🌷 #هر_روز_با_شهدا_3609🌷
❌❌ بانوان حتماً بخوانند!
#حوض_خون!!
🌷زمستان ۱۳۶؟ شنیدم توی بیمارستان شهید کلانتری لباس رزمندهها را میشویند. ده، پانزده خانم جمع شدیم و راه افتادیم سمت بیمارستان. پنجاه، شصت متر از زمین خالی کنار اورژانس را حصار زده بودند. یکی از خانمهای آنجا توضیح داد چهکار کنیم. هر کدام نشستیم پای یک لگن، لگنهای فلزی و پلاستیکی سرخ و سفید. لباسها و ملافههای بیمارستان شهید کلانتری و بیمارستان صحرایی و جبهه را میشستیم. لای ملافهها تکه گوشت و استخوان و پوست هم میدیدیم. خیلیها دل و جرأت دیدن آن صحنهها را نداشتند و غش میکردند. من و خدیجه بیاد ترسی نداشتیم، چون مردهها و شهدا را هم غسل میدادیم. تکه گوشت و پوستی اگر لای آنها بود، غسل میدادیم، لای پارچه سفیدی میگذاشتیم و توی محوطهی کنار رختشویی دفن میکردیم.
🌷کمکم رختشویی برای ما شد آرامگاهی از اعضای بدن شهدایی که نمیدانستیم کجایی هستند. همیشه فضای رختشویی پر بود از بوی خون و وایتکس و گریه مادرها. زیر لب مویه میکردند. هر روز دستم توی وایتکس و آب سرد بود و لباسم هم خیس. وقتی باد بهم میخورد سوز سرما را توی استخوانهایم حس میکردم. کم نبودند خانمهایی که با وجود مشکلات فراوان میآمدند رختشویی. یکی از همسایهها چند تا بچه کوچک داشت. هر روز میآمد رختشویی. لحظهای بیکار نبود. وقتی میخواست برگردد خانه، دستوپایش را سنگ میکشید و چند بار میشست. طوری که سرخ میشدند. بهش گفتم: «اگه اینقدر حساسی چرا میآی؟!»
🌷....گفت: «شوهرم راضی نیست بیام. میگه بچهها مریض میشن. این کار رو میکنم تا با بوی وایتکس بهانه دست شوهرم ندم.» متوجه شدم هر بار خیلی به شوهرش التماس میکند و حتی دستش را میبوسد تا بگذارد بیاید رختشویی! یک روز گفت: «دعا کن مزد التماسهام بشه شهادت.» روز قدس سال ۱۳۶۴ با هم رفتیم راهپیمایی. تا در مصلا با هم بودیم. خداحافظی کرد. بیست دقیقه نگذشته بود که با صدای موشک همه از جا پریدیم. رفتم غسالخانه، چشمم افتاد بهش. شوکه شدم، خودش بود. بالاخره مزد التماسش را گرفت و با زبان روزه و لب تشنه شهید شد.
#راوی: خانم فاطمه اسلامیپور، خاطره ای از رختشویی اندیمشک در دفاع مقدس
📚 کتاب "حوض خون"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل کرد: من و میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیّد محمّد سنگلجی در سامرا شب در پشتبام در خدمت مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی درس میخواندیم.
در اثناء درس ما استاد بزرگ ما مرحوم آقای آقا سیّد محمّد فشارکی تشریف آورده در حالتی که آثار گرفتگی و انقباض در بشـرهاش پیدا بود. معلوم شد که این انقلاب و انقباض وی در اثر بروز وبا بود در عراق که در آن اوقات خبرش منتشر شده بود.
فرمود: شما مرا مجتهد میدانید؟
عرض کردیم: بلی
فرمود: عادل میدانید؟
گفتیم: بلی
فرمود: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد حکم میکنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتاً از نرجس خاتون والده ماجدہ حضرت حجت (س) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند شفاعت نماید تا شیعیان سامرا را از این بلا نجات دهد.
