eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 داستان زیبا ✳️شیخی از شاگردش پرسید: چند وقت است که در ملازمت من هستی؟ شاگرد جواب داد : حدودا سی و سه سال ✅شیخ گفت: در این مدت از من چه آموختی؟ شاگرد: هشت مسئله 💠شیخ گفت: إنا لله وإنا إليه راجعون! مدت زیادی از عمر من با تو گذشت و فقط هشت چیز از من آموختی‌!؟ ☘شاگرد: ای استاد، نمی خواهم دروغ بگویم و فقط همین هشت مسئله را آموخته ام استاد: پس بگو تا بشنوم شاگرد 🌹أول 🌹 به خلق نگریستم دیدم هر کس محبوبی را دوست دارد و هنگامی که به قبر رفت محبوبش او را ترک نمود پس ها را محبوب خود قرار دادم تا در هنگام ورودم به همراه من باشد 🌹دوم 🌹 به کلام خدا اندیشیدم؛ وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى/ فإن الجنة هي المأوى": و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت، بی گمان بهشت جايگاه اوست نازعات: ۴۰ پس با خویش به پیکار برخاستم تا این که بر طاعت خدا ثابت گشتم 🌹سوم 🌹 به این مردم نگاه کردم و دیدم هر کس شئ گران بهایی همراه خویش دارد و با جانش از آن محافظت می کند پس قول خداوند را به یاد آوردم " ما عندكم ينفذ و ما عند الله باق ". نحل: ۹۶ آنچه پيش شماست، تمام می شود و آنچه پيش خداست، پايدار است پس هر گاه شیء گران بهایی به دست آوردم، آن را به پیشگاه تقدیم کردم تا خدا حافظ آن باشد 🌹چهارم 🌹 خلق را مشاهده کردم و دیدم هر کس به مال و نسب و مقامش افتخار می کند. سپس این آیه را خواندم " إن أكرمكم عند الله أتقاكم ". حجرات: ۱۳ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا شماست پس به تقوای خویش افزودم تا این که نزد خدا ارجمند باشم. 🌹پنجم 🌹 خلق را دیدم که هر کس طعنه به دیگری می زند و همدیگر را لعن و می کنند. و ریشه ی همه ی این ها حسد است سپس قول خداوند را تلاوت کردم " نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا ". زخرف: ۳۲ ما [وسايل] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم پس را ترک کردم و از مردم پرهیز کردم و دانستم روزی و فضل به دست خداست و بدان راضی گشتم 🌹ششم 🌹 خلق را دیدم که با یکدیگر دارند و بر همدیگر ظلم روا می دارند و به جنگ با یکدیگر می پردازند.آن گاه این فرمایش خدا را خواندم " إن الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا ". فاطر: ۶ همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن گیرید پس دشمنی با مردم را کنار گذاشتم و به دشمنی با شیطان پرداختم 🌹هفتم 🌹 به مخلوقات نگریستم پس دیدم هر کدام در طلب روزی به هر دری می زند و گاه دست به مال نیز می زند و خود را ذلیل نموده است و خداوند فرموده " وما من دابة في الأرض إلا على الله رزقها ". هود: ۶ و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر [اين كه] اش بر عهده ی خداست. پس دانستم من نیز یکی از این جنبنده هایم و بدانچه که خداوند برای من مقرر کرده است، راضی گشتم 🌹هشتم 🌹 خلق را دیدم که هر کدام بر مخلوقی مانند خودشان می کنند؛ این به مال و دیگری نان و دگران به صحت و مقام و باز این قول خداوند را خواندم " ومن يتوكل على الله فهو حسبه ". طلاق: ۳ و هر كس بر خدا توکل كند، او براى وى بس است 🌐پس توکل بر مخلوقات را کنار گذاشتم و بر توکل به خدا همت گماشتم* ✅رسانیدن دانش عبادت است http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
😣 هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند ؛ همه ، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت :  یک لاک پشت حسود ... او یک نامه به هزارپا نوشت : ای هزارپای بی نظیر!  من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و میخواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم .  با احترام تمام ، لاک پشت. هزارپا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند ؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟ و بعد از آن کدام پا را ؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. ☆سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی وحسادت ؛ میتواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود ... 👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
