فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅ماجرای شنیدنی #امام_صادق (علیه السلام) و ظرف شراب
🔰#استاد_حسینی_قمی
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹❤️
انسانهای بزرگ : درباره عقاید حرف می زنند
انسانهای متوسط : درباره وقایع حرف می زنند
انسانهای کوچک : پشت سر دیگران حرف می زنند
انسانهای بزرگ : درد دیگران را دارند
انسانهای متوسط : درد خودشان را دارند
انسانهای کوچک : بی دردند
انسانهای بزرگ : عظمت دیگران را می بینند
انسانهای متوسط : به دنبال عظمت خود هستند
انسانهای کوچک : عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
انسانهای بزرگ : به دنبال کسب حکمت هستند
انسانهای متوسط : به دنبال کسب دانش هستند
انسانهای کوچک : به دنبال کسب پول هستند
انسانهای بزرگ : به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
انسانهای متوسط : پرسش هایی می پرسند که پاسخ دارند
انسانهای کوچک : می پندارند
پاسخ همه پرسش ها را می دانند
انسانهای بزرگ : به دنبال خلق مسئله هستند
انسانهای متوسط : به دنبال حل مسئله هستند
انسانهای کوچک : مسئله ندارند!
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله العظمی جوادی آملی:
دنیا جاده ای یک طرفه به سوی قیامت است که در آن درنگ شدنی نیست؛ اگر در مسیر زندگی، با تقوا حرکت کنیم، ندای حق به گوشمان میرسد که راه پیشرفت باز است: «يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[سوره زخرف آیه ۷۱] و چنانچه بی تقوایی پیشه کنیم، به آنجا میبرند که میخواهند:«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»[سوره حاقه آیه۳۰].
📚کتاب سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی (تحریر نهج البلاغه) ج۲ ص۱۵۱
آیت الله العظمی #جوادی_آملی
✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ لذّت از عبادت در دنیا و آخرت
☑️ بهجت العارفین (ره):
▫️ در حدیث قدسی آمده است:
📜 «تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فِی الدُّنْیا، فَإِنَّکمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الْآخِرَهِ.»
📃 در دنیا از عبادت من لذّت ببرید، زیرا شما در آخرت از همان لذّت برده و بهرهمند خواهید بود. (۱)
▫️ یعنی از عبادت لذّت میبرید.
این حدیث از روایتی که شیخ رحمه اللّه نقل کرده که
📃 «نماز، گرسنگی و تشنگی را بر طرف میکند.»،
بالاتر است؛ زیرا دوام و استمرار را میرساند.
📚در محضر بهجت، جلد یک، نکته ۱۵۲
(۱). اصول کافی، ج ۲، ص ۸۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۸۳؛ بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۵۵، ج ۶۷، ص ۲۵۳.
🏷 #عبادت #نماز
#آیت_الله_بهجت (ره)
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
خیلی دنبال لباس هایی گشتی که هم برای پوشش زیر چادر مناسب باشه، هم بتونی تو مهمونی ها ازش استفاده کنی ⁉️
جامان همون جاییه که به همه خواسته هات یکجا میرسی اونم به قیمت خرید عمده 😳
#انواع_عبا_تن_پوش_و_شومیز👇🏻
╭━━━⊰•🧥⃟🧕🏻•⊱━━━╮
https://eitaa.com/joinchat/230228206C9f372f545b
╰━━━⊰•🧥⃟🧕🏻•⊱━━━╯
#داستان_آموزنده
🔆برگ سبز
صديق معظم سيد مكرم حاج سيد محمد معروف به امين الذاكرين نقل فرمود: يك نفر از تجار محترم خرمشهر بنام حكيم به مشهد مقدس براى زيارت مشرف شده بود و چون مريض بود من به ى حضرت حجة الاسلام حاج سيد على اكبر خوئى شب ماه مبارك رمضان به عيادتش رفتيم .
