"محبت" مکملی دارد🍃💐
به نام «احترام»
محبت و احترام در
کنار هم،معجونیست....
که هر کدام اثر
دیگری را ضمانت
خواهد کرد ...
با "اکرام بزرگان" ، برکت را
به زندگی بیاوریم ...
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆ناله هاى جانسوز حر
در بعضى از نقلها آمده : پس از آنكه حر بن يزيد رياحى در روز عاشورا به حضور امام حسين (علیه السلام ) آمد و توبه كرد و توبه اش مورد قبول امام واقع شد، به امام عرض كرد: اجازه بده به حضور بانوان حرم بروم و روسياهى خود را نزد آنها اظهار كنم و از آنها پوزش بخواهم .
امام حسين (علیه السلام ) اجازه داد.
حر خود را نزديك خيام بانوان رساند و با سوزوگدازى كه از دل ريش ريش او برمى خاست ، ناله كنان عرض كرد:
سلام بر شما اى دودمان نبوت ، منم آن كسى كه سر راه شما را گرفتم و شما را پريشان كردم ، اينك سخت پشيمان و روسياه هستم و براى عذرخواهى آمده ام و به سوى شما پناه آورده ام ، استدعا دارم مرا ببخشيد و نزد حضرت فاطمه زهرا (ع ) از من شكايت نكنيد....
سخنان حر بقدرى جانسوز بود، كه آتشى بر دل بانوان حرم زد، آنها صدا به گريه بلند كردند، حر وقتى آن وضع را ديد، از اسب پياده شد، در حالى كه دست به صورت مى زد و خاك بر سر مى ريخت و مى گفت :
كاش پا و دستهايم شل بودند و سر راه شما را نمى گرفتم و شما را از مراجعت باز نمى داشتم ، واى بر من :.
حر بسيار اظهار ندامت و پريشانى كرد، سرانجام بعضى از اهل خيام ، حر را تسلّى خاطر داد و براى او دعاى خير كرد و موجب آرامش خاطر او گرديد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خاك كربلا
عايشه مى گويد: حضرت پيغمبر اكرم (صل الله علیه وآله و سلم )در حال وحى بودند كه حضرت حسين (علیه السلام ) وارد شد. و از پشت پيغمبر بالا رفت نشست و مشغول بازى شد.
جبرئيل فرمود: اى محمّدامت تو بعد از تو فتنه بپا مى كنند و اين فرزندت را بعد از تو به قتل مى رسانند، آنگاه حضرت جبرئيل دست دراز كرد مقدارى خاك سفيد آورد و فرمود:
در اين زمين فرزندت را مى كشند كه اسم آن طف است ، بعد وقتى كه حضرت جبرئيل (علیه السلام ) رفت .
پيغمبر در حاليكه خاك در دست مباركشان بود با حالت گريه به طرف اصحابش (كه ابوبكر و عمر و حضرت امير المؤ منين و حذيفه و عمّار و ابوذر در ميان آنها بود) آمد.
اصحاب عرض كردند: يارسول اللّه چرا گريه مى كنيد؟!
حضرت فرمود: حضرت جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين بعد از من در زمين طّف كشته خواهد شد. و اين تربت را براى من آورد و خبر داد كه همان جا هم دفن مى گردد.
📚تاريخچه عزادارى ، 20 نقل شد اقناع اللائم على اقامة المات 30
✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷
*
#حکایت_قدیمی
یک شکارچی، پرندهای را به دام انداخت. پرنده گفت:«ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خوردهای و هیچ وقت سیر نشدهای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو میدهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانهات بنشینم به تو میدهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم.»
مرد قبول کرد. پرنده گفت: «پند اول اینکه سخن محال را از کسی باور مکن.»مرد بلافاصله او را آزاد کرد و پرنده بر سر بام نشست.
گفت پند دوم اینکه: «هرگز غم گذشته را مخور، برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.»
پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : «ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت میشدی. »
مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و نالهاش بلند شد.
پرنده با خنده به او گفت: «مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ آیا پند مرا نفهمیدی یا ناشنوا هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه ی وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟»
مرد به خود آمد و گفت:«ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.»
پرنده گفت : «آیا تو به آن دو پند قبلی عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.» پند گفتن به فرد نادان خوابآلود مانند بذر پاشیدن در شورهزار است.
مثنوی معنوی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌻 خدا برایمان جز راحتی و آرامش چیزی نمی خواهد...
