eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍خدا ترسناک نيست !!! بچه که بودم ؛ آنقدر از خدا می ترسیدم ، که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ... من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست ! با خودم می گفتم : " یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! " من حتی وقتی می گفتند ؛ خدا پشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ... می دانید ؟! چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ، فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ... ! اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ... به او می گویم "خدا بخشنده است" ... اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ، تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ... من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ... می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ... من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ... من برایش از جهنم نخواهم گفت ... اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ، و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ... من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ... کاش همه این را می فهمیدیم ... باور کنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست ! اگر باور نکرده اید ؛ لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ... خدا ترسناک نیست !!!!!!!! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک می کرد ، گفت: این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ... سردار شهید محمود کاوه🌷 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
آن که عالَم همه در دست توانايش بود مرکز دايره غم دل دانايش بود هفتمين حجت معصوم ز ظلم هارون چارده سال به زندان ستم جايش بود ◼️ شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شما تسلیت باد ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴وصیت فرهاد میرزا بر تشییع غریبانه وی در کاظمین توسط چهار حمال🔴 ⬅️حاج فرهاد میرزا، پسر عباس میرزا، از دانشمندان نامی اسلام است در سال 1300 هجری صحن و رواق و گنبد و تزئینات حرم و صحن مقدس حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) را به هزینه خود تعمیر نمود. بعضی به او اشکال کردند که شما از جمله‌ی علمائید و مؤلف کتب قمقام و جام جم و غیره می‌باشید؛ چرا یکصد هزار تومان (معادل یکصد هزار مثقال طلا) از اموال خود را در راه ساخت حرم، مصرف نمودید؟ پاسخ گفت: ثروتمندان، دارایی خود را در بانکها ذخیره می‌کنند و من دارایی خود را در بانک حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد(علیهما السلام) و در بانک حضرت سید الشهدا(علیه السلام) و در کتاب قمقام، پس انداز کرده‌ام. فرهاد میرزا در سال 1305 در تهران مریض شد و چون در وقت احتضار وی، اکثر بزرگان در اطراف او جمع شدند، فرمان سکوت داد و گفت: از جمله وصایای من این است که: پس از مرگم، مرا غسل و کفن کنید و به هر تشریفاتی که مایلید در تهران و شهرهای دیگر تشییع نمایید و مرا در کاظمین، در حجره ی شخصی‌ای که در صحن حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) برای خود ساخته‌ام دفن نمایید و به فرزندان خود گفت: می‌دانم که اگر مردم مطلع شوند، در بغداد برای من تشییع بی‌نظیری بر پا خواهد شد، در این صورت من از حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) خجالت می‌کشم و دوست دارم تشییع من مثل تشییع موسی بن جعفر(علیهما السلام) غریبانه باشد! لذا هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدید، جنازه‌ی