در آنمجلس ذكرى از زيارت حضرت رضا (علیه السلام ) شد. آن مريض گفت من حكايتى در خصوص مرحمت آنحضرت درباره زائرينش دارم و آن اينست :
در يكى از مسافرتهاى خود كه به مشهد مقدس مشرف شده بودم شبى به مجلس ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) رفته بودم در آنجا شخصى را ديدم كه به زبان طائفه بختيارى سخن مى گفت لكن به لباس عرب بود. من باو گفتم كه من شما را بشكل عرب مى بينم اما به زبان بختيارى صحبت مى نمائى ؟
گفت بلى چون من اصلا بختيارى هستم لكن از زمان پدر خود تاكنون در بصره سكونت دارم لذا بصورت عربم و من چند سال است كه هر سال به مشهد مقدس مشرف مى شوم و هر سال يك ماه توقف مى كنم و آنگاه از خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) مرخص مى شوم و به محل سكونت خود بصره مى روم و سبب تشرف من هر سال اين است كه چون سفر اول مشرف شدم يازده ماه ماندم و توقف نمودم و در آن سفر شبى در عالم خواب ديدم آمده ام براى تشرف بحرم مطهر چون به نزديك در پيش روى امام (علیه السلام ) رسيدم كه آنجا اذن دخول مى خوانند ديدم طرف دست چپ تختى است و خود حضرت رضا (علیه السلام ) روى آن نشسته است و هر نفرى كه مى آيد و مى خواهد وارد حرم شود آنحضرت برمى خيزد و مى ايستد و چند قدمى استقبال آن زائر مى نمايند تا او داخل حرم مى شود آنگاه مى نشيند و كسى از آن در خارج نمى شود پس من هم داخل شدم .
چون نگاه كردم ديدم زائرين بعد از زيارت هنگام خروج از حرم از در پائين پاى مبارك بيرون مى روند لذا من هم از همان در خارج شدم . در آنجا ديدم تختى طرف دست چپ گذاشته شده و خود حضرت رضا (علیه السلام ) روى آن تخت تشريف دارد و ميزى در برابر آنحضرت هست و روى آن ميز جعبه اى است و در آن جعبه برگهاى سبزى است . و نيز ديدم هر يك نفر از زائرين تا از حرم مطهر بيرون مى آيد امام (علیه السلام ) از جاى خود برمى خيزد و يكى از آن برگهاى سبز را برمى دارد بآن زائر عطا مى نمايد و مى فرمايد (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) يعنى بگير اين را كه اين امان است از آتش منم پسر رسول خدا (صل الله علیه وآله ) چون آن زائر مى رفت آن جناب چند قدم براى بدرقه او برمى داشت .
در آن حال هيبت و عظمت و جلالت آنسرور مرا چنان گرفته بود كه جراءت نداشتم كه نزديك شوم . بالاخره بخود جراءت دادم و پيش رفتم و دست و پاى آنجناب را بوسيدم و عرضكردم آقا زوار بسيار است بر شما سخت و اذيت و دشوار است كه اين قدر از جاى خود حركت مى فرمائيد.
فرمود آنها بر من واردند و بر من است كه ايشان را پذيرايى نمايم آنگاه برگ سبزى هم به من عطا نمود فرمود (خذ هذا امان من النار و انا ابن رسول الله ) و من آن برگ را گرفتم ديدم كه بخط طلا آن عبارت نوشته شده بود.
از خواب بيدار شدم و از اين جهت من براى زيارت آنحضرت هر سال مشرف مى شوم و يكماه مى مانم و مرخص مى شوم .
📚كرامات رضويه .
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
تا "خدا" هست،
هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمیشود
که نشود تحملش کرد!
شدنی ها را انجام بده
و تمام نشدنی هایت
را به "خداوند" بسپار.
