eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.9هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
تو چرا خندیدی!! • یکی از اهل علم می‌گفت: «زمانی با مرحوم طباطبائی در درس آیت‌الله محمد حسین اصفهانی شرکت می‌کردیم. روزی یکی از شاگردان اشکال بی‌اساسی را مطرح کرد و همه خندیدند و من هم خنده ام گرفت. وقتی از کلاس بیرون آمدیم با آقای طباطبائی رو به رو شدم که چهره درهم کشیده بود. مرا که دید فرمود: «تو چرا خندیدی؟! اگر مطلبی را تو خوب و روان می‌فهمی باید خدا را شکر کنی نه اینکه به دیگران بخندی!». علامه طباطبائی خودشان رفیقی داشتند که از او خواسته بودند هرگاه عیبی از ایشان دید، به ایشان تذکر دهد تا خود را اصلاح کنند» ✾📚 @Dastan 📚✾
همیشه با افرادی که.........🍀🌷 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠✨امیدوارم امروز 💛✨از زمین و زمان براتون  💠✨خوشبختی ببارد 💠✨و نیروی عظیم عشق 💛✨همراهتون باشد 💠✨تا همه ی کارها 💛✨به بهترین شکل پیش برود 💠✨روزتون 💛✨پراز لبخند و مهربانی‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ارمنى متوسل به ابوالفضل ثقة الاسلام آقاى شيخ رضاى فاضل كه يكى از ثقات اهل منبر و نزيل تهران است در جمعى كه متعلق به آقايان اهل منبر بود مى گفت : روزى در يكى ازخيابان هاشمى كه ارامنه مسكن دارند ميگذشتم در اين حال زنى لچك به سر روسرى كه در درب خانه خود ايستاده بود بر من سلام كرد و بدنبال آن گفت آقا شما روضه مى خوانيد؟ گفتم بله گفت بفرمائيد، من بدرون خانه رفتم او مرا باطاقى راهنمائى كرد و صندلى گذاشت و اظهار داشت كه متوسل به حضرت ابوالفضل علیه السلام  شويد. روضه را خواندم هنگام خدا حافظى براى چهار روز متواليا دعوتم كرد و در تمام روزها متوسل بحضرت ابوالفضل علیه السلام بود روز پنچم پاكتى بعنوان حق القدم بما داد وقتى كه بخانه آمدم و محتوى پاكت را شمردم جمعا چهار صدوهشتاد وشش ريال بود. از اينكه او چهار صدوپنچاه و يا پانصد ريال نداده بود تعجب كردم فكر مى كردم اين پول خورد چرا؟ روزى ديگر از همانجا گذشتم همان زن را در همانجا ايستاده ديدم مى خواستم از چگونگى آن پول بپرسم اما در عين حال انفعال مانع من بود ولى او از روحيه ام متوجه شد كه با او حرفى دارم نزديك آمد بعد از سلام گفت آقا پول شما كم بود؟ گفتم نه ولى از شما مى خواستم بپرسم چرا چهارصد و هشاد و شش ريال داديد و چهار صدو پنجاه يا پانصد ريال نداديد، گفت ما ارمنى هستيم شوهرم كاسب است براى اينكه شكستى بكار ما وارد نيايد به حضرت ابوالفضل علیه السلام متوسل شديم و در منفعت كسب و كار با او شركت داريم و هر سالى يك مرتبه حساب ميكنيم آنچه سهميه حضرت ابوالفضل علیه السلام شده براى او پنج روز روضه خوانى مى كنيم حساب امسال حضرت ابوالفضل علیه السلام همان بود كه تقديم شد. 📚توسلات ، 135. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆بدون گذرنامه به كربلا رفت حضرت آية اللّه شهيد دستغيب رضوان اللّه تعالى عليه مى فرمايد: مكرر شنيده بودم كه يكى از اخيار زمان بنام حاج محمد على فشندى تهرانى توفيق تشريف به خدمت حضرت بقية اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشريف نصيبش شده بود و اينجانب دوست داشتم او را ببينم و از خودش ماجرا را بشنوم ، در ماه ربيع الثانى نود و پنج در تهران حضرت سيد العلماء العاملين حاج آقا فيض شيرازى رضوان اللّه تعالى عليه را به اتفاق جناب حاج محمد على فشندى تهرانى ملاقات نمودم آثار خير و صلاح و صدق و دوستى اهل بيت عليهم السلام از او آشكار بود. از آقاى حاج آقا معين خواهش كردم آنچه حاجى مزبور مى گويند ايشان مرقوم فرمائيد، اينك براى بهره مندى خوانندگان اين كتاب عين مرقومه ايشان ثبت مى شود، بسم اللّه الرحمن الرحيم قريب سى سال قبل براى زيارت اربعين عازم كربلا شديم موقعى بود كه براى هر نفر جهت گذرنامه ، خانواده گفت من هم مى آيم ناراحت شدم كه چرا قبلا نگفته بود، خلاصه بدون گذرنامه حركت كرديم و جمعيت ما پانزده نفر بود چهار مرد و يازده زن و يك علويه صدو پنج ساله بود خيلى به زحمت او را حركت داديم و با سهولت و نداشتن گذرنامه خانواده را از دور مرز ايران و عراق گذرانديم و به كربلا مشرف شديم قبل از اربعين و بعد از اربعين نجف اشرف مشرف شديم . همه اش به بركت توسل به ابى عبداللّه الحسين علیه السلام بود كه بدون گذرنامه رفتيم و برگشتيم . 