eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆تنهایی امیرالمومنین علیه علیه السلام 🍂روزی امیرالمؤمنین از مسجد خارج شد و از کنار محل نگهداری حیوانات که سی رأس گوسفند در آنجا نگه داری می شد، عبور کرد و فرمود: 🍂به خدا قسم اگر من به تعداد این گوسفندان، نیرو داشتم، حاکم را از حکومتش برکنار می کردم؛ وقتی عصر شد، تعداد 360 نفر با علی بیعت کردند که تا پای جان در کنار او بجنگند. حضرت به آنها فرمود: بروید و سرهای خود را بتراشید و در محله احجار الزیت حاضر شوید. 🍂حضرت سر خود را تراشید و در محل قرار حاضر شد ولی از بیعت کنندگان جز ابوذر، مقداد، حذیفه، عمار و سلمان که در آخر آمد، کسی دیگری حاضر نشد. حضرت در این هنگام دست به آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا این قوم مرا تنها گذاشته و ناتوان کردند، همانگونه که بنی اسرائیل هارون را ناتوان گذاشتند. 📕کافی، ج8، ص 33، ح5 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆بردباری 🪴مروان حکم يکي از سران بني‏ اميه و يکي از سرسخت‏ ترين دشمنان رسول اکرم و اميرمؤمنان علیهم السلام بود. پيامبر او را از مدينه تبعيد کرد، اما عثمان او را به مدينه بازگرداند و معاويه او را فرماندار مدينه کرد. 🪴مروان از هيچ ستم و جنايتي در حق امام حسن مجتبي علیه السلام کوتاهي نکرد و تا آن حضرت زنده بود در آزار وي و شيعيان و يارانش دريغ نکرد. هنگامي که امام به شهادت رسيد، مروان در تشييع جنازه حضرت شرکت کرد. امام حسين عليه‏السلام به او فرمود: 🪴 «تو به هنگام حيات و زنده بودن برادرم، هرچه از دستت برمي‏‌آمد کردي، اما اينک در تشييع او حاضر شده‏‌اي و گريه مي‏‌کني؟» 🪴 مروان به يکي از کوه‌هاي اطراف اشاره کرد و پاسخ داد: «هر چه کردم، با کسي کردم که بردباري‏‌اش از اين کوه بيشتر بود. 📚 تاريخ الخلفا ،سیوطی 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷 🔆تبلیغ نماز و فرهنگ نماز 🪴آیة ا . . . العظمی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی ؛ (1284 - 1365 ه . ق ) یکی از مراجع بزرگ تقلید و مقیم نجف اشرف بود از هندوستان خدمت آقا آمدند و جهت سرپرستی شیعیان آن دیار درخواست کردند که ، ایشان یکی از فضلای نجف را به آن کشور اعزام کند ، آقا یکی از طلاّب فاضل را فرا خواند و اجازه نامه مفصلی در علم و دانش و فقه او نوشت و در ادامه نامه از شیعیان آن سامان درخواست کرد که وجود این عالم را مغتنم شمارند . 🪴نامه را به دست روحانی داد و او متن اجازه را خواند ، و سپس رو به ایشان کرد و گفت : آقا من از جانب شما به بلاد هند می روم امّا اگر از من مسئله مرجع تقلید را بپرسند من دیگری را برای مرجعیت معرفی می کنم زیرا شما را اعلم نمی دانم ! 🪴آقا با کمال متانت فرمودند : ((من شما را جهت تبلیغ فرهنگ نماز و حلال و حرام خدا به هندوستان می فرستم نه برای تبلیغ شخصیت و مرجعیّت خودم ! ! )) 📚عرفان اسلامی ، ج 10، ص 258 ✾📚 @Dastan 📚✾
