❤️نیایش شبانه با پروردگار
خــــــدای عـــــزیز و مــــهربان!
مهربانیت همانند امواج دریا پی در پی
ساحل وجودم را در بر میگیرد
و به دستِ قدرت تو ،
تمام تیرهای بلا شکسته میشود…
تو هر زمان با من و در کنار من بودهایی
من در “گهوارهی” محبتت چه آسوده آرام گرفتهام…
پس ای “خـــــداے “مهربانم…
به ذکر نام زیبایت و نیایش لحظههایت ،
وجود زمینیَم را ملکوتی گردان…
تا آنچه تو میخواهی باشم
و از آنچه من هستم “رها” شوم ،
که تو… بی نیاز و من “غرق” نیازم
✨✨✨شبتون آرام✨✨✨
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖✨دلتـون پـراز طراوت
🌸✨دستتون پـراز سخاوت
💖✨شـادیتون بی نهایـت
🌸✨زندگیتون پـراز بـرکت
💖✨و روزو روزگارتـون
🌸✨پـراز شـادی و بروفق مراد
💖✨روزتون زیبـا و در پنـاه خدا
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆پاسخ به پرسش
ابوهاشم مى گويد:
شخصى از امام عسكرى عليه السلام پرسيد:
چرا زن بيچاره در ارث يك سهم و مرد دو سهم مى برد؟
امام عليه السلام فرمود:
چون جهاد و مخارج همسر به عهده زن نيست و نيز پرداخت ديه قتل خطايى (1) بر عهده مردان است و بر زن چيزى نيست .
ابوهاشم مى گويد:
با خود گفتم :
اين مساءله را ((ابن ابى العوجاء)) از امام صادق عليه السلام پرسيد همين جواب را به او داد.
بدون آنكه اين سخن را اظهار كنم ، ناگاه امام عسكرى عليه السلام رو به من كرد و فرمود:
آرى ! اين همان سوال ((ابن ابى العوجاء)) است و وقتى سوال يكى باشد پاسخ ما (امامان ) نيز يكى است ، آخرى ما (امامان ) همان سخن را مى گويند كه اولى ما آن را گفته است و نخستين فرد ما با آخرين نفر ما در علم و امامت مساوى هستند.
لكن برترى و امتياز پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام در جاى خود ثابت است .(2) و آن دو بزرگوار بر سايرين ائمه اطهار امتيازاتى دارند.
1- ديه قتل خطايى بر عهده ((عاقله )) از خويشان قاتل است . عاقله ؛ ((برادرها و عموها و پسر برادر و پسر عمو و پدر و فرزند قاتل مى باشد.))
2- بحار: ج 50، ص 255.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌾☘🌾☘🌾☘🌾☘🌾☘🌾
#داستان_آموزنده
🔆نجات از مرگ ناگهانى
روزى منصور دوانيقى - خليفه عباسى كسى را به سراغ امام صادق عليه السلام فرستاد. هنگامى كه حضرت نزد وى آمد، او را در كنار خود نشانيد.
سپس چند بار صدا زد محمد را (1) پيش من بياوريد! مهدى را نزد من بياوريد! و مرتب تكرار مى كرد.
به منصور گفتند:
هم اكنون مى آيد، وقتى كه مهدى آمد منصور رو به امام كرده ، گفت :
آن حديثى را كه درباره صله رحم نقل كردى دوباره بگو تا فرزندم مهدى نيز بشنود.
امام فرمود:
آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا صل الله علیه وآله روايت كرد كه آن حضرت فرمود:
مردى كه از عمرش سه سال مانده اگر صله رحم كند خداوند سى سال مانده قطع رحم كند، خداوند به خاطر قطع رحم عمر سى ساله او را سه ساله مى كند.
سپس اين آيه را خواند: يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (2)
منصور: اين حديث نيكو است ولى منظورم اين حديث نيست .
امام : آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا صل الله علیه وآله نقل كرد كه فرمود:
صله رحم خانه ها را آباد مى كند و عمرها را فزونى مى بخشد، اگر چه بجاى آورندگان مردمان خوبى نباشند.
منصور: اين هم حديثى است ، لكن منظورم اين حديث نيز نيست .
امام : صله رحم حساب - روز قيامت - را آسان مى كند و از مرگ بد، ناگهانى حفظ مى نمايد.
منصور: آرى ! منظورم همين حديث بود. (3)
هدف منصور اين بود كه مى خواست اين حديث را فرزندش بشنود و نسبت به صله ارحام مواظب رفتار خود گردد.
1- محمد پسر منصور و لقبش مهدى بود.