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃🦋🍁🦋🍃🦋 * مادربزرگم می‌گوید قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می‌کند. برای همین هم مدتیست دارم فکر می‌کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم یعنی، راستش چطور بگویم؟‌ دلم می‌خواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم یا نمیدانم کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد. پدرم می‌گوید قلب مهمانخانه نیست که آدم‌ها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه‌ء گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد. قلب، راستش نمیدانم چیست اما این را میدانم که فقط جای آدم‌های خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه... 📕 ✍🏻 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. فقط باید به "خدا"پیله کرد زیرا فقط با او میشود پروانه شد "خدا"بدون من هم خداست ولی من بدون خدا هیچ نیستم... ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷ماه رمضان بود. نامه‌ای از عبدالله رسیده بود. داشتیم می‌خواندیم که در حیاط را زدند. همسر و پسرم جلوی در رفتند. من نگران شدم. نتوانستم طاقت بیاورم. جلو رفتم ببینم چه خبر است. دو نفر بودند. یکی با پای مجروح و گچ گرفته و دیگری سالم بود. سلام کردم و پرسیدم: «چیزی شده؟ عبدالله شهید شده؟» یکی از آن‌ها گفت:... 🌷یکی از آن‌ها گفت: «مادر! از کجا فهمیدی؟ عبدالله متعلق به همه بود.» پرسیدم: «پس جنازه‌اش چی؟» گفت: «زیر آتشه. وقتی منطقه آزاد شد. جنازه‌اش رو میاریم عقب.» خدا رو شکر کردم که چون حضرت زینب سلام الله علیها مادر شهید شدم.» همسایه‌ها وقتی خبر شهادت عبدالله را شنیدند، جمع شدند و تسلیت گفتند. به آن‌ها گفتم: «به ما تسلیت نگین. عبدالله خودش مرگ در راه خدا رو انتخاب کرد و به خواسته‌اش رسید.» 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالله عرب سرهنگی منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 @Dastan 📚✾
یواش یواش ... ✅ سیدحسن نصرالله: ▫️ پاسخ ما با تأنی و درنگ خواهد بود یعنی یواش یواش؛ انتظار اسرائیلی‌ها بخشی از پاسخ و مجازات است. 🏷 ✾📚 @Dastan 📚✾
❇️ زیارت امام حسین(ع)، بدبخت را خوشبخت می‌کند ☑️ (راوی گوید:) از امام صادق(ع) پرسیدم: 🔹 کسى که به زیارت امام حسین(ع) برود، در حالى که معرفت دارد و هیچ استکبار (خود بزرگ پنداری) و استنکافى (سرپیچی) از زیارتش نداشته باشد چه اجر و ثوابى دارد؟ ▫️ فرمود: 🔸 براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمرۀ مقبول مى‏‌نویسند و اگر شقى و بدبخت بوده، خوشبخت می‌شود و پیوسته در رحمت خدا غوطه‌ور است. 📜 عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا لِمَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ (ع) زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ مُسْتَکْبِرٍ وَ لَا مُسْتَنْکِفٍ؟ قالَ یُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حِجَّةٍ وَ أَلْفُ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً کُتِبَ سَعِیداً وَ لَمْ یَزَلْ یَخُوضُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ⬅️ کامل الزیارات صفحه ۱۵۶ 🏷 علیه السلام ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆توجيه بنيانگذاران مسجد ضرار از حوادث معروف زمان پيامبر صلى الله عليه وآله ماجراى مسجد ضرار است ، كه جمعى از منافقين مدينه ، در نزديكى مسجد قبا، مسجدى ساختند و وانمود كردند كه طرفدار اسلام هستند و حتى براى گسترش ‍ اسلام ، مسجد مى سازند، ولى هدفشان اين بود تا زير ماسك مسجد بود، تفرقه افكنى كنند و با حكومت اسلامى مخالفت نمايند.آنها به حضور پيامبر صلى الله عليه وآله آمده و توطئه خود را چنين توجيه كردند: محل سكونت قبيله بنى سالم تا مسجدالنبى صلى الله عليه وآله دور است ، ما قصد داريم براى پيرمردان از كار افتاده و ناتوانان بيمار، مسجدى بسازيم ، كه در آن نماز بگذارند و ساير مردم در شبهاى بارانى كه قدرت آمدن به مسجد شما ندادند، در اين مسجد جمع شوند و نماز بخوانند و مراسم مذهبى خود را انجام دهند. آنها حتى سوگند ياد كردند، كه نظرى جز نيكى و خدمت نداريم . پيامبر صلى الله عليه وآله به آنها اجازه داد و جريان جنگ تبوك (در سال نهم هجرت ) پيش آمده و رسول خدا صلى الله عليه وآله عازم تبوك شد. هنگام بازگشت ، هنوز پيامبر صلى الله عليه وآله به دروازه مدينه نرسيده بود، منافقين توطئه گر، خود را به رسول خدا صلى الله عليه وآله رسانده و از آن حضرت خواستند كه به آن مسجد بيايد و آن را افتتاح كند، و در آن نماز بگزارد، تا مسجد بودن آن مركز، رسميت يابد. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد و آيات 107 تا 110 سوره توبه را نازل كرد. در آيه 107 سوره توبه چنين مى خوانيم : والدين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المومنين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليخلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون (گروهى ديگر از آنها) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمين ) و (تقويت ) كفر و تفرقه ميان مؤ منان و كمينگاه براى كسى كه با خدا و پيامبرش از قبل مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى (و خدمت ) نداشته ايم ، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنها دروغگو هستند به اين ترتيب آن مسجد به عنوان مسجد ضرار و مسجد كفر و مسجد تفرقه اند و كمينگاه بر ضد مؤ منين مجاهد معرفى گرديد. پيامبر صلى الله عليه وآله دستور داد، آن مركز به ظاهر مسجد را سوزاندند و ويران كردند، و محل آن را مركز ريختن زباله هاى مدينه قرار دادند، و غائله توطئه منافقان توجيه گر و دروغساز، پايان يافت . آرى آنها با توجيه ساختن مسجد براى بيماران ، ناتوان ، همسايگان مسجد در شبهاى بارانى و.... و تحت استتار اين گفتار زيبانما، مى خواستند به بزرگترين جنايت يعنى تفرقه بين مسلمين دست بزنند، و اساس حكومت اسلامى را مورد هجوم قرار دهند، كه دستور پيامبر صلى الله عليه وآله و هوشيارى مسلمين ، به زودى آنها را دروغگو و توجيه گر. 📚اقتباس از تفاسير به خصوص مجمع البيان جلد 5 صفحه 72 و الميزان جلد ص 419. ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ چند روز قبل توی صف قصابی بودم و چند نفر جلوم بودن، یه پیرزن رنجور و نحیف به قصاب گفت: یه بسته دل مرغ بهم بده، فقط تازه باشه امشب می‌خوام برای نوه هام بپزم. یهو یکی توی صف گفت: چند بسته هم به من بده، تازه هم نبود مهم نیست، برای سگم می‌خوام. پیرزن بنده خدا از شدت خجالت سرخ شد یه سکوت سنگینی قصابی رو برداشت و ناگهان یکی از توی صف گفت: آقا دو بسته دل مرغ به من بدید امشب می‌خوام کباب کنم؛ یکی دیگه گفت سه بسته به من بدید می‌خوام سوپش کنم بخورم؛ هر کدوم از افراد داخل صف یه تعداد دل مرغ سفارش دادن و تاکید کردن که برای خوردن خودشون می‌خوان. قصاب هم تیر آخر رو زد و رو به یارو گفت: دیدی که دل مرغمون تموم شد، دفعه بعد خودتو پرت کن جلوی سگات. بقیه مردم هم یارو رو هل دادن از مغازه کردن بیرون. پیرزن چیزی نگفت، ولی با چشماش می‌خندید و با قدردانی به همه نگاه میکرد، *انگار که حالا کلی آدم کس و کارش شده باشن.* ✾📚 @Dastan 📚✾