فرمود: همین که این حکم صادر گردید و چون مقامْ مقامِ ترس و بیم بود همه شیعههای مقیم سامرا اطاعت نموده زیارت عاشورا را به همان قرار خواندند. در نتیجه آن، یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد در حالتی که هر روز ده پانزده نفر از غیر شیعه تلف میشد.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۳۳۰
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سرور فاطمه عليهاالسلام
روزى حضرت فاطمه عليهماالسلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد:
پدر جان ! روز قيامت تو را كجا ديدار كنم ؟
پيامبر فرمود:
فاطمه جان ! كنار در بهشت ، آنگاه كه پرچم حمد به دست من باشد، در حالى كه در پيشگاه خداوند براى امتم شفاعت مى كنم . فاطمه : پدر جان ! اگر آنجا به خدمت نرسيدم ؟
پيامبر: سر حوض كوثر ديدار كن كه امتم را سيراب مى كنم .
- اگر آنجا ديدارت نكردم ؟
- در صراط مرا ملاقات كن كه ايستاده ام و مى گويم خدايا امتم را سلامت بدار!
- اگر آنجا نتوانستم ؟
- مرا پاى ميزان ديدار كن كه مى گويم خدايا امتم را سالم بدار!
- چنانچه آنجا هم نشد؟
- با من در پرتگاه دوزخ ديدار كن كه شعله هايش را از امتم دور مى كنم . فاطمه زهرا عليهاالسلام از اين خبر شاد و خرسند گرديد. درود خداوند بر او و پدر و همسر و فرزندانش باد.
📚بحار : ج 8، ص 35 و ج 36، ص 288 و ج 43، ص 21.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حضرت فاطمه (س) در قیامت
سلمان فارسى به پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: اى مولاى من ! از تو مى خواهم از فضايل فاطمه (سلام الله عليها) در قيامت ، به من خبر بدهى !
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) با چهره اى خندان به او نگريست و فرمود:
((سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است . فاطمه (سلام الله عليها) همان بانويى است كه در عرصه محشر، سوار بر شتر عبور مى كند كه سرش (نمودى ) از خشيت خدا است ، و چشمانش از نور خدا مى باشد، تا اين كه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ آن ، و على (عليه السلام) در پيشاپيش آن ، و حسن و حسين (عليه السلام ) در پشت سر آن حركت مى كنند، خداوند حافظ و نگهبان او است ، تا از صحنه محشر عبور كند در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى رسد:
((اى همه خلايق ! چشمهاى خود را فرو خوابانيد، و سرهاى خود را پايين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على (عليه السلام) امام شما، مادر حسن و حسين (عليه السلام) است . پس ، از پل صراط عبور مى كند، در حالى كه دو چادر شفاف و سفيد بر سر دارد.
وقتى كه فاطمه (سلام الله عليها) وارد بهشت مى شود و به نعمتها و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مى نگرد، مى گويد:
بسم الله الرحمن الرحيم ...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ اَلْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ..... لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ
( سوره فاطر، آيه 34 و 35.)
(به نام خداوند بخشنده مهربان ، حمد و سپاس خداوند را كه حزن و اندوه را از ما دور ساخت ، البته خداى ما بخشنده و شكرپذير است ، آن خدايى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچ گونه رنج و ناگوارى به ما نمى رسد).
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:پس از آن كه خداوند به فاطمه (سلام الله عليها) وحى مى كند:
اى فاطمه ! آنچه را كه مى خواهى از من مسئلت كن ، كه به تو عطا مى كنم و تو را خشنود مى سازم
فاطمه (سلام الله عليها) عرض مى كند:
خدايا تو اميد منى ، بلكه بالاتر از اميد منى ، از درگاه تو مسئلت مى كنم كه دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ ، عذاب نكنى
خداوند به او وحى مى كند:
اى فاطمه ! به عزت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمين ، به خود سوگند ياد نموده ام كه دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نكنم(1)
(1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، ص 48.