💖🌷 اهل آرامش که شدی شاد کردن دیگران بیشتر از شاد بودن خودت به دلت می چسبد، و از اين كار حال خوشی پیدا می کنی! از درون به خود میبالی! ارزشمندتر از همیشه ات می شوی! به این نقطه که برسی آرامش وجودت را فرا می گیرد، آرامشگر می شوی! نه به راحتی می رنجی و نه به آسانی می رنجانی! آرامش سهم دل هايي ست كه نگاه شان به نگاه خداست... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🌙 ✨پــروردگــارا✨ ✨در این شب دل انگیز ✨آنچه را که بیصدا✨ ✨از قلب عزیزانم گذر کرده ✨در تقدیرشان قرار ده ✨تا لذتی دو چندان را ✨برایشان به ارمغان بیاورد ✨شبتون بخیر و سراسر آرامش ✨در آغوش پر از مهر خدا باشید،🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح همگی بخیر✋ عشـــــق به ❤️ وجــــودتون🕯 همیشــــه ‌‎‌‌‌‎ ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆نماز با عجله ✨✨روزی پیامبر اکرم(ص) در مسجد نشسته بودند در این هنگام شخصی وارد شده و به نماز ایستاد. اما بسیار با عجله رکوع و سجود بجا آورد و ارکان نماز را نیمه کاره انجام داد. 💥حضرت فرمودند: مانند کلاغی که به زمین نوک می زند، خم و راست شده و نماز خوانده، هر آینه اگر او در چنین وضعی و با چنین نماز خواندنی از دنیا برود، به دین من نمرده است. 📚شنیدنیهای تاریخ «داستانها و حکایتهای کتاب المحجة البیضاء» نویسنده : سید مهدی شمس الدین ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خروس 💥حاج محمدصادق تخته فولادی (م 1290) استاد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود. عالمی بنام شیخ محمدباقر نجفی، هر شب جمعه خدمتش می‌رسید و اظهار ارادت می‌کرد. استاد برای امتحان می‌گوید: 💥«جمعه آینده یک خروس برای من بیاور» آقا نجفی خروسی می‌گیرد و زیر عبا نگه می‌دارد تا کسی نبیند، چون اگر مردم ببینند چه خیالی درباره‌ی او می‌کنند. با ناراحتی خروس را نزد استاد می‌آورد، ایشان می‌فرمایند: 💥 «ما از شما خروس خواستیم نه خروس دزدی» او می‌گوید: «من از شما تعجّب می‌کنم، این خروس را از خانه آورده‌ام.» حاجی می‌فرماید: 💥«تعجب من هم از این بود که خروس برای شماست؛ چطور ناراحت بودید و نخواستید کسی آن را ببیند، فکر کردم شاید مال خودتان نبوده است.» 📚نشان از بی‌نشان‌ها، ج 1، ص 39 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🔆سخن گفتن امامان به تمام زبان ها ♨️ابوبصیر نقل کرده است: روزی به امام کاظم عرض کردم که امام زمان را چگونه می توان شناخت؟ 🌺 امام فرمود: امام زمان را به چند چیز می توان شناخت. یکی از آنها سخن گفتن امام به هر زبانی است. در حال صحبت بودیم که مردی از جانب خراسان آمد و پس از سلام شروع به صحبت کردن به زبان عربی کرد. و حضرت پاسخ او را به زبان خراسانی داد. 🌺مرد خراسانی گفت به خدا سوگند من به این جهت با شما به زبان عربی صحبت کردم که تصور می کردم شما زبان خراسانی نمی دانید. اکنون می بینم که شما فصیح تر از من به زبان خراسانی صحبت می کنید. حضرت فرمود: 🌺اگر من این زبان را بهتر از تو ندانم پس فضیلت و علم من بر تو چگونه است و چگونه مستحق خلافت و امامت هستم؟ سپس امام فرمود: کلام و زبان هیچ قبیله ای بر ما پوشیده نیست 📚اکبرپور، حبیب الله، 1381. معجزات امام کاظم علیه السلام. مشهد: نشر دقت ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹❤️ انسانهای صادق به صداقتِ حرف هیچکس شک نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند. انسانهای دروغگو تقریبا حرف هیچکس را باور ندارند و معتقدند که همه دروغ می گویند. انسانهای امیدوار همواره در حالِ امیدوار کردن دیگرانند. انسانهای نا امید همیشه آیه یاس می خوانند. انسانهای شریف همه را می دانند. انسانهای حسود همیشه فکر می کنند که همه به آنها حسادت می کنند. انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است. انسانهای حیله گر معتقدند که همه مشغول توطئه هستند. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 خاطرات شهید همت: 🌿 از وقتی این ظرف های تفلون را خریده بودیم، چند بار گفته بود یادت نره! فقط قاشق چوبی بهش بزنی. دیگر داشت بهم بر می خورد. با دل خوری گفتم: ابراهیم! تو که این قدر خسیس نبودی. برای این که سوء تفاهم نشود، زود گفت: نه! آدم تا اون جا که می تونه، باید همه چیز رو حفظ کنه. باید طوری زندگی کنه که کوچکترین گناهی نکنه. ✾📚 @Dastan 📚✾
39.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 طبیب هنرمند 👈 داستان عرق‌خوری که عاقبت بخیر شد! ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸🔅🌸 🔆اخلاص در عمل ✨ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند: ☘روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است. ☘خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟ ☘و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست. 🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 🔆ریاکار 💫یکی از حربه هایی که همیشه دشمنان اسلام، خصوصا حکام از آن استفاده می کردند، تزویر و ریاکاری بود. به عنوان مثال: 💫عمر سعد که به بزرگترین جنایات تاریخ دست می زند، وقتی اسرای اهل بیت(ع) را وارد کوفه کردند، کوچه به کوچه، حتی در کوچه های یک متری و دو متری می گردانیدند. تا اینکه به کوچه ای رسیدند. دیدند عمر سعد در جلو این کوچه ایستاده و دستهای خود را به دو طرف دیوار چسبانده است و از عبور اسرا جلوگیری می کند! 💫از او پرسیدند، چرا مانع عبور آنان می شوی؟ 💫پاسخ داد: در این کوچه خانه کودک یتیمی است. که تصرف در مال یتیم بدون اجازه ولی او یا حاکم شرع جایز نیست. بنابراین نمی گذارم از این کوچه استفاده کنید. 📚منبع کتاب ریاکاریهای امویان و عباسیان،چ محمد علی چنارانی، ص ۵۵و ۵۶ 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ✾📚 @Dastan 📚✾
✅العبد محمدتقی بهجت : 🔸 مگر ثواب زيارت سيدالشهداء را ما می‌دانيم چه خبر است؟! مگر می‌دانيم رواياتی كه درباره زيارت سيدالشهداء وارد شده،‌ به كجا رسيده است؟! هيچ می‌توانيم بگوييم: «كان كمن زار الله في عرشه؛ زيارت امام حسين در شب جمعه مانند كسی است‌كه خدا را درعرشش زيارت كند» يعنی چه؟ آيا ما از اين‌ها می‌فهميم ؟! 🔷 يا همين بكاء بر سيد الشهدا ثوابش چه اندازه است؟ آيا می‌توانيم حدی برايش بگوييم كه ديگر از آن بالاتر نيست؟ 📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٢٧۴ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸 می دانید چرا نیلوفر در مرداب گل می دهد؟ 🌿 برای اینکه به همه ثابت کند که در بدترین شرایط هم 👌می شود بود 👌می شود بود 👌می شود بود 👌می شود بخشید 👌می شود بود 👌می شود بود 🌸 نیلوفر مقاوم و وفادارترین گل در جهان است 🌿 کمی از او درس بگیریم و برای زیبا، شاد، قوی و موفق بودن شرایط را بهانه نکنیم! ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🌙 ⭐️الهی 💫گفتی کریمم ⭐️پس تاکـرم 💫تو درمیان است ⭐️نا امیدی برما حرام است 💫خـدایـا... ⭐️توسختی های زندگی 💫دستمان را بگیـر ⭐️که سخت محتـاج 💫نگاهت هستیم ⭐️شبتـون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊یابن الحسن... گرفته دلم برای دلت که هستی عزادار داغ پدر 🕯🖤 کجای روضه بابا نشسته ای...؟🥀 تسلیت باد عج ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆فرق بين شيعه و دوست 🌻در كتاب تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام و نيز در كتاب مرحوم قطب الدّين راوندى - به نقل از دو نفر از راويان حديث به نام يوسف بن محمّد و علىّ بن سيّار - آمده است : 🌻شبى از شب ها به محضر مبارك حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شديم . 🌻همچنين والى شهر كه علاقه خاصّى نسبت به حضرت داشت ، به همراه شخصى كه دست هاى او را بسته بودند، وارد منزل امام عليه السلام شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! اين شخص را از دكّان صرّاف در حال سرقت و دزدى گرفته ايم . 🌻و چون خواستيم او را همانند ديگر دزدان شكنجه و تأديب كنيم ، اظهار داشت كه از شيعيان حضرت علىّ عليه السلام و نيز از شيعيان شما است و ما از تعذيب او خوددارى كرديم و نزد شما آمديم تا ما را راهنمائى و تكليف ما را نسبت به اين شخص روشن بفرمائى . 🌻حضرت فرمود: به خداوند پناه مى برم ، او شيعه علىّ عليه السلام نيست ، او براى نجات خود چنين ادّعائى را كرده است . 🌻سپس والى آن سارق را از آن جا بُرد و به دو نفر از مأمورين خود دستور داد تا آن سارق را تعذيب و تأديب نمايند، پس او را بر زمين خوابانيدند و شروع كردند بر بدنش شلاّق بزنند؛ ولى هر چه شلاّق مى زدند روى زمين مى خورد و به آن سارق اصابت نمى كرد. بعد از آن ، والى مجدّدا او را نزد امام حسن عسكرى عليه السلام آورد و گفت : ياابن رسول اللّه ! بسيار جاى تعجّب است ، فرمودى كه او از شيعيان شما نيست ، اگر از شيعيان شما نباشد پس لابدّ از شيعيان و پيروان شيطان خواهد بود و بايد در آتش قهر خداى متعال بسوزد. و سپس افزود: با اين اوصاف ، من از اين مرد معجزه و كرامتى را مشاهده كردم كه بسيار مهمّ خواهد بود، هر چه ماءمورين بر او تازيانه مى زدند بر زمين مى خورد و بر بدن او اصابت نمى كرد و تمام افراد از اين جريان در تعجّب و حيرت قرار گرفته اند. 🌻در اين موقع امام حسن عسكرى عليه السلام به والى خطاب نمود و فرمود: اى بنده خدا! او در ادّعاى خود دروغ مى گويد، او از شيعيان ما نيست ، بلكه از محبّين و دوستان ما مى باشد. والى اظهار داشت : از نظر ما فرقى بين شيعه و دوست نمى باشد، لطفا بفرمائيد كه فرق بين آن ها چيست ؟ 🌻حضرت فرمود: همانا شيعيان ما كسانى هستند كه در تمام مسائل زندگى مطيع و فرمان بر دستورات ما باشند و سعى دارند بر اين كه در هيچ موردى معصيت و مخالفت ما را ننمايند. و هر كه خلاف چنين روشى باشد و اظهار علاقه و محبّت نسبت به ما نمايد دوست ما مى باشد، نه شيعه ما. 🌻سپس امام عليه السلام به والى فرمود: تو نيز دروغ بزرگى را ادّعا كردى ، چون كه گفتى معجزه ديده ام ؛ و چنانچه اين گفتار از روى علم و ايمان باشد مستحقّ عذاب جهنّم مى باشى . 