🌙شبتون بخیر
و سرشار از آرامش💫
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
اگه افسرده ای
اگه اضطراب داری
اگه افكار منفی رهات نمیكنه
با این #کانال_روانشناسی زندگیتو بهشت کن👇
⚫️ #فقط_با_تکرار_یک_ذکر
زندگیتو متحول کن 🔥
از لینک زیر میتونی وارد بشی تا تو هم معجزه رو تو زندگیت تجربه کنی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
مطمئنم جایی نشنیدید این حرفهارو👆🤔🙄
با این دوره #رایگان زندگیتو بساز✅
فقط کافیه روزی ۱۰ دقیقه وقت بزاری✅
علی اکبر
خُلقا
خَلقا
منطقا
شِبه پیمبر بود!
مانده از آل محمد یک نفر شبه محمد (ص)
یک نفر شبه علی (ع)
تا که عالم را گلستان بکند
ما منتظر منتقم علی اکبر هستیم ...
💫 علی اکبر کند آرزو تورا ...
💐 ولادت حضرت علی اکبر علیهالسلام را محضر حضرت امام زمان ارواحنا فداه تبریک و تهنیت میگوییم.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆به بزرگ و كوچك احترام كنيد
پرچروك و دستانى خـشـكيده و رعشه دار و لباس هايى كهنه وقدى خميده و سكوتى سرد كه از بى كسى و نادارى او حـكـايـت مـى نـمـود, از مصيبت دنيا به رسول اكرم (صل الله علیه و آله ) پناه آورده بود تا در جوارحضرتش جان خسته اش را آرامش بخشد.
عـده اى از اصحاب تا او را ديدند, چون هيچ يك از ملاك هايى را كه اهل دنيا براى آن به هم احترام مـى گـذارنـد نـداشت (نه پول , نه مقام ,نه قبيله معروف و ...
از راه دادن ايشان به محفل خويش امتناع كردند.
رسول اكرم كه براى پيران و كودكان امت خويش احترام زيادى قائل بودتا اين صحنه را ديد فرمود: كسى كه به خردسالان ما احترام نكند وپيران ما را مورد تكريم قرار ندهد از ما نيست و با ما پيوستگى ندارد.
اصحاب تا اين جمله را شنيدند متنبه شدند و به سرعت جاى را براى پيرمرد باز كردند و او را با احترام در بين خود جاى دادند.
📚مجموعه ورام , ج 1, ص 80 .
✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ حضرت علی اکبر علیه السلام جنگاور میدان نبرد
✅ هنگامی که حضرت علی اکبر علیه السلام با آن هیبت رزم جویی و مبارز طلبی به میدان آمد، لشکر عمر بن سعد در برابرش تاب مقاومت نداشتند و هر کدام به طرفی فرار میکردند. فرمانده لشکر دشمن، حکیم بن طفیل و ابن نوفل را طلبید و هر کدام را هزار سوار بداد و گفت:
🔹 چاره آن است که شماها به یک دفعه حمله کنید.
▫️ آنها به شیر بیشه میدان، علی اکبر علیه السلام حمله ور شدند؛ ولی آن شاهزاده شجاع که وارث شجاعت حیدری و حسینی بود، در آن هنگام بر جّدش محمد مصطفی صلی االله علیه و آله صلوات فرستاد و بر آن قوم حمله نمود و جمع بسیاری را هلاک کرد و لشکر را متفرق ساخت. (۱)
عمر بن سعد، به اصطلاح خودش، چاره جویی کرد و طارق بن کثیر را مأمور کشتن علی اکبر علیه السلام کرد، طارق بن کثیر مردی شجاع و با جرأت بود. عمر بن سعد به او گفت:
🔹تو سالهاست که از دست امیر جایزه میگیری، اکنون برو سر این پسر را برایم بیاور و من ضامن میشوم که از پسر زیاد برای تو حکومت موصل را بگیرم.