❌ این مائیم که رحمتشو از خودمون سلب میکنیم.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرنوشت قاتل حضرت علیاکبر علیهالسلام
مرة بن منقذ عبدی از یاران امیرالمومنین علیهالسلام در جنگ جمل بود اما در جریان عاشورا در سپاهیان عمرسعد قرار گرفت و او را قاتل حضرت علیاکبر علیهاسلام میدانند که در زیارت عاشورا هم مورد لعن قرار گرفت.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمک زندگی من، پسرم بود ولی/ نمک زندگیم را به زمین پاشیدن
▪️روضه حضرت علی اکبر علیه السلام از زبان استاد میرزامحمدی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#نجات_راننده_بولدوزر
🌷به عنوان جوشكار به منطقه رفته بـودم و بيـشتر در سـاخت قرارگـاه شركت داشتم. در مرحله سوم اعزام در منطقـه طلائيـه مـشغول خـاكريز زدن بوديم كه توسط بيسيم مطلع شديم بايد به عقـب برگـرديم.
🌷چـون بيسيمچى آخرين نفرى بود كه مى بايست منطقه را تـرك كنـد، مـن بـه همراه آقاى صادقى مسئول گروه و آقاى سيستانى بيسـيمچـى، جـزء آخـرين نفراتى بوديم كه منطقه را ترك مى كرديم. همين كه دور زديم، متوجه شديم يكى از بولدوزرها به طرف دشـمن در حال حركت است. هر چه او را صدا زديم، متوجه نشد.
🌷آقاى صادقى پياده شد و كلوخ كوچكى به سمت راننده پرت كـرد. كلـوخ بـه راننـده خورد و او سرش را برگرداند و متوجه علامت مـا شـد؛ دور زد و سـالم به عقب برگشت. نجات راننده بولدوزر قشنگترين خاطره اى است كه از زمان جنگ در ذهنم مانده.
#راوى: رزمنده حسين خدامى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Tekyeh Koochik - Mohsen Chavoshi.mp3
10.6M
🛑🏴 محسن چاووشی از «تکیهی کوچک»اش رونمایی کرد
محرم امسال هم محسن چاووشی قطعه موسیقی دیگری را به نام «تکیهی کوچک» منتشر کرد
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
اِنَّ الٌحُسَین مِصٌباحُ الٌهُدی وَسَفینَهُ النَّجاه» ـ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
به اطلاع برادران و خواهران دینی می رساند
برای برپایی مراسم عزاداری
اباعبدالله الحسین علیهالسلام،
نیاز به کمک داریم از شما تقاضا داریم به هر اندازه که میتوانید و نذر دارید ما را در این امر خدا پسندانه یاری فرمائید
اجر شما با ارباب بی کفن
🏴
شماره کارت هیئت
👇
6037997750012768بنام هیئت مذهبی غدیریه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #لبیک_یا_خامنهای #ملت_امام_حسین_علیه_السلام •┈┈••✾••┈┈• 💠 @ghadiriyeh110 💠
#داستان_آموزنده
🔆سخنان حماسى از امّ البنين (علیه السلام )
حضرت امّ البنين مادر حضرت عباس (علیه السلام ) است ، در جريان عاشورا در كربلا، چهار فرزند رشيد او بنامهاى عباس ، عون و عثمان و جعفر به شهادت رسيدند، هنگامى كه بشير به مدينه آمد و اخبار كربلا را به مردم مدينه رساند، وقتى به حضور امّ البنين رسيد، براى اينكه به تدريج او را از شهادت فرزندانش آگاه كند، فرزندان او را يكى يكى اسم برد، ام البنين در هر بار مى گفت : اى بشير، از حسين (ع ) چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است همه بفداى اباعبدالله الحسين (علیه السلام) باد، هنگامى كه بشير خبر شهادت امام حسين (ع ) را داد، ام البنين با آهى سوزان گفت : بندهاى دلم را گسستى آرى معرفت و امام شناسى آن بانوى بزرگوار در حدى بود كه در مورد چهار فرزندش ، چنين نگفت ولى در مورد رهبرش امام حسين (علیه السلام ) چنين فرمود.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆نوحه سرايى حضرت زكريا
حضرت زكريا (علیه السلام ) از پروردگار متعال خواست كه اسماء خسمه پنج تن آل عبا (عليهم السلام ) را به او بياموزد. جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اسم پنج تن (عليهم السلام ) را به او ياد داد.
