💠 شتری که به دست پیامبر آزاد شد
🟢 پیامبر صلىاللهعلیهوآله همراه اصحابش بود كه دیدند شترى نزد آنها آمد، لبهایش را حركت داد و همهمه كرد. آن حضرت به آن حیوان نزدیک شده و همهمه شتر را گوش دادند، سپس اصحاب دیدند خندهاى بر لبهاى پیامبر نشست، اصحاب منتظر بودند كه بشنوند آن حضرت درباره او چه مىفرماید. شنیدند كه آن حضرت فرمود: این شتر از گرسنگى و سنگینى بارش، شكایت مىكند.
🔻 آنگاه پیامبر به جابر كه در آنجا بود فرمودند: نزد صاحب این شتر برو و او را نزد من بیاور.
جابر: به خدا صاحب شتر را نمىشناسم.
پیامبر: با همین شتر حركت كن، این شتر تو را به صاحبش راهنمایى مىكند.
جابر: همراه شتر حركت کرد تا اینكه شتر به در خانه صاحبش آمد و به این ترتیب صاحب شتر شناخته شد. جابر از او خواست تا نزد پیامبر بیاید، او همراه بستگانش به حضور پیامبر آمد.
🔻 پیامبر به او فرمود: این شتر به من خبر داد كه برایش علوفه اندک فراهم مىكنى و بار سنگین بر پشتش مىنهى.
صاحب شتر: اى رسول خدا! دو شب است که در مورد علوفه و حمل بار، بر او سخت گرفتهام.
🔻پیامبر به شتر رو كرد و فرمود: همراه صاحبت و همراهانش برو. شتر كه از صاحبش قهر كرده بود، رام گردید و با كمال فروتنى در پیشاپیش صاحب و همراهانش حركت كرد.
در این هنگام صاحب شتر و همراهانش تحت تاثیر شدید قرار گرفتند و به رسول خدا عرض كردند: به خاطر احترام و قداست شما، این شتر را آزاد كردیم.
🔻 از آن پس، آن شتر در بازار و راهها بدون مزاحم حركت مىكرد، مردمى كه او را مىدیدند مىگفتند:
هذا عتیق رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)
این شتر آزاد شده رسول خداست.
📚 بحارالانوار، ج۱۷، ص۴۱۸.
📎 #اعتقادات
📎 #میلاد_پیامبر_اکرم
📎 #معجزات
✾📚 @Dastan 📚✾