🌻بعد از آن ، حضرت در توضيح فرمايش خود افزود: معجزه مخصوص انبياء و ما اهل بيت عصمت و طهارت مى باشد، براى شرافت و فضيلتى كه ما بر ديگران داريم و نيز براى اثبات واقعيّات و حقايقى كه از طرف خداوند متعال به ما رسيده است . 🌻در پايان ، امام عسكرى عليه السلام به آن مرد - متّهم به سرقت - خطاب نمود و فرمود: بايد شيعه علىّ عليه السلام در تمام امور زندگى ، شيعه و پيرو او - و ديگر اهل بيت رسالت - باشد و ايشان را در هر حال تصديق نمايد؛ و نيز بايد سعى نمايد كه هيچ گونه تخلّفى با ايشان نداشته باشد و خلاصه آن كه در همه امور، خود را هماهنگ و مطيع ايشان بداند. 📚 تفسير الا مام العسكرى عليه السلام : ص 316، ح 161، الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 684، ح 3، مدينة المعاجز: ج 7، ص 2579. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆رام شدن اسب چموش 🔸مرحوم شيخ طوسى ، كلينى و بعضى دبگر از بزرگان ، به نقل از شخصى به نام ابومحمّد هارون تلعكبرى حكايت كنند: 🔸روزى در شهر سامراء جلوى مغازه ابوعلىّ، محمّد بن همام نشسته و مشغول صحبت بوديم ، پيرمردى عبور كرد، صاحب مغازه به من گفت : آيا او را شناختى ؟ 🔸گفتم : خير، او را نمى شناسم . گفت : او معروف به شاكرى است ، كه خدمتكار حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام مى باشد، دوست دارى تا داستانى از آن حضرت را برايت بازگو كند؟ گفتم : بلى . 🔸پس آن شخص را صدا كرد، وقتى آمد به او گفت : سرگذشت و خاطره اى از حضرت ابومحمّد عليه السلام براى ما تعريف كن . 🔸شاكرى گفت : در بين سادات علوى و بنى هاشم شخصى بزرگوارتر و نيكوكارتر به مثل آن حضرت نديدم ؛ در هفته ، روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به دارالخلافه متوكّل عبّاسى احضار مى گرديد. 🔸و معمولاً در همين روزها، مردم بسيارى از شهرهاى مختلف جهت ديدار خليفه عبّاسى مى آمدند و خيابان و كوچه هاى اطراف در اثر إزدحام جمعيّت و سر و صداى اسبان و قاطرها و ديگر حيوانات ، جائى براى آسايش و رفت و آمد نبود. 🔸وقتى حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام نزديك جمعيّت انبوه مى رسيد، تمام سر و صداها خاموش و نيز حيوانات ساكت و آرام مى شدند و بى اختيار براى حضرت راه مى گشودند و امام عليه السلام به راحتى عبور مى نمود. 🔸روزى پس از آن كه حضرت از قصر خليفه عبّاسى بيرون آمد، به اتّفاق يك ديگر، به سمت محلّ فروش حيوانات رفتيم ، در آن جا داد و فرياد مردم بسيار بود، همين كه نزديك آن محلّ رسيديم ، همه افراد ساكت و نيز حيوانات هم آرام شدند. 🔸سپس امام عليه السلام كنار يكى از دلاّلان نشست و درخواست خريد اسب يا استرى را نمود، به دنباله تقاضاى حضرت ، يك اسب چموشى را آوردند كه كسى جرأت نزديك شدن به آن اسب را نداشت . امام عليه السلام آن را به قيمت مناسبى خريدارى نمود و به من فرمود: اءى شاكرى ! اين اسب را زين كن تا سوار شويم . 🔸و من طبق دستور حضرت ، نزديك رفتم و افسارش را گرفتم ، با اشاره حضرت ، آن اسب چموش بسيار آرام و رام گرديد و به راحتى و بدون هيچ مشكلى آن را زين كردم . دلاّل چون چنين ديد، از معامله پشيمان شد و جلو آمد و گفت : اين اسب فروشى نيست . 