🔻روزی طلبه ای نزد ایشان[آقاسیدجمال گلپایگانی] آمد و کمک خواست. ایشان هیچ پولی نداشت و او هم اصرار می کرد که وضعم خوب نیست. در آخر گفت: یعنی شما هیچ پولی نداری؟ ایشان فرمود: چرا فقط پول یک سال نماز قضای امانتی دستم هست. آن طلبه گفت: همان را به من بده. آقا پرسید خودت یک سال را می خوانی؟ گفت: بله محتاجم، چه کنم؟ 🔻آقا پول یک سال نماز را به او داد. بعد از آن که چند قدمی فاصله گرفت گفت: یک رکعتش را هم نخواهم خواند. 🔻آقا یک کلمه به او چیزی نگفت، و خودش یک سال نماز را خواند. 📚جمال السالکین ص 160 ✾📚 @Dastan 📚✾
برای کسانی که دوستشان دارید نوری باشید در دل تاریکی ❤️✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالبه که طرف یه محصول لاغری خریده ، بعد بیشتر از اون چیزی که بهش گفتن لاغر شده😁 ترسیده رفته پیش دکتر که بلایی یسرش نیاد😐 یکی نیست بگه همه ارزوشونه که بیشتر لاغر بشن😉 ❌اگه تو هم اگر اضافه وزن داری و میخوای خیلی سریع و آسون وزن کم کنی👌🏻 بزن رو لینک و از این چربی سوز سفارش بده👇🏻 https://landing.saamim.com/1LeVz https://landing.saamim.com/1LeVz راستی تا 24 ساعته دیگه 50% تخفیف خورده😍
هدایت شده از قاصدک
خیلی به پول احتیاج داشتم ولی هیچ منبع درآمدی نداشتم😔 شرایط بیرون رفتن از خونه هم نداشتم تا اینکه خواهرشوهرم بهم گفت با بافتنی و گلدوزی از تو خونه... میلیونی درآمد داره😳😳😳 منم از این کانال یادگرفتم به جای وقت هدر دادن و اینترنت مصرف کردن با هنرم پول دربیارم و با مسیرطلایی زندگیم عوض شد😍💰ŸŸ لینک کانالش رو براتون میذارم💵 https://eitaa.com/joinchat/3394502966C379fb7f8b5 . فرصتُ از دست نده، پیوستن رو بزن👇 چون از فردا مینیدوره رایگان کسب درآمد در منزل شروع میشه👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم می‌امد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم (سلام الله علیها)🥀 🏴 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ناراحتی حنجره مرحوم حاج ميرزا على محدث زاده فرزند مرحوم محدث عاليمقام حاج شيخ عباس قمى رضوان اللّه تعالى عليهما از وعاظ و خطباء مشهور تهران بود مى فرمود: من سالى به بيمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم تاجائيكه منبر رفتن و سخنرانى كردن برايم ممكن نبود مسلّم هر مريض در چنين موقعى در فكر معالجه مى شود من نيز با در نظر گرفتن طبيبى متخصّص و باتجربه باو مراجعه كردم پس از معاينه معلوم شد بيمارى آنقدر شديد است كه بعضى از تارهاى صوتى از كار افتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است طبيب معالج در ضمن نسخه اى كه نوشتند دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خود دارى كنم و حتى با كسى حرف نزنم و اگر چيزى بخواهم و يا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنويسم تا در نتيجه استراحت مداوم و استعمال دارو شايد سلامتى از دست رفته مجدّد به من برگردد. البته صبر در مقابل چنين بيمارى و حرف نزدن با مردم حتى با زن و بچّه خيلى سخت و طاقت فرساست زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد چطور مى شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفى نزنم و پيوسته در استراحت باشم آنهم معلوم نيست كه نتيجه چه باشد بر همه روشن است كه باپيش آمد چنين بيمارى خطرناكى چه حال اضطرار به بيمار دست ميدهد اين اضطرار و ناراحتى شديد است كه آدمى را به ياد يك قدرت فوق العاده مى اندازد اين حالت پريشانى است كه انسان اميدش ازتمام چاره هاى بشرى قطع شده و بياد مقربان درگاه الهى مى افتد تا بوسيله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت كرده واز درياى بى پايان لطف خداوند