هرجا آرامش را یافتی همانجا بمان
که آنجا وطن توست...☘
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح بخیر
برایتان صبحی زیبا
پراز رحمت و
کرامت الهی پراز
خیر و برکت
پراز عشق و مهربانی
و خالی از غم
و غصه و نامهربانی آرزومندم
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆موسى و مناجات
حضرت موسى (علیه السلام ) در مناجات خود عرضكرد: خدايا به چه جهتى امت پيغمبر آخر الزمان (صل الله علیه وآله و سلم ) را بر سائر امتها فضيلت و شرافت دادى ؟!
خداوند متعال فرمود: بواسطه ده صفت خوبى كه دارند.
عرض كرد: آن ده خصلت و خوبى كدامند كه بنى اسرائيل را به آن امر كنم كه انجام دهند؟!
پروردگار متعال فرمود: نماز و زكوة و روزه و حج و جهاد و جمعه و جماعت و قرآن و علم و عاشوراء.
حضرت موسى (علیه السلام ) فرمود: خدايا عاشورا ديگر چيست ؟!
خطاب رسيد: گريه و عزادارى و مرثيه خوانى در مصيبت فرزند مصطفى (صل الله علیه وآله و سلم ) است ، اى موسى هر كس از بندگانم كه در آن زمان گريه و عزادارى كند و بر فرزند مصطفى صلى عليه وآله مهموم و مغموم گردد، بهشت را براى او جاودان قرار دهم و هر بنده اى كه مال خود را در محبت فرزند پيغمبر(صل الله علیه وآله و سلم ) صرف نمايد از هر چه باشد از طعام و .... من به او بركت دهم و در برابر هر درهمى كه خرج كرده هفتاد برابر به او عنايت كنم . و او را عافيت دهم و او را از گناهانش مى آمرزم تا وارد بهشت شود.
قسم به عزت و جلالم هر كس كه در روز عاشورا يا در غير آن يك قطره اشك براى حسينم بريزد، ثواب صد شهيد را براى او مى نويسم .
مجمع البحرين لغت عشر
📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی:
فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها
⭕️جانفشانی و شهادت دو پسر حضرت زینب (س)
🔻حضرت زینب (س) دو پسر به نامهای عون و محمد داشت . پدر آن دو عبدالله بن جعفرطیار بود. محمد پس از نبردی شجاعانه توسط عامر بن نهشل تمیمی و عون پس از کشتن تعدادی از دشمنان توسط عبدالله بن قطبه طائی به شهادت رسیدند.
🔺امام حسین علیه السلام پیکرهای خونآلود آنان را به خیمهها آورد ، ولی حضرت زینب (س) به احترام برادرشان اباعبدالله الحسین علیه السلام حاضر نشدند بر سر پیکر فرزندانشان حاضر شوند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#چهارم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مرور حضرت موسى و نماينده اش
يك روز حضرت موسى (علیه السلام ) با حضرت يوشع بن نون (علیه السلام ) در اطراف زمين سير ميكرند كه به سرزمين كربلا رسيدند، اتفاقا كفش حضرت موسى (ع ) پاره و كف آن جدا شد و خارى به پاى حضرتش اثابت كرد و پايش خونى شد و درد كشيد، ناراحت و محزون سر بطرف آسمان بلند كرد و فرمود: خدا چه بدى از من سرزده بود كه دچار اين بليه شدم .
خداوند متعال به او وحى ، و روضه كربلا را فرمود: اينجا حسينم را شهيد مى كنند، اينجا خونش را مى ريزند، اينجا حسين را محزون و نالان مى كنند و من مى خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد.
حضرت موسى (علیه السلام ) فرمود: خدايا حسين كيست ؟! وحى رسيد: او سبط محمد مصطفى (صل الله علیه وآله و سلم ) و پسر حضرت على مرتضى (ع ) است .
موسى ناراحت و گريان شد و فرمود: قاتل او كيست ؟ خطاب رسيد: او نفرين شده ماهى دريا و وحشى هاى بيابان و پرندگان هواست .
حضرت موسى نالان و گريان دستها را بالا برد و يزيد را لعنت و نفرين كرد و حضرت يوشع بن نون (ع ) هم گريان به دعاى حضرت موسى (ع ) آمين گفت و بعد رفتند.