2- خداوند هر چرا بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و ام كتاب نزد اواست (29 سوره رعد)
3- بحار: ج 47، ص 163 و ج ، 74 ص 93.
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#تلنگر
💎ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ؛
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ!
ﺷﺎﯾـﺪ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ...!
ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟
ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ...
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭﻙ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭﺍﻣﻨﻴﺖ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ
ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ
ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺱ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻰ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﻴﻨﻰ»
ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ.
ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭ می کنیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
💜✨💜
✍ حکایتی زیبا و خواندنی
ماژیک
مادر خسته از خرید برگشت و به زحمت زنبیل سنگین را داخل خانه کشید. پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و می خواست کار بدی را که تامی کوچولو انجام داده، به مادرش بگوید.
وقتی مادرش را دید به او گفت: «مامان! مامان ! وقتی من داشتم تو حیاط بازی می کردم و بابا داشت با تلفن صحبت می کرد تامی با یه ماژیک روی دیوار اطاقی را که شما تازه رنگش کرده اید، خط خطی کرد!»
مادر آهی کشید و فریاد زد: «حالا تامی کجاست؟» و رفت به اطاق تامی کوچولو.
تامی از ترس زیر تخت خوابش قایم شده بود، وقتی مادر او را پیدا کرد، سر او داد کشید: «تو پسر خیلی بدی هستی»
و بعد تمام ماژیکهایش را شکست و ریخت توی سطل آشغال.
تامی از غصه گریه کرد. ده دقیقه بعد وقتی مادر وارد اطاق پذیرایی شد، قلبش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد. تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود و درون قلب نوشته بود: مادر دوستت دارم!
مادر درحالی که اشک می ریخت به آشپزخانه برگشت و یک تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آویزان کرد. بعد از آن، مادر هر روز به آن اطاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه می کرد!
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#عروسى_خوبان
🌷بعد تفحص شهدای منطقهی علمیاتی كربلاى ۵ و انتقال شهدا به استانها و شهرستانهاى مربوطه؛ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪﯼ خانواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ…. ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ. ﺩﺧﺘﺮ خانومی ١٩ تا ٢٠ساله ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ. ﮔﻔﺘم: ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟ چطور مگه؟ ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ. ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ، میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش. زد زیر گریه و گفت: یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ. ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍین ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ؛ میشه به جای ظهر پنجشنبه، شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ....؟!
🌷....شب جمعه ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا، بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ. ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ؛ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن، ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن. کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ. ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم: ﺍﯾﻨﺠﺎ چه ﺧﺒره؟! گفتند: ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮنه است. ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ؛ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد: ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبريد؟ بابامو كجا میبريد؟ ﻧﺒﺮﯾـﺪش. برگردونيد. یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ بیاد ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩی ﻋﻘﺪم باشه. ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ؛ ﺑﺎﺑﺎمو ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ. بابامو بیارید.
🌷پیکر باﺑﺎی شهیدﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾم داخل خونه. نشست کنار تابوت تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ باباشو دور تا دوﺭ ﺳﻔﺮﻩﯼ ﻋﻘﺪ مرتب چید. بعد گشت استخوون دست باباشو برداشت. يا زهرا سلام الله علیها کشید رو سرش و گفت: بابا جون، باباجون، ببین دخترت عروس شده.... عاقد: برای بار سوم میپرسم؛ عروس خانوم وکیلم؟ صورت گذاشت روی استخوانهای بابا؛ گفت: با اجازه پدرم، بله....
#راوى: جانباز شيميایى هفتاد درصد سید حمزه حسینی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
#داستان_آموزنده
🔆پاسخ كودك در كلاس، از علوم مختلف
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم در ضمن بيانى مفصّل حكايت فرمايد:
روزى يك نفر عرب باديه نشين به قصد حجّ خانه خدا حركت كرد و در حال احرام چند تخم كبوتر از لانه كبوتران برداشت ؛ و آن ها را شكست و خورد، سپس متوجّه شد كه در حال احرام نبايد چنين مى كرد.
و چون به مدينه بازگشت از مردم سؤ ال نمود خليفه رسول اللّه صلى الله عليه و آله كيست ؟ و منزلش كجاست ؟
او را نزد ابوبكر بردند و او پاسخ آن را مسئله را ندانست .
و بالا خره در نهايت اعرابى را نزد اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام آوردند و حضرت پس از مذاكراتى اظهار نمود: آنچه سؤ ال دارى از آن كودكى كه در كلاس نزد معلم نشسته است بپرس كه او جواب كافى را به تو خواهد داد.
