🔶خانمی از اهل محله مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب,روزی به محضر ایشان آمد وگفت:
دیشب در مجلس روضه ای آقایی می گفت:
اگر شوهر,نماز نخواند همسرش باید از او فاصله بگیرد و اطاعت او را نکند اگر تشنه بود آب به او ندهد؛ اگر چنین کند گناه کرده در حدّی که همه پیامبران را کشته باشد! شوهر من, نمازش را مرتّب نمی خواند وظیفه شرعی من چيست؟
.
🔶آیت الله ارباب چند بار فرمودند:
عجب! خیلی عجیب است! من نمی دانم آن آقا این سخن را بر اساس چه مأخذ شرعی بیان کرده است؟
.البته شخص مسلمان موظف است تکالیف شرعیه واجب خود را حتماً انجام بدهد، ولی سخن آن آقا به نظر می رسد غیر مقبول است. ان شاء الله شوهر شما نمازش را می خواند.
.
🔶زن گفت: حضرت آقا! او نمازش را نمی خواند!
.
🔶فرمودند: ان شاء الله می خواند!
.
🔶زن پرسيد: پس امر به معروف در کجاست؟ و من در اين باره چه تکلیفی دارم؟
.
🔶حضرت آقا فرمودند: یکی دو بار که شوهر سر حال است، با زبان خوش به ایشان بگویید: من شما را دوست می دارم و اگر نمازتان را مرتب بخوانید خیلی بیشتر دوستتان دارم. همین و بس!
.
🔶زن نفس راحتی کشید و گفت: خدا عمرتان بدهد! نزدیک بود با سخنان آن آقا شیرازه زندگی ما گسسته شود.
.
کتاب گردش ایام خاطرات مرحوم دکتر خلیل رفاهی
✾📚 @Dastan 📚✾
20.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر بزرگ شدن سخته...😢💔
قدیما وقتی میدیدیم مامان یا مامانبزرگمون بیدلیل نشستن و دارن گریه میکنن، برامون عجیب بود؛ اما حالا که خودمون تو لجنزار روزگار گیر افتادیم، میفهمیم اونا از ته دلشون دلتنگ بودن و ما نمیفهمیدیم...
خدا حفظ کنه همه مادرا و مادربزرگایی که هستن، و روح اونایی که رفتن شاد🙏❤️
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️🎞️
👩🏻🍼ورزش=مامان سالم=ایران قوی🇮🇷
ایران آینده در گرو مادریه که امروز برای سلامتی خودش قدم برمیداره👣
با ورزش و تغذیه ی درست،نسلی قوی و سالم پرورش میدیم،همین امروز شروع کن! 👊🏻
مایه زوجیم👩❤️👨من کارشناس پیراپزشکی و مربی تغذیه و همسرم مربی بین المللی ورزش🥇
در کنار ۱۲ هزار بانوی ورزشکار،تو خونه ی امن و تمیز خودمون پرقدرت و شاد ورزش میکنیم🏋🏻♀️
به جمع قهرمان ها خوش اومدی👇🏻✨
https://eitaa.com/joinchat/1569457054C9502de4626
با بیش از 700 رضایت واقعی که توصیه میکنم بیای و خودت بخونی و ببینی 👀
زود بیا که برات سوپرایز ویژه داریم💫
.
هدایت شده از قاصدک
🥰من و مادرم زمین کشاورزی
زعفران داریم
✔️صفر تا صدتقلب های زعفران رو در کانالم بهت میگم
🎁یک بار هم که شده طعم اصلی زعفران قاینات رو بچشین
🌱
https://eitaa.com/joinchat/2225078531Ce2061fa027
برای چندمین بار به درخواست شما
تبلیغ کانال معتبر فروش زعفران رو میزارم با خیال راحت خرید کنید
09159655194 ☎️سالاری
@Salary3017
مختصرى از زندگينامه امام على النقى عليه السلام
امام على النقى عليه السلام در 15 ذى حجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه محلى بود به نام صِرْيا كه امام موسى كاظم عليه السلام آن را بوجود آورده بود به دنيا آمد، آن حضرت را ابوالحسن ثالث مى گويند، آن حضرت 13 سال در مدينه بود كه به دستور متوكل عباسى به اجبار وارد بغداد شد و 20 سال در بغداد بود تا اينكه به دسيسه مُعْتَزّ خليفه عباسى سمى را به توسط برادرش معتمد عباسى در 3 رجب سال 254 قمرى به آن حضرت خورانده شد و به شهادت رسيد و در سامراء مدفون گرديد.