مرا بر روی تخته پاره‌ای بگذارید و آن را چهار نفر حمال بدون هیچ تشریفاتی بردارند و به صورت یک نفر غریب دفنم کنید. فرزندان به دستور او عمل کردند، اما همین‌که به بغداد رسیدند، دیدند که به یک‌باره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با عماری و پرچمها به استقبال جنازه آمدند. فرزندان آن مرحوم سفارش آن بزرگوار را به مردم گفتند، اما متولی باشی(متولی حرم) گفت: این دستور حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) است. آن حضرت در خواب به من امر کردند که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید. 📚 مردان علم در میدان عمل، ج2،سید نعمت الله حسینی [با اندکی تلخیص]؛ستارگان درخشان، ج 9 ص 11؛ منتخب التواریخ و زندگانی چهارده معصوم عماد زاده، ص 366؛ رجال اسلام، ص 299؛احسن الودیعه و فارسنامه، علی فلسفی، ج 2، ص 118. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
🔴رهبر انقلاب اسلامی سال ۱۳۹۹ را سال «جهش تولید» نامگذاری کردند 🔹رهبر انقلاب با تسلیت و تبریک به خانواده‌های شهدای سال ۹۸ از جمله شهدای دفاع از حرم و مرزها و در رأس آنان شهید بزرگوار سردار سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و همراهان آنها و همچنین شهدای حادثه کرمان و حادثه هواپیما و شهدای سلامت، سال ۹۸ را سالی پر تلاطم برای ملت ایران خواندند و خاطرنشان کردند: سال قبل با سیل آغاز و با کرونا تمام شد و در طول سال نیز حوادث گوناگونی مانند زلزله و تحریم‌ها پدید آمد اما اوج این حوادث، جنایت تروریستی آمریکا و شهادت سردار نامدار ایران و اسلام، شهید سلیمانی بود 🔹سال قبل، سال سختی بود و گرفتاری‌های مردم نیز کم نبود اما در کنار سختی‌ها، سربلندی‌های بعضاً بی‌سابقه‌ای وجود داشت و ملت ایران واقعاً خوش درخشید 🔹روانه شدن سیل مردم مؤمن و با همت برای کمک به مناطق آسیب‌دیده در قضیه سیل اول سال را از جمله زیبایی‌های سال ۹۸ است 🔹هیجان عمومی و حضور دهها میلیونی مردم در حادثه شهادت بزرگ شهید سلیمانی و خلق اجتماعات شکوهمند در تهران، قم، اهواز، اصفهان، مشهد و کرمان که در دنیا و در تاریخ کشورمان بی‌نظیر بود، جلوه دیگری از سربلندی مردم و مایه آبروی کشور و عزت ملت بود 🔹فداکاری‌های چشمگیر و تحسین‌برانگیز مردم در قضیه کرونا را نمونه دیگری از درخشش ملت در سال ۹۸ بود 🔹زحمات مجموعه‌های درمانی یعنی پزشکان، پرستاران، بهیاران، مدیران و کارکنان مراکز درمانی و در کنار آنها خدمات مجموعه‌های داوطلب مردمی مانند دانشجویان، طلاب و بسیجیان، همگی مایه عزت و آبرو است. 🔹ملت ایران زیبایی‌ها و فضائل خود را در خلال حوادث سخت نشان داد و من قلباً و صمیمانه از همه این فعالیتها و افراد تشکر می‌کنم و مژده می‌دهم که پاداش الهی در انتظار آنها است. 🔹هیچ ملتی با راحت‌طلبی و رفاه‌جویی محض به جایی نمی‌رسد 🔹غلبه بر دشواریها و عبورِ با روحیه از آنها موجب قدرتمند شدن یک ملت و کسب اقتدار و اعتبار است، همچنانکه ملت ایران تاکنون به این شکل بر مشکلات غلبه کرده و بعد از این نیز خواهد کرد. 🔹درس دیگر حوادث مختلف، شناخت ضعف‌های درونی، خارج شدن از غرور و غفلت و لزوم توجه به پروردگار است 🔹ملت همچنانکه در طول سالهای متمادی، شجاعانه و با روحیه با حوادث مواجه شدند، از این پس نیز با روحیه و امید با همه حوادث برخورد کنند و مطمئن باشند که تلخی‌ها می‌گذرد و یُسر و آسانی در انتظار ملت ایران خواهد بود چرا که اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا. 🔹خداوند متعال به همه این تلاشها برکت می‌دهد و ملت را از این گذرگاه با عافیت و سربلندی عبور خواهد داد. 🔹گزارشها نشان می‌دهد در سال ۹۸ علاوه بر استقبال صاحبنظران از شعار رونق تولید، در عمل نیز از آن استقبال شد و با کار و تلاش دستگاههای مختلف، تولید تا حدودی به راه افتاد البته اثر آن در زندگی مردم محسوس نشد. 