▫️ و برای ضمانت خود، انگشترش را به طارق بن کثیر داد. طارق مقابل شیر حیدری قرار گرفت و نیزه ای به طرف آن حضرت پرتاب کرد و آن حضرت، نیزه را از خود دفع نمود، چنان نیزه را بر سینه طارق زد که از اسب به زمین افتاد. در این حال، برادر طارق به مبارزه علی اکبر علیه السلام آمد و آن حضرت ضربتی بر چشمهایش زد و آن ملعون روی خاک افتاد. در این هنگام، کشته شدن طارق و برادر او، بر فرزندان طارق بسیار مشکل آمد، پس دو پسر طارق هر کدام به میدان آمدند، که به وسیله رزم جوی لشکر سیدالشهداء، حضرت علی اکبر علیه السلام به هلاکت رسیدند. ترس و هیجانی در لشکر عمر بن سعد افتاد:
🔹 این جوان کیست که هیچکس تاب مقاومت در برابر او را ندارد؟!
▫️ بالاخره فرد دیگری به نام بکر بن غانم به میدان آمد تا شاید بتواند آن شجاع حسینی را از لشکر دور کند. وقتی مقابل علی اکبر علیه السلام قرار گرفت، آن حضرت چنان شمشیری بر بکر بن غانم زد که خود و مرکبش دو نیمه شد. (۲)
⬅️ بدرقه جان - زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام صفحه ی ۲۸
(۱). تذکره الشهداء،ص۲۰۵.
(۲). اسرار الشهاده،ص۳۷۰؛ تذکره الشهداء،ص۲۰۶.
🏷 #میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#الگوی_نیکو
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سهم ما در انتقام. . .
#انتخابات
هدایت شده از قاصدک
❤️ لوازم قنادی ❤️
قیمتامون ارزونه چون مستقیم ازتولیدی میاد 😍😍
✅مستقیم از لنج ⛴
✅بدون واسطه
✅سبد خرید داریم 🛒🛒🛒
✅تک به قیمت عمده💰
✅ارسال ازقم به سراسرکشور✈️
#فروش حضوری هم داریم👇
http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed
http://eitaa.com/joinchat/2401370132C6af63fa9ed
.
#زندگینامه حضرت علی اکبر علیهالسلام:
❤️حضرتِ علی بن الحسین
(علی اکبر ) فرزند بزرگ امام حسین ع
در 11 شعبان سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
🌸 مادر بزرگوار وی؛ بانو لیلا ؛ دختر ابی مره است.
🌟حضرت علی اکبر شبیه ترین مردم به پیامبر (ص) در خلقت و اخلاق و گفتار بود.
🌻بانو لیلا برای امام حسین پسری آورد
🌹رشید،
🌸دلیر،
✨ زیبا،
🍀 شبیه ترین کس به رسول خدا ،
☀️ رویش روی رسول خدا،
و گفتگویش گفتگوی رسول خدا بود.
💐هر کسی که آرزوی دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست،
🌷تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرمود:
"هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛
🌼 شجاعت، دلاوری، بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد.
🍃در کربلا حدود 25 سال داشت.
🌸 اولین شهید عاشورا از بنی هاشم بود.
🌺 مدفن او پایین پای اباعبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام شش گوشه است.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر علیهالسلام و
#روز_جوان مبارکباد🎉
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزاد زندگی کن
حکایت شنیدنی انفاق حضرت علی اکبر(علیه السلام)
ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فضائل حضرت علی اکبر(علیهالسلام)
🎙حجت الاسلام رفیعی
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#روز_جوان_مبارکباد
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تاثير استاد در ايمان كودك
سيد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شيعه در دمشق مدرسه اى ساخت تا فرزندان شيعيان در آن جـا بـه فـراگـيـرى عـلم بپردازند.
ايشان شاگردى داشت به نام عبداللّه كه از ذهن سرشارى بـرخـوردار بـود وتوانسته بود در مدت كوتاهى تحصيلات خود را در دمشق به پايان رساند و براى فراگيرى بعضى علوم به امريكا سفر كند.
او از مـدت هـا قبل در يكى از دانشگاه هاى امريكا اسم نويسى كرده وراه درازى را پيموده بود تا در امـتـحـان ورودى شركت كند.
