🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#مناسبتی
حضرت معصومه علیها السلام🌹
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
به یاد مشهد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام،یاامام هشتم شد
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پر از تبسّم شد
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دوچشم مملواشکم،دو خمره خم شد
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
از آب شور حرم،شوق و شور می گیرم
وضو برای تشرّف به طور می گیرم
ستاره ام،که در این آسمان ظلمانی
از آفتاب حضور تو نور می گیرم
چه قدر زائر عاشق! شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
چه افتخار عظیمی ست آمدی اینجا
عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت
رواق های حریمت بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت
شکسته باد دو پایم،اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
منم مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوار باغ تو باشم،شده کلاغ بهشت
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
✋
✍وحید قاسمی
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
🌍 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
خیلی زیباست حتما بخونید🌹
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام داشت، نداشت. لباسهای این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود. این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.با بقیه بچه ها بازی نمیکرد و لباسهایش چرکین بودند. تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت " نیاز به تلاش بیش تر دارد" احساس لذت میکرد. روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام میدهد". معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز دوست داشتنی در بین همکلاسیهای خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است". اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی میگذارد". در حالیکه معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیرست که علاقه به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستی ندارد و موقع تدریس میخوابد". اینجا بود که معلمش، خانم تامسون به مشکل دانش آموز پی برد و شرمنده شد. این احساس شرمندگی موقعی بیش تر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود. خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم میخورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود. اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده دانش آموزان قطع شد. در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " امروز شما بوی مادرم را میدهی". در این هنگام اشک خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده میکرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام میکرد. از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی میکرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام". خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی. بعد از چند سال خانم تامسون از دریافت دعوت نامه ای که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد! او در آن جشن در حالیکه آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام میرسید، حاضر شد. آیا میدانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان کودکان مبتلا به سرطان است.
#واقعی
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💠 انواع بهشت ها در آخرت💠
🔷 جنت نعیم :
جنة النعیم در بسیاری از آیات قرآن نام برده شده است؛
💢مانند: «والسابقون السـبقون * أولئک المقربون * فی جنـات النعیم؛
پیشی گیرندگان در أعمال صالحه، پیشی گیرندگان در غفران و رحمت خداوند هستند. و ایشانند مقربان خدا که در بهشت های نعیم هستند» ( آیات 10 تا 12 سوره واقعه).
💢 و مانند: «أیطمع کل امری ء منهم أن یدخل جنة نعیم * کلا؛
آیا هر فرد از ایشان چنین طمعی دارد که در بهشت نعیم داخل شود؟ نه، چنین نیست» (آیه 38 و صدر آیه 39، از سوره المعارج ).
🔷 جنت عدن :
جنت عدن نیز در بسیاری از آیات قرآن نام آن برده شده است
💢مانند: «و مسـکن طیبة فی جنـت عدن ذلک الفوز العظیم؛
و (خداوند شما را داخل میکند) در مسکن های پاک و پاکیزه ای که در بهشت های عدن است؛ و اینست فوز عظیم !» (ذیل آیه 12، از سوره الصف).
🔷جنت فردوس :
جنت فردوس در دو جای قرآن نام آن برده شده است؛
1⃣ اول در سوره کهف: «إن الذین ءامنوا و عملوا الصـلحـت کانت لهم جنـت الفردوس نزلا * خـلدین فیها لا یبغون عنها حولا؛
حقا آن کسانیکه ایمان آورده اند و أعمال صالحه بجای می آورند، برای آنان بهشت های فردوس مهیا و به عنوان پذیرائی و کرامت آنان خواهد بود؛ در آن بهشت ها بطور جاودان می مانند و هیچگونه تغییر و جابجائی از آن را طلب نمی کنند» ( آیه 107 و 108).