📚بحار الا نوار: 44، 244 ناسخ 1، 284.
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی:
قیس بن مُسَهَّر صَیداوی
🔻قیس، نامهرسان امام حسین علیه السلام، برای کوفیان و مسلم بن عقیل بود. او در قادسیه به دست نیروهای عبیدالله بن زیاد گرفتار شد و در چهارم محرم به شهادت رسید.
🔺وی قبل از دستگیری نامهای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد. پس از آنکه قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردندبه او گفت: چرا نامه را پاره کردی؟
گفت: برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است.
گفت: از جانب که بود و برای که نوشته شده بود؟
گفت: از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را یاد ندارم.
♦️ابن زیاد خشمگین شد و گفت: یا نام آنان را به من بگو یا بالای منبر برو و حسین بن علی و پدر و برادرش را لعن کن وگرنه تو را قطعه قطعه میکنم.
🛑قیس گفت: نام آن گروه را نمیگویم اما لعن را میکنم. قیس بر فراز منبر رفت وپس از حمد الهی ودرود فراوان بر پیامبر و خاندانش،عبیدالله بن زیاد و امویان را لعن کرد و خودش را به عنوان سفیر امام حسین (ع) معرفی کرد و مردم به یاری امام فراخواند . آن گاه به دستور ابن زیاد ازبالای قصر دارالاماره با دست بسته به پایین پرتابش کردند و سر از بدنش جداساختند.
🔹هنگامیکه خبر شهادت قیس توسط طرماح به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود: ...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [الأحزاب–۲۳]
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#چهارم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
✾📚 @Dastan 📚✾
➕ بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم!
و اولین چیزی هم که میخواستم بخرم یک یخچال برای "ننهنخودی" بود.
ننهنخودی پیرزنِ تنهایِ محل ما بود که هیچوقت بچهدار نشده بود.
میگفتند جوان که بود شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخته و فال میگرفته.
پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخته؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
زمستان و تابستان آبِیخ میخورد، ولی یخچال نداشت.
ننه، شبها راه میافتاد میآمد درِ خانهی ما را میزد و یک قالبِ بزرگ یخ میگرفت.
توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسهی ننهنخودی" بود.
ننه با خانهی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بیدر زدن میآمد تو، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم میآوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و باهاش که حرف میزد توی هر جمله یک "پسرم" میگفت.
یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم؛ ننه، پرده را کنار زد و آمد تو.
بچهی فامیل که از ورود یکبارهی یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد.
ننه به بچه آبنبات داد. نگرفت، بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و کاسهی ننه نخودی را از توی جایخی آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را میانداخت توی زنبیل ننه، آرام گفت:
"ننه! از این بهبعد در بزن!"
ننه، مکث کرد.
به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بیحرف رفت.
و بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسهی ننهنخودی ماند توی جایخی و روی یخش، یک لایه برفک نشست.
یک شب، کاسه را برداشتیم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
شبیه مادری شده بود که بچههایش بیهوا برده باشندش خانۀ سالمندان.
او توی خانهی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک در، یک درِ آهنی ناقابل، یک در نزدن و حرفِ پدر
ننه را پرت کرد به دنیای خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننهنخودی یک روز داغ تابستان مُرد.
توی تشییعجنازهاش کاسهی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مُرده اشک ریخت و مدام آبِ یخ خورد.
یک حرف، یک عکسالعمل، یک نگاه،... چقدر آثار به همراه دارد...
کاسۀ یخ؛ انگار بهانهی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسۀ یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی؟
هزار بار
برفک گرفت و شکست و پرت شد و دیده نشد!
حواسمون به یکدیگر باشد، در پیچ و خم این روزگار، یکدیگر را فراموش نکنیم و محبت و مهربانی را به بوتۀ فراموشی نسپاریم. نگذاریم گلِ محبت، در پشتِ درب نامهربانی پژمرده شود. 🌹🙏
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕ کتاب "شرح چهل حدیث" امام خمینی (ره) 📚
🔻 کتاب "شرح چهل حدیث" امام خمینی، اثری ارزشمند به زبان فارسی است که نگارش آن در ۴ محرم سال ۱۳۱۷ش به پایان رسید. این کتاب بر اساس ۴۰ حدیث از کتاب "اصول کافی"، مسائل اخلاقی، اعتقادی و عرفانی را شرح میدهد.