وقتى كه حضرت زكريا (ع ) اسم حضرت محمد(صل الله علیه وآله و سلم ) و فاطمه (عليهاالسلام ) و حسن (علیه السلام ) را مى فرمود، هم و غم او برداشته مى شد و اندوهش بر طرف مى گشت ، ولى وقتى كه اسم حضرت حسين (علیه السلام ) را فرمود، گريه گلوگير او مى شد و پشت سر هم نفس مى زد.
روزى فرمود: خداوندا چرا من وقتى اسم آن چهار حضرت را مى برم با نام آنها غم و غصه ام بر طرف مى شود ولى تا اسم حسين را مى برم اشك از چشمانم سرازير مى شود. و نفسم منقطع و هيجانى مى شود؟!
خداوند تبارك و تعالى ، حضرت زكريا را از قصه امام حسين (ع ) با خبر كرد و روضه كربلا را براى آن حضرت تعريف كرد. و به او فرمود: كهيعص .كاف : اسم كربلااست .
هاء: هلاك عترت طاهره .
ياء: يزيد قاتل ظلم كنند بر حسين (ع ).
عين : عطش حسين (ع ).
صاد: صبر حسين (ع ) بر مصائب .
وقتى كه حضرت زكريا (ع ) اين كلمات را شنيد، سه روز درب مسجد را بست و از رفت و آمد مردم به مسجد ممانعت نمود و مشغول گريه وزارى و مرثيه خوانى شد.
📚بحار الا نوار: 44، 223 .
✾📚 @Dastan 📚✾
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:در کربلا چه گذشت🌟
✍به قلم:شیخ عباس قمی
🖨ناشر:انتشارات کتاب جمکران
📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹
کتاب در کربلا چه گذشت در ۵ بخش نوشته شده است:
📓باب اول: در مناقب امام حسین (ع) و ثواب گریستن بر آن حضرت،
🖋باب دوم:وقایع پس از بیعت مردم با یزیدبن معاویه
📓باب سوم:در وقایع پس از شهادت
🖋باب چهارم:پس از شهادت حضرت ابیعبداللهالحسین (ع)
📓باب پنجم:در ذکر فرزندان امام حسین (ع) و زوجات آن حضرت
🖋خاتمه:درشرح حال توّابین وخروج مختار
واقعهٔ کربلا جنگی بود که در تاریخ ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری (برابر با۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد.روز نبرد به روز عاشورا معروف شده است.این جنگ میان سپاه کمتعداد «حسین بن علی»، نوهٔ پیامبر اسلام و سپاه اعزامی از سوی «یزید»، خلیفهٔ اموی و در نزدیکی محلی به نام «کربلا» رخ داد.دلیل «یزید بن معاویه» برای جنگ، بیعتنکردن حسین بن علی با او بود. در مقابل حسین بن علی حکومت و زمامداری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی میدانست؛ حکومتی که برخلاف پیمان صلح «امام حسن مجتبی» و «معاویه بن ابیسفیان» بود و بهشکلی مورثی به یزید رسیده بود. امام حسین (ع) حکومت اموی را ظالم و گمراه میدانست و برای تغییر جهت جامعهٔ اسلامی بهسوی مسیری دیگر قیام کرد.
📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹
✾📚 @Dastan 📚✾
✅العبد محمدتقی بهجت:
🔹هنگامی که حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) از اسب بر روی زمین افتاد و لشکر اعداء به خیام حرم هجوم بردند، با زانو مقداری بهسوی خیمه رفت و جمعیت را به نبرد با خود دعوت کرد و فرمود:
🔻اى دنبالهروان آل ابیسفیان، اگر دین ندارید و از قیامت نمیترسید، آزاده باشید و اگر عرب هستید، همانطور که چنین میپندارید، به نژادهای خود بازگردید. من با شما مىجنگم و شما با من و بر زنان گناهى نیست.
📚رحمت واسعه،ص109
📩 #مجله_دینی | تاثیر دائمی اعمال انسان
⚠️ ولی افعالش ...
✾📚 @Dastan 📚✾
🏴🏴🏴🏴🏴
هلال بن نافع گويد: (در روز عاشورا) همراه سربازان عمر سعد، كنار عمرسعد ايستاده بودم ، ناگهان يكى فرياد برآورد: اى امير، مژده باد به تو، اين شمر است كه حسين (علیه السلام ) را كشته است .