🔹باید با کار ده برابری، تولید به جایی برسد که در زندگی مردم اثر بگذارد 🔹مسائل اقتصادی کشور متعدد است از جمله «اصلاحات بانکی، گمرکی و مالیاتی» و «بهبود فضای کسب‌وکار» اما نقش تولید بی‌همتا است و با راه افتادن تولید و استفاده از بازار فروش ۸۰ میلیونی در داخل و ضمناً ارتباط با فروش و بازارهای خارجی، مشکلات اقتصادی قطعاً پایان می‌یابد و تحریم‌ها به نفع کشور تمام خواهد شد 🔹تحریم در کنار ضررهایش، سودهایی نیز داشته و ما را وادار کرده است که به فکر تهیه لوازم زندگی و نیازهای کشور از طریق امکانات داخلی باشیم که این حرکت بسیار مغتنم ان‌شاءالله ادامه خواهد یافت. 🔹البته لازمه تحقق این هدف برنامه‌ریزی است و بخشهای مختلف مانند سازمان برنامه، مجلس و مرکز تحقیقات آن، قوه‌قضائیه، مجموعه‌های دانش‌بنیان و گروههای پر شمار جوان، مبتکر و فعال باید در این برنامه‌ریزی‌ها شرکت کنند. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و شنیدنی 🎤 علـــــی فانـــــی 🎬 خورشیـــــد در قفس 💠 به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(علیه السّلام) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
1_240701147.mp3
3.07M
📲 داستان امامان 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 سخاوت امام کاظم علیه السلام 🔖 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع ، 🌹 حدود ۲۰ روز است که مشغول ضدعفونی کردن اماکن عمومی، معابر و مجتمع های مسکونی می باشد 🙏 لطفاً در حد توان ما را جهت تهیه مواد ضدعفونی طبیعی و بدون ضرر یاری فرمایید ✅بانک ملت شماره حساب 6104337676910928 محمد جواد امینی
📚 داستان های آموزنده 📚
⚜ گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع #ویروس_منحوس، 🌹 حدود ۲۰
ممنونم از دوست بزرگوارم الحمدالله تا الان غیر از وجه نقد، ۴۰ لیتر برای ضدعفونی ضریح مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها فراهم شده خدا از همه شما قبول کند از قافله جا نمونید
📚 داستان های آموزنده 📚
⚜ گروه جهادی کریمه اهل بیت علیهاالسلام ⚜ ✅ افتخار دارد از ابتدای شیوع #ویروس_منحوس، 🌹 حدود ۲۰
باز هم تشکر می کنم از همه عزیزانی که در این کار خیر و جهادی پیشقدم شدند اجر شما با حضرت زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از ایتایار
⭕️ جدیدترین آهنگ ها را در کانال #پرشین_موزیک_ایتا دانلود کنید 💯 مرجع به روز موزیک های ایرانی و خارجی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/639041536C5259cad849 ❣موسیقی از فکر تراوش میکند و به قلب مینشیند❣ ⁣🎧 آهنگ های آرامش بخش، مدیتیشن، خواب، بیکلام، شاد، تولد، عروسی و ... 🎼 http://eitaa.com/joinchat/639041536C5259cad849
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ساختمانهای محکم ✨ باورش سخت است اما تحصیلات برای همه شعور نمی‌آورد. یعنی ممکن است شما بروید دانشگاه و زیر و بم دانشگاه را دنبال شعور گم شده‌تان بگردید اما جز آدامس چسبیده به زیر میزها و دیوارهایش و احیانا یکی دو جوان خوشتیپ که جلوی در سیگار دود می‌کنند، چیزی دست‌تان را نگیرد. هرچند وقتی فارغ‌التحصیل می‌شوی و نمره قبولی‌ات را می‌دهند دستت، احساس می‌کنی یک چیزی روی شانه‌ات سنگینی می‌کند که احتمالا شعور است اما متاسفانه آن سنگینی پاکت آبمیوه‌ای است که برای جلسه دفاعت برده بودی و ته کوله پشتی‌ات جا مانده. من هم با همین انگیزه‌ها وارد دانشگاه شدم. مدلش این‌طور بود که اوایل با وجود اینکه کیفت خالی بود ولی باید یک کتاب دستت می‌گرفتی که جلدش رو به بقیه باشد. کتابش هم هرچقدر سنگین‌تر بود، رفقایت هم بیشتر بودند. چند وقتی کتاب