اما وقتى درصف ورود به جلسه ايستاده بود متوجه شد اگر عجله نكند وقت نماز مى گذرد, لذا با شتاب جهت اقامه نماز حركت كرد.
افرادى كه پشت سرش بودند فرياد برآوردند: كجا مى روى ,نوبت شما نزديك است و اگر دير برسى جلسه ديگرى برگزارنمى گردد.
عبداللّه جواب داد: من يك تكليف دينى دارم و اگر انجام ندهم وقت آن مى گذرد و آن بر امتحان مـقـدم اسـت و بـا توكل به خدا مشغول نماز خواندن شد.
از قضا وقتى نمازش تمام شد نوبتش نيز گـذشـتـه بـود.
برگزار كنندگان امتحان وقتى متوجه اين قضيه گرديدند, از ايمان عبداللّه به شـگفت آمده بودند و از او دوباره امتحان به عمل آوردند.
عبداللّه در نامه اى خطاب به استادش در جـبـل عـامل , نوشته بود:من درس ايمان و عمل به تكاليف را از شما آموخته ام .
سيد محسن بسيار خـوشـحال گرديد و از اين كه توانسته بود چنين شاگردى پرورش دهد در پيشگاه خداوند شاكر بود.
📚غلامحسين عابدى , دانستنيهاى تاريخ , ج 2, ص 184
✾📚 @Dastan 📚✾
✅مقام حضرت علی اکبر علیه السلام
🔻آیت الله کشمیری مي فرمودند: مرحوم آقای حداد يك روز ناهار منزل ما بودند سفره پهن شد و غذا را كشيدند، هنوز مشغول به غذا نشده بوديم كه صحبت از ولايت و مقام حضرت علي اكبر عليه السلام شد و مرحوم حداد شروع كردند در این زمینه صحبت كردند؛
به قدري صحبت ها بلند، بالا و جذاب بود كه همه ما از غذا خوردن غافل شديم.
🔹به نقل از استاد شیخ جعفر ناصری
✾📚 @Dastan 📚✾
.
آیت الله حق شناس ( رحمة الله علیه) :
به افرادی که #نمازهایشان_قضا می شد میفرمودند : سوره یس و زیارت عاشورا بخوانيد ؛ تا قلبتون از ظلمات وتاریکی به نور قرآن و زیارت عاشورا روشن و هدایت شود .
✾📚 @Dastan 📚✾
? #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_دوم (۲ / ۲)
#بوسه_پدر_یک_شهید_بر_دست_اسیر_عراقی!
🌷....او با اسرا مصاحبههایی انجام میداد و خاطرات آنها را در جنگ و جبهه یادداشت میکرد. من خاطرات خود و داستان آن خلبان را برایش بازگو کردم. در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) نیز دو نفر از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ملاقات ما آمدند و اطلاعاتی در رابطه با مدفن شهدای ایرانی در جبهه جویا شدند. من یک سری اطلاعات خصوصاً در ارتباط با آن خلبان را به انضمام نقشه محل حادثه و اطلاعات دقیقی که روی صفحه بزرگی ترسیم کرده بودم، در اختیار آنها گذاشتم. ماهها گذشت. روزی مسئول امنیتی اردوگاه به من اطلاع داد که با افرادی ملاقات خواهم کرد. او اسامی افراد مورد نظر را به من داد. به او گفتم: «هیچ کدام از این افراد را نمیشناسم.» او گفت: «بالأخره تو با آنها ملاقات خواهی کرد.» یقین حاصل کردم که آنها از مقامات ایرانی هستند.