📚منبع:۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از جارچی تهران
📣 همایش مجمع بیداری نیروهای انقلاب برگزار شد
🔸️همایش مجمع بیداری نیروهای انقلاب با حضور رییس مجلس شورای اسلامی در حرم مطهر امام خمینی (ره) برگزار شد.
🔸️در این مراسم محسن رضایی، دبیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا و حجتالاسلام سید رضا تقوی رئیس مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس حضور داشتند.
https://eitaa.com/joinchat/976224256Ca9fc359963
📣 اخبار ریزُ درشتِ تهران👆
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋در دین خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنیم به حال خوب توجه شده. میتوان عصارۀ دینداری را در برخورداری از حال خوب خلاصه کرد. هرچه دین به ما میگوید، در واقع راهی برای رسیدن به حال خوب است. حال خوب نتیجۀ همۀ دینداریها، اعتقادات و صفات اخلاقی خوب است.
🦋حال خوب دو رکن اساسی دارد: «نداشتن ترس و نگرانیِ بیجا» و «نداشتن غم» بهعبارت دیگر: نداشتنِ «نگرانی دربارۀ آینده و غصه خوردن دربارۀ گذشته»
🦋خدا دوست ندارد خوف و غمی در انسان باشد چون این دوتا حال آدم را بد میکند و اگر حالمان بد شد، از خدا دور میشویم. لذا در قرآن 12بار این شاخص را دربارۀ دنیا و آخرت بیان فرموده: «لا خَوفٌ عَلَیهِم و لا هُم یَحزَنون»
❌«نگرانیِ بیجا» یک شاخص برای حال بد است. لحظه به لحظه که نگران هستی، داری از خدا دور میشوی، ظاهراً گناه نمیکنی ولی مقدمات گناهها و فجایع بزرگ را در خودت پدید میآوری و امکان کارهای خوب زیادی را در خودت از بین میبری. اصلاً برای چه میخواستی کار خوب بکنی؟ برای اینکه به یک حال خوب برسی، ولی الان به یک حال بد، تن دادهای!
#استادپناهیان
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 @Dastan 📚✾
❤️💚ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷود
ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ زیباتر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ یاﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ
ﺟﺰ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩیگرﺍﻥ ﻫﻢ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺷﺘﻪ باشیم
✾📚 @Dastan 📚✾
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السَّلاَمُعَلَیْکِأَیَّتُهَاالصِّدِّیقَةُالشَّهِیدَةُ
🥀السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
🥀اين روزها كه مادرمان بين بستر است
🥀دل بيشتر هواييه ديدار دلبر است
🥀اين روزها كه ياس علي(ع)قد خميده 🥀است دل بيشتر براي ظهورت تپيده است…
🏴ایام فاطمیه تسلیت باد .🏴
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆فاطمه عليهاالسلام در صحراى محشر
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روزى نزد دختر گرامى اش فاطمه آمد، او را اندوهگين ديد. از او پرسيد:
دختر عزيزم چرا غمگينى ؟
فاطمه عليهاالسلام پاسخ داد:
پدر جان ! روز قيامت را به ياد آوردم كه مردم در آن روز برهنه برانگيخته مى شوند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
دخترم ! براستى آن روز، روز بسيار سهمگينى است . ولى فرشته وحى (جبرئيل ) از جانب خداوند به من خبر داد كه :
آن روزى كه زمين شكافته مى شود نخستين كسى كه از دل خاك برمى خيزد، من خواهم بود، پس از من جدت حضرت ابراهيم و سپس همسر گرانقدر تو، اميرمؤمنان . آنگاه خداى مهربان جبرئيل را با هزار فرشته به سوى تو مى فرستد و بر فراز آرامگاهت هفت قبه از نور زده مى شود.
سپس اسرافيل با سه جامه نور در بالاى سرعت مى ايستد و تو را با نهايت احترام ندا مى دهد كه :
اى دختر گرانقدر محمد! برخيز كه روز برانگيخته شدن تو است !