🔺کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شده و توسط نویسندگان متعددی بازنویسی و خلاصه شده است. مطالب آن ابتدا در مدرسههای قم برای شاگردان مطرح و سپس بهصورت کتاب تنظیم شد.
🔶امام خمینی (ره) هدف از نگارش این اثر را بهرهبرداری فارسیزبانان از احادیث اهلبیت (ع) عنوان کرده است. ساختار کتاب شامل ۳۳ حدیث اخلاقی و ۷ حدیث اعتقادی است که هر حدیث با ترجمه و شرح مفصل همراه است.
🔹منابع اصلی کتاب از اصول کافی انتخاب شدهاند و توضیحات امام با استفاده از آیات قرآن و نظرات اساتید او صورت گرفته است. اولین حدیث این کتاب درباره جهاد نفس و آخرین حدیث درباره توحید و نزول سوره توحید است.
#تقویم_تاریخ
#امام_خمینی
#چهل_حدیث
✾📚 @Dastan 📚✾
مسئول تک تک نتایج خوب با بدت در زندگی خودتی…
درک این عبارت شمارو به مرحله بعد میبره! 💎
✾📚 @Dastan 📚✾
#فرازی_از_وصیت_نامہ
🔰پدر و مادرم، حرفی که با شما دارم این است که در نبود من صبور باشید و خدایی نکرده حرف یا عملی انجام ندهید که باعث رنجش دل امام زمان و رهبر عزیزتر از جانم و خوشحالی دشمنان اسلام شود و بدانید که فرزند شما در مقابل عزیزان امام حسین(علیه السلام) هیچ ارزشی ندارد و اگر خواستید برای نبود فرزندتان اشک بریزید برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و فرزندانش گریه کنید.
🔰همیشه راضی باشید به رضای خداوند و شکرگذار خداوند باشید که فرزندتان در راه امام حسین(ع) قربانی شد. و بدانید که من با اراده خودم این راه را انتخاب کردم و همیشه شکرگذار خداوند هستم که مرا لایق این راه دانست.
#شهید_سعید_مسلمی🌷
●ولادت : ۱۳۷۰/۱/۱۹ اراک ، مرکزی
●شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۰حلب ، سوریه
✾📚 @Dastan 📚✾
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:رهیده🌟
✍به قلم:طاهره ابو فاضلی
🖨ناشر:نشر اطراف
💠🖋💠🖋💠🖋💠🖋💠🖋
🌟رهیده روایت جستوجوگران سرگردان و لرزان است. دورترهایی که میخواهند جلوتر بیایند، دستشان برسد به یک مفهوم، و مضمونی را زیارت کنند. روایت روحهای ناآرامی که تکرار و عادت اقناعشان نمیکند و میخواهند خودشان آن آزادگی را لمس کنند. رهیده روایت آنها است که از مسیر گزارش صادقانهٔ احوالشان میخواهند به رهایی لایزال حضرتش نزدیکتر شوند.
📓رهیده کتاب چهارم از مجموعهٔ کاشوب است. مجموعهای که بنا دارد اگر خدا بخواهد هر سال از منظری نو و زاویهٔ دید آدمهایی دیگر به حالوهوای امروز ما و روضههایمان نگاه کند. در کتاب رهیده، هجده نفر از تجربههایی نوشتهاند که در دل سنت عزا و در همین کوچهها و تکیهها شکل گرفتهاند و دریافت و برداشتی تازه با خود آوردهاند. گردآورنده امیدوار است این روایتها هم در کنار شعرها و نوحهها در درگاه این واقعهٔ بزرگ عاشورا پذیرفته شود.
🌟لطفِ روایت این نویسندگان به شرحِ دقیقِ مسیر جستجو است. آنها با این محبت درونی راهی طی کردهاند، با این ارادت، اتفاقی برایشان افتاده و با این دلبستگی از پسِ تلاطمی برآمدهاند.
💠🖋💠🖋💠🖋💠🖋💠🖋
✾📚 @Dastan 📚✾