#داستانهای_امامان
#امام_علیعلیهالسلام
#حقوق_پدران_امت
هنگامى كه ابن ملجم شمشير بر فرق امير المؤ منين (عليه السلام) زد آن حضرت را به خانه آوردند.
مردم بر گرد خانه على (عليه السلام) جمع شدند تا تكليف ابن ملجم تعيين شود و او را بكشند.
🔸امام حسن (عليه السلام) آمد و فرمود: پدرم دستور داده متفرق شويد و به منازل خود برگرديد فعلا ابن ملجم را به حال خود مى گذاريم تا اگر پدرم بهبودى يافت خودش هر چه خواست با او معامله كند.
🔹همه مردم رفتند مگر اَصبَغ بن نُباته
پس از مختصر زمانى (1) حضرت مجتبى علیه السلام، آمد ديد اصبغ بن نباته هنوز ايستاده، فرمود چرا نمى روى مگر پيغام پدر مرا نشنيدى ؟
عرض كرد شنيدم ولى نمى روم مگر اينكه ايشان را ببينم و حديثى از مولايم بشنوم .
🔸امام حسن (عليه السلام) داخل شد و جريان را عرض كرد و براى اصبغ اجازه گرفت .
🔹اصبغ وارد شد، گفت ديدم على (عليه السلام) دستمال زرد رنگى بر سر بسته ولى رنگ صورتش از آن پارچه زردتر است.
به من فرمود مگر نشنيدى پيغام مرا؟
گفتم شنيدم ولى خواستم حديثى از شما بشنوم .
فرمود بشنو كه ديگر بعد از اين از من نخواهى شنيد.
🔸فرمود اى اصبغ همين طور كه تو بر بالين من آمدى روزى من به بالين پيغمبر رفتم به من دستور داد كه به مسجد برو و مردم را عموما دعوت كن .
آنگاه يك پله پايين تر از فراز منبر بالا برو و بگو
💠 هر كس والدين خود را ترك كند و عاق شود
💠و هر كس از مولا و آقاى خود بگريزد
💠و هر شخصى كه مزدور خود را ستم كند و اجرت او را ندهد خداوند او را لعنت كند.
🔸من به دستور آن حضرت عمل كردم همين كه از منبر به زير آمدم مردى از انتهاى مسجد گفت يا على سخنى گفتى ولى تفسير ننمودى من خدمت پيغمبر آمدم و گفته آن مرد را به عرض رساندم .
🔹اصبغ گفت: در اين هنگام على (عليه السلام) دست مرا گرفت و پيش خود كشانيد و يك انگشت مرا در ميان دست نهاد، فرمود همين طور پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) انگشت مرا در ميان دست خود گرفت و فرمود:
⚜يا على اَلا وَ اِنى و انت ابوا هذه الامة عقنا فلعنة الله عليه
⚜الا و انى و انت موليا هذه الامة فعلى من ابق عنا لعنة الله
⚜الا و انى و انت اجيرا هذه الامة فمن ظلمنا اجرتنا فلعنة الله عليه
🔆ثم قال آمين .
🔅اى على من و تو دو پدر اين امتيم هر كس ما را ترك كند و بيازارد بر او باد لعنت خدا
🔅و نيز من و تو دو آقاى اين امتيم هر كس از ما بگريزد بر او باد لعنت خدا
🔅و هم من و تو دو مزدور و اجير آنهائيم هر كس پاداش ما را ندهد مورد لعنت خدا واقع شود.
🔆سپس پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفت آمين .(2)
ا... ➰〰〰〰〰〰➰... ا
1- در روايت ديگر بسته كه چون صداى گريه از ميان خانه على بلند مى شد بر در خانه هر كه بود گريه مى كرد از اين رو آنها را مرخص كردند و مرتبه دوم از صداى گريه اصبغ امام حسين (عليه السلام ) آمد.
2- بحارالانوار، ج 9، ص 437
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌿⚜🌿⚜📍⚜🌿⚜🌿
#داستانهای_امامان
#امام_علی_عليهالسلام
#میانهروی_در_زندگی
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عيادت علاء بن زياد حارثى تشريف برد.
وقتى كه وسعت خانه او را مشاهده نمود. فرمود: تو خانه به اين وسيعى در دنيا براى چه مى خواهى با آنكه احتياجات به اين خانه در آخرت بيشتر است .
اگر بخواهى در آخرت نيز به خانه وسيعى برسى در اينجا مهمان نوازى كن
صله رحم بجا آور و اداء حقوق بنما.
علاء عرض كرد از برادرم عاصم بن زياد شاكى هستم.
فرمود: چه شكايت دارى ؟
عرض كرد از دنيا كناره گيرى نموده .
آنجناب امر نمود او را بياورند.
عاصم شرفياب شد. فرمود: اى دشمن نفس خود شيطان گمراهت نموده
بر خانواده و اولادت رحم نمى كنى؟
خيال مى كنى خداوند طيبات و چيزهاى حلال را كه براى شما مباح كرده بدش مى آيد از آنها استفاده كنى .
در نظر خدا از اين انديشه خوار و پست تر هستى .
•✾📚 @Dastan 📚✾•
عاصم گفت پس چرا شما لباس خشن مى پوشى و غذاى ساده و غير لذيذ مى خورى .
فرمود من مثل تو نيستم .
خدا بر پيشوايان حقيقى لازم نموده خودشان را شبيه تنگدستان قرار دهند تا فقر و تنگدستى براى فقراء دشوار نباشد و بدين وسيله تسلى يابند.(1)
🔸🔰🔸🔰🔸🔰🔸
در اين روايت چنانچه ملاحظه مى فرمائيد على (عليه السلام ) در عين حال كه علاء را متوجه آخرت مى نمايد و وسعت خانه را در صورتى كه انفاق ننمايد برايش عيب مى داند، برادرش عاصم را به استفاده كردن از نعمتهاى دنيا دستور مى دهد تا حد وسط و ميانه روى بوجود آيد و غرض از دنيا و آخرت حاصل شود.
📕1- بحارالانوار، ج15، ص53
•✾📚 @Dastan 📚✾•