔـﻞ ﺗـﺎﺯﻩ ﻣـﺘـﻮﻟـﺪ ﺷـﺪﻩ اذان ﻣـﯽ ﮔـﻮﯾـﻨـﺪ ⁉️ ❣ﺭﺳﻮﻝ ﺍﮐﺮﻡ صلی الله علیه وسلم ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ : 🌿ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﻃﻔﻞ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﭼﭗ ﺍﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺑﮕﻮﺋﯿﻢ . 👈 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﭘﺲ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﮐﺠﺎﺳﺖ❓❗️ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺁﯾﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﺍﺫﺍﻥ ﻭ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ⁉️ 👈ﭼﻮﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪﻣﺎﻥ ﺍﺫﺍﻥ ﻭﺍﻗﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﻮﺷﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦﺭﻭﺯﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ . 🔮 ﭘﺲ ﻋﻤﺮ ﻣﺎ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ "ﺍﺫﺍﻥ" ﻭ "ﻧﻤﺎﺯ" است 🔮 ✨ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﻤﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ پرﺑﺮﮐﺖ و ایمانی ﮐﻦ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷حمله عصبی که می‌یومد سراغش تموم فکر و ذکرش می‌شد تسکین درداش. می‌دونستم دیر یا زود کار دستِ خودش می‌ده. ایّوب کسی بود که شهلا از زبونش نمی‌افتاد. اون روز وقتی دیدم نیم ساعته صِدام نزده هول برم داشت.... بی‌حال یه گوشه نشسته بود. چشمم افتاد به خون‌های تازه روی فرش. دلم هُـرّی ریخت. نوک چاقـو رو فرو برده بـود تو سینه‌اش و فشار می‌داد!! 🌷مـرد همسایه رو صدا زدم. بچه‌ها دویدن تو پذیرایی و خیره شدن به باباشـون.... ترسم از این بود که نکنه چاقو رو اون‌قدر فرو کنه تو سینش که برسه به قلبـش!! چونم به لرزش افتاده بود. -- ایّوب جان، چاقو رو بده به مـن. چرا با خودت این کار رو می‌کنی؟ مرد همسایـه رسید و دستشو گرفت. ایوب داد می‌زد: ولم کـن. بزار این ترکش لعنتی رو درش بیارم. تورو خـدا شهلا.... 🌷بغضم ترکید: ایّوب جان بزار بریم دکتر. درد داشت. -- دارم می‌سوزم شهـلا. بخدا خودم می‌تونم درش بیارم. خستم کرده.... بچه‌ها کنار هم ایستاده بودن و غریبـانه نگاهِ باباشون می‌کردن و آروم آروم اشک می‌ریختن. ایوب تنش می‌لرزید. قطره‌های اشک از گوشه‌ی چشمش می‌چکید. ....به‌هوش که اومد تا چشماش به زخم تازه رو تنش افتاد، پرسید: این دیگه چیه؟! اشکامو پاک کردم و چیزی نگفتم. چون اگر می‌فهمید خیلی از من و بچه‌ها خجالت می‌کشید.... 🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید معزز ایّوب بلندی : همسر گرامی شهید ❌ روز محشر که حَق و حُقه جداست ✅ بُرد با خانواده شهداست ✾📚 @Dastan 📚✾
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺داستان دو هم مدرسه‌ای که یکی عبدالمالک ریگی شد و دیگری مداح اهل بیت ✾📚 @Dastan 📚✾