هلال گويد، از ميان لشكر عمر سعد بيرون آمدم ، و به بالين حسين (علیه السلام ) آمده و ايستادم ، سوگند به خدا هرگز كشته آغشته به خونى را زيبا و نورانى تر از او نديدم ، زيرا من آنچنان ، مات و محو نور و جمال آن صورت درخشان بودم كه از انديشه قتل او غافل گشتم ، حسين (علیه السلام ) در آن حال ، آب خواست ، شنيدم مردى از دشمن مى گفت : سوگند به خدا آب نخواهى نوشيد تا به جايگاه سوزان دوزخ وارد شوى و از آب گرم آن بنوشى .
شنيدم امام حسين (علیه السلام ) در پاسخ او فرمود: واى بر تو نه دوزخ جاى من است و نه آب گرم آن را مى نوشم ، بلكه من بر جدم رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) وارد مى گردم و در كنار او در پيشگاه خداى قادر خواهيم بود، و از آب بهشت خواهم نوشيد، و شكايت در مورد شما را به آنحضرت خواهم برد... هنوز امام با آنان سخن مى گفت كه دستجمعى به آنحضرت حمله كرده و سرش را از بدنش جدا نمودند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆خبر جبرئيل
حضرت جبرئيل (علیه السلام ) پيش از ولادت حضرت سيدالشهداء بر حضرت رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) نازل شد، و فرمود: خداوند متعال به تو پسرى ميدهد كه امت تو بعد از تو او را شهيد خواهند كرد.
حضرت رسول (ص ) صداى گريه شان بلند شد و فرمود: اى جبرئيل ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . اين حرف و بحث سه مرتبه تكرار شد.
حضرت رسول (ص )، حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) را طلبيد و موضوع را با حضرتش در ميان گذاشت . حضرت على (ع ) هم گريه اى كرده فرمود ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . و اين بحث سه مرتبه تكرار شد.
حضرت رسول (ص ) فرمود: يا على در عوض از حسين (ع ) فرزندانى خواهند آمد كه همه امام و وارث آثار پيغمبران و خازنان علوم اولين و آخرين خواهند بود.
حضرت اميرالمؤ منين (علیه السلام ) خدمت حضرت بى بى دو عالم فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) تشريف آورده و جريان را براى ايشان تعريف كردند، حضرت زهرا(عليهاالسلام ) خيلى ناراحت شد و گريه نمود و فرموند: ما احتياجى به اينجور فرزندى نداريم .
اين بحث و گفتگو سه مرتبه بين حضرت على (علیه السلام ) و بى بى دو عالم رد و بدل شد و حضرت او را بشارت به فرزندان امام او و پيشوايان و وارثان و خازنان علم نبوت ... دادند. تا حضرت زهرا سلام الله عليها راضى شد...
📚جلاء العيون ، 2، 434.
✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ورود شمر به کربلا
🔻در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را به پسر سعد داد.
🔺در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد. عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از فرماندهی لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید.
▪️عمر سعد دریافت که موقعیتش در خطر است و شمر سر جانشینی او را دارد. پس خطاب به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه خرابت کند. ای پیس! نگذاشتی کار به صلح بینجامد. حسین هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی بن ابی طالب است.
♦️ابن سعد به شمر گفت: «امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمیبینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.»
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداح خرمشهری محمد جنامی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیهالسلام از زبان مادرش حضرت امالبنین به زبان فارسی، به پا میکنه
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆اسير قهرمان و طاغوتچه خونخوار
عبيدالله بن زياد را همه مى شناسيد كه دژخيم خون آشام يزيد، در كوفه بود و ماجراى كربلاى خونين به دستور مستقيم او به وجود آمد، او از بى رحم ترين افراد تاريخ است .
هنگامى كه حضرت مسلم عليه السّلام نماينده امام حسين عليه السّلام در يك جنگ نابرابر، در كوفه قهرمانانه جنگيد تا سرانجام در حالى كه سخت مجروح شده بود، توسط دژخيمان ابن زياد اسير شد، او را به فرمان ابن زياد به فرماندارى نزد ابن زياد آوردند، اينك حماسه اين اسير قهرمان را بنگريد: مسلم عليه السّلام هنگام ورود به مجلس ابن زياد، سلام نكرد.