بهره اى بگيرد منهم با چنين پيش آمد چاره اى جز توسّل به ذيل عنايت حضرت آقا ابى عبداللّه الحسين علیه السلام نداشتم روزى بعد از نماز ظهر و عصر حال توسّل بدست آمد و خيلى اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء علیه السلام را كه به آن وجود مقدّس متوسّل بودم مخاطب قرار داده و گفتم يابن رسول اللّه صل الله علیه وآله و سلم صبر در مقابل چنين بيمارى براى من طاقت فرسا است و علاوه اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند و من از اول عمر تا بحال على الدّوام منبر ميرفتم و از نوكران شما اهلبيتم ولى حالا چه شده كه يكباره از اين پست حساس بر اثر بيمارى بركنار باشم و علاوه ماه مبارك رمضان نزديك است . دعوت ها را چكنم آقا عنايتى بفرما تا خدا شفايم دهد. بدنبال اين توسل طبق معمول كم كم خوابيدم در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگى كه نيمى از اطاق منوّر و روشن بود وقسمت ديگر اطاق كمى تاريك بود ديدم . در آن قسمتى كه روشن بود مولاى من و مولى الكونين آقا سيد الشهداء اباعبد اللّه الحسين علیه السلام را ديدم كه نشسته است خيلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى را كه در حال بيدارى داشتم در حاال رؤ يا نيز پيداكردم و بنا كردم عرض حاجت نمودن مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و در مساجد متعدده دعوت شدم ولى با اين حنجره از كار افتاده چطور مى توانم منبر رفته و سخنرانى نمايم و حال آنكه دكتر منع كرده حتى با بچه هاى خودم نيز حرفى نزنم چون خيلى الحاح و تضرع و زارى داشتم حضرت اشاره كرد بمن و فرمود با آن آقا سيّد كه دم درب نشسته بگو چند جمله از مصيبت دخترم رقيه را بخواند و شما كمى اشك بريزيد انشاء اللّه تعالى خوب مى شوى من نگاه كردم به درب اتاق ديدم شوهر خواهرم آقا مصطفى طباطبائى قمى كه از علماء و خطباء و از ائمه جماعت تهران است . نشسته امريّه آقا را به آقاى نامبرده رساندم ولى ايشان ميخواست از ذكر مصيبت خود دارى كند، حضرت سيد الشهداء علیه السلام فرمود بخوان روضه دخترم را، ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيّه عليهاالسلام شد و منهم گريه ميكردم و اشك مى ريختم امّا متاءسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و منهم با ناراحتى از خواب بيدار شده و متاسف و متاءثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض ‍ محروم ماندم ولى دوباره ديدن آن منظره عالى امكان نداشت ، همان روز ياروز بعد به همان متخصص مراجعه نمودم خوشبختانه پس از معالجه معلوم شد كه اصلا اثرى از ناراحتى و بيمارى قبلى نيست او كه در تعجّب بود از من پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودى و سريع نتيجه گرفتيد. من چگونگى توسل و خواب خودم را بيان كردم دكتر قلم در دست داشت و سراپا ايستاده بود ولى بعد از شنيدن داستان توسلم بى اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوى كه بر اثرنام مولى الكونين امام حسين علیه السلام باو دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بر رخسارش ‍ ميريخت او گريه كرد سپس گفت آقا اين ناراحتى شما جز توسّل و عنايات وامداد غيبى چاره راه و علاج ديگرى نداشت . 📚توسلات ، 168. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شفای افلیج  ايران گه گاهى شبيه صحنه كربلا را در حسينيه ها يا كنار خيابانها يا در صحرا درست مى كنند مثلا چند نخل و خيمه و اسب و وسائل جنگ افزار قديمى مثل شمشير و نيز ... درست كرده و صحنه كربلا را در اين محلها پياده نموده كه هر بيننده اى كه مى بيند به ياد واقعه اسفبار و غم انگيز كربلا و مصائب وارده بر اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام بيفتند و رقّت قلب نمايند و ناراحت و متاءثر و گريان شوند و حالى درشان پيدا شود. من با خود بارها شنيده