🌷به او گفتم: «شاید آنها دوستان من هستند و با نام مستعار و به عنوان مهاجر وارد ایران شدهاند.» به هرحال آن شب را نخوابیدم و خاطراتی را که در مورد دوستان و آشنایانم به یاد مانده بود، مرور کردم. صبح روز بعد بهترین لباسهایم را پوشیده و خود را معطر کردم و به مطب اردوگاه اسرا که محل فعالیت روزانهام بود، رفتم و بیصبرانه در انتظار ملاقات نشستم. ساعت ۹ بامداد برادر «میرزائیان» مسئول امنیتی اردوگاه با چهرهای بشاش ظاهر شد و گفت: «ملاقات کنندگان تو آمدهاند.» به اتفاق او به دفترش رفتیم. در بین راه به من اطلاع داد که آنها دو تن از برادران ایرانی هستند و به خاطر اطلاعاتی که چند ماه قبل در مورد آن خلبان شهید به سپاه پاسداران ارائه کردی اینجا آمدهاند. و اضافه کرد: «آنها نگران به نظر میرسند و باور نمیکنند یک اسیر جنگی آنها را از سرنوشت فرزندشان مطلع سازد.»
🌷لحظهای بعد وارد دفتر مسئول امنیتی شدم و دو فرد میانسال را روبروی خود دیدم. سلام کردم و با آنها دست دادم. اولی پنجاه ساله مینمود که خود را به عنوان پدر شهید و یک خلبان مفقودالاثر معرفی کرد. در چهرهاش آثار ایمان و وقار به چشم میخورد. او گفت که مدیر یکی از دبیرستانهاست. فرد دوم چهل ساله نشان میداد و سرهنگ نیروی هوایی و شوهر خواهر همان خلبان مفقودالاثر بود. پدر خلبان در ابتدای سخن گفت: «طبق اطلاعاتی که شما در مورد یک نفر خلبان شهید به پاسداران انقلاب دادهاید، آنها منطقه را جستجو کردند و جسد خلبانی را یافتهاند. به من گفتهاند آن جنازه بنابر اطلاعات شما پسر من است، اما من هنوز جسدی را تحویل نگرفتهام. میخواهم ماجرا را از زبان شما بشنوم تا قلبم آرام گیرد و رنج و اندوه و نگرانی را که سالهاست در دل دارم، برطرف گردد.»
🌷من حادثه را با تمامی جزئیاتش شرح دادم. به محض اینکه صحبتهایم به پایان رسید. پدر فریادی زد و گفت: «او فرزند من است!» به گریه افتاد. تمامی حاضرین در اتاق به شدت متاثر شدند. خم شد تا دستم را ببوسد. دستم را به سرعت عقب کشیدم. شهادت پسرش را به او تسلیت گفتم. آن مرد درحالیکه اشک چشمانش را پاک میکرد از صمیم قلب از من تشکر کرد و گفت: «خوشحالم از اینکه پسرم به فیض شهادت رسیده است.» از آنها خداحافظی کردم و درحالیکه صدام و اربابان او که مسبب این همه کشتار و ویرانی بودند را لعنت میکردم، به اردوگاه اسرا برگشتم.
#راوی: پزشک اسیر عراقی دکتر مجتبی الحسینی
📚 کتاب "هنگ سوم" خاطرات یک پزشک اسیر عراقی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سلام
❄️صبح زیباتون بخیر
🌷امیدوارم
❄️روزی تون افزون
🌷 وجودتون شادی آفرین
❄️دستاتون روزی رسون
🌷آرزوهاتون دست یافتنی
❄️و تنتون سالم وسلامت باشه
❄️صبحتون پر از بهترینها
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆به گفتار كودك گوش فرا دهيم
مـوقـعـى كـه خـلافت به عمر بن عبدالعزيز منتقل شد, هيات هايى ازاطراف كشور, براى عرض تـبـريـك و تـهنيت به دربار وى آمدند كه ازآن جمله , هياتى بود از حجاز.
كودك خردسالى در آن هيات بود كه درمجلس خليفه به پا خاست تا سخن بگويد.
خليفه گفت : آن كس كه سنش بيشتر است حرف بزند.
كـودك گـفـت : اى خـليفه مسلمين , اگر ميزان شايستگى به سن باشد,در مجلس شما كسانى هستند كه براى خلافت شايسته ترند.
عمر بن عبدالعزيز از سخن طفل به عجب آمد, حرف او را تاييدكرد و اجازه داد حرف بزند.