2⃣ دوم در سوره مؤمنون: «أولئک هم الوارثون * الذین یرثون الفردوس هم فیها خـلدون؛ (مؤمنان که چنین و چنانند) ایشانند فقط وارثان؛ آنانکه فردوس را به ارث برند. و ایشان در آن بهشت فردوس بطور جاودان زیست می نمایند» (آیه 10 و 11 ).
🔷 جنت مأوی :
جنت مأوی نیز در دو مورد از قرآن آمده است؛
1⃣اول در سوره سجده: «أما الذین ءامنوا و عملوا الصـلحـت فلهم جنـت المأوی نزلا بما کانوا یعملون؛
اما آن کسانیکه ایمان آورده اند و اعمال صالحه انجام میدهند، پس برای آنان بهشت های مأوی به عنوان پذیرائی و پاداش کارهائی که در دنیا بجای می آورده اند مهیا و آماده می باشد» (آیه 19)
2⃣ دوم در سوره نجم: «عند سدرة المنتهی * عندها جنة المأوی؛ در نزد سدرة المنتهی، که آخرین درخت است. و در نزد آن سدرة و درخت، بهشت مأوی است» ( آیه 144 و 15).
🔶جنة الخلد،
بهشتی غیر از این بهشت ها نیست که قسیم آنها باشد، بلکه مقسم آنهاست و همانطور که اشاره شد اضافه جنت به خلد برای تحقق معنای جاودانی بهشت است. ولیکن جنة النعیم بهشت ولایت است؛ و هر جا که در قرآن نامی از نعمت برده شده است، مراد ولایت است.
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#فوروارد_فراموش_نشه
با سلام خدمت تمامی بزرگواران و همراهان همیشگی 🌹
ولادت حضرت معصومه (س)را به تمامی شما بزرگواران و دختران ایران زمین تبریڪ و تهنیت عرض میکنیم.
دوستان لطفا پیشنهادات و انتقاداتتون رو در مورد ڪــانال داستان و رمان مذهبی را برای کیفیت بهتر کانال به ایدی زیر اعلام کنید.🌺🌺
با تشکـــر از شمـــا بزرگواران ولایی🌹🌹🌺
التمـــــــــاس دعای فــــــــرج
🌹🌹🌹🌹
و نظرات و پیشنهـــادات
@Mohsen1942
داستان و پند
اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#نیایش_شبانه_با_حضـــــرت_عشق ❤ ❤
خدایا🙏
در شب میلاد کریمه اهل بیت علیهم السلام 💚
💫بحق کبریایی ات،بحق راستی
💫بحق خوبی،بحق بزرگی
✨بحق مهربانی وبحق
💫عشق پاک غم و ناراحتی را از
💫ما دور و دعاهای
✨ما را مستجاب بفرما 🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
امشب دعا میکنم بحق کریمه اهل بیت 💚
حاجت روا بشید وبزودی زیارت حرم
مطهر بانو نصیب تک ، تک شما خوبان بشه
میلاد باسعادت حضرت معصومه (س)💚
و روز دختر بر همه شما عزيزان مبارک باد 🎉🎊🎉
با آرزوی بهترینها برای شما خوبان
#شبتون_آروم_ودر_پناه_خدا 🙏
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ✨
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🗯🌸🗯🌸🗯🌸🗯🌸🗯
🌸🗯🌸🗯
🗯 🌸
🌸
#داستان واقعی
بنام #با_قلب_من_زندگی_کن
🗯 قسمت هفتم
نگار انگار همچون مادرش مقاوم و شجاع بود و برای زندگی تلاش می کرد.
مراسم خاکسپاری روژین را با قلبی شکسته 💔برگزار کردیم و در همان حال نگار با کمک انواع و اقسام لوله ها و دستگاهها و عینکی مخصوص برای محافظت از چشمانش زنده بود و هر روز قوی تر از قبل می شد. هر روز از پشت شیشه نگاهش می کردم و اشک می ریختم و می گفتم:
« بابایی اینجاست دخترم، قوی باش و دوام بیار.» دو ماه بعد لحظه ای رسید که بی صبرانه انتظارش را می کشیدم.