و ديده ام كه در اينچنين تعزيه ها و شبيه خوانيها، بسيارى از مردم غم ديده حوائج مشروعه خود را گرفته ، اگر مريض بوده شفا پيدا كرده و اگر مريضى داشته سلامتى او را بازگرفته و اگر گرفتارى داشته رفع گرفتارى شده و اگر حوائجى داشته ... گرفته است بله كسى كه با نيت پاك و خالص در خانه اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام على الخصوص آقا سيدالشهداءعلیه السلام برود، بدون هيچ بروبرگرد مطلب و مهم خود را خواهد گرفت . يكى از كسانيكه با نيت خالص و پاك در خانه سيدالشهداءع رفته ، پدر و مادر يك بچه فلج مادرزادى است كه در شهميرزاد شفاى فرزند شش ساله خود را از آقا اباعبداللّه الحسين علیه السلام گرفته اند. خبرنگار كيهان نقل ميكرد: يك كودك بنام محسن منصورى كه فلج مادرزادى بود در شهميرزاد شفا يافت ، پدر مادر محسن بچه شش ‍ ساله خودشان را در مراسم تعزيه شب عاشورا مدت سه شبانه روز به نخل محل اسراى كربلا بستند، هنگاميكه مردم عزادار شهميرزاد در مصيبت سالار شهيدان آقا اباعبداللّه الحسين علیه السلام به سر و سينه خود ميزدند حالى پيدا كرده و شفا يافت . 📚كرامات الحسينية جلد دوم معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده -
🔆يهوديان مسلمان شدند در يكى از روزنامه هاى كثير الانتشار ايران اطلاعات ص ‍ 10، دى ماه شماره 11279 1342 مسلمان شدن يك خانواده يهودى را اعلام كرد كه عده زيادى زن و مرد در حياط مسجد صدر الامور آبادان جمع شده بودند و درباره افراد يك خانواده يهودى كه بدين اسلام مشرف شده و براى اداء نماز بمسجد آمده بودند گفتگو ميكردند، وقتى افراد اين خانواده نماز گزاردند و از مسجد خارج شدند از آنها در مورد علّت و كيفيت تشرف بدين اسلام سؤ ال شد و يكى از آنها كه معلوم بود بزرگ خانواده است گفت من و همسرم كه داراى دو فرزند هستيم قبل از آنكه بدين مبين اسلام مشرف شويم در بغداد سكونت داشتيم وقتى كاخ رياست جمهورى عراق بمباران گرديد و حكومت نظامى اعلام شد از شدت ترس مغازه طلافروشى خود را كه از مغازه هاى معتبر بغداد بود بستم و تعطيل و باميد خدا رها كردم و بخانه پناه بردم ولى دو روز بعد بمغازه رفتم متوجه شدم از طلاآلات و نقدينه ام اثرى نيست . چند روزى من و همسرم و فرزندانم در ناراحتى و اندوه بسر مى برديم يكشب كه از فرط ناراحتى گريه زيادى كردم و با چشمهاى اشك آلود خوابيدم در عالم رؤ يا بخاطرم آمد كه بزيارت مرقد مطهر امام حسين ع بروم طلاآلات و نقدينه ام را بدست خواهم آورد پس از آنكه از خواب بيدار شدم جريان را با همسرم در ميان گذاشتم و فرداى آن روزبار سفر بستم و عازم كربلا شديم و بزيارت مرقد مطهر حضرت امام حسين ع نائل آمديم سپس با اتومبيل بنجف اشرف مشرف شديم و ضمن اقامت در آن شهر بسراغ يكى از دوستان قديمى خود كه از زرگرهاى معروف نجف است رفتيم و ساعتى در مغازه او نشستيم اما موقعيكه قصد داشتم با او خدا حافظى كنم و ازمغازه بيرون آيم زن و مرد شيك پوشى وارد مغازه شدند و از دوستم خواستند تا مقدارى جواهرات و طلاجات آنان را خريدارى كند چون دوستم قصد خريد نداشت من با آنان وارد معامله شدم ولى وقتى طلاجات مذكور را كه در يك جعبه بزرگ قرار داشت بدقت نگاه كردم متوجه شدم طلاجاتى است كه از مغازه ام به سرقت برده اند بلافاصله جعبه را برداشتم و از مغازه بيرون رفتم تا پليس راخبر كنم ولى آن دو نفر قبل از آنكه بدام ماءمورين بيافتند فرار را بر قرار ترجيح دادند و متوارى شدند باين ترتيب همانطور كه در خواب بذهنم خطور كرده بود جواهر وطلاجات مسروقه را پيداكردم . من و فرزندانم و همسرم بدين مقدس اسلام مشرف شديم اين مرد اضافه كرد قبلا نامم سالم اليا هو بود و همسرم هيلانام نام داشت ولى حالا نام من محمد و همسرم زهرا مى باشد. 📚توسلات ، 57. ✾📚 @Dastan 📚✾
زندگی کوتاه تر از اونه که با خودت مهربون نباشی😍💖✨ ✾📚 @Dastan 📚✾