امام هادى عليه السلام با چند نفر از خلفاى عباسى زندگى كرد 1- مأمون 2- معتصم 3- واثق 4- متوكل 5- منتصر 6- مستعين 7- معتز كه از ميان اين خلفاء متوكل بدترين آنها بود، آن حضرت با كسى زندگى كرد كه اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه او را شقى ترين خلفاى بنى عباس شمرده است آن حضرت با كسى بود كه نه فقط او را زندانى كرد بلكه در زندان و در مقابلش قبرى كنده بود و در زندان تاريك او را نگاه مى داشت و متوكل كسى بود كه قبر امام حسين عليه السلام را خراب كرد (آب به قبر آن حضرت بست و آنجا را شكاف داد) و هر كس به زيارت امام حسين عليه السلام مى رفت او را شكنجه مى داد و دست او را قطع مى كرد
متوكل چون فتح بن خاقان را به وزارت خود منصوب كرد، دستور داد كه همه بزرگان در ركاب او پياده راه بروند، راوى گفت، حضرت هادى عليه السلام را ديدم كه در آن هواى گرم پياده راه مى رود به ايشان عرض كردم: نبايد شما را به چنين كارى مجبور كنند، حضرت فرمودند: اينها قصد شان از اين كار كوچك كردن من است، ولى نمى دانند كه ما ناقَةُ صالِحٍ عِنْدَ اللَّهِ بِأَعْظَمِ قَدْراً مِنّى 0( قدر و منزلت ناقه صالح از من عظيم تر نيست) راوى مى گويد اين جمله را نزد بزرگى گفتم، او گفت متوكل بيش از 3 روز زنده نمى ماند،
زيرا خداوند در قرآن درباره قوم صالح مى فرمايد (تَمَتَّعُوا فى دارِكُمْ ثَلاثَةَ اَيّامٍ، ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوب) چون قوم صالح پيامبرعليه السلام ناقه و شتر را كشتند بيش از 3 روز زندگى نكردند و 3 روز تمام نشده بود كه منتصر عباسى، پسر متوكل، با چند نفر از غلامان خود وارد جلسه متوكل شد و فتح بن خاقان را به همراه متوكل پاره پاره كردند به طورى كه تكههاى بدن آنها از هم ديگر شناخته نمى شد.
احادیث الطلاب ص 977
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱 این آقا رو میشناسی ؟ 😳☝️
ایشون دکتر اصغری مخترع ابردوا هستن
😳 هزاران بیمار رو درمان کرده
از کشورهای دیگه میان ایران براشون 😱
بعد شما تو ایرانی و کانالشو نداری ؟ 😐
🔻این لینک کانال (اصلی) آقای اصغری 👇
https://eitaa.com/joinchat/2495742208Ca66702eb2e
شما هم میتونی برای درمان هر بیماری که
داری ازشون مشاوره (رایگان) بگیری 😍☝️
.
🔹 در سفرم به نجف اشرف، دیداری با جناب آقای سیّد صاحب خویی - فرزند آیتالله خویی (ره) داشتم. در این دیدار، سیّد صاحب تعریف کرد که:
🔸 روزی پدرم پرسیدند: ... فکر میکنی من از کجا به این مراتب و مقامات رسیدهام؟ گفتم: حتماً از هوش و ذکاوت و پشتکار و تهجّد و اینگونه موارد به این مقام بلند علمی رسیدهاید.
فرمودند: خیر!
گفتم: پس به چه علّت بوده است؟
فرمودند: دو چیز باعث رسیدن به این مقامات و مراتب شده است؛
اوّل، صلهٔ رحم،
دوّم، گذشت از کسانی که به من ظلم کرده بودند.
🔹 سپس معظّمله دو مورد مثال برای من بیان کردند ....
📚 (حاج آقا جواد گلپایگانی؛ شبهای رمضان، صفحه ۱۷).
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
معدنِ #روبــــــــــــــــــالشی ۸۰ تومنی😳😍
خداوکیلی میری روبالشی میخری جفتی ۳۰۰ تومن؟!😳😱 چرااااا آخههههه؟؟؟؟🤨❌
🌫 روبالشی ۴ بُعدی گل برجسته😍
💢رو بالشی چیندار عروس😍
🌫 رو بالشی مَرمَری ،ابروبادی، پلنگی😍
💢 روفرشی و فرشینه با هر سایزی😍
ارسال روبالشی #۲_دور_دوخت با پارچه و زیپ عُمری مستقیم از تولیدیش😉👇
https://eitaa.com/joinchat/2490630460C3ca7d7abe1
هدایت شده از قاصدک
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 توصیفات دلنشین حاج قاسم در مورد محبوبترین رفیق شهیدش
🎤حاج قاسم: شهیدی که حق او بر ملت ایران در بعضی ابعاد بیش از حق اندیشمندان و دیگر شهدا بود
📽 پس از دو سال انتظار، فیلم سینمایی جذاب و افتخارآمیز این شهید عزیز از چهارشنبه ۳ دی روی پرده سینماها خواهد رفت.