💕 داستان کوتاه "جک لندن" در رمان (سپید دندان) در یک فصل از کتاب توضیح زیادی در مورد "حسادت" می دهد. یک روز که جک در "جمع دانشجوها" سخنرانی داشت، دختر جوانی به نمایندگی از همکلاسهایش پرسید: شما در این کتاب حسادت را "مانع رشد" انسان معرفی کرده اید، می شود منظورتان را بیشتر توضیح دهید؟!‌ جک لندن از مسئول آزمایشگاه دانشگاه سوالی کرد و چند دقیقه بعد "پنج خرچنگ" را داخل یک سطل قرار دادند و روی سن گذاشتند. دانشجوها می دیدند که هر چند دقیقه یک بار یکی از خرچنگها سعی می کند به سختی از "دیواره سطل" بالا برود و همین که می خواهد خود را نجات بدهد، چهار خرچنگ دیگر به او "حمله" می کنند و دست و پایش را می گیرند و او را به "پایین می کشند" و این کار "مدام تکرار می شود.!" جک لندن رو کرد به دانشجوها و گفت: * اگر بتوانید این قضیه را تفسیر کنید، مفهوم "حسادت مانع رشد انسان است" را نیز درک خواهید کرد!‌ * 📚❦┅ @dastanvpand ┉┅━❀💐📖💐❀━┅┉ ‌‌‌‌‌‌
💕 داستان کوتاه "جک لندن" در رمان (سپید دندان) در یک فصل از کتاب توضیح زیادی در مورد "حسادت" می دهد. یک روز که جک در "جمع دانشجوها" سخنرانی داشت، دختر جوانی به نمایندگی از همکلاسهایش پرسید: شما در این کتاب حسادت را "مانع رشد" انسان معرفی کرده اید، می شود منظورتان را بیشتر توضیح دهید؟!‌ جک لندن از مسئول آزمایشگاه دانشگاه سوالی کرد و چند دقیقه بعد "پنج خرچنگ" را داخل یک سطل قرار دادند و روی سن گذاشتند. دانشجوها می دیدند که هر چند دقیقه یک بار یکی از خرچنگها سعی می کند به سختی از "دیواره سطل" بالا برود و همین که می خواهد خود را نجات بدهد، چهار خرچنگ دیگر به او "حمله" می کنند و دست و پایش را می گیرند و او را به "پایین می کشند" و این کار "مدام تکرار می شود.!" جک لندن رو کرد به دانشجوها و گفت: * اگر بتوانید این قضیه را تفسیر کنید، مفهوم "حسادت مانع رشد انسان است" را نیز درک خواهید کرد!‌ * 📚❦┅ @dastanvpand ┉┅━❀💐📖💐❀━┅┉ ‌‌‌‌‌‌
💕 داستان کوتاه "جک لندن" در رمان (سپید دندان) در یک فصل از کتاب توضیح زیادی در مورد "حسادت" می دهد. یک روز که جک در "جمع دانشجوها" سخنرانی داشت، دختر جوانی به نمایندگی از همکلاسهایش پرسید: شما در این کتاب حسادت را "مانع رشد" انسان معرفی کرده اید، می شود منظورتان را بیشتر توضیح دهید؟!‌ جک لندن از مسئول آزمایشگاه دانشگاه سوالی کرد و چند دقیقه بعد "پنج خرچنگ" را داخل یک سطل قرار دادند و روی سن گذاشتند. دانشجوها می دیدند که هر چند دقیقه یک بار یکی از خرچنگها سعی می کند به سختی از "دیواره سطل" بالا برود و همین که می خواهد خود را نجات بدهد، چهار خرچنگ دیگر به او "حمله" می کنند و دست و پایش را می گیرند و او را به "پایین می کشند" و این کار "مدام تکرار می شود.!" جک لندن رو کرد به دانشجوها و گفت: * اگر بتوانید این قضیه را تفسیر کنید، مفهوم "حسادت مانع رشد انسان است" را نیز درک خواهید کرد!‌ * @Dastanvpand 🍃🍃🍃
😳این #پیرزن را می شناسید؟! از ابن عباس(رض)از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمود: 🔻روز قیامت #دنیا را بصورت پیرزنی زشت که چشمانش فرورفته ودندانهایش از دهانش بیرون زده درمقابل مردم حاضرمی کنند.سپس می پرسند: ❓آیااین پیرزن را می شناسید؟ پاسخ می دهند این دیگرچه بلایی است؟ گفته میشود: این همان دنیایی است که بخاطرش باهم #حسادت و #بغض و #نفرت و #رقابت داشتید. آنگاه پیرزن را به داخل #جهنم می اندازند .دنیا فریاد می زند آنان مرا بسیاردوست داشتند ومی پرستیدند آنان راهم بامن به جهنم بیاورید. آنگاه خداوندمتعال دستور می دهد آنان که دنیاپرست بودندبه همراه دنیا راهی جهنم کنند. 🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏 #کانال_داستان 👇🌷 💓👉 @Dastanvpand 👈💓
دانش‌آموزان را با اتوبوس به می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به می‌گوید: «برو بالا پیش و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر به آن بزرگی می‌آورد.» مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای و حساسی باشیم باید درون‌مان را از و باد و و و خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیر‌های تنگ زندگی است. ☀️@Dastan1224 ‌‎‌‌‎‌‎‎‌