eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀💔 🍃 نویسنده: 📚 شبهای ماه محرم با تمام عظمتش پیش روی ما بود.. لباس مشکی هایی که برتن کردیم.. کوچه هایی که مشکی پوش شد.. هییت و دسته هایی که دوباره رونق گرفتن.. دم در هر خونه ای پرچم "یاحسین" و "یاابالفضل" شور و هیجان دلچسبی به پا کرده بود.. آدم دوست داشت تمام این حس و حال خوب رو یکجا نفس بکشه.. آماده بودیم بریم هییت.. علی و بابا زودتر رفته بودن.. +سها تو چادر نمیخوای؟! ذهنم رو میبرد جاهای خیلی دور.. فاصله و خاطره هایی که دوستش نداشتم.. ذهنم رو میبرد شبی که تو اشک و گریه هام میلرزیدم... اون شبی که چادر زهرا اشتباهی رفت سرم.. من چقدبی وفا بودم به چادری که با یک باد اومد و یه شب میون دویدنام با بادی هم رفت... یادم رو میبرد به اون شبی که صبح خیابونارو بالا پایین کردم.. چقدر تنها بود و این روزها اسمش رو میذارم "نادونی" چقدر نادون بودم روزهایی که کله م پر از یه اشتباه و به ظاهر زیبایی بود.. دل و ذهن و تمام حواسم پـَرت بود که روزای پر هیجان جوونیم رو خراب کرد.. از ته دل آهی کشیدم و با تکون دادن سر جواب منفیم رو به پروانه رسوندم.. مانتو مشکی بلندم روپوشید و روسری ساتن براق مشکیم.. -خوبی حالا نمیخواد هم چادر باشه.. +اهوم.. راه افتادیم سمت حسینیه.. تو دلم یه شوری به پا شد.. یه حس خوب که باید دنباله ش رو میگرفتم.. یه حس خوب که باید محکمش میکردم.. پایه هاش رو قوی میکردم.. با گوش دادن به روضه ها و مداحیا، فهمیدم حال خوب اینجاست... گوشیم رو در آووردم و تو دفترچه یادداشتش نوشتم "بسم الله حال دلمان خوب نبود روضه برپا شد.." تاریخ زدم ۳/۸/۹۵ چه تاریخ قشنگی بود وقتی وصل شد به هدیه ای که علی بهم داد... یه سر بند مشکیه "یازهرا" که تا رسیدن به خونه هدیه ی داداشیم میدیدم و روی چشمام جا داشت.. اما سبحان طاقت نکرد و گفت، "حسام داده تو نگهداری، امشب بسته بوده پیشونیش" از اونجا به بعد روی قلبم جا داشت تا وقتی دوباره برسونمش به صاحب اصلیش... ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭ 🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662