و شما در نهايت امنيت و آرامش و در پوشش كامل برمى خيزى .
اسرافيل آن جامه هاى بهشتى را به تو مى دهد و تو آنها را مى پوشى . آنگاه فرشته ديگرى به نام زوقاييل مركبى از نور كه زمام آن لولو تازه است و بر پشت آن كجاوه اى از طلا نصب است براى شما مى آورد و تو با شكوه و جلال بر آن مركب مى نشينى و زوقاييل مهار آن را مى كشد در حالى كه پيشاپيش تو هفتادهزار فرشته اند و در دست هر كدامشان پرچم هاى تسبيح و ستايش است .
و هنگام حركت تو به سوى محشر هفتاد هزار حوريه به استقبال تو مى آيند، با نظاره كردن بر تو خوشحالى مى كنند و در دست هر كدام از آنها وسيله خوشبو كننده اى از نور مى باشد كه فضا را عطر آگين مى سازد و بر سرشان تاجهايى از گوهر ناب است كه با زبرجد سبز آراسته شده اند.
📚بحار: ج 43، ص 225
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆احترام به شخصيت و خريد آزادگان
مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد:
يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم .
فرمود:
حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بينم (لازم نيست با زبان بيان كنى ) مرد روى زمين نوشت .
(انا فقير محتاج ) من فقيرى نيازمندم .
على عليه السلام به قنبر فرمود:
با دو جامه ارزشمند او را بپوشان .
مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود. حضرت
فرمود:
يكصد دينار نيز به او بدهيد!
بعضى گفتند:
يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى !
على عليه السلام فرمود:
من از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:
مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود:
من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند. (نيكى ها انسان را برده و بنده مى كند.)
📚ب : ج 41، ص 34 و ج 74، ص 407.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تسبيح فاطمه عليه السلام
اميرالمومنين عليه السلام به مردى از طایفه بنى سعد فرمود: آيا مى خواهى از وضع خود و فاطمه براى تو سخن بگويم ؟
فاطمه آنقدر با مشك آب آورد که آثار به دوش گرفتن مشك بر بدنش پيدا شد و آنقدر آسيا كرد كه دستهايش پينه بست و آن چنان در نظافت خانه كار كرد كه لباسهايش گرد آلود شد و بقدرى آتش در زير ظرف غذا روشن كرد كه لباسهايش گرد سياه گرديد وصدمه زيادى از اين كارها ديد.
به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و ازاو بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اين كارها نجات خواهى يافت .
او نيز نزد پدر رفت اما ديد جماعتى اطراف پدر را گرفته از اين رو از صدمات حيا كرد خواسته خود را بيان كند و بدون آنكه سختى بگويد برگشت .
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فهميد كه دخترش زهرا براى حاجتى نزد او آمده بود. روز بعد به خانه ماآمد و گفت : اى فاطمه ديروز چه حاجتى داشتى ؟
اميرالمومنين عليه السلام گفتن : يا رسول اللّه ! فاطمه آنقدر مشك آب آورده است كه حمل آن بر بدنش اثر كرده است و آنقدر آسيا كرده است كه دستهايش پنبه بسته است و خانه را نظافت نموده كه لباسهايش غبار آلوده شده و از بس آتش زير ظرف غذا روشن كرده است لباسهايش به گرائيده است من هم به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و از او بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اين كارها نجات خواهى يافت .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: آيا مى خواهيد چيزى به شما بياموزيم كه از خدمتكار بهتر باشد؟
وقتى در رختخواب رفتيد سى وسه مرتبه سبحان اللّه و سى سه مرتبه الحمداللّه و سى و چهار مرتبه اللّه اكبر بگوئيد.
فاطمه عليه السلام سه مرتبه گفت : از خداى رسولش راضى شدم .
📚كشف الغمه ، ج 2، ص 97.
✾📚 @Dastan 📚✾