پزشکان خبر دادند که می توانم دخترم را به خانه ببرم.☺️ دست و پای خود را حسابی گم کرده بود و این مادرم بود که با حضورش در کنارم به من آرامش می داد.
بالاخره نگار وارد خانه اش شد، خانه ای که هنوز همه جایش بوی روژین را می داد. لحظات سخت و زجرآوری بود. خودم خواسته بودم که با دخترم تنها باشم. می خواستم با یاد و خاطره روژین خلوت کنم. می دانستم که فصلی تازه از زندگی ام آغاز شده.
با آنکه ادامه زندگی در آن خانه پرخاطره خیلی سخت بود ولی در عوض نگار می توانست به مادرش نزدیک باشد. کم کم به وظایف خودم آشنا شدم. مادرم 👩هم هر روز به کمکم می آمد.
مدتی بعد خانمی که قلب❤️ روژین در سینه اش می تپید به همراه فرزند خردسال و همسرش برای دیدن من و نگار آمدند.
با دیدن او تمام وجودم یخ کرده بود. او ارزشمندترین عضو بدنم روژین را با خود داشت. وقتی نگار را در آغوش گرفت و سرش را روی سینه اش گذاشت، نگار آرام شد و چند دقیقه بعد به خوابی آرام فرو رفت. تا به حال ندیده بودم نگار به خوابی آنچنان آرام فرو رود. چشمانم پرازاشک بود. 😭صحنه ای تلخ وشیرین بود. قلب روژین هنوز هم برای نگار می تپید.
از آن پس نگار، مادر دومی هم پیدا کرد. آن زن و همسرش در هفته چند روز به خانه ما می آیند و نگار در آغوش آن زن آرم می گیرد. خدا را شکر می کنم و خوشحالم از این بابت که خداوند جراتی به موقع به من عطا کرد. حالا خانه مان پر است از عکس های روژین.
وقتی نگار بزرگ شود👱♀ همه چیز را برایش تعریف خواهم کرد و به او خواهم گفت که مادرش زنی نمونه و فداکار بود. نگار را همانطور تربیت خواهم کرد که خواسته روژین بود.
با وجود آنکه هنوز مرگ عزیزترینم را باور نکرده ام ولی می دانم حقیقتی است که باید با آن کنار بیایم. تنها قوت قلبم این است که قلب روژین هنوز هم برای نگار می تپد و در جسمی دیگر به حیات خود ادامه می دهد.
🌸 پایان
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و رمان مذهبی
🗯
🌸🗯 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🗯🌸🗯
🌸🗯🌸🗯🌸
🗯🌸🗯🌸🗯🌸🗯🌸🗯
☁️🌞☁️
🔴ارزش و بهای دختر در روایات و احادیث!
🌕احادیثی از رسول خدا حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم:
🌺دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، آماده به خدمت رسانى، يار و غمخوار [اعضاى خانواده]، با بركت و پاكيزه كننده [در خانواده براى پدر و مادر.]
🌸خداوند متعال بر دختران مهربانتر است تا پسران.
🌼هر كه دختري داشته باشد وخوب تربيتش كند واو را به خوبي دانش بياموزد واز نعمتهايي كه خداوند به او عطا كرده به وفور بهره مندش سازد، آن دختر، سپر و پوشش پدر در برابر آتش دوزخ خواهد بود.
💐دختران را بد ندانيد؛ زيرا آنها مونس هاى گرانبهايى هستند.
🌹اين دخترانند كه دلسوز و مددكار و با بركتند.