🔸حضرت موافقت نمود و فرمود: مانعى ندارد؛ و سپس آن اسب را تحويل صاحبش داد. هنگامى كه برگشتيم و مقدارى راه آمديم ، متوجّه شديم كه دلاّل دنبال ما مى آيد و چون به ما رسيد گفت : صاحب اسب پشيمان شده است و اسب را به شما مى فروشد. 🔸حضرت دو مرتبه به محلّ بازگشت و آن را خريد و من - در حالتى كه هيچكس جرأت نزديك و سوار شدن بر آن اسب را نداشت - آن را زين كردم ؛ و بعد از آن ، حضرت جلو آمد و دستى بر سر و گردن اسب كشيد و گوش راستش را گرفت و چيزى در گوشش گفت و سپس سخنى هم در گوش چپ آن گفت و حيوان بسيار آرام گرديد كه به راحتى تسليم آن حضرت شد و همه از مشاهده چنين صحنه اى در تعجّب و حيرت قرار گرفتند. ا📚صول كافى : ج 1، ص 507، ح 4، غيبت شيخ طوسى : ص 129، مجموعة نفيسة : ص 237، مدينة المعاجز: ج 7، ص 578، ح 2572، بحارالا نوار: ج 50، ص 251، ح 6 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چاك زدن يقه پيراهن در تشييع جنازه پدر و جواب ازاشكال ذهنى 🌻مرحوم شيخ طوسى ، ابن شهرآشوب ، سيّد هاشم بحرانى و بعضى ديگر از بزرگان ، به نقل از فضل بن حارث حكايت نمايند. 🌻در آن روزى كه حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام به شهادت رسيده بود و تصميم گرفته بودند كه حضرت را تشييع و تدفين نمايند، من نيز در شهر سامراء حضور داشتم . پس با خود گفتم كه من هم در اين فيض عظيم - يعنى ؛ تشييع جنازه امام هادى عليه السلام - مشاركت نمايم . 🌻لذا همچون ديگر افراد - كه از اقشار مختلف حضور يافته و - منتظر مراسم تشييع بودند، من نيز در كنارى ايستاده و منتظر خروج جنازه مطهّر و مقدّس ‍ آن حضرت شدم . 🌻ناگهان متوجّه گشتم كه فرزندش حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام با پاى پياده از منزل خارج گرديد، در حالى كه يقه پيراهن خود را چاك زده بود. 🌻پس ضمن آن كه جذب ديدار عظمت و جلال امام عسكرى عليه السلام گشتم ؛ ولى از شمايل زيبا و رنگ چهره آن حضرت - كه گندم گون و نمكين بود - بسيار در تعجّب و حيرت قرار گرفته بودم ؛ و نيز دلم براى حضرت مى سوخت ، چون كه پدر از دست داده و بسيار خسته به نظر مى رسيد! 🌻بعد از تشييع جنازه ، به منزل بازگشتم و شبان گاه ، در عالَم خواب امام عسكرى عليه السلام را ديدم كه از افكار من اطّلاع يافته و به من خطاب كرد و فرمود: اى فضل ! رنگ چهره من ، كه تو را به تعجّب و حيرت وا داشت ، رنگى است كه خداوند متعال براى بندگانش بر مى گزيند و انتخاب آن در اختيار بنده نيست . و اين خود عبرت و نشانه اى است براى آگاهى افرادى كه داراى عقل و شعور باشند. 🌻و سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: ما - اهل بيت عصمت و طهارت - مانند ديگر افراد نيستيم ، كه از كار و تلاش خسته شويم ؛ و يا آن كه نسبت به مصائب و بلاهائى كه از طرف خداوند متعال مى رسد احساس ‍ ناراحتى و نارضايتى كنيم ؛ بلكه از درگاه ربوبى پروردگار درخواست مى نمائيم كه ثبات و صبر عطا فرمايد. و ما در چنين مواقعى در خلقت و آفرينش جهان و ديگر موجودات نفكّر و انديشه مى نمائيم . 🌻بعد از آن ، امام حسن عسكرى عليه السلام در همان عالَم خواب ، فرمود: اى فضل ! متوجّه باش كه سخن ما در خواب و بيدارى يكسان است و تفاوتى ندارد.