اعرابى گفت : (إ نّا للّه و إ نّا إ ليه راجعون )، پيغمبر خدا رحلت كرد و دين بازيچه افراد قرار گرفت و اطرافيان او مرتدّ شده اند.
حضرت امير عليه السلام فرمود: خير، چنين نيست و افكار بيهوده در خود راه مده ؛ و از اين كودك آنچه مى خواهى سؤ ال كن تا تو را آگاه نمايد.
وقتى اعرابى متوجّه كودك - يعنى ؛ حضرت ابو محمّد حسن مجتبى عليه السلام - شد ديد قلمى به دست گرفته و مشغول خطّ كشيدن روى كاغذ مى باشد؛ و معلّم او را تشويق و تحسين نموده و به او آفرين مى گويد.
اعرابى خطاب به معلّم كرد و گفت : اى معلّم ! اينقدر او را تعريف و تمجيد و تحسين مى كنى ، كه گويا تو شاگردى و كودك ، استاد تو است !؟
اشخاصى كه در آن جلسه حضور داشتند خنده اى كردند و گفتند: اى أعرابى ! تو سؤ ال خود را بيان كن و پراكنده گوئى مكن .
اعرابى گفت : اى حسن ، فدايت گردم ! من از منزل به قصد حجّ خارج شدم ؛ و پس از آن كه احرام بستم ، به لانه كبوتران برخورد كردم ؛ و تخم آن ها را برداشته و نيمرو كردم و خوردم و اين خلاف را از روى عمد و فراموشى مسئله انجام دادم .
حضرت مجتبى عليه السلام فرمود: اى اعرابى ! كار تو عمدى نبود و در سؤ ال خود اشتباه كردى .
أ عرابى گفت : بلى ، درست گفتى و من از روى نسيان و فراموشى چنين كردم ، اكنون بايد چه كنم .
امام که در حال خط كشى روى كاغذ بود فرمود: به تعداد تخم كبوتران كه مصرف كرده اى ، بايد شتر جوان مادّه تهيّه كنى ؛ و سپس آن ها با شتر نر، جفت گيرى كنند؛ و براى سال آينده هر تعداد بچّه شترى كه به دنيا آمد، آن ها را هديه كعبه الهى قرار دهى و قربانى كنى تا كفّاره آن گناه باشد.
اعرابى گفت : اين كودك دريائى از معارف و علوم الهى است ؛ و اگر مجاز باشم خواهم گفت كه تو خليفه رسول اللّه بايد باشى .
آن گاه حضرت مجتبى سلام اللّه عليه فرمود: من فرزند خلف رسول خدا هستم ؛ و پدرم اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام خليفه بر حقّ وى خواهد بود.
أعرابى گفت : پس ابوبكر چكاره است ؟
فرمود: از مردم سؤ ال كن كه او چكاره است .
در همين لحظه صداى تكبير مردم بلند شد و حضرت امير عليه السلام فرمود: شكر و سپاس خداوندى را كه در فرزندم علم و حكمتى را قرار داد كه براى حضرت داود و سليمان عليهماالسلام قرار داده بود.(1)
1- تهذيب شيخ طوسى : ج 5، ص 354، ح 144، مدينة المعاجز: ج 3، ص 944، هداية الكبرى : ص 38.
📚منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#پندانه 🙏🤍
✍️ کسی که نمیداند زیاد نمیداند، سخن زیاد گوید
🔹حکیمی را پرسیدند:
مردم چگونه سخن گویند؟!
🔸حکیم گفت:
دو کس کم سخن گویند؛ نخست کسی که میداند کم میداند؛ و دوم کسی که میداند زیاد میداند.
🔹پس کسی که نمیداند کم میداند و کسی که نمیداند زیاد نمیداند، سخن زیاد گویند.
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله حقشناس (رحمة الله علیه):
در ماه رجب، بلند شو و داد بزن! مبادا داداشجون وقتت را بهبطالت و کارهای بیخود بگذرانی! هرقدر میتوانید بکوشید که توجّه و مراقبه داشته باشید، هر ساعت و دقیقۀ این ماه، غنیمت است.
نام دیگر ماه رجب، شهرالله الاصبّ است. شهر الله الاصبّ یعنیچه؟ فرمودهاند: این ماه، ماهی است که رحمت فراوان در آن، بر بندگان ریزش میکند و خداوند تبارک و تعالی کرامتها و ثوابهایی به آنها عطا میکند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه حتّی به قلب و خیال کسی خطور کرده است.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
باید یاد بگیری خط پایانی وجود دارد و
تو نباید همه چیز را در نیمہ راه رها
کنی.باید تمامش کنی...🌹
✾📚 @Dastan 📚✾