كودك گـفـت : از مـكـان دورى به اين جاآمده ايم .
آمدن ما نه براى طمع است و نه به علت ترس .
طمع نداريم براى آن كه از عدل تو برخورداريم و در منازل خويش با اطمينان وامنيت زندگى مى كنيم .
تـرس نـداريـم , زيـرا خـويـشـتن را از ستم تودرامان مى دانيم .
آمدن ما به اين جا, فقط به منظور شكرگزارى وقدردانى است .
عمر بن عبدالعزيز گفت : مرا موعظه كن .
كـودك گـفـت : اى خـلـيفه , بعضى از مردم از حلم خداوند و ازتمجيدمردم , دچار غرور شدند.
مواظب باش اين دو عامل در تو ايجادغرور نكند و در زمامدارى , گرفتار لغزش نشوى .
عـمـر بـن عـبـدالـعـزيز از گفتار كودك بسيار مسرور شد و چون ازسن وى سؤال كرد, گفتند: دوازده سال است .
📚مستطرف , ج 1, ص 46.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
سلام✋😊 بنده پژوهشگر و مشاور خانواده هستم☺️
آیا میدونستید #نوستالژی، یکی از راههای درمان مشکلات روحی و عامل نشاط است؟!😳
به همین دلیل کانالی تاسیس کردیم که شما #دههی_پنجاهیا و #شصتیا هر روز با دیدن #نوستالژیهای_هدفمند، با حال خوب زندگی کنید👌😍
🌷با ذکر صلوات وارد شوید😊
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2294349834C92add44ab8
#داستان_آموزنده
🔆اثر فال بد در كودك
در يكى از خانواده هاى بزرگ اروپايى , كه به نحوست عدد سيزده عقيده ثابتى داشتند, دخترى در روز سـيـزدهـم مـاه متولد شد.
زمانى كه دختر بزرگ شد و به اين مطلب پى برد ناراحت و آزرده خـاطـر گـشت .
اوهر قدر بزرگ تر مى شد نگرانى اش افزوده مى گشت و هميشه متاثروافسرده به نـظر مى رسيد.
او عقيده داشت كه نحوست روز ولادتش ,باعث بدبختى وى خواهد شد.
پدر و مادر بـراى درمـان دخـتـر بـه دكـتـرى روان شـنـاس مـتـوسـل شـدنـد تا نگرانى و افسردگى وى را عـلاج كـنـد.
تلاش هاى بى وقفه روان شناس , بى نتيجه ماند و او خود را همچنان بدبخت و تيره روز مى دانست و از بدبختى خود با ديگران سخن مى گفت .
دخـتـر پس از فراغت از تحصيل , شوهر كرد و فرزند آورد, ولى هميشه در آتش نگرانى مى سوخت .
روزى بـا هـمـسـر و كـودك خـوددرمـاشـيـن شـخـصـى نشسته بود و از خيابان عبور مى كرد.
دكـتـرروان شـنـاس آنها را ديد, پس از توقف ماشين , به آنها نزديك شد و به زن جوان گفت : حالا مـتـوجـه گـفته هاى من شدى ؟ تو بى جهت زندگى را برخود تلخ كردى , مى بينى كه اكنون در كمال سلامت با همسر مهربان وكودك عزيزت زندگى مى كنى و خانم خوشبختى هستى .
زن جوان كه هنوز اثر تلقينات از وجودش محو نشده بود با گريه وناراحتى گفت : آقاى دكتر من يـقـيـن دارم كـه عـاقـبـت , نـحـوسـت عدد سيزده دامنگير من خواهد شد و مرا بدبخت خواهد كرد.بـيـان : فـال بد براى كسانى كه به آن عقيده دارند يكى از عوامل مهم ايجاد نگرانى و عقده روحى است .
فال بد از نظر اسلام منشا و اساسى ندارد و مردود است
📚گفتار فلسفى (كودك ), ج 2, ص 499.
✾📚 @Dastan 📚✾