(1) همچنين آورده اند: 🌻هنگامى كه حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام در تشييع جنازه پدر بزرگوارش حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام ، يقه پيراهن خود را چاك زده بود. لذا بعضى افراد تعجّب كرده و سخن به اعتراض گشودند، و برخى مانند شخصى به نام ابوالعون اءبرش اعتراض خود را در نامه اى توهين آميز نوشت و براى امام عسكرى عليه السلام ارسال داشت . 🌻حضرت در پاسخ به نامه اعتراض آميز ابوالعون اءبرش ، مرقوم فرمود: اى نادان ! تو از اين گونه مسائل چه خبر دارى ؟! 🌻مگر نمى دانى كه حضرت موسى عليه السلام در فوت برادرش هارون يقه پيراهن خويش را چاك زد. 🌻و سپس افزود: همانا كه تو نخواهى مُرد مگر آن كه نسبت به دين اسلام كافر شوى و عقل خود را نيز از دست خواهى داد. و طبق پيش گوئى حضرت ، اءبرش ، مدّتى قبل از مرگش كافر گشت و نيز ديوانه گرديد، به طورى كه فرزندش ، از ملاقات پدرش با مردم جلوگيرى مى كرد؛ و در محلّى او را زندانى كرده بود.(2) 📚1- رجال كشّى : ص 574، ح 1087، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص ‍ 434، بحارالا نوار: ج 50، ص 300، ح 75، مدينة المعاجز: ج 7، ص 649، ح 2641. 2- رجال كشّى :ص 572، ح 1085، مناقب ابن شهرآشوب :ج 4، ص ‍ 435، بحار:ج 50، ص 191، ح 4، و ج 82، ص 85، ح 28، كشف الغمّة :ج 2، ص 395، مدينة المعاجز:ج 7، ص 650،ح 2642. ✾📚 @Dastan 📚✾
4_5798472854831895419.mp3
2.39M
▪️قصه یتیمی امام زمان علیه‌السلام 👈 توصیف آخرین لحظات زندگانی امام عسکری علیه‌السلام 🎙حجت الاسلام عالی علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 🌷اولين روزى كه او را ديدم هرگز فراموش نمی‌كنم. تازه به گردان ما آمده بود. چهره‏‌اى معصومانه ولى مصمم داشت. خيلى دلم می‌خواست با او صحبت كنم؛ ولى راستش را بخواهيد خجالت می‌كشيدم. در يك گروهان بوديم و هر شب او را با گريه‏‌هاى عاشقانه و سوز دلى عميق درحال خواندن نماز شب می‌ديدم. همين امر، اشتياق مرا براى صحبت با او بيشتر می‌كرد. 🌷هنگام اجراى عمليات كربلاى پنج فرارسيد. غروب بود و ما در نخلستانهاى حاشيه‏‌ی شلمچه منتظر فرارسيدن شب بوديم. من در سنگرى دراز كشيده بی‌آنكه در خواب باشم، چشمانم را بسته بودم. احساس كردم كسى دارد به صورتم دست می‌كشد و با خنده می‌گويد: «امشب اين چهره با خون، رنگين خواهد شد.» چشمانم را باز كردم خودش بود. كنار من دراز كشيده بود و صحبت می‌كرد. آرى، او حسين منتخبى بود كه مدتها مشتاق صحبت كردن با او بودم. 🌷از من پرسيد: «امشب عازم بهشت هستى يا نه؟» گفتم: «تو چطور؟» تبسمى كرد و با لحنى سرشار از معصوميت گفت: «آرى، به زودى خواهم رفت!» اشك از چشمانم چون ابر بهارى شروع به باريدن كرد. به او گفتم: «سلام مرا به امام حسين عليه‏‌السلام، شهدا و برادرم منصور (شهيد منصور شيخ‏‌زاده بی‌سيم‏چى گروهان جعفر.) برسان و شفاعت مرا نزد پروردگار بنما.» با همان تبسم هميشگى، سرى به علامت تصديق تكان داد و از كنارم برخاست و رفت. اين آخرين ديدار ما بود. او در همان عمليات پرپر شد. 🌹خاطره ای به یاد شهیدان حسين منتخبى و منصور شیخ‌زاده : رزمنده دلاور مسعود شيخ‏‌زاده 📚 کتاب "ذوالفقار" ص ۶۹ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وصیت نامه‌ی عجیب شهید باغانی ⭕️ بسیار درس آموز و عاشقانه، که مورد توجه خاص مقام معظم رهبری قرار گرفت! 💠 استاد پناهیان ✾📚 @Dastan 📚✾