را دستم می‌گرفتم و توی راهروهای دانشگاه راه می‌رفتم و برای این و آن سری تکان می‌دادم که یک نفر تنه‌اش خورد بهم و جزوه‌هایش ریخت زمین. اما من آمادگی اینجایش را هم داشتم چون یک دانشجوی فرهیخته هیچ وقت اسیر کلیشه‌ها نمی‌شود. من به دنبال شعور و سطح کلاس بالا در تحصیلات آمده بودم. به خاطر همین کمکش نکردم تا جزوه‌ها را جمع کنیم و بعدش چشم توی چشم هم بشویم و احتمالا هاله عشق دورمان را بگیرد و گند بخورد توی ادامه دریافت شعورمان از دانشگاه. هر ترم که می‌گذشت، کتابِ توی دستم قطورتر می‌شد و به دنبالش شعورم هم بالاتر می‌رفت. اما از ترم سه به بعد احساس کردم این حرکت همه نیازهایم را برطرف نمی‌کند و باید بروم سراغ یک چیز بهتر و از نظر علمی پربارتر. این‌طور وقت‌ها باید با آدم حسابی‌های دانشگاه مراودات بیشتری داشته باشی. برای همین تعدادی از نخبه‌ها و با شعورها و با نفوذهای دانشگاه را دعوت کردم تولدم. هرچند همه جا را تاریک کرده بودیم و رقص نور و فلش از این‌طرف اتاق می‌رفت آن طرف اتاق و در این بین گاهی دماغی یا چشم زل زده‌ای که دارد سالاد ماکارانی می‌چپاند توی دهانش فقط دیده می‌شد اما همین مراودات علمی باعث شد در رشته تحصیلی‌ام تا سطح زیادی اعتماد به نفس بگیرم. از فردای آن میهمانی آن‌ها من را هم مثل خودشان مهندس صدا می‌کردند و حتی تعداد بسیاری سوال‌های درسی‌شان را هم می‌پرسیدند. از نظر ما دانشگاه به دو دسته تقسیم می‌شد، یه عده بی‌بخار و بی‌توجه که قدر دانشگاه و فضای پربارش را نمی‌دانند و عین افسرده‌ها سرشان را می‌اندازند پایین و می‌روند سر کلاس و ساکت برمی‌گردند خانه و دسته دوم مثل ما؛ یک عده فعال و پویا که سعی می‌کنند در همه مجالس مرتبط با رشته و دانشگاه و انواع میتینگ‌ها و گفت‌وگوهای موثر نظیر تولدها، گودبای پارتی‌ها، خزپارتی‌ها، نمک‌آبرودها و... شرکت کنند و اصولا از ترم یک باور دارند مهندس‌های واقعی این دانشگاهند و هر روز تلاش بیشتری می‌کنند که خودشان را بالاتر بکشند تا بتوانند خدمتی به جامعه علمی مملکت بکنند. برای همین سعی می‌کردیم تعداد مجالس را بیشتر کنیم. موزیکی می‌گذاشتیم و در حالی‌که کمی هم کمرمان را می‌چرخاندیم از دنیای علم می‌گفتیم. یک‌بار توی همین مباحث غرق شده بودیم که یکی از بچه‌ها که انگار در علم پزشکی هم سری در سرها داشت، گفت یک چیزی دارد که یک‌جوری مغزمان را برای دریافت علم باز می‌کند که قطعا می‌توانیم بارمان را در این دانشگاه ببندیم. همه‌مان هم چون آرزوهای بلند مدت زیادی داشتیم و قصدمان بورس شدن در دانشگاه کمبریج بود، گذاشتیم تا با دارویش درهای علم را روی مغزمان باز کند. واقعیتش من نمی‌دانستم دروازه‌های علم را که بخواهی باز کنی، این‌قدر دود و بو می‌زند بیرون اما مثل اینکه از دماغ هم راه داشت. از فردایش دسته دوم که ما بودیم، از قبل هم پویاتر و فعال‌تر شده بودیم و استادها می‌گفتند لازم نیست آن‌قدرها هم تا صبح بیدار بمانید و درس بخوانید، چون طوری چشم‌های‌مان خط شده بود که من بعدا فهمیدم نزدیک به چهار ترم نیمی از تخته کلاس را به خاطر همین نمی‌دیدم و دقیقا مباحث مهم در آن قسمت‌های تخته بوده و در واقع آن چهار ترمم ارزش دو واحد هم ندارد. به هرحال دانشگاه و دانشجویی هم عالمی دارد که اگر اهلش باشید، می‌توانید مثل ما بهترین استفاده‌های علمی را ازش بکنید و به مملکت خدمت کنید. در واقع همین امروز که دارم با شما صحبت می‌کنم، من و هم دوره‌ای‌هایم ساختمان‌هایی برای‌تان ساختیم که از همان علم و شعور دریافتی توی دانشگاه‌مان سرچشمه گرفته و شاید بعضی از شما زیر سقف‌هایش دارید این قصه را با خیال راحت می‌خوانید. خواستم بگویم دل‌تان قرص، ما کارمان را بلدیم. آن قسمت‌های ندیده تخته هم خیلی موضوع مهمی نبود. عمر دست خداست! مونا زارع