فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبر_تصویری
🎤 مرحوم یت الله مجتهدی (ره)
🔶 شکر خدا که در پناه حسینم...
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هنگام ظهور حضرت مهدی (عج)...
الّلهم عجّل لوليّک الفرج...
@Dastan1224
#عطر_نماز❣
💠از آیت الله بهجت ره پرسیدند
برای زیاد شدن محبت نسبت به
امام زمان عج چه کنیم؟🤔
💠ایشان فرمودن:
گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.👌🏻
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
@Dastan1224
🔵 پيامبر اکرم:
هرگاه بنده اى هنگام خوابش بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان میگوید:
به تعداد نفسهايش تا صبح برايش حسنه بنويسيد.
📚بحارالانوار(ط-بیروت) ج 89 ص258
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری 🎬
✅ بخاطر غیرتش،قید زیارت کربلا را زد
#نگاه_غیرت
#محتوا_دینی_اعتقادی
#مخاطب_مردان
استاد عالی
حتما ببینید فوق العاده زیبا
@Dastan1224
4_5839358675747079836.mp3
10.08M
#مهندسی_فکر ۲۵
خودت رو
به بلندای ابدیت ببین!
به بلندای ابدیت دوست داشته باش!
و
🌠 با همین نگــاه بلــــند در مورد خودت فکـــر کن!
👈
@Dastan1224
#یه_وقت_اینو_یادمون_نره❗️
🍃آیت الله بهجت : ما به دنیا آمده ایم که با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم...
@Dastan1224
#خدمت_به_مادر_چقدر_ارزش_دارد
حضرت موسی از خدا درخواست کرد تا همنشین خود را در بهشت مشاهده کند. قصابی ساده ای را نشانش دادند که تنها ویژگی اش، خدمت به مادر پیرش بود.
@Dastan1224
آیتاللّه بهجت قدسسره مقید بودند اوقاتی که در قم بودند هر روز به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام و هنگامی که در مشهد مقدس بودند هر روز به زیارت امام رضا علیهالسلام مشرف شوند.
.
ایشان در تشرفات خود به این حرمها معمولاً زیارت جامعۀ کبیره را میخواندند و به افرادی که از ایشان درخواست توصیه برای زیارت میکردند، میفرمود:
.
«اگر وقت دارید زیارت جامعه، و اگر وقتتان کم است زیارت امینالله و دیگر زیارت مأثوره را بخوانید».
.
📚 بهجتالدعاء، ص٢٨٣
.
@Dastan1224
#یک_داستان_یک_پند
✍پیرمردی شبی به پسر جوانش گفت: بیا با هم به خانۀ خواهرم برویم. پیرمرد عصای خود برداشت و با پسر جوانش به راه افتادند. در تاریکی شب به ناگاه عصای پدر شکست و پدر بر کتف پسر دست نهاد و ادامۀ مسیر دادند تا به خانۀ خواهر رسیدند. ساعتی صلۀ ارحام کردند و خواستند برگردند که پسر از خانۀ عمّه شاخه درختی برید و برای پدر عصایی ساخت تا به منزل برگردند. پدر در راه گریه کرد. پسر جوان پرسید: چرا گریه میکنی؟! پدر گفت: عمری تو را زحمت و رنج کشیدم و بعد از مرگ مادرت، مادر شدم و نفس خویش بر خود حرام کرده و تو را بزرگ کردم، ساعتی نتوانستی سنگینی مرا بر کتف خود تحمل کنی! قربان خدای خود بروم از درختی شاخهای بریدی که من بر آن درخت هیچ رنجی نکشیده بودم که بیمنّت سنگینی مرا بر خود خواهد کشید. چه دیر آموختم که باید همیشه فقط بر قدرت خدای خود تکیه کرد و بس!!!
@Dastan1224