يكى از نگهبانان به او گفت : به فرماندار سلام كن .
مسلم - ساكت باش واى بر تو، سوگند به خدا كه او فرماندار من نيست .
ابن زياد - اشكالى ندارد خواه سلام كنى و خواه سلام نكنى ، كشته خواهى شد.
مسلم - اگر تو مرا بكشى ، تازه گى ندارد، بدتر از تو، بهتر از مرا كشته است ، از اين گذشته تو در شكنجه و زجركشى و رذالت و پستى از همگان پيشى گرفته اى .
ابن زياد - اى مخالف سركش ، تو بر پيشوايت (يزيد) خروج كرده اى وصف وحدت مسلمانان را در هم شكستى ، و فتنه و آشوب برانگيختى .
مسلم - اى پسر زياد، صف وحدت مسلمين را، معاويه و پسرش يزيد درهم شكست ، و فتنه و آشوب را تو و پدرت زياد برپا كرديد (آيا مرا تهديد به مرگ مى كنى ؟) من اميدوارم كه خداوند مقام شهادت را به دست بدترين افراد خلق به من عنايت فرمايد.
ابن زياد - تو در آرزوى چيزى (رهبرى ) بودى كه به آن نرسيدى و خداوند آن را به اهلش سپرد.
مسلم - اى فرزند مرجانه ، چه كسى شايستگى آن را دارد.
ابن زياد - يزيد بن معاويه .
مسلم - سپاس خداوندى را كه خودش بين ما و شما حكم فرمايد.
ابن زياد - تو گمان كرده اى كه تو را در اين امور (رهبرى ) بهره اى است ؟!
مسلم - سوگند به خدا نه اينكه گمان دارم بلكه يقين دارم .
ابن زياد - بگو بدانم چرا به اين شهر آمدى و محيط آرام كوفه را بهم زدى و آشوب و جنگ و خونريزى بپا كردى ؟
مسلم - منظور من از آمدن به اينجا، اين امور نبود، و باعث اين امور شما بوديد، چرا كه منكرات و زشتيها را رواج داديد و نيكيها را دفن نموده و از بين برديد، و بدون رضاى مردم بر آنان حكومت كرديد، و امور ضد دستورات الهى را بر آنها تحميل نموديد و رفتارتان همچون رفتار كسرى و قيصر (شاهان ايران و روم ) بود، فاتيناهم لناء مرفيهم بالمعروف و نهى عن المنكر و ندعوهم الى حكم الكتاب والسنة و كنّا اهل ذلك : ما به ميان اين مردم آمديم تا آنها را امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سوى فرمان قرآن و سنّت دعوت كنيم ، كه شايسته اين كار مى باشيم .
ابن زياد در برابر گفتار استوار و خلل ناپذير اين اسير قهرمان ، حضرت مسلم (علیه السلام ) ديگر ياراى سخن پراكنى نداشت ، ناچار به فحاشى و ناسزاگوئى پرداخت و به ساحت مقدس على (ع ) و حسن و حسين (ع ) جسارت كرد.
اما حضرت مسلم (ع ) فرياد زد: اين تو و پدر تواند كه به اين ناسزاها سزاوارند نه ما و على (ع ) و فرزندانش ، اى دشمن خدا هر كار مى كنى بكن .
ابن زياد كه در آتش خشم و كينه ، شعله ور شده بود، به يكى از دژخيمانش بنام بكر بن حمران ، دستور داد، حضرت مسلم (ع ) را به بالاى قصر ببرد و گردنش را بزند، او نيز همين فرمان را اجرا كرد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
⭕️امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها
🔻شمر با حضرت ام البنین سلام الله علیها از یک قبیله بودند. عصر تاسوعا شمر در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد و فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود.
🔺حضرت عباس و برادران ایشان که نزد اباعبدالله ع نشسته بودند سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او را بدهید، هرچند که فاسق است.»
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه میگویی؟»
🔸شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را بهخاطر حسین به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید تا در امان باشید.»
♦️حضرت عباس ع و برادرانشان پاسخ دادند : «دستت بریده شود ای شمر. اماننامه آوردهای؟ خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. ای دشمن خدا! از ما میخواهی که برادرمان حسین ع فرزند فاطمه زهرا س و رسول خدا ص را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!»
🔸شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا میگفت، به لشکرگاه خودش برگشت.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
✾📚 @Dastan 📚✾