🇮🇷 اکران مردمی عمار🔻
eitaa.com/joinchat/1112277110C952842dfba
خاطره ای از دوران کودکی حافظ کل قرآن سید محمد حسین طباطبایی
میخواهم خاطرهای را نقل کنم که مرتبط با بحثمان هم باشد. به خاطر دارم که یکی دو سال بعد از برنامههایی که در مکه و ایام حج در سال ۱۳۷۶ داشتیم، آنجا برای خانواده وزیر کشور عربستان هم برنامه اجرا کردیم و بعد هم برگشتیم. خوب این اجرای برنامه ما، بین خانواده سلطنتی عربستان خیلی پیچیده بود و بین خانوادههای خودشان نقل میشد که مثلا این بچه آمده و برنامه اجرا کرد و این طور قرآن میخواند و... به این صورت افراد دیگر و خانواده سایر مقامات عربستان هم مطلع شده بودند. به هر حال دو سال بعد از آن تهران، پیش سفیر آن زمان ایران در عربستان بودیم، ایشان میگفت که یکی از مقامات عربستان، پسر امیر عبدالله، معروف به امیر ترکی، با چند نفر هیئت همراه آمدند کاخ نیاوران و گفتند:«میخواهیم با آقای طباطبایی هم یک دیداری داشته باشیم». البته به صورت رسمی نیامده بودند، ما رفتیم آنجا و تقریبا ساعتهای نه و نیم، ده شب بود، نشستیم و ایشان کمی صحبت کرد و بالاخره گفت که ما وصف شما را که آمدید در کاخ سلطنتی و آنجا برنامههایی را داشتید شنیدیم. حالا آمدهایم خودمان از نزدیک ببینیم. به او گفتند که ایشان حافظ قرآن هستند از هر جای قرآن که دوست دارید، میتوانید سؤال کنید. امیر به مبل لم داده بود؛ البته با یک تکبر خاصی و گفت:«نه، من سؤال حفظ از ایشان ندارم». گفتند:«چه سؤالی از ایشان دارید؟» گفت:«برای من شعر بخوان». گفتند:«ایشان معروف نیست که شعر حفظ کرده باشند. ایشان حافظ قرآن هستند». اصرار کردند که نه شعر بخواند، حالا به لطف خداوند؛ چون زبان عربی را کار میکردیم، بسیاری از شعرهای عربی را که در مدح اهلبیت علیهمالسلام بود و بعضی از اشعاری که خود اهلبیت علیهمالسلام سرودند، اینها را حفظ کرده بودیم. خدا لطف کرد بین تمامی اشعاری که حفظ کرده بودم، یک شعر خیلی مناسب را انتخاب کردم، همان شعر معروف امام هادی علیهالسلام را که در مجلس متوکل، خوانده بودند، در وصف پادشاهان که بالاخره آخر و عاقبت تمام خوشیهایی که اینها داشتند چه میشود؛ خیلی با جزئیات آنجا گفته میشود که خیلی جالب است. شعر نزدیک یک صفحه است و من هم همهاش را حفظ بودم و خیلی شمرده شمرده از ابتدای آن شروع کردم به خواندن و نگفتم که شعر از کیست و برای چه کسی خوانده است. شروع کردم به خواندن خیلی شمرده شمرده و با همان شیوهای که خودم در زمان بچگی داشتم، خیلی احساسی میخواندم، بعد دیدم که یواش یواش وقتی به وسطهای شعر رسیدم، هر چه بیشتر میگذرد، این شخص خودش را بیشتر جمع و جور میکند، اول خیلی متکبرانه نشسته بود؛ اما از اواسط شعر به بعد خودش را جمع کرد، دیدم چشمانش سرخ شده، خیلی متأثر شده تا رسیدم به آخر شعر، دیدم اشک توی چشمانش جمع شده در واقع همه را تطبیق داده بود به خودش؛ بعد هم خیلی تشکر و تقدیر کردند!
✾📚 @Dastan 📚✾