🌻هر كس كه برايش دختر به دنيا آيد و او را اذيّت نكند و حقيرش نشمارد و فرزندان ـ يعنى پسران ـ خود را بر او ترجيح ندهد، خداوند به واسطه آن دختر او را به بهشت مى برد
🌷چه خوب فرزندانى هستند دخترانِ با حيا. هر كس يكى از آنها را داشته باشد، خداوند آن دختر را براى او مانعى در برابر آتش دوزخ قرار مى دهد
🌼كسى كه يك دختر دارد اجر او از هزار حج، و هزار جهاد، و هزار قربانى و هزار مهمانى بيشتر است!
🌹بهترين فرزندان شما دختران هستند
🌸خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند.
🌺هیچ خانه ای نیست که در آن دخترانی باشد مگر آن که هر روز دوازده برکت ورحمت از آسمان برآن نازل می شود،
ودائم مورد زیارت ملائکه قرار دارد ،برای پدرشان هر روز وشب ثواب یک سال عبادت می نویسند
📘محدث نوری، ج 15 ،ص میزان الحکمة ج 13ص 442 ح٢٢٦24)116
مستدرك الوسائل ج15، ص115؛ وسائل الشيعة، ج15، ص100؛
وسائل الشيعة، ج15، ص104؛ فروع كافى، ج2، ص82.و....
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
🍃🌸🍃🌸🍃
#نمـــــاز_اول_مــاه
🔮در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورید:
🔰در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهید، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است.
دوستان عزیز و گرامی لطفاً صدقه برای امام زمان علیه السلام در اولین روز از ماه ذیقعده فراموش نشه🌹
#آیـت_الله_بهجت
ا🍂🌸🍂
🌸اهمیت ماه ذيقعده الحرام
🍂🍃 اين ماه اوّل ماه هاى حرام است كه حق تعالى در قرآن مجيد ذكر فرموده و سيّد بن طاوس روايتى نقل كرده كه ذى القعده در وقت شدّت و در سختي ها، محلّ اجابت دعا است .
🍂🍃 شيخ مفيد رحمه الله روايت کرده که پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودند : هر کس در ماه حرام سه روز #پنجشنبه و #جمعه و #شنبه را روزه بگيرد، خداوند براي او عبادت يک سال را بنويسد.
📚( المراقبات . ص 369 )
🌸
🍂🌸🍂
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#کانال_حضرت_زهرا_س 👇👇👇
#پست_ویژه
🌀امروز اولین یکشنبه ماه ذیقعده هست نماز بسیار پرفضیلت یکشنبه های ماه ذیقعده فراموش نشه👇
🌿 نماز فوقالعاده یکشنبه ماه ذیالقعده
✨هدیه جبرئيل در سفر معراج به پیامبر✨
🔅 این نماز برای یکشنبهی اول ماه ذیالقعده وارد شده است؛ ولی قید خاصّی ندارد. خواندن آن در تمام یکشنبههای ماه ذیالقعده و در طول سال توصیه میشود.
🔅 از رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم روايت شده است كه هر كه این نماز را بجا آورد، توبهاش مقبول و گناهش آمرزيده شود، خصماء او در روز قيامت از او راضی شوند، با ايمان بميرد و دينش گرفته نشود، قبرش گشاده و نورانی گردد، والدينش از او راضی گردند، مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد، توسعه رزق پيدا كند، ملكالموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانی جان او بيرون شود.
🍃 نحوه خواندن نماز یکشنبه ماه ذیالقعده:
▫️ابتدا غسل مستحب توبه کند و سپس وضو بگيرد.
▫️این نماز چهار رکعت است. در هر رکعت بخواند:
▪️سوره «حمد» ۱ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۳ مرتبه
▪️سوره «فَلَق» ۱ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۱ مرتبه
▫️بلافاصله بعد از سلام نماز باید ۷۰ بار استغفار کند و بگوید:
▪️أسْتَغْفِرُاللهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ
▫️بعد از هفتاد بار استغفار، بگوید:
▪️لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
سپس این دعا را بخواند:
▪️یا عَزِیزُ یا غَفّارُ! اِغْفِرْلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمیِعِ الْمُؤْمِنینَ والمُؤْمِنَاتِ؛ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُنُوبَ الّا اَنْتَ.
▫️ای خدای عزیز! ای خدایی که غفّار و بخشنده هستی! گناهان مرا و گناهان همه مردان و زنان مؤمن را ببخش؛ که جز تو بخشندهی گناهی وجود ندارد و جز تو کسی نیست که گناهان را ببخشد.
🍃 چند نکته مهم :
🔅 نحوه خواندن این نماز به دو صورت نقل شده است:
▪️۱- یا دو نماز دو رکعتی که بعد از سلام دو رکعت اوّل، بلافاصله انسان بلند میشود و نیّت دو رکعت بعد را میکند و در نتیجه جمعاً چهار رکعت میشود.
▪️۲- یا اینکه این چهار رکعت به شکل پیوسته انجام میشود با نیّت یک نماز چهار رکعتی که در رکعت دوم آن تشهّد و سلام نیست و فقط در پایان رکعت چهارم تشهّد میخواند و سلام میدهد.
🔅 خواندن این نماز به هر دو صورت توصیه شده است. با توجّه به اینکه وقت بسیار کمی میگیرد؛ چه خوب است انسان به هر دو صورت بخواند؛ که هر یک از این دو در روایت مقصود بوده است، به آن عمل شده باشد.
🔅 نمازهایی که در روایات گفته شده است بعد از سلام نماز فلان ذکر را بگویید، بهتر است بعد از سلام، ذکر مستحبّ دیگری نگویید. حتّی سه مرتبه الله اَکْبَرُ را که مستحب است بعد از سلام
نماز گفته شود، احتیاطاً نگویید. بلافاصله بعد از اینکه سلام نماز را دادید تسبیح را بردارید و استغفار کنید.
🔅 این نماز آثار و برکات فوقالعادهای دارد؛ که قبلاً عرض کردهام. وقتی به آن صحبتها مراجعه کنید، رغبتتان برای از دست ندادن این نماز به مراتب بیشتر میشود.
▫️استاد مهدی طیّب▫️
#مراقبات_ماه_ذیالقعده
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
#فوروارد_فراموش_نشه
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#مهر_و_مهتاب
#تکین_حمزه_لو
#قسمت_صد_و_سی_و_هفت
به سرعت از جا برخواستم و حاضر شدم. دلم نمى خواست سحر را در آن موقعیت تنها بگذارم.وقتى به بیمارستان رسیدیم، سحر پشت در اتاق شوهرش نشسته بود. حسین، دوستش را به همان بیمارستانی آورده بود که همیشه خودش را می آوردند. سحر با دیدنمان از جا بلند شد. حسین آهسته پرسید: سحر خانم، دکتر احدى هنوزنیامدن؟سحر سرش را تکان داد: چرا، الان داخل اتاق هستن، از من خواست بیرون بمانم.حسین ضربه اى به در زد و داخل شد. من کنار سحر منتظر نشستم. عاقبت دکتر احدى با پاکتى پر از عکس و آزمایش بیرون آمد. من و سحر بلند شدیم و جلو رفتیم. صداى دکتر احدى گرفته بود: - حدسم درست بود، ایشون هم تحت تاثیر گازهاى شیمیایى، آلوده شدن.صداى حسین مى لرزید: پس چرا تا حالا هیچ طوریش نبود؟ الان نزدیک شش سال از پایان جنگ مى گذره...دکتر احدى دست در جیب کرد: خوب، نظریه ها در این زمینه متفاوته، ولى به نظر من، چند عامل وجود داره، یکى مقاومت بدن هر فرده که با افراد دیگه فرق مى کنه، دوم میزان و شدت آلودگى، احتمالا آلودگى و میزان تنفس شما دو تا با هم فرق داشته، شما بیشتر گاز استنشاق کردین. بروز علایم بیمارى هاى شیمیایى ممکن است ده یا پانزده سال و یا حتى بیشتر طول بکشد. ولى به هر حال باید براى ادامۀ معالجات برید خارج.
حسین پا به پا شد: آخه دکتر شما چرا اصرار دارید بریم خارج؟ مگه همین جا امکان مداوا نیست؟دکتر احدى نگاهى به حسین انداخت و گفت: خود پدر سوختۀ این آلمانى ها و انگلیسى ها تسلیحات شیمیایى به عراق فروختن، براى همین خودشون داروهاى پیشرفته اى دارن که از پیشرفت بیمارى جلوگیرى مى کنه. حالا که هر دوتون دوست هستید بهترین موقعیته که از طریق بنیاد جانبازان اقدام کنید و برید. بهرحال آدم نباید دست رو دست بذاره ومنتظر معجزه بمونه... نه؟و با قدمهایى بلند از ما دور شد. به سحر نگاه کردم که مات و گیج به فضاى خالى زل زده بود. احساسش را درك مى کردم. آهسته دستش را گرفتم و گفتم:- غصه نخور، خدا بزرگه.
بعد هر سه نفر داخل اتاق على شدیم. على روى تختخواب نشسته بود. چشمانش پر از اشک بود. با دیدن سحر لبخندى زد و گفت: سحر، تو رو خدا ناراحت نباش، من که خیلى خوشحالم.بعد رو به حسین کرد و گفت: حسین، همین الان دو سجده شکر به جا آوردم...حسین متعجب نگاهش کرد: چرا؟على سر به زیر انداخت. صدایش به سختى شنیده مى شد:- از خدا پنهان نیست بذار از تو هم پنهان نباشه، من همیشه احساس عذاب وجدان داشتم. از همون لحظه اى که توماسکتو روى صورت من زدى تا همین امروز، این احساس با من بود. همش خودم رو سرزنش مى کردم که چرا باعث شدم تو آلوده بشى، هر وقت تو رو مى آوردن بیمارستان، گریه ام مى گرفت. به خودم لعنت مى فرستادم که وجود ناچیزمن باعث این همه درد و رنج براى تو شده، شبها همش کابوس مى دیدم. اما حالا خدا رو شکر مى کنم که اگه تو آلوده شدى من هم به مصیبت تو گرفتار شدم...صداى على در اثر گریه بریده بریده و منقطع شده بود: حسین به روح رضا که برام خیلى عزیز بود، خیلى خوشحالم. حالا که منهم شیمیایى هستم این احساس در من کمتر شده... اگه اون روز ماسکم رو برداشته بودم... اگه حواسم رو جمع کرده بودم... اگه...على به گریه افتاد و حسین جلو رفت و بغلش کرد. بى اختیار اشک مى ریختم و نمى توانستم خودم را کنترل کنم.
حالا از آن روز نزدیک به یک ماه مى گذشت و حسین راضى شده بود همراه على براى معالجه به خارج از کشور برود.امید، در دلم جوانه زده بود. چندین کمیسیون پزشکى تشکیل و پرونده حسین و على بررسى شده بود. قرار بود تا آخر ماه آینده هر دو را به آلمان اعزام کنند، با اینکه از فکر تنها ماندن غصه دار مى شدم اما خوشحالى ام از بابت معالجه و امکان رهایى حسین از این مصیبت، بیشتر از غمم بود. امتحاناتم را با موفقیت پشت سر گذاشته بودم و همه این سر زندگى وموفقیت را مدیون حسین بودم که با قبول سفر به خارج مرا از بند فکر و خیال رهایى بخشیده بود. در این میان سهیل هم خوشحال بود. مى دانستم خوشحالى اش به خاطر من است. عاقبت کارها سر وسامان گرفت و هنگام جدایى فرا رسید. سحر از من خوددارتر بود. حسین چمدانش را مى بست و من اشک مى ریختم. اصلا نمى توانستم جلوى خودم را بگیرم. هر چه حسین دلدارى ام مى داد، بى فایده